نوشته‌ها

همه ی آنچه که راجع بیستون باید بدانید

نام بیستون از واژه پارسی باستان «بغستان» به معنی جایگه خدایان است. نخستین اشاره به این جایگاه در کتاب دیودوروس سیکولوس بود که در آن بخشی از نوشته‌های کتزیاس یونانی دربارهٔ بیستون آورده شده‌است. در آن اشاره به بیستون آورده شده بود که کوه بیستون به اهورامزدا پیشکش شده‌است. واژه بیستون در زبان پهلوی «بَهیستان» و سپس «بَهیستون» شد. این واژه در سده‌های نخست اسلامی «بهستون» و امروزه بیستون خوانده می‌شود.

محوطه تاریخی بیستون در شهر  بیستون از شهرهای شهرستان هرسین در سی کیلومتر شهر کرمانشاه در پای کوهی معروف به همین نام و در مسیر شهرکرمانشاهبه همدان واقع شده‌است.

آثار تاریخی و پیش از تاریخ فراوانی در بیستون قرار دارد که تعدادی از آنها عبارتند از:

  • سنگ‌نبشته بیستون (کتیبهٔ داریوش)
  • فرهادتراش
  • کتیبهٔ بلاش
  • غار مر آفتاب
  • غار مر تاریک
  • غار شکارچی
  • مجسمه هرکول
  • کاروانسرای صفوی
  • پل خسروی
  • کتیبهٔ شیخ علیخان
  • شیر سنگی بیستون
  • نقش میتریدات اشکانی
  • نقش گودرز دوم اشکانی
  • نقش ولخش پارتی
  • بنای پارتی  جادهٔ ساسانی
  • شهر چمچمال
  • کاروانسرای ایلخانی
  • پل صفوی

این مجموعه در سال ۱۳۸۷ه. ش (۲۰۰۶ میلادی) در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده‌است.

سنگ نگاره بیستون

سنگ نگاره بیستون

سنگ نگاره بیستون هفتمین اثر ثبت شده ایرانی در فهرست جهانی یونسکو در ۳۰ کيلومتري شرق شهر کرمانشاه قرار دارد. از قديمي ترين آثار درباره اين نوشته، گفته هاي ديودورسس سيسيلي است که در قرن اول پيش از ميلاد اين حجاري را به الهه سميراميس و صد نيزه داري که اطرافش را گرفته اند نسبت داده و گفته است بدستور سميراميس در زير نقش برجسته نوشته اي با حروف سرياني نقل کرده اند. ايزيدور خاراکسي جغرافي نويس بيستون را باپتانا در ناحيه ، کامبادنا ناميده است و مي نويسد در باپتانا نوشته و تصويري از سميراميس است . ابن حوقل آنرا نقش مکتب خانه اي دانسته که معلم براي تنبيه شاگردانش تسمه اي در دست دارد . گاردان جهانگرد فرانسوي در سال ۱۷۹۴ اين نقش را پيکره دوازده حواري مسيح دانست ، و تصوير فروهر را به مسيح نسبت داد . بالاخره در سال ۱۸۳۵تا ۱۸۴۴ راولينسون انگليسي بود که ازمتن آن نسخه برداري مطالعات وي در سال ۱۸۵۷ مورد توجه انجمن آسيايي پادشاهي لندن واقع گرديد و به اين ترتيب راز کتيبه بيستون گشوده شده . کار راولينسون سبب شد تا اين کتيبه مورد توجه دانشمندان زيادي قرار گيرد از جمله پروفسور ويليام جکسن از دانشگاه کلمبيا که در سال ۱۹۰۳ از آنجا ديدن کرد و مطالعاتي بر روي کتيبه انجام داد که بيشتر تصحيح کار راولينسون بود . کتیبه بیستون داراي سه نوع خط فارسي باستان ، ايلامي نو ، بابلي نو يا اکدي مي باشد و پس از رمزگشايي فارسي باستان فهميده شد که تصاوير به داريوش و دو سردارش و ده شورشگر که در اوايل سلطنت او قيام کرده بودند تعلق دارد و شرح سرکوب اين ياغيان مي باشد .
پس از كشته شدن”برديا /ی دروغین یا گئوماتا” به دست داريوش كبير و شش تن از ياران‌اش، سراسر امپراتوري پارس دچار آشوب و اغتشاش گرديد. اما داريوش در طول يك سال و اندي(۵۲۱ــ ۵۲۲ ق.م.) موفق به سركوبي شانزده شورش و چيرگي بر سراسر خاك امپراتوري و برقراري نظم و امنيت در آن گرديد. او براي جاودانه ساختن ياد و افتخار آن پيروزي‌ها، فرمان داد كه سنگ‌نگاره‌اي بدين منظور بر روي صخره‌هاي كوه مقدس بيستون واقع در نزديكي كرمانش۹ سركرده‌ي شورشي با دست‌هايي بسته در مقابل داريوش به صف ايستاده‌اند و ” گئوماتا” نيز در زير پاهاي وي افتاده است. داريوش كماني به دست چپ گرفته و فَر وهر نيز در بالاي تصوير در حال پرواز است. در پيرامون اين نگاره گزارش چگونگي شورش‌ها و چيرگي داريوش بر آن‌ها به همراه مطالبي ديگر، نخست به زبان ايلامي نگاشته شده بود اما سپس ترجمه‌هاي بابلي (اكدي) و پارسي باستان نيز بدان افزوده گشت. افزودن ترجمه‌ي پارسي باستان به اين نگاره پس از اختراع خط ميخي ويژه براي آن زبان به فرمان داريوش انجام يافت. براي آگاهي عموم مردم امپراتوري از مندرجات سنگ‌نگاره‌ي بيستون، نسخه‌هاي ديگري از سنگ‌نوشته‌ي آن، به ايالت‌هاي مختلف فرستاده شده بود .
کتیبه بیستون يکي از معتبرترين و مشهورترين سندهاي تاريخي جهان است . زيرا مهمترين نوشته ميخي زمان هخامنشي است . مجموعاً سطحي کتيبه بیستون در برگرفته به طول بيست متر و پنجاه سانتيمتر و عرض هفت متر و هشتاد سانتيمتر مي باشد .

براي آسان شدن توضيحات ، کتيبه بیستون را در دو بخش مورد بررسي قرار مي دهيم.

سنگ نگاره بیستون

بخش اول : نقش برجسته بیستون

نقش هاي بیستون بر سطحي به طول ۶ متر و عرض يا ارتفاع ۳ متر و ۲۰ سانتي متر حجاري شده است و شامل تصوير داريوش و کماندار و نيزه دار شاهي و ۱۰ تن شورشگر است که يک تن در زير پاي داريوش و ۹ تن دست بسته در مقابل او قرار دارند و سرهايشان بجز نفر اول بوسيله طنابي بهم وصل شده است و هرکدام لباس مخصوص کشور خود را بر تن دارند که آنها را از ديگري متمايز مي سازد و بر بالاي سر هرکدام نوشته اي است که نام شورشگر و محل شورش را معلوم مي کند . اندازه قد هشت تن از اينان ۱۲۶ سانتيمتر و آخرين نفر که سکونخا نام دارد با کلاهش ۱۷۸ سانتيمتر مي باشد . در  مجموعه بیستون شاه با چهره اصلي و با اندازه حقيقي يعني ۱۸۱ سانتيمتر نشان داده شده ، پاي چپ و کمان او که در دست چپش قرار دارد بر بدن گئوماتا که زير پاي او به حال تضرع افتاده ، نهاده شده و دست راست پادشاه به نشانه پرستش به سوي فروهر بلند شده است . فروهر که نماد اهورامزدا است روبروي پادشاه قرار دارد و حلقه اي در دست چپ گرفته و دست راست خود را مانند پادشاه بلند کرده است اين حرکت ظاهراً علامت دعاي خير است . يک ستاره هشت پر درون دايره بالاي کلاه تقريباً استوانه اي شکل فروهر ديده مي شود که همين نقش هم در تاج کنگره دار زيبايي که بر سر داريوش است ، ديده مي شود . شايد بدين وسيله داريوش اهورائي بودن خود را نشان مي دهد . پشت سر داريوش کماندار و نيزه دار شاهي ايستاده اند . شاه و افسرانش همگي يکنوع لباس بلند پارسي در بر و کفش سه بندي مشابهي به پا دارند . ولي سربندي که بر سر افسران است از لحاظ تزئين با تاج داريوش تفاوت دارد . ريش مستطيل شکل شاه نيز طبق معمول از ريش کوتاه سايرين متمايز است و همين بخش مستطيل ريش ، الحاقي است يعني از تکه سنگ جداگانه اي ساخته شده و سپس با مهارت بسيار به چهره داريوش متصل شده است . در تصاوير فروهر و شاه و دو افسرش ، در هر دو مچ دستبند وجود دارد . اين دقت و ظرافت در تيردان و بند آن و منگوله هاي متصل به نيزه و ريش و سربند افسران شاهي هم بکار رفته است . گئوماتا تنها اسيري است که کفش بندي به پا دارد و بقيه اسيران پابرهنه هستند . بر سطح حجاري شده ۱۱ کتيبه کوچک بیستون هست .

سنگ نگاره بیستون
بخش دوم :سنگ نبشته های بیستون

موقعيت اين خطوط نسبت به نقوش چنين است . در زير نقش ها خطوط فارسي باستان در ۵ ستون به طول نه متر و بيست و سه سانتيمتر و عرض یا ارتفاع سه متر و شصت سانتيمتر و ۴۱۴ سطر قرار دارد .
در دست راست کنار نقوش يک بخش کتيبه ايلامي ببستون به طول پنج متر و شصت سانتيمتر  و عرض يا ارتفاع ۳/۷۰ قرار دارد و بقيه اين کتيبه در سمت چپ در امتداد خطوط فارسي باستان به طول ۵/۶۷  و عرض ۳/۶۳ متر و کلاً ۵۹۳ سطر در هشت ستون قرار دارد .
کتيبه اکدي ( بابلي ) در قسمت بالاي کتيبه سمت چپ ايلامي قرار دارد با طول يا ارتفاع چهار متر (۴) و عرض از قسمت بالا دو متر و پنجاه و دو و در قسمت پايين دو متر و سی و یک سانتیمتر.  اين کتيبه به شکل ذوزنقه مي باشد و در ۱۱۲ سطر مي باشد .
مجموع خطوط و نقوش برابر با ۱۲۰ متر مربع است
– متن کتيبه داريوش بزرگ شاهنشاه هخامنشي
داريوش کتيبه اش را با معرفي خود آغاز مي کند و مي گويد :
ستون ۱
بند ۱ – من داريوش ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه در پارس ، شاه کشورها ، پسر ويشتاسب ، نوه ارشام هخامنشي .
بند ۲ – داريوش شاه گويد : پدر من ويشتاسب ، پدر ويشتاسب ارشام ، پدر ارشام آريامن ، پدر آريامن چيش پيش ، پدر چيش پيش هخامنش .
بند ۳ – داريوش شاه گويد : بدين جهت ما هخامنشي خوانده مي شويم [ که ] از ديرگاهان اصيل هستيم . از ديرگاهان تخمه ما شاهان بودند .
بند ۴ – داريوش شاه گويد: ۸ [ تن ] از تخمه من شاه بودند . من نهمين [ هستم ] ما ۹ [ تن ] پشت اندر پشت ( در دو شاخه ) شاه هستيم .
بند ۵ – داريوش شاه گويد : به خواست اهورا مزدا من شاه هستم . اهورا مزدا شاهي را به من داد .
بند ۶ – داريوش شاه گويد : اين [ است ] که از آن من شدند به خواست اهورا مزدا من شاه آنها بودم . پارس ، عيلام ، بابل ، آشور ، عرب ، مودراي ( مصر ) ، اهل دريا ( فينيقيها ) ، سارد ( ليدي ) ، يونان ( يوناني هاي ساکن آسياي صغير ) ، ماد ، ارمنستان ، کپدوکيه ، پرثو ، زرنگ ( سيستان ) ، هرئي و( هرات ) ، باختر ( بلخ ) ، سغد ، گندار ( دره کابل ) سک ( طوايف بين درياچه آرال و درياي مازندران ) ، ثت گوش ( دره رود هيرمند ) ، رخج ( قندهار ) ، مک ( مکران و عمان ) جمعاً ۳۲ کشور .
بند ۷ – داريوش شاه گويد : اين [ است ] کشورهايي که از آن من شدند . به خواست اهورامزدا بندگان من بودند . به من باج دادند . آنچه از طرف من به آنها گفته شد ، چه شب ، چه روز همان کرده شد .
بند ۸ – داريوش شاه گويد : در اين کشورها مردي که موافق بود او را پاداش خوب دادم آنکه مخالف بود اورا سخت کيفر دادم . به خواست اهورا مزدا اين کشورهايي [ است ] که بر قانون من احترام گذاشتند . آن طوري که به آنها از طرف من گفته شد همانطور کرده شد .
بند ۹ – داريوش شاه گويد : اهورا مزدا مرا اين پادشاهي داد . اهورا مزدا مرا ياري کرد تا اين شاهي بدست آورم . به ياري اهورا مزدا اين شاهي را دارم .
بند۱۰ – داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من کرده شد پس از اينکه شاه شدم . کمبوجيه نام پسر کوروش از تخمه ما او اينجا شاه بود . همان کمبوجيه را برادري بود بردي نام هم مادر [ و ] هم پدر با کمبوجيه . پس از آن کمبوجيه آن بردي را بکشت ، به مردم معلوم نشد که بردي کشته شده . پس از آن کمبوجيه رهسپار مصر شد ، مردم نا فرمان شدند . پس از آن دروغ در کشور بسيار شد هم در پارس ، هم در ماد ، هم در ساير کشورها .
بند۱۱- داريوش شاه گويد : پس از آن مردي مغ بود گئومات نام . او از پ ئيشي يا وودا ( پي شياووادا ) برخاست . کوهي [ است ] ارکديش ( ارکادري ) نام . چون از آنجا برخاست از ماه وي يخن ۱ چهارده روز گذشته بود . او به مردم چنان دروغ گفت [ که ] : من بردي پسر کوروش برادر کمبوجيه هستم . پس از آن مردم همه از کمبوجيه برگشته به سوي او شدند هم پارس ، هم ماد ، هم ساير کشورها . شاهي را براي خود گرفت . از ماه گرم پد ۲ ۹ روز گذشته بود آنگاه شاهي را براي خود گرفت . پس از آن کمبوجيه به دست خود مرد .
بند۱۲ – داريوش شاه گويد : نبود مردي ، نه پارسي ، نه مادي ، نه هيچ کس از تخمه ما که شاهي را گئومات مغ باز ستاند . مردم شديداً از او ميترسيدند که مبادا مردم بسياري را که پيش از آن بردي را شناخته بودند بکشت . بدان جهت مردم را مي کشت که مبادا مرا بشناسند که من بردي پسر کوروش نيستم . هيچ کس ياراي گفتن چيزي درباره گئومات مغ نداشت تا من رسيدم . پس از آن من از اهورا مزدا مدد خواستم . اهورا مزدا به من ياري ارزاني فرمود . از ماه باگاديش ۳ ۱۰ روز گذشته بود . آنگاه من با چند مرد آن گئومات مغ و آنهايي را که برترين مردان دستيار [ او ] بودند کشتم . دژي سيک ي ووتيش ۴ ، نام سرزميني ني ساي نام در ماد آنجا او را کشتم . شاهي را از او ستاندم . به خواست اهورا مزدا من شاه شدم . اهورا مزدا شاهي را به من داد .
بند ۱۴ -داريوش شاه گويد : شاهي را که از تخمه ما برداشته شده بود آن را من برپا کردم . من آن را در جايش استوار نمودم . چنانکه پيش از اين [ بود ] همان طور من کردم . من پرستشگاه هايي را که گئومات مغ ويران کرده بود مرمت نمودم . به مردم چراگاه ها و رمه ها و غلامان و خانه هايي را که گئومات مغ ستانده بود بازگرداندم . من مردم را در جايش استوار نمودم ، هم پارس ، هم ماد و ساير کشورها را . چنان که پيش از اين [ بود ] آنچه را گرفته شده [ بود ] برگرداندم . به خواست اهورا مزدا من اين را کردم . من کوشيدم تا خاندان ما را در جايش استوار نمايم چنان که پيش از اين [ بود ] آن طور من کوشيدم به خواست اهورا مزدا تا گئومات مغ خاندان ما را برنگيرد .
بند ۱۵ – داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من کردم پس از آنکه شاه شدم .
بند ۱۶- داريوش شاه گويد : چون من گئومات مغ را کشتم پس از آن مردي آثرين ( آثرينا ) نام پسر او در خوزستان ( اووج ) برخاست . به مردم چنين گفت : من در خوزستان شاه هستم . پس از آن خوزيان نافرمان شدند . به طرف آن آثرين گرويدند . او در خوزستان شاه شد . و مردي بابلي ندئيت ب ئير ( نيدنيتوبل ) نام پسر ائين ئير او در بابل برخاست . چنين مردم را بفريفت [ که ] : من نبوکدرچرپسر نبتون ئيت هستم . پس از آن همه مردم بابلي به طرف آن ندئيت ب ئير گرويدند . بابل نافرمان شد . او شاهي را در بابل گرفت .
بند ۱۷ – داريوش شاه گويد : پس از آن من رهسپار بابل شدم به سوي آن ندئيت ب ئير که خود را نبوکدرچر مي خواند . سپاه ندئيت ب ئير دجله را در دست داشت . آنجا ايستاد . و آب عميق بود . پس از آن من سپاه را بر مشکها قرار دادم . پاره اي بر شتر سوار کردم . براي عده اي اسب تهيه کردم . اهورا مزدا به من ياري ارزاني فرمود به خواست اهورا مزدا دجله را گذشتيم . آنجا آن سپاه ندئيت ب ئير را بسيار زدم . از ماه اثري يادي ي ۵ ، ۲۶ روز گذشته بود .
بند ۱۹- داريوش شاه گويد : پس از آن من رهسپار بابل شدم . هنوز به بابل نرسيده بودم شهري زازان نام کنار فرات آنجا اين ندئيت ب ئير که خود را نبوکدرچر مي خواند با سپاه بر ضد من به جنگ کردن آمد . پس از آن جنگ کرديم . اهورا مزدا به من ياري ارزاني فرمود . به خواست اهورا مزدا من سپاه ندئيت ب ئير را بسيار زدم . بقيه به آب انداخته شد . آب آن را برد . از ماه انامک ۶ ، ۲ روز گذشته بود که چنين جنگ کرديم.
ستون ۲
بند ۱- داريوش شاه گويد : پس از آن ندئيت ب ئير با سواران کم گريخت رهسپار بابل شد . پس از آن من رهسپار بابل شدم . به خواست اهورا مزدا هم بابل گرفتم هم ندئيت ب ئير راگرفتم . پس از آن من ندئيت ب ئير را در بابل کشتم .
بند ۲ – داريوش شاه گويد : مادامي که من در بابل بودم اين [ است ] کشورهايي که نسبت به من نافرمان شدند . پارس ، خوزستان ، ماد ، آشور ، مصر ، پارت ، مرو ، ثت گوش ، سکاييه .
بند ۳- داريوش شاه گويد : مردي ، مرتي ي نام پسر چين چي خري شهري گوگن کا نام در پارس آنجا ساکن بود . او در خوزستان برخاست . به مردم چنين گفت که من ايمنيش شاه در خوزستان هستم .
بند ۴ – داريوش شاه گويد : آن وقت من نزديک خوزستان بودم . پس از آن خوزيها از من ترسيدند . مرتي ي را که سرکرده آنان بود گرفتند و او را کشتند .
بند۵ – داريوش شاه گويد : مردي مادي فرورتيش نام در ماد برخاست . چنين به مردم گفت که : من خش ثرئيت از تخمه هوخشتر هستم . پس از آن سپاه ماد که در کاخ او [ بود ] نسبت به من نا فرمان شد به سوي آن فرورتيش رفت ( گرويدند ) او در ماد شاه شد .
بند ۶ – داريوش شاه گويد : سپاه پارسي و مادي که تحت فرمان من بود آن کم بود . پس از آن من سپاه فرستادم . ويدرن نام پارسي بنده من او را سرکرده آنان کردم . چنان به آنها گفتم : فرا رويد آن سپاه مادي را که خود را از آن من نمي خواند بزنيد . پس از آن ، آن ويدرن با سپاه روانه شد ، چون به ماد رسيد شهري ماروش نام در ماد آنجا با ماديها جنگ کرد . آن که سرکرده ماديها بود او آن وقت آنجا نبود اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه انامک ۲۷ روز گذشته بود . آنگاه جنگ ايشان در گرفت . پس از آن ، سرزميني کمپند نام در ماد آنجا براي من بماند تا من به ماد رسيدم .
بند ۷ – داريوش شاه گويد : دادرشي نام ارمني بنده من ، من او را فرستادم به ارمنستان ، چنين به او گفتم : پيش رو [ و ] آن سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمي خواند بزن . پس از آن دادرشي رهسپار شد . چون به ارمنستان رسيد پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن عليه دادرشي فرارسيدند . دهي زوزهي نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه ثورواهر ۷ ۸ روز گذشته بود چنين جنگ کرده شد .
بند ۸- داريوش شاه گويد : باز دومين بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن عليه دادرشي فرا رسيدند . دژي تيگر نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه ثورواهر ۱۸ روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت .
بند ۹- داريوش شاه گويد : باز سومين بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن عليه دادرشي فرا رسيدند . دژي اويما نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد .
از ماه ثائيگرچي ۸ ، ۹ روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت . پس از آن دادرشي به خاطر من در ارمنستان ماند تا من به ماد رسيدم .
بند ۱۰- داريوش شاه گويد : پس از آن واميس نام پارسي بنده من او را فرستادم ارمنستان و چنين به او گفتم : پيش رو [ و ] سپاه نافرمان که خود را از آن من نمي خواند آن را بزن . پس از آن واميس رهسپار شد . چون به ارمنستان رسيد پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن عليه واميس فرا رسيدند . سرزميني ايزلا ۹ نام در آشور آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار زد . از ماه انامک ۱۵ روز گذشته بود . آنگاه جنگ ايشان در گرفت .
بند ۱۱- داريوش شاه گويد : باز دومين بار نا فرمانان گرد آمده به جنگ کردن عليه واميس فرا رسيدند . سرزميني ااتي يار نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . نزديک پايان ماه ثورواهر آنگاه جنگ ايشان در گرفت . پس از آن واميش براي من ( منتظر من ) در ارمنستان بماند تا من به ماد رسيدم .
بند ۱۲- داريوش شاه گويد : پس از آن من از بابل بدر آمدم . رهسپار ماد شدم چون به ماد رسيدم شهري کوندروش نام در ماد آنجا فرورتيش که خود را شاه در ماد ميخواند با سپاهي به جنگ کردن عليه من آمد پس از آن جنگ کرديم . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه آن فرورتيش را بسيار زدم . از ماه ادوکن ئيش ۱۰ ۲۵ روز گذشته بود که چنين جنگ کرده شد .
بند ۱۳- داريوش شاه گويد : پس از آن ، فرورتيش با سواران کم گريخت . سرزميني ري نام در ماد از آن سو روانه شد . پس از آن من سپاهي دنبال [ او ] فرستادم . فرورتيش گرفته شده به سوي من آورده شد . من هم بيني هم دو گوش هم زبان [ او ] را بريدم . و يک چشم [ او ] را کندم . بسته بر دروازه [ کاخ ] من نگاشته شد . همه او را ديدند . پس از آن او را در همدان دار زدم و مرداني که ياران برجسته [ او ] بودند آنها را در همدان در درون دژ آويزان کردم .
بند ۱۴ – داريوش شاه گويد : مردي چي ثرتخم نام سگارتي او نسبت به من نافرمان شد . چنين به مردم گفت : من شاه در سگارتيه از تخمه هووخشتر هستم . پس از آن من سپاه پارسي و مادي را فرستادم تخمس پاد نام مادي بنده من او را سردار آنان کردم. چنين به ايشان گفتم : پيش رويد سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمي خواند آن را بزنيد . پس از آن تخميس پاد با سپاه رهسپار شد . با چي ثرتخم جنگ کرد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بزد و چي ثرتخم را گرفت . [ و ] به سوي من آورد . پس از آن من هم بيني هم دو گوش [ او ] را بريدم و يک چشم [ او ] را کندم . بسته بر دروازه [کاخ ] من نگاهداشته شد . همه مردم اورا ديدند . پس از آن او را در اربل دار زدم .
بند ۱۵- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من در ماد کرده شد .
بند ۱۶- داريوش شاه گويد : پارت و گرگان نسبت به من نافرمان شدند . خودشان را از آن فرورتيش خواندند . ويشتاسپ پدر من او در پارت بود او را مردم رها کردند [ و ] نافرمان شدند . پس از آن ويشتاسپ با سپاهي که پيرو او بود رهسپار شد . شهري ويشپ ازاتي نام در پارت آنجا با پارتيها جنگ کرد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا ، ويشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه وي يخن ۲۴ روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان درگرفت.

blank
ستون۳ .
بند ۱- داريوش شاه گويد : پس از آن من سپاه پارسي را از ري نزد ويشتاسپ فرستادم چون آن سپاه نزد ويشتاسپ رسيد پس از آن ويشتاسپ آن سپاه را گرفت . [ و ] رهسپار شد . شهري پتي گرب نا نام در پارت آنجا با نافرمان جنگ کرد .
اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا ، ويشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه گرم پد ۱ روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت .
بند ۲- داريوش شاه گويد : پس از آن کشور از آن من شد . اين [ است ] آنچه به وسيله من در پارت کرده شد .
بند ۳- داريوش شاه گويد : کشوري مرو نام به من نافرمان شد . مردي فراد نام مروزي اورا سردار کردند . پس از آن من دادرشي نام پارسي بنده من شهربان در باختر نزد او فرستادم . چنين به او گفتم : پيش رو آن سپاهي را که خود را از آن من نميخواند بزن . پس از آن دادرشي با سپاه رهسپار شد . با مروزيها جنگ کرد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه آثري يادي ي ۲۳ روز گذشته بود . آنگاه جنگ ايشان در گرفت .
بند ۴- داريوش شاه گويد : پس از آن کشور از من شد . اين [ است ] آنچه به وسيله من در باختر کرده شد .
بند ۵- داريوش شاه گويد : مردي وهيزدات نام شهري تاروا نام [در ] سرزميني ي اوتي يا نام در پارس آنجا ساکن بود . او براي بار دوم در پارس برخاست . چنين به مردم گفت : من بردي ي پسر کوروش هستم . پس از آن سپاه پارسي در کاخ [ که ] پيش از اين از انشن [ آمده بود ] آن نسبت به من نافرمان شد . به سوي آن وهيزدات رفت ( گرويد ) او در پارس شاه شد .
بند ۶- داريوش شاه گويد : پس از آن من سپاه پارسي و مادي را که تحت فرمان من بودند فرستادم . ارت وردي ي نام پارسي بنده من او را سردار آنان کردم . سپاه ديگر پارسي از عقب من رهسپار ماد شد . پس از آن ارت وردي ي با سپاه رهسپار پارس شد . چون به پارس رسيد شهري رخا نام در پارس در آنجا آن وهيزدات که خود را بردي ي مي خواند با سپاه به جنگ کردن عليه ارتوردي ي آمد . پس از آن جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه وهيزدات را بسيار بزد . از ماه ثورواهر ۱۲ روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان درگرفت .
بند ۷- داريوش شاه گويد : پس از آن ، آن وهيزدات با سواران کم گريخت . رهسپار پ ئي شي يا اوادا شد . از آنجا سپاهي به دست آورد . از آن پس به جنگ کردن عليه ارت وردي ي آمد . کوهي پرگ نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من وهيزدات را بسيار بزد . از ماه گرم پد ۵ روز گذشته بود . آنگاه جنگ ايشان در گرفت و آن وهيزدات را گرفتند و مرداني که نزديک ترين پيروان او بودند گرفتند .
بند ۸- داريوش شاه گويد : پس از آن ، وهيزدات را و مرداني که پيروان نزديک او بودند [ در ] شهري اووادئيچ ي نام در پارس در آنجا آنها را دار زدم .
بند ۹- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من در پارس کرده شد .
بند ۱۰-داريوش شاه گويد : آن وهيزدات که خود را بردي ي مي خواند او سپاه رخج فرستاده بود . برعليه وي وان نام پارسي بنده من شهربان رخج و مردي را سردار آنها کرده بود . و چنين به ايشان گفت : پيش رويد وي وان را و آن سپاهي را که خود را از آن داريوش شاه مي خواند بزنيد . پس از آن ، آن سپاهي که وهيزدات فرستاده بود به جنگ کردن عليه وي وان رهسپار شد . دژي کاپيش کاني نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه انامک ۱۳ روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت .
بند ۱۱- داريوش شاه گويد : باز از آن پس نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن عليه وي وان فرا رسيدند . سرزميني گندوتو نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه وي يخن ۷ روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت .
بند ۱۲- داريوش شاه گويد : پس از آن ، آن مردي که سردار آن سپاه بود که وهيزدات عليه وي وان فرستاده بود با سواران کم گريخت . به راه افتاد . دژي ارشادا نام در رخج از کنار آن برفت . پس از آن وي وان با سپاهي دنبال آنها رهسپار شد . در آنجا او مرداني که نزديک ترين پيروانش بودند گرفت [ و ] کشت .
بند ۱۳- داريوش شاه گويد : پس از آن کشور از آن من شد . اين [ است ] آنچه در رخج به وسيله من کرده شد .
بند ۱۴ داريوش شاه گويد : چون در پارس و ماد بودم باز دومين بار بابليان نسبت به من نافرمان شدند . مردي ارخ نام ارمني پسر هلديت او در بابل برخاست . سرزميني دبال نام در آنجا به مردم دروغ گفت [ که ] من نبوکدرچر پسر نبون هستم . پس از آن بابليان نسبت به من نافرمان شدند . به سوي آن ارخ رفتند ( گرويدند ) . او بابل را گرفت . او در بابل شاه شد .
بند ۱۵- داريوش شاه گويد : پس از آن من سپاهي به بابل فرستادم . ويندفرنا نام پارسي بنده من او را سردار کردم . چنين به آنها گفتم : پيش رويد آن سپاه بابلي را که خود را از آن من نمي خواند بزنيد . پس از آن ويندفرنا با سپاهي رهسپار بابل شد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا ، ويندفرنا بابليان را بزد و اسير آورد . از ماه ورکزن ۱۱ ۲۲ روز گذشته بود . آنگاه آن ارخ را که به دروغ خود را نبوکدرچر مي خواند و مرداني که نزديک ترين پيروان او بودند گرفت . فرمان دادم آن ارخ و مرداني که نزديک ترين ياران او بودند در بابل به دار آويخته شدند .
ستون ۴
بند ۱- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من در بابل کرده شد .
بند ۲- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من به خواست اهورا مزدا در همان يک سال پس از آن که شاه شدم کردم . ۱۹ جنگ کردم . به خواست اهورا مزدا من آنها را زدم و ۹ شاه گرفتم . يکي گئومات مغ بود . او دروغ گفت چنين گفت : من بردي ي پسر کوروش هستم . او پارس را نافرمان کرد . يکي آثرين نام خوزي . او دروغ گفت چنين گفت : من در خوزستان شاه هستم او خوزستان را نسبت به من نافرمان كرد .
يكي ندئيت ب ئير نام بابلي . او دروغ گفت چنين گفت من نبوکدرچر پسر نبون ئيت هستم او بابل را نافرمان كرد .
يكي مرتي ي نام پارسي . او دروغ گفت چنين گفت: من ايمنيش در خوزستان شاه هستم . او خوزستان را نافرمان كرد .
يكي فرورتيش نام مادي . او دروغ گفت چنين گفت : من خش ثرئيت » از دودمان هوخشتر هستم . او ماد را نافرمان كرد .
يكي چي ثرتخم نام اس گرتي او دروغ گفت چنين گفت : من در اس گرت ۱۲ شاه هستم از دودمان هوخشتر او اس گرت را نافرمان كرد .
يكي فراد نام مروزي . او دروغ گفت چنين گفت : من در مرو شاه هستم . او مرو را نافرمان كرد .
يكي وهيزدات نام پارسي . او دروغ گفت چنين گفت : من بردي ي پسر كوروش هستم . او پارس را نافرمان كرد .
يكي ارخ نام ارمني . او دروغ گفت چنين گفت : من نبوکدرچر پسر نبون ئيت هستم . او بابل را نافرمان كرد .
بند ۳- داريوش شاه گويد : اين ۹ شاه را من در اين جنگها گرفتم .
بند ۴- داريوش شاه گويد : اين [ است ] كشورهايي كه نافرمان شدند . دروغ آنها را نافرمان كرد كه اينها به مردم دروغ گفتند . پس از آن اهورامزدا آنها را بدست من داد .هرطورميل من [ بود ] همانطور با آنها كردم .
بند ۵- داريوش شاه گويد : تو كه از اين پس شاه خواهي بود خود را قوياً از دروغ بپاي . اگر چنان فکر كني [ كه ] كشور من در امان باشد مردي كه دروغ زن باشد او را سخت كيفر بده .
بند ۶- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من کردم . به خواست اهورا مزدا در همان يک سال کردم . تو که از اين پس اين نبشته را خواهي خواند آنچه به وسيله من کرده شده ترا باور شود . مبادا آن را دروغ بپنداري .
بند ۷- داريوش شاه گويد : اهورا مزدا را گواه مي گيرم که آنچه من در همان يک سال کردم اين راست [ است ] نه دروغ .
بند ۸- داريوش شاه گويد : به خواست اهورا مزدا و خودم بسيار [ کارهاي ] ديگر کرده شد [ که ] آن در اين نپشته نوشته شده است به آن جهت
بند ۹- داريوش شاه گويد : شاهان پيشين را مادامي که بودند چنان کرده هايي نيست که به وسيله من به خواست اهورا مزدا در همان يک سال کرده شد .
بند ۱۰- داريوش شاه گويد : اکنون آنچه به وسيله من کرده شد آن را باور آيد . همچنين به مردم بگو ، پنهان مدار . اگر اين گفته را پنهان نداري به مردم بگويي اهورا مزدا دوست تو باد و دودمان تو بسيار و زندگيت دراز باد .
بند ۱۱- داريوش شاه گويد : اگر اين گفته را پنهان بداري ، به مردم نگويي اهورا مزدا دشمن تو باشد و ترا دودمان مباد .
بند ۱۲- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من کردم . در همان يک سال به خواست اهورا مزدا کردم . اهورا مزدا مرا ياري کرد و خدايان ديگري که هستند .
بند ۱۳- داريوش شاه گويد : از آن جهت اهورا مزدا مرا ياري کرد و خدايان ديگري که هستند که پليد نبودم . دروغگو نبودم . تبهکار نبودم . نه من نه دودمانم . به راستي رفتار کردم . نه به ضعيف نه به توانا زور نورزيدم . مردي که دودمان من همراهي کرد او را نيک نواختم . آن که زيان رسانيد اورا سخت کيفر دادم .
بند ۱۴- داريوش شاه گويد : تو که از اين پس شاه خواهي بود . مردي که دروغگو باشد يا آن که تبهکار باشد دوست آنها مباش . به سختي آنها را کيفر ده .
بند ۱۵- داريوش شاه گويد : تو که از اين پس اين نپشته را که من نوشتم يا اين پيکرها را ببيني مبادا [ آنها را ] تباه سازي . تا هنگامي که توانا هستي آنها را نگاه دار.
بند ۱۶- داريوش شاه گويد : اگر اين نپشته يا اين پيکرها را ببيني [ و ] تباهشان نسازي و تا هنگامي که ترا توانايي است نگاهشان داري ، اهورا مزدا ترا دوست باد و دودمان بسيار و زندگيت دراز باد و آنچه کني آن را به تو اهورا مزدا خوب کناد .
بند ۱۷- داريوش شاه گويد : اگر اين نپشته يا اين پيکرها را ببيني [ و ] تباهشان سازي و تا هنگامي که ترا توانايي است نگاهشان نداري اهورا مزدا ترا زننده باد و ترا دودمان مباد و آنچه کني اهورا مزدا آن را براندازد .
بند ۱۸- داريوش شاه گويد : اينها [ هستند ] مرداني که وقتي من گئومات مغ را که خود را بردي ي مي خواند کشتم در آنجا بودند . در آن موقع اين مردان همکاري کردند پيروان من [ بودند ] ويدفرنا پسر وايسپار پارسي ، اوتان نام پسر ثوخر پارسي ، گئوبروو نام پسر مردوني ي پارسي ، ويدرن نام پسر بگابيگ ن پارسي ، بگ بوخش نام پسر داتووهي پارسي ، اردمنيش نام پسر وهاگ پارسي .
بند ۱۹- داريوش شاه گويد : تو که از اين پس شاه خواهي بود دودمان اين مردان را نيک نگهداري کن .
بند ۲۰- داريوش شاه گويد : به خواست اهورا مزدا اين نپشته را من [ به طريق ] ديگر [ نيز ] کردم . بعلاوه به [ زبان ] آريايي بود هم روي لوح هم روي چرم تصنيف شد . اين نپشته به مهر تأييد شد . پيش من هم نوشته هم خوانده شد . پس از آن من اين نپشته را همه جا در ميان کشورها فرستادم مردم پذيرا شدند .

روش ساخت

سنگ‌نبشتهٔ بیستون در ارتفاع چند ده متری از سطح زمین و بر دامنهٔ رو به جنوبی کوه پراو ساخته شده‌است و از آثار به جای مانده از پلکانی در قسمت بالایی کوه بیستون احتمال می‌رود که سنگ تراشان از این راه برای رسیدن به محل استفاده می‌کرده‌اند و پس از پایان کار پلکان را به منظور غیرقابل دسترس کردن اثر تراش داده‌اند. سنگ‌نبشتهٔ بیستون بر سنگ‌هایی از جنس آهک ایجاد شده که از آثار رنگ لعاب قهوه‌ای مانندی که پس از همراه شدن با ذرات اکسیده شده آهک و همچنین بقایای سربی که در چند سطر نخست اثر دیده شده‌است به نظر می‌آید در پایان کار برای افزایش طول عمر اثر تمام نمای آن را با اندودی ناشناخته پوشانده‌اند.
موقع خاص صخرهٔ بیستون که در کنار جادهٔ کاروان‌رو در ارتفاع زیاد، بالای جلگه‌ای وسیع و حاصل‌خیز قرار گرفته و نیز شاید این نکته که محل مزبور مقدس و قابل احترام است موجب آن بوده که داریوش این محل را برای نقش کتیبهٔ بیستون خود برگزیند.

مرتبط:

بیستون _ باارزش‌ترین سند تاریخی ایران

کتیبه بیستون؛ بزرگ‌ترین سنگ نبشته جهان

مهمترین آثار باستانی ایران

یونسکو که یک سازمان فرهنگی جهانی است، مهمترین آثار باستانی ایران را تحت عنوان ۲۳ اثر در لیست آثار جهانی خود جای داده است؛ تا به امروز آثار باستانی، فرهنگی و طبیعی ۱۸۰ کشور جهان در یونسکو به ثبت رسیده است که شامل ۸۰۰ اثر میگردد.

یونسکو علاوه بر ثبت آثار، وظیفه ی شناسایی آثار باستانی، طبیعی و فرهنگی ملل مختلف و همچنین حفاظت و نگهداری از آنها را برعهده دارد. یونسکو در این زمینه عهدنامه ای به نام “میراث جهانی یونسکو” را در سازمان ملل متحد به ثبت رسانده است.این بدان معنا است که گرچه این آثار تاریخی و طبیعی در خاک ایران و متعلق به ایران باقی می مانند ولی حفاظت از آنها دیگر فقط یک مسئله ملی نیست و تمامی کشورهای عضو کنوانسیون حفاظت از میراث جهانی فرهنگی و طبیعی در قبال آن مسئولند.

اهمیت آثار باستانی و میراث فرهنگی

به مجموع آثاری که از گذشتگان و باستانیان باقی مانده است، میراث فرهنگی گفته می‌شود. این میراث می‌تواند شامل رفتار، آداب و رسوم یک منطقه خاص باشد یا می‌تواند به آثار هنری یا صنایع دستی مختص به یک منطقه مربوط گردد و یا می‌تواند شامل بناهای تاریخی و باستانی باشد.

مهمترین آثار باستانی ایران

آثار باستانی ایران شناسنامه کشورمان به حساب می‌آید، از این رو می‌بایست در حفظ و نگهداری آن بسیار کوشا باشیم و آنها را به نسل های بعدی خود منتقل یا ارائه نماییم.

۲۳ اثر باستانی و دیدنی ایران
تخت جمشید (پرسپولیس) استان فارس
تخت سلیمان استان آذربایجان غربی
پاسارگاد استان فارس
میدان نقش جهان استان اصفهان
سنگ نبشته بیستون استان کرمانشاه
برج گنبد قابوس استان گلستان
شهر سوخته استان سیستان و بلوچستان
میمند شهر بابک استان کرمان
دشت لوت استان های کرمان، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان
آرامگاه شیخ صفی الدین اردبیلی استان اردبیل
چغازنبیل نیایشگاهی در استان خوزستان
ارگ بم استان کرمان
گنبد سلطانیه استان زنجان
کاخ گلستان استان تهران
مسجد جامع اصفهان استان اصفهان
سازه های آبی شوشتر استان خوزستان
شوش استان خوزستان
مجموعه بازار تبریز استان آذربایجان شرقی
مجموعه کلیساهای (رهبانی) ارامنه استان های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی
مجموعه باغ های ایرانی استان های مازندران، یزد، خراسان، کرمان، فارس و اصفهان
مجموعه قنات های ایرانی استان های اصفهان، کرمان، یزد، خراسان رضوی، خراسان جنوبی و مرکزی
چشم انداز ساسانی استان فارس
شهر یزد استان یزد
۵ اثر باستانی معروف ایران
در اینجا به اختصار ۵ اثر باستانی را معرفی خواهیم کرد. شما می توانید با جستجو در وب سایت تاریخ ما به طور کامل با هر اثر باستانی آشنا شوید.

۱- تخت جمشید (پرسپولیس) استان فارس

تخت جمشید به وسیله”داریوش اول” سومین شاه سلسله هخامنشی ساخته شد اما تا زمان مرگ او این بنا به اتمام نرسیده بود و ساخت و سازها در دوره جانشینان او یعنی “خشایارشا” و “اردشیر اول” هم ادامه پیدا کرد. البته عملیات ساختمانی در تخت جمشید تا پایان دوره هخامنشی تمام نشد ولی اصل ساخت بنایی که در حال حاضر موجود است در زمان همین سه پادشاه انجام شده و به همین دلیل در محوطه تخت جمشید بقایای بناهای نیمه کاره به چشم می خورد. یکی از این بناها دروازه بزرگی است که در ضلع شمال شرقی مجموعه قرار دارد.مهمترین آثار باستانی ایران

۲- تخت سلیمان استان آذربایجان غربی

تخت سلیمان محوطه ای باستانی است که چند کاخ و آتشکده آذرگشنسب و دریاچه ای زیبا در آن دیده می شود و وسیع ترین تاسیسات ساسانی محسوب می شود که تا امروز شناخته شده است. تخت سلیمان بزرگترین مرکز آموزشی، مذهبی، اجتماعی و عبادتگاه ایرانیان پیش از اسلام محسوب می شد. آتشکده آذر گشنسب یکی از سه آتشکده مهم ساسانی به شمار می رفت و آتش آن تا قرن چهارم هجری شعله ور بود. برخی از شاهان ساسانی پس از به تخت نشستن با پای پیاده راهی این آتشکده می شدند و پس از پیروزی در جنگ نیز سهمی از غنایم جنگی برای آن در نظر می گرفتند.مهمترین آثار باستانی ایران

می گویند پس از حمله اعراب آتشکده آذرگشسپ به متروکه ای بدل شد و دیگر شکوه خود را باز نیافت اما کارشناسان بسیاری این نظریه را رد می کنند و امپراتور روم را بانی ویرانی این اثر می دانند؛ مساله ای که به زودی در کارناوال مطلب مفصلی در موردش خواهید خواند. امروزه تخت سلیمان به یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران تبدیل شده و گردشگران داخلی و خارجی زیادی را به سوی خود می کشاند.

۳-پاسارگاد استان فارس

مجموعه‌ی باستانی پاسارگاد که یادگاری از دوران پرشکوه هخامنشی است، در شهرستانی به همین نام در استان فارس قرار دارد. از جمله سازه‌های تاریخی این مکان باید به مسجد پاسارگاد، باغ پادشاهی پاسارگاد، کاخ دروازه، کاخ بار عام، کاخ اختصاصی، دو کوشک، آرامگاه کمبوجیه، کاروانسرای مظفری و آب‌نماهای باغ شاهی اشاره کرد. اما بدون شک برجسته‌ترین جاذبه‌ی آن آرامگاه کوروش بزرگ است که پیش‌تر به «مشهد مادر سلیمان» شهرت داشت. مجموعه‌ی پاسارگاد به عنوان پنجمین اثر ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو، در تاریخ تیرماه ۱۳۸۳ (با صد در صد آرا)، به ثبت رسید.مهمترین آثار باستانی ایران

۴- میدان نقش جهان استان اصفهان

میدان نقش جهان که به صورت رسمی با عنوان میدان امام شناخته می شود، میدان مرکزی شهر اصفهان است و بخشی از یک مجموعه تاریخی به شمار می رود. آنچه که این میدان را از سایر همتایانش متفاوت جلوه می دهد، شکل مستطیلی آن است که با ظاهر دایره ای یا بیضی شکلِ بسیاری از میادین معمول و رایج، تفاوت دارد. این میدان مستطیلی، طولی برابر ۵۶۰ متر و عرضی برابر ۱۶۰ متر دارد و به عبارت دیگر طول آن با ۴۳۰ قدم و عرض آن با ۱۶۰ قدم طی می شود.مهمترین آثار باستانی ایران

برای درک گستردگی و جذابیت این میدان کافیست بدانید که نقش جهان از میدان سرخ مسکو که یکی از گسترده ترین و مشهورترین میدان های جهان است، وسعت بیشتری دارد. میدان بزرگ و مشهور شهر بروکسل بلژیک نیز با ابعاد ۶۸*۱۱۰ متر، پهنه ای کمتر از یک دهم میدان نقش جهان را به خود اختصاص داده است. میدان نقش جهان در مقایسه با میدان کنکورد پاریس، دارای برتریِ تاریخی است و پس از میدان تیان آنمن (Tiananmen Square) در پکن به عنوان دومین میدان بزرگ جهان نیز شناخته می شود.

این میدان میزبان تعدادی از آثار تاریخی است و بناهای متعددی را در آغوش خود دارد؛ برای همین است که با بازدید از این میدان با یک تیر چند نشان می زنید و بخش مهمی از گنجینه اصفهان را خواهید دید.

۵- سنگ نبشته بیستون

سنگ نوشته بیستون، تنها کتیبه آهکی تمدن هخامنشیان است که وقایع تاریخی به خصوصی را تداعی میکند. این وقایع، تجدید حیات و بازسازی حکومت هخامنشیان توسط داریوش بزرگ میباشد. داریوش بزرگ وقایع تاریخی دوران خودش را با ۳ زبان فارسی باستان، عیلامی و بابلی در این کتیبه به ثبت رسانیده که خط میخی آن در قرن نوزدهم مورد رمزگشایی قرار گرفت.

منبع:تاریخ ما