نوشته‌ها

آتشگاه ، این کوه با شکوه دور از دست…

فرض کنیم نویسندۀ «اصفهان، نصف جهان» هنوز زنده است و در آینده، قصد سفر به اصفهان را دارد؛ به شهری که بی‌اعتنا به اعتراض دوستداران میراث فرهنگی آن، بین دو کوه آتشگاه و قائمیه اتصال فضایی برقرار کرده اند و سازه‌هایی برای فروش بلیت و پر و خالی کردن مردم روی لایه‌های تاریخی آتشگاه احداث شده است؛ در این صورت، او سفرنامه‌اش را با کدام جمله دربارۀ این کوه تمام می‌کند؟

صادق هدایت، در چهارمین صفحه از سفرنامۀ ۵۱ صفحه‌ای خود که آن را دربارۀ اصفهان نوشته و سال ۱۳۱۱ در چاپخانه «فردین و برادر» تهران به چاپ رسانده، می‌نویسد: «پس از یک سال زندگی یکنواخت، چهار روز تعطیل را غنیمت شمرده، تصمیم گرفتم به اصفهان بروم و به خیالم رسید که این چهار روز تغییر و تنوع غیرمعمولی را یادداشت بکنم. چرا تصمیم گرفتم که بروم به اصفهان؟ آن را هم نمی‌دانم، ولی دیر زمانی بود که آنچه عکس از اصفهان دیده بودم و وصفی که از آن شنیده یا خوانده بودم، این شهر را به طرز افسانه آمیزی به نظرم جلوه داده بود؛ مانند حکایت‌های هزار و یک ‌شب، با مسجدها، پل‌ها، کوشک‌ها، مناره‌ها، کاشی‌کاری‌ها، قلمکارها، نقاشی‌ها و بالاخره شهر پراستعداد هنرمندان، ‌که هنوز گذشته تاریخی شکوه و عظمت دیرین خود را از دست نداده است. همۀ این‌ها کافی بود که اصفهان مرا به‌سوی خود بکشاند و باید اقرار بکنم که پشیمان هم نشدم.»

او پس از بیان حالات همسفران، جزئیات جاده، شهرهای کوچک بین راه و عابرانش، سواد اصفهان را چنین وصف می‌کند: «همین‌طور که نزدیک می‌شدیم، کم‌کم شهر اصفهان نمایان می‌شد؛ سبزه‌ها، درخت‌ها، باغ، کشتزار، برج کبوتر، کرت بندی، آبیاری زمین ماسه دور شده، کشاورزانی که زیر آفتاب پهلوی یکدیگر ایستاده و زمین را زیر و رو می‌کردند. در اولین وهله اصفهان شهر فلاحتی درجه اول به نظر می‌آید که از روی قاعده علمی و دقت کامل انجام می‌گیرد. همان‌طور که در شهرهای فلاحتی اروپا دیده می‌شود. شاید اصفهان نمونه‌ای از آبادی‌های دوره ساسانیان را نشان می‌دهد و چنان‌که در ایران باستان معمول بوده، رعیت اصفهان کشاورزی را وظیفه مقدس خودش می‌داند. مدتی از کنار سبزی‌کاری‌ها، درخت‌ها، دیوارهای بلند قلعه مانند و گنبدهای خراب گذشتیم تا به دروازه دولت شهر رسیدیم.»

کوه آتشگاه

هدایت، پس از اقامت در مهمانخانه آمریک(هتل جهان) و تلافی کردن بی‌خوابی شبانه، اصفهان گردی‌اش را آغاز می‌کند؛ چهارباغ و مدرسه منحصربه‌فردش، زاینده‌رودی را که شهر اصفهان از دولت سر آن ایجاد شده، پل سی‌وسه چشمه و هنرمندانی که مشغول شستن قلمکارهایشان در آب بوده‌اند را می‌بیند و آنچه مربوط به مردم‌شناسی اصفهانیان است، از زبان مردی به نام «رضوی» روایت می‌کند که این بیت، خلاصۀ آن است: «بهشت روی زمین خطۀ صفاهان است، به‌شرط آن ‌که تکانش دهند در دوزخ!»

اما قضاوت خود او از مردم اصفهان چنین است: «اصفهانی‌ها ظاهراً خون گرم و خوش‌اخلاق هستند. البته تجربه سه چهار روز به درد شناختن مردم نمی‌خورد و چون تاکنون با اصفهانی معامله نداشته‌ام نمی‌توانم به‌طور صریح قضاوت کنم. همین‌قدر می‌دانم که در مقابل این حدیث و تهمت‌های هجوآمیز یک شعر دیگر هست: جهان را اگر اصفهانی نبود/ جهان‌آفرین را جهانی نبود.»

این نویسنده، در طول سفر خود از چهل‌ستون، کارخانه رنگرزی و بافندگی ذبیح، میدان نقش‌جهان، پل خواجو، مسجد جامع عتیق، مدرسه هارونیه، مسجد و مناره علی، امامزاده اسماعیل، دارالبطیخ، محله جلفا و موزه و کلیسا و قبرستان ارامنه هم بازدید می‌کند و پس از پایان ملاقات با منارجنبان می‌نویسد: «در اینجا چیز تماشایی دیگری به‌جز کوه آتشگاه نبود که در دو فرسنگی شهر اصفهان واقع‌ شده و تا اینجا، نیم فرسنگ فاصله داشت. راهنما گفت بنایی است روی کوه که با خشت خام ساخته‌اند و هر کدام از آن خشت‌ها هفت من وزن دارد و حاضر شد که برای ظهر به ما جا و خوراک بدهد. ما هم به‌قصد تماشا رهسپار شدیم.

نزدیک کوه، کنار کشت زار، از درشکه پیاده شدیم. کوه نسبتاً کوتاه و مخروطی شکل بود و بالا رفتن از آن دشوار به نظر نمی‌آمد ولی راه معین هم نداشت. از پایین‌دیواره‌ای شکسته روی کوه پیدا بود. محل ساختمان خیلی باسلیقه انتخاب‌شده بود. روی کوه چیزی که هنوز برپاست یک هشت دری گرد است که طاقش ریخته و پایه‌هایش کنده‌ شده و چندین جرز و آثار بنایی‌های دیگر در اطراف کوه دیده می‌شود.

ساختمان از خشت‌های خیلی بزرگ کلفت از گل ماسه می‌باشد  و لابه‌لای آن بوریا گذاشته ‌شده. جاهایی را که خراب نکرده‌اند هنوز محکم و تمیز بر جا مانده، خشت‌ها نیز خیلی محکم و مثل این است که دیروز قالب‌زده باشند. اگر این بنا به دست آدم‌ها خراب نشده بود شاید صد سال دیگر هم خم به ابرویش نمی‌آمد.

دور نمای شهر اصفهان بی‌اندازه قشنگ و سبز و خرم از آن بالا پیداست. رودخانه مثل نوار سیمین میان سبزه و کشت زارهای رنگ‌به‌رنگ مارپیچ می‌خورد. این کشت زارها مثل پارچه چهل‌تکه می‌باشد که هر تکه آن یک رنگ سبز دارد.

هشت دری، بلندتر از سایر بناها و میان کوه واقع‌شده و دارای هشت درگاه یک‌جور و یک اندازه است. بالای درگاه‌ها هلالی شکلی است که دهنه هر کدام قریب یک گز است و از درون، بالای هر دری یک رف کوتاه می‌باشد، مانند رف خانه‌های قدیمی که بالایش به شکل قوس شکسته است.

پی هشت دری از سنگ است و خود بنا از همان خشت‌های بزرگ ساخته‌شده که رویش کاه‌گل و با گچ سفید شده. در میان ‌هشت دری محرابی است به شکل مربع ‌مستطیل مانند محراب مسجدها که دور آن از سنگ است و درون آن پر شده. شاید در همان‌جا آتش می‌افروخته‌اند. طرف دیگر کوه بنای مفصل‌تری بوده که از آن چیزی باقی نمانده و تشکیل تل بزرگی می‌دهد. به روایتی شهر پهله در قدیم پایین همین کوه بوده است. آنچه که شهرت دارد و از اسم کوه هم پیداست، در سابق شاید در زمان ساسانیان اینجا آتشکده بوده و هنوز هم اهل ده می‌گویند اینجا آتشکده گبرها و آتش‌پرست‌هاست.

رفیقم از طرف دیگر کوه رفت. من یک‌تکه روزنامه از جیبم درآوردم و در محراب آتشکده آتش زدم که شعله کشید و زود خاکستر شد. بعد از بیراهه به‌دشواری پایین آمدم. وقتی‌که پایین کوه رسیدیم چهار نفر بچه کوچک دهاتی از کوه بالا می‌رفتند. رفیقم گفت هوا گرم است برگردید. یکی از آن‌ها جواب داد: رعیت باید گرماگی بخورد تا عادت کند.

کوه آتشگاه روز آبادی‌اش شکوه مخصوصی داشته است. این پرستشگاه دورش دیوار نداشته و چیزی را از کسی نمی‌پوشانیده. مانند آتش ساده و پاکیزه بوده. همان آتش جاودان نماینده پاکیزگی و زیبایی که به‌سوی آسمان زبانه می‌کشیده و در شب‌های تار از دور دل‌های افسرده را قوت می‌داده و از نزدیک با پیچ‌وخم دلربا با روان انسان گفتگو می‌کرده.

آتشگاه اصفهان

 

هوا گرم بود و ما خسته رفتیم پای درخت کنار نهر آب نشستیم. دهقان پای کوه که کرت‌ها را آبیاری می‌کرد با ریش جوگندمی و قبای قدک آبی آمد پهلوی ما چمباتمه زد.

رفقیم کوه را نشان داد و پرسید که سرخی میان آن چیست؟ او گفت چشمه منظر است و گل‌سرخی آنجا دارد که اگر به شاخ گوسفند بمالند چاق می‌شود و به درخت میوه بمالند بارش زیاد می‌شود. چاه آبی هم دارد که آبش خیلی گواراست.

من یاد کتاب‌های قدیمی افتادم که برای هر چیز کوچک و بی‌معنی هزار خاصیت موهوم می‌تراشند. این فکر شاید از آنجا آمده که در همه کارهای خدا مصلحتی است و چیزی بی‌فایده آفریده نشده.

از آتشگاه پرسیدیم، گفت: اول اصفهان دریا بوده و این کوه از آب بیرون بوده. مردمان پیشین آمدند این هشت دری را بالای کوه ساختند و خشت و گلش را با بز آن بالا بردند.

من پرسیدم: اگر آب بود چرا بز را انتخاب کردند که در آب غرق می‌شد؟ مگر حیوان بلندتری نبوده؟ اقرار کرد که این‌طور معروف است… ایران چقدر بزرگ قدیمی و اسرارآمیز است. یک نفر دهاتی آمریکایی یا فرانسوی نمی‌تواند این‌همه یادبود و فکر و افسانه داشته باشد.»

هدایت، عصر همان روز به مهمانخانه برمی‌گردد و بعد به تهران، اما بخشی از وجود خود را برای همیشه در آتشگاه جا می‌گذارد. او در صفحات پایانی سفرنامه خود نوشته است: «من صفحه گیتار هاوایی را گذاشتم. زیروبم آن در هوای ملایم شب آغشته می‌شد. هیکل کوه آتشگاه آنجا، دور و مرموز در روشنایی مهتاب پیدا بود.

نمی‌دانم چرا این ساز مرا به یاد روز آبادی آتشگاه انداخت… آیا روح پیشینیان، صنعتگران و روح پادشاهان، آن بالا روی خرابه‌های آتشگاه پرواز نمی‌کند؟ در این ساعت همه خستگی‌ها، دوندگی‌های مسافرت برای جواز و اتومبیل از یادم رفت و مثل این بود که آنچه دنبالش می‌گشتم به من داده بودند.

آیا برای شناختن اصفهان سه چهار روز کافی است؟

آیا می‌توانم راجع به آن اظهار عقیده بکنم؟

برای این شهری که در زمان صفویه نصف جهان لقب داشته؛ شهر یکتای دنیا که از همه‌جا به دیدن آن می‌آمدند. شهر صنعت، شکوه، شراب، نقاشی، کاشی‌کاری، معماری، کشاورزی، با گنبدها، مناره‌ها، کاشی‌های لاجوردی که می‌خواسته به‌پای تیسفون پایتخت باشکوه ساسانی برسد و هنوز هم زیر عظمت و کشش صنعت خودش انسان را خرد می‌کند.

آتشکده آتشگاه

حالا که چشمم را می‌بندم یک دسته کاشی خوش‌نقش‌ونگار بارنگ‌های خیره‌کننده در جلوی چشمم مجسم می‌شود. مهتاب، شبح مناره‌ها، گنبدها، طاق‌ها، شبستان‌ها، دشت‌های پهن، کشتزارهای سبز، گل‌های سفید، خشخاش، آب زاینده‌رود که روی ریگ‌ها غلت می‌زند، همه مانند پرده سینما یکی از پی دیگری از جلوی چشمم می‌گذرد.

صفحه گیتار هاوایی آهسته می‌چرخد و ناله‌های سیم در هوا موج می‌زند و می‌لرزد. نمی‌دانم چرا یاد آتشگاه می‌افتم و سرودی که پیش‌تر، خیلی پیش‌تر در آنجا مترنم بوده به یاد می‌آورم.

آن کوه پیر کوتاه که مانند افسون، تنها از زمین سر درآورده برای اینکه رویش آتشگاه بسازند. دور از شهر، دور از هیاهو، دور از دسترس مردم، آن هشت دری سفید مثل تخم‌مرغ که با خشت‌های وزین ساخته‌شده، جلوی خورشید می‌درخشیده، شب‌ها در میان خاموشی و آرامش طبیعت از میان آن آتش جاودانی زبانه می‌کشیده و قلب‌های سرد را گرم می‌کرده، فکرها را از زندگی مادی بالا می‌برده و به سرحد کمال می‌رسانیده. همان‌طوری که همه‌چیز در آتش استحاله می‌شود و بی‌آلایش می‌گردد.

مثل‌اینکه این ناله‌های گیتار وابستگی مستقیمی با این آتشکده دارد و با سرنوشت آن می‌نالد. باید رفت. این لغت رفتن چقدر سخت است. یکی از نویسندگان گفته آهنگ سفر یک‌جور مردن است. وقتی‌که انسان شهری را ترک کی کند مقداری از یادگار احساسات و کمی از هستی خودش را در آن جا می‌گذارد و مقداری از یادبودها و تأثیر آن شهر را با خودش می‌برد. خود من اکنون که می‌خواهم برگردم، مثل این است که چیزی را گم‌کرده باشم یا از من کاسته شده باشد و آن چیز نمی‌دانم چیست. شاید یک خرده از هستی من آنجا در آتشگاه مانده باشد.»

فرض کنیم صادق هدایت هنوز زنده است و در آینده، قصد سفر به اصفهان را دارد؛ به شهری که شهرداری آن، بی‌اعتنا به اعتراض دوستداران میراث فرهنگی، بین دو کوه آتشگاه و قائمیه اتصال فضایی برقرار و سازه‌هایی را برای فروش بلیت و پر و خالی کردن مردم روی لایه‌های تاریخی آتشگاه احداث کرده است؛ در این صورت، او باز هم سفرنامۀ اصفهان نصف جهانش را با همان جمله‌ای تمام می‌کند که ۲۸ اردیبهشتِ سال ۱۳۱۱ نوشته بود؟

منبع: ایسنا

ارگ ناژوان، شناسنامه تاریخی فراموش شده در دل میراث طبیعی اصفهان

ارگ ناژوان به عنوان یکی از آثار تاریخی این بیشه طبیعی و تنها ارگ به جا مانده در محدوده شهری اصفهان در حال تخریب بوده و در چند قدمی این بنای بزرگ، گودبرداری وسیعی برای احداث هتل انجام گرفته است.

بیشه ناژوان یکی از مهم‌ترین میراث طبیعی اصفهان و در پیوند با میراث تاریخی این شهر، سالهاست که به اعتقاد دوستداران میراث فرهنگی دستخوش دستکاری‌های غیر ضروری و غیر اصولی شهرداری قرار گرفته و هویت طبیعی و تاریخی‌اش قربانی توسعه  ناپایدار طرح‌های گردشگری ناهمخوان با محیط شده است.
ارگ ناژوان با برج و باروهایی که هنوز برافرشته است، اثر منحصر به فردی در محدوده شهری و بیشه ناژوان است که می‌تواند به عنوان یک ظرفیت گردشگری همخوان با بیشه تاریخی و طبیعی ناژوان کارکرد داشته باشد.

ارگ در مسیر معروف به «گذر ناژوان» یا کوچه «باغ برج» قرار گرفته که سه مادی بیشه ناژوان از آن می‌گذرند. این گذر با ۲ برج کبوترخانه درست روبه روی کوه آتشگاه باز می‌شود و ناژوان را به آتشگاه پیوند می‌زند.

 

از قلعه های اربابی تا بناهای شهرداری

قلعه‌های اربابی مثل قلعه ککنان، قلعه آقا، قلعه جلالون، مادی‌ها، ارگ ناژوان مشهور به قلعه مارمار، آسیاب حاجی و برج‌های کبوتر از آثار تاریخی بیشه ناژوان هستند که در کنار باغ‌های صدبیشه ماربین، زاینده‌رود و منظر آتشگاه، می‌توانند به عنوان ظرفیت‌های گردشگری همگون و همخوان مورد توجه بیشتری باشند.

مدیران شهری اصفهان در سی سال گذشته با بارگذری‌های به گفته کارشناسان غیر اصولی و غیر ضروری هویت این پهنه طبیعی و تاریخی را مخدوش کرده‌اند و با ساخت باغ پرندگان، باغ خزندگان، باغ پروانه‌ها، آکواریوم، شهربازی و کارتینگ به دنبال ایجاد اماکن گردشگری و تفریحی در این بیشه هستند.

بیشه طبیعی ناژوان، پیوندگاه تاریخ و طبیعت

شاهین سپنتا فعال میراث فرهنگی در گفت و گو با ایرنا گفت: از رهگذر دخالت‌های نابجا در بیشه طبیعی ناژوان، بناهای تاریخی پیرامون آن به فراموشی سپرده شده و رو به ویرانی می‌روند.

وی افزود: ناژوان نه یک پارک جنگلی دست‌کاشت (آنگونه که در تابلوهای شهرداری ثبت شده) بلکه یک بیشه طبیعی و بخشی از زیست بوم زاینده‌رود و میراث طبیعی شهر اصفهان است و در این محدوده آثار تاریخی هم قرار دارند که لازم است از طریق دستگاه‌های مربوطه از جمله سازمان میراث فرهنگی و شهرداری شناسایی و وضعیت آنها ساماندهی شود.

عضو انجمن دوستداران اصفهان با تاکید بر لزوم همکاری و هماهنگی بین شهرداری، سازمان میراث فرهنگی و بخش خصوصی که مالک بخشی از  آثار تاریخی در محدوده ناژوان هستند گفت: آثار تاریخی ناژوان از جمله برج‌های کبوتر، قلعه‌های تاریخی و ارگ ناژوان همگی نیازمند مرمت و تعریف کاربری‌های متناسب با هویت طبیعی و تاریخی ناژوان هستند تا از این رهگذر از آسیب‌های احتمالی آینده پیشگیری شود.

سپنتا در ادامه به سرمایه‌گذاری بر ظرفیت‌های بالقوه و همخوان با بیشه طبیعی ناژوان اشاره کرد و یادآور شد: همه آثار تاریخی موجود در منطقه ناژوان باید شناسایی و شناسنامه‌دار شوند و در صورت امکان و لزوم به ثبت استانی و ثبت ملی برسند. سازمان میراث فرهنگی می‌تواند برای این آثار طرح‌های کاربری متناسب تعریف و به عنوان فرصت‌های سرمایه‌گذاری در اختیار سرمایه‌گذاران قرار دهد.

این فعال میراث فرهنگی معتقد است این کار از ساخت و سازهای آتی به ایجاد زیرساخت‌های  گردشگری جلوگیری  می‌کند.

وی با اشاره به لزوم ساماندهی آثار تاریخی منطقه ناژوان در اولویت‌های مدیریت ساماندهی ناژوان چنین افزود:  کسانی که علاقه‌مند به سرمایه‌گذاری در حوزه گردشگری ناژوان هستند، به جای هزینه برای احداث بناهای تازه مثل هتل، رستوران، وکافی شاپ می‌توانند با مرمت، حفاظت و استفاده از  متناسب از بناهای تاریخی موجود ضمن انتفاع، این بناها را از نابودی نجات دهند.

موقعیت ممتاز ارگ ناژوان، سرمایه‌ای فراموش شده

ارگ ناژوان در مالکیت بخش خصوصی قرار دارد و با وسعتی در حدود هشت هزار متر دارای برج و بارویی است که هنوز بخش‌های زیادی از آن پابرجا  مانده است. نقشه هوایی نشان می‌دهد که این ارگ  بیشتر از چهار برج داشته و در زمان حاضر با بی‌توجهی مالک خصوصی و عدم شناسایی و رسیدگی به موقع سازمان‌های متولی در ناژوان وضعیت چندان مطلوبی ندارد. این ارگ در حالی رو به ویرانی می‌رود که می‌توان گفت تنها ارگ به جا مانده در محدوده شهری اصفهان با این وسعت و مشخصات است.

سپنتا در خصوص موقعیت ممتاز ارگ ناژوان گفت: ارگ ناژوان که برخی از افراد محلی از آن با نام قلعه مارمار نام می‌برند (که احتمالا تحریف شده “مهر مهر” است)  نمونه ای از ارگ های اصفهان قدیم و بجامانده در محدوده شهر اصفهان است. در حالی که امروز دیگر از باروی بزرگ اصفهان و یا ارگ سارویه و یا ارگ تبرک چیزی باقی نمانده و ویرانه‌های ارگ شاه دژ بر فراز کوه صفه نیز شرایط خوبی ندارد، حفظ ارگ ناژوان یا مارمار ضرورتی انکارناپذیر است. به ویژه این که نزدیکی این ارگ با بیشه ناژوان، مادی های سه‌گانه ناژوان، برج های کبوتر، آتشگاه و زاینده رود اهمیت آن را دوچندان کرده است.

ارگ ناژوان دیوار به دیوار پروژه هتل گلکار در حریم آتشگاه

در سال‌های گذشته مجوز ساخت هتلی در حریم کوه آتشگاه و در گذر ناژوان خبر ساز شد که با پافشاری  فعالان میراث فرهنگی و رسانه‌ها بنا شد ۲ طبقه از طبقات آن زیرزمینی باشد. ساخت این هتل مجوز کمسیون ماده پنج را قبل از سال ۸۶  که طرح  ساماندهی ناژوان به صورت گردشگری با حفظ باغات مصوب شود گرفته و در آن زمان سازمان میراث فرهنگی به عنوان متولی اصلی آثار تاریخی، با ساخت هتل در حریم کوه آتشگاه موافقت کرد. بعد از گذشت هشت سال از آن زمان گودبرداری‌های عمیق ساخت این هتل انجام شده و این در حالی است که ارگ ناژوان در چند قدمی آن به عنوان فرصتی برای گردشگری همخوان با بیشه و آتشگاه می‌توانست جایگزین مناسبی باشد.

شاهین سپنتا دراین رابطه به ایرنا گفت: باید دید که احداث هتل در گذر ناژوان چه مراحل قانونی‌ای را طی کرده و آیا در طرح  تفصیلی اصفهان، زمین‌های مقابل کوه آتشگاه و بر بلوار آتشگاه به عنوان هتل توریستی و اقامتی تعریف شده‌اند؟ و اگر تعریف شده چه ضوابطی برای آنها  مشخص شده است؟ آیا ساخت هتل که به فرض هم بخشی از طبقات آن زیرزمینی باشد؛ درست در چشم انداز کوه آتشگاه، از ناژوان، واقعا طبق ضوابط و اصولی هست یا خیر؟ و اگر  نیست از آن جلوگیری شود و سرمایه‌گذار هتل به سمت ظرفیت‌های موجود مثل ارگ ناژوان برای سرمایه‌گذاری هدایت شود.

سید رسول هاشمیان مدیر طرح ساماندهی ناژوان در مورد این ارگ به ایرنا گفت: به دنبال تملک این قلعه هستیم تا بتوانیم به عنوان ظرفیت از آن استفاده کنیم و در همین رابطه با مالکان این قلعه جلسه‌ای داشتم که بتوانیم آن را تملک کنیم اما فعلا در انحصار وراث قرار دارد.

ارگ ناژوان، میراث ناشناخته اصفهان

ارگ ناژوان توسط  بخش ثبت آثار معاونت میراث فرهنگی استان اصفهان شناسایی شده اما اقدامات لازم برای مستندنگاری آن صورت نگرفته است.

فهیمه زرگر، کارشناس دفتر ثبت آثار تاریخی اداره میراث فرهنگی اصفهان، با اشاره به وسعت هشت هزار متری ارگ ناژوان بدون در نظر گرفتن عرصه آن به ایرنا گفت: این اثر را به همراه بناهای دیگر به عنوان آثار ارزشمند در ناژوان شناسایی کرده ایم، اما مستندنگاری این اثر مستلزم تامین اعتبار است.

زرگر افزود: با توجه به شکل‌گیری قلعه‌های قاجاری در فاصله بین  قلعه شاه دژ کوه صفه و قلعه کوه آتشگاه و با توجه به قسمت های موجود از این قلعه، می توان قدمت این ارگ را قاجاری دانست.

این کارشناس ثبت آثار تاریخی اما با اشاره به ویژگی خاص این ارگ که در حریم کوه آتشگاه قرار گرفته گفت: بنای آتشگاه بنایی مربوط به دوران پیش از اسلام است و این قلعه دقیق رو به روی کوه آتشگاه قرار دارد بنابراین باید کاربری این قلعه مشخص شود و پژوهشکده برای اقدامات باستان شناسی آن تامین اعتبار کند.

وی یادآور شد: : با طرح معماری و مطالعات سطحی نمی‌توان قدمت این اثر و فرم فضایی‌اش را تعیین کنیم و برای اینکار و همین طور مستندنگاری  نیازمند گمانه زنی‌های باستان شناسی و استخراج اطلاعات دقیق هستیم.

گفتنی است، بیشه ناژوان با وسعتی در حدود ۱۲۰۰ هکتار یکی از مهمترین آثار طبیعی اصفهان است. زاینده رود با عبور از میان ناژوان،باغ‌های میوه و بیشه‌های طبیعی را سیراب می‌کند. کوه آتشگاه مربوط به دوران پیش از اسلام مشرف بر ناژوان است و پیوند این اثر تاریخی با بیشه طبیعی ناژوان یکی از زیباترین مناظر اصفهان است.

استان اصفهان با بیش از ۲۲ هزار اثر تاریخی شناسایی شده که یکهزار و ۸۵۰ مورد آن به ثبت ملی و هفت اثر آن به نام‌های میدان نقش جهان، کاخ چهلستون، باغ فین کاشان و مسجد جامع و سه قنات ‘وزوان’،’مزدآباد’ و ‘مون’ به ثبت جهانی رسید، کانون توجه گردشگران داخلی و خارجی است.
در این استان بیش از ۶۰۰ خانه تاریخی نیز وجود دارد که بیش از نیمی از آنها در شهر اصفهان است.

به اعتقاد صاحبنظران امر آثار تاریخی برجای مانده از ادوار پیشین، شناسنامه‌های هر سرزمین هستند که باید آن‌ها را حفظ کرد و با داشتن نقشه راه اصولی مربوط برای توسعه صنعت گردشگری هر منطقه نهایت بهره را برد.

منبع:ایرنا