نوشته‌ها

دبستان ۱۲۰ ساله‌ای که ۲۰ ساله شد

در محله آبمنگل تهران، جایی در خیابان ری و نزدیک میدان قیام، مدرسه‌ای وجود دارد که بر تابلوی آن نام «دبستان اثنی عشری» نقش بسته و تاریخ تاسیسَش نیز سال ۱۳۷۸ نوشته شده است، اما نزد اهالی محله، آن‌جا نام دیگری دارد: دبستان دانش. دبستانی که نامش با جنبش مدرسه‌سازی در سال‌های منتهی به جنبش مشروطیت گره خورده است و سه تن از نامدارترین رجال تاریخ معاصر ایران در برپایی و پویایی آن نقش آفریده‌اند.

حمیدرضا حسینی، پژوهشگر تاریخ تهران در یادداتشی در کانال تلگرامی‌اش نوشت: صدوبیست‌وهشت سال پیش، به‌سال ۱۳۰۹ق/۱۲۷۰شـ، وقتی عبدالغفار نجم‌الدوله از معلمان مدرسه دارالفنون، «نقشه شهر دارالخلافه ناصری طهران» را ترسیم کرد، این محدوده از شهر، بیشتر جایگاه باغ‌ها و زمین‌های کشاورزی بود و از جمله، حاج محمدحسن امین‌الضرب، بازرگان ثروتمند دوره ناصرالدین‌شاه در این محدوده باغی بزرگ داشت. حاج محمدحسن که امروزه او را به سبب کوشش‌هایش برای تشکیل «مجلس وکلای تجار» به‌عنوان پایه‌گذار اتاق بازرگانی ایران می‌شناسیم، سال‌ها اداره ضرابخانه دولتی را بر عهده داشت و از پیشگامان ایجاد صنایع جدید در ایران بود؛ چندان‌که با وارد کردن ابزارها و دستگاه‌های لازم از اروپا، به ایجاد کارخانه‌هایی مانند ابریشم‌ریسی، پشم‌بافی، چینی‌سازی و شیشه‌سازی در نقاط مختلف کشور اقدام کرد. ثروت افسانه‌ای او در زمان مرگ، توسط منابع ایرانی و روسی گاه تا ۲۵ میلیون تومان برآورد شده است. خانه حاج محمدحسن در جانب غربی خیابان ری در کوچه‌ای موسوم به گذر حمام فیروزه قرار داشت که شامل چند دست حیاط نسبتا کوچک با بناهایی محقر بود. بنابراین، باغی را نیز در محله‌ای که بعدها محله آبمنگل نام گرفت، احداث کرده بود تا میهمانی‌های خود را در آن برپا کند. امروزه با وجودی که کوچک‌ترین اثری از آن باغ بزرگ برجای نمانده و از داخلش دو خیابان و چندین کوچه و ده‌ها خانه سربرآورده است، هنوز هم اهالی آبمنگل آن محدوده را «باغ حاج ممدَسَن» می‌خوانند.

یک سال پس از آن‌که حاج محمدحسن امین‌الضرب در ۱۳۱۶ق/۱۲۷۸شـ درگذشت، در سویِ دیگر شهر، یعنی در محله سنگلج، شخصی به نام میرزا رضاخان تبریزی، معروف به پرنس ارفع‌الدوله دانش، دبستانی را تأسیس کرد که به‌نام خودش «دبستان دانش» خوانده می‌شد. این دبستان، چیزی نبود مگر شعبه رایگان مدرسه افتتاحیه موسوم به «مکتب مجّانی» که برای تحصیل دانش‌آموزان بی‌بضاعت ایجاد شده بود و چون هزینه‌های آن را ارفع‌الدوله از محل دارایی شخصی خود و نیز اعانه ایرانیان مقیم روسیه می‌پرداخت، به دبستان دانش موسوم شد. ارفع‌الدوله که هیچ نسبتی با خاندان شاهی نداشت، از مظفرالدین‌شاه لقب پرنس را دریافت کرده بود و یک دیپلمات کهنه‌کار به شمار می‌آمد. در جوانی، ورشکستگی پدرش که از مغازه‌داران تبریز بود، موجب شد که برای کار به استانبول و سپس تفلیس برود و همان‌جا زبان‌های فرانسه و انگلیسی و روسی را فرابگیرد. او که از هوش و پشتکار و زیرکی بی‌بهره نبود، کم‌کم به دستگاه دولتی راه یافت و به‌عنوان مترجم کنسولگری ایران در تفلیس مشغولِ کار شد. از این‌جا به بعد، مشاغل و مأموریت‌های سیاسی زیادی به او سپرده شد که چشمگیرتر از همه، سفیر ایران در روسیه، سفیر ایران در استانبول و در نهایت، سفیر ایران در جامعه ملل (سازمان ملل) بود که این آخری را در زمان سلطنت رضاشاه پهلوی به‌دست آورد. ارفع‌الدوله ثروت زیادی به هم زده بود و بی‌میل نبود که با توجه به دریافت لقب پرنس، زندگی‌اش شبیه شاهزاده‌های اروپایی باشد. از همین‌رو، قصر باشکوهی را در شاهزاده‌نشین موناکو، واقع در جنوب فرانسه برای خود بنا کرد. فوت او در سال ۱۳۱۶شـ در همین محل روی داد.

وقتی ارفع‌الدوله دبستان دانش را برپا کرد، سفیر ایران در روسیه بود و چنان‌که گفته شد، این دبستان چیزی نبود مگر جزئی از مدرسه افتتاحیه در محله سنگلج. با این حال، در سال ۱۳۱۹ق/۱۲۸۰شـ آقا محمدحسین امین‌الضرب دوم، فرزند حاج محمدحسن امین‌الضرب، یکی از خانه‌های واقع در باغ آبمنگل را در اختیار ارفع‌الدوله قرار داد و بدین‌ترتیب مدرسه دانش از سنگلج به آبمنگل منتقل شد. از این‌جا بود که دبستان دانش با یکی دیگر از رجال نامدار تاریخ معاصر ایران پیوند خورد: میرزا یحیی دولت‌آبادی.

دولت‌آبادی که در دولت‌آباد اصفهان در خانواده‌ای روحانی متولد شده و خود نیز تا میان‌سالی ملبس به لباس روحانیت بود، در تاریخ معاصر از دو نظر شهرت دارد. نخست این‌که او یکی از فعالان جنبش مشروطه ایران است و کتاب خاطراتش با عنوان «حیات یحیی»، یکی از مهم‌ترین منابع تاریخ مشروطیت به شمار می‌آید. دوم آن‌که دولت‌آبادی در زمان حیات خود از کوشندگان عرصه فرهنگ بود و در بنیاد نهادهای تأثیرگذار فرهنگی مانند انجمن معارف و مدرسه سادات مشارکت داشت. همین وجه دوم بود که موجب شد ارفع‌الدوله دانش از میرزا یحیی دولت‌آبادی بخواهد که اداره مدرسه دانش را برعهده بگیرد. این درخواست اجابت شد، اما پس از آن‌که کار مشروطه‌خواهان و محمدعلیشاه گره خورد و مجلس شورای ملی به توپ بسته شد دولت‌آبادی به استانبول مهاجرت کرد و دبستان دانش تعطیل شد.

در سال‌های پس از فتح تهران به دست مشروطه‌خواهان و خلع محمدعلیشاه از سلطنت، میرزا یحیی دولت‌آبادی، دیگر به دبستان دانش بازنگشت و مدتی بعد، ارفع‌الدوله تصمیم گرفت که ساختمان دبستان را  به وزارت معارف واگذار کند؛ مشروط بر این‌که برای همیشه به نام «دانش» خوانده شود. بدین‌ترتیب، دبستان دانش از سال ۱۲۹۷شـ با نام «دبستان دانش نمره ۴۰» به مجموعه مدارس دولتی تهران افزوده شد. این وضعیت برقرار بود تا این‌که چند سالی پیش از پیروزی انقلاب، وزارت آموزش و پرورش اداره این مدرسه را به «جامعه تعلیمات اسلامی» سپرد. این تشکل در نیمه نخست سال ۱۳۲۰ توسط یک روحانی به‌نام شیخ عباسعلی اسلامی پایه‌گذاری شده بود و طبق اساسنامه، موظف بود در قالبی غیردولتی و غیرسیاسی به تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان در ایران یا خارج از ایران، از سطح آمادگی تا دانشگاه، بر اساس آموزه‌های مذهبی شیعه بپردازد. یکی از نخستین کارهایی که در این راستا انجام شد، تأسیس مدرسه جعفری بود، اما در مورد دبستان دانش، جامعه به جای ساخت مدرسه جدید، ترجیح داد که مدیریت یکی از مدارس دایر را برعهده بگیرد. لابد که دبستان دانش، چندان مورد توجه آموزش و پروش نبود که حاضر شد آن را به جامعه تعلیمات اسلامی واگذار کند. این جامعه نیز در نخستین گام، نام مدرسه را از دانش به اثنی‌عشری تغییر داد. جدا از این‌که چنین اقدامی خلاف نیت واقف بود، اساسا کلمه اثنی‌عشری (به معنای دوازده تایی) مفهوم خاصی ندارد، مگر آن‌که با پیشوند «شیعه» همراه شود که در آن صورت به یکی از مذاهب اسلامی اشاره دارد. چندان‌که نام جعفری نیز به خودی خود نمی‌تواند اشاره به مذهب شیعه جعفری باشد. این بی‌سلیقگی در نام‌گذاری موجب شد که همراه با تغییر نام، پیشینه تاریخی دبستان دانش نیز تا حدّ زیادی فراموش شود. گفته می‌شود در آن زمان یکی ازروحانیان عضو جامعه تعلیمات اسلامی به نام آقای راسخ، که چند سالی نیز مدیریت دبستان دانش را برعهده داشت، پیشنهاد کرده بود که برای عمل به خواسته واقف، نام مدرسه را «دانش اثنی‌عشری» بگذارند، اما پیشنهاد او پذیرفته نشد.

ساختمان اولیه مدرسه که همان بنای دوره حاج امین‌الضرب بود، شامل سه حیاط تو در تو بود. یک حیاط، محل تشکیل کلاس‌ها بود؛ حیاط دیگر به بازی دانش‌آموزان اختصاص داشت و در حیاط سوم، سرایدار مدرسه ساکن بود. این ساختمان یک‌بار در دهه ۱۳۴۰شـ و بار دیگر در سال ۱۳۷۸شـ به طور کامل بازسازی شد.

بدین‌ترتیب امروزه در دبستان دانش، هیچ ردپایی از پیشینه تاریخی آن دیده نمی‌شود. نه ساختمان قدیمی مدرسه باقی مانده که دیرینه سالی‌اش را گواهی دهد و نه نامش دلالت بر هویتش دارد. گویی موجودی که حدود صدوبیست سال عمر دارد، شناسنامه خویش را گم کرده و نسخه المثنی، او را جوانی بیست ساله نشان می‌دهد!

منبع:اسکان