نوشته‌ها

سیلک ،صدای سکوت تاریخ

سیلک به عنوان اولین تمدن شهرنشین در بخش مرکزی ایران بشمار می رود که در منطقۀ فین کاشان با فاصله‌ای حدود نیم‌کیلومتر از هم دو گورستان را در خود جای داده که از آن‌ها با عنوان گورستان های الف و ب یاد می شود و نشانه های کهنی را در بر دارند که قدمت آن ها به هزارۀ پنجم پیش از میلاد بازمی گردد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، در گذشته در سرزمین های بین النهرین برای نیایش مردم بناهای مذهبی به نام زیگورات بنا می‌شد که تپه سیلک نیز یکی از آن‌ها بوده که از گِل رس ساخته شده است. محوطه باستانی سیلک در جنوب غربی کاشان و در سمت راست جاده کاشان به فین قرار دارد و از دو تپه شمالی و جنوبی در فاصله ۶۰۰ متری یکدیگر و دو گورستان تشکیل شده‌ است. این مجموعه تاریخی تا سال ۱۳۱۰ خورشیدی شناسایی نشده بود تا اینکه پاییز سال ۱۳۱۱ خورشیدی ریزش باران و جاری شدن سیل موجب شد تا غبار زمان از تمدنی بزرگ و چندین هزار ساله برداشته شود و سپس با حضور پروفسور گیرشمن لایه های تمدن بزرگ سیلک شناسایی شد و اکنون نیز سالهاست که عباس اعتماد فینی زبان گویای رازهای سیلک است، مردی که از نخستین فعالیت های باستان شناسی در ایران خاطره های بسیار دارد…

در باستان شناسی بزرگ شدم

عباس اعتماد فینی باستان شناس و مرمتگر پیشکسوت کاشان، سال ۱۳۱۵ در فین کاشان متولد شده، سابقه همکاری با رومن گیرشمن باستان شناس فرانسوی را در کارنامه دارد و اکنون در موزه سیلک کاشان به عنوان موزه دار فعالیت می کند او می گوید: رومن گیرشمن کار خود را در سال ۱۳۱۱ در سیلک شروع کرد و همان سال پدرم مرحوم احمد اعتماد فینی به عنوان اولین فرد ایرانی در سیلک با گیرشمن همکاری داشت که تا سال ۱۳۴۵ ادامه داشت و در همان سال با توجه به درخواست رومن گیرشمن، پدرم از دولت فرانسه مدال مطلای کار گرفت و به دلیل همین همکاری گیرشمن و پدرم، من هم زمانی که ۱۲ ساله بودم یعنی در سال ۱۳۲۷ به حرفه باستان شناسی وارد شدم و به مدت ۱۸ سال با گیرشمن کار کردم که اولین کار من با او در ایوان کرخه خوزستان بود و بعد از گیرشمن به مدت۱۰ سال با جانشین او یعنی ژان پرو کار کردم.

وی فعالیت های باستان شناسی خود را کاملا تجربی می داند و با تاکید بر اینکه در باستان شناسی بزرگ شده است درباره همکاری خود با هیئت های باستان شناسی می گوید: من با آقای گیرشمن در چغازنبیل، شوش، ایوان کرخه، آپادانا، جزیره خارک، مسجدسلیمان و بیشاپور کار کردم و باعث افتخار من است که به خواست پروفسور گیرشمن مرمت درهای ورودی زیگورات چغازنبیل را انجام دادم، همچنین با پروفسور «ژان پِرو» در شوش کار کردم که همراه با او توانستیم دو سنگ زیربنای کاخ داریوش و مجسمه داریوش را بیرون بیاوریم که الان در موزه ملی ایران قرار دارند. همچنین با خانم الیزابت کارتر در شوش و با خانم ژِنویِر دولفوس در جعفرآباد و با دکترصادق ملک شهمیرزادی در سیلک کار کردم.

درسی از پروفسور رومن گیرشمن

استاد فینی حضورش در مرمت زیگورات چغازنبیل و همچنین مرمت مجسمه داریوش در آپادانا را به عنوان بخشی از خاطرات خوش خود از باستان شناسی یاد کرده و ادامه می‌دهد: من به خواست آقای گیرشمن در مرمت چغازنبیل شرکت داشتم و زمانی که او دیگر در چغازنبیل نبود در آنجا یک مجسمه گاو پیدا کردم که الان در موزه ملی ایران قرار دارد، البته همکاری من در مرمت مجسمه داریوش در آپادانای شوش هم بسیار لذت بخش بود ضمن اینکه دوکتیبه در آپادانا با ابتکار و نظر من بیرون آمدند. اما خاطرات من از دوران باستان شناسی و همکاری با بزرگان آن بسیار زیاد است ازجمله خاطرات با پروفسور گیرشمن و من از او یادگرفته ام که همیشه زودتر به سر کارم بیایم و دیرتر بروم. آقای گیرشمن وقتی از ایران رفت نوشته ای به من داد و در آن من را یک متخصص در مرمت آثار تاریخی معرفی کرد که می توانم باستان شناسی را به خوبی و با ظرافت انجام دهم.

این پیشکسوت باستان شناسی و مرمت با اشاره به اینکه در سال ۱۳۴۵ شوش را ترک کرد و به فین کاشان آمد تصریح می کند: بعد از اینکه به فین آمدم با خرید یک زمین کشاورزی در آن مشغول به کار شدم و وقتی دیدم کتابخانه ای در محله مان وجود نداشت یک کتابخانه در حسینیه محله فین علیا ساختم و در این کتابخانه وقت می گذراندم، البته آن کتابخانه دیگر وجود ندارد اما در کنار آن کتابخانۀ دیگری برقرار کرده ایم تا اینکه یادم هست چهاردهم ماه دی سال ۱۳۸۰ و موقع شب بود که دکتر صادق ملک شهمیرزادی با من تماس گرفت و از من خواست در طرح بازنگری سیلک و در حفاری های باستان شناسی با او همکاری کنم و از آن زمان کار من در سیلک شروع شد و فعلا هم به عنوان موزه دار در سیلک فعالیت دارم، هیچکس از سیلک بازدید نمی کرد و من خودم یکی دو مدرسه را برای دیدن سیلک دعوت کردم و برای آن ها از سیلک حرف زدم و حالا همه از اینجا دیدن می کنند. کلید سفالینه های سیلک در جیب من است و آن ها را حتی از بچه خودم بیشتر دوست دارم.

موزه ای از ارزش های انسانی

استاد اعتماد، آدمیان و اندیشه های آنها را ارزشمندترین میراث می خواند که از دیروز به امروز رسیده و به فردا خواهند رسید. او می گوید: ای کاش می‌ توانستیم موزه ای از ارزش ها ساخته و جهانیان را به بازشناخت آثار باستانیِ آن فرا بخوانیم، کاش می توانستیم پاکی های اهل نظر را در وادی ها و کوه ها و تپه های معرفت به موزه فرهنگ ها بسپاریم و ای کاش می توانستیم مینیاتوری از عرفان و نقشی از ایمان رسم کنیم، ارزش ها را قاب بگیریم و در نمایشگاه دل ها به نمایش بگذاریم.

این باستان شناس خوش گفتار می افزاید: آیا نباید فرهنگ گذشتۀ خود را چونان نامه ای در پاکتی از زمان عصر گذاشته، تمبری از ایثار بر آن زده و به نشانی همه خانه های دلهای محله شوق بفرستیم؟ اگر ندانیم گنجینه ما چیست و اگر نتوانیم رمز قفل صندوق فرهنگ را برای متقاضیان روز بگشاییم شرمنده تاریخ خواهیم شد.

استاد اعتماد با گفته ای از پروفسور گیرشمن ما را بدرقه می کند که می‌گفت «تا کسی از گذشته اطلاع نداشته باشد نمی تواند به آینده فکر کند» سپس تاکید می کند که سیلک نخستین مکانی است که مدنیت در آن ایجاد شد و همچنان مدفن راز است و منجنیق عمری دراز … اینک استاد سکوت می کند تا ما سکوت سیلک را بشنویم و بازهم با تاکید می گوید که سیلک یک دانشگاه است که به همه جهان تعلق دارد. برمی خیزیم و با نگاهی دوباره به تپه های سیلک از داشتن این مجموعۀ شگرف اظهار فخر می کنیم، مجموعه ای که قدیمی ترین زیگورات بین چهار زیگورات ایران است که ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ با شماره ۳۸ در فهرست آثار تاریخی و ملی ایران به ثبت رسید و سال ۱۹۹۷ میلادی نیز در فهرست ثبت آثار موقت جهانی قرار گرفت، اما همچنان نیازمند آن است که صدای سکوتش شنیده شود…