مدیر مجموعه تئاتر شهر توضیحاتی درباره تعیین حریم تئاتر شهر و اهمیت آن ارایه کرد.
ابراهیم گلهدارزاده ابتدا یادآوری کرد که بنای تئاتر شهر دهه هشتاد به ثبت ملی رسیده و سپس افزود: دهه هشتاد وقتی بنای مجموعه تئاتر شهر به ثبت ملی میرسد، فقط ساختمان مدور در فهرست میراث ملی قرار میگیرد در حالیکه محیط اطراف حتی ستونهایی که جزیی از معماری این مجموعه هستند، جزو اعیان تئاتر شهر به شمار میآیند اما اینها به ثبت نرسیدهاند. بعدا اعیان تئاتر شهر ثبت شد ولی عرصه آن مشخص نشد.
او با اشاره به مذاکراتی که از سال گذشته با میراث فرهنگی انجام شده است، ادامه داد: دراین مذاکرات قرار شد حریم مجموعه تئاتر شهر معین شود به این معنا که تکلیف عرصه و اعیان مشخص خواهد شد و برکات این موضوع به مرور آشکار خواهد شد.
گلهدارزاده در پاسخ به این پرسش که تعیین حریم چه برکاتی برای مجموعه تئاتر شهر خواهد داشت، توضیح داد: با مشخص شدن حریم مجموعه، تئاتر شهر، از یکسری پروتکلهای حفاظتی برخوردار خواهد شد. به این معنا که قوانین حفاظتی در آن اعمال میشود. دخل و تصرف در آن ممنوع خواهد بود و ساخت و سازهای مجاور هم باید متناسب با معماری این مجموعه انجام بشود. ضمن اینکه برای حفاظت از آن یگان حفاظتی فعال خواهد شد.
مدیر مجموعه تئاتر شهر خاطرنشان کرد: اگر تئاتر شهر پیش از این مشخص میشد، خیلی از حوادث بعدی به راحتی امکانپذیر نبود که بارزترین آن تعبیه خروجی مترو بود که از سال گذشته بازطراحی و اصلاح آن دنبال میشود.
به تازگی قادر آشنا مدیر کل هنرهای نمایشی اعلام کرده که تعیین حریم مجموعه تئاتر شهر مصوب شده و بزودی اعلام خواهد شد.
تئاتر شهر برای تئاتریها قصه دیگری دارد. بزرگان این عرصه نمایشهای بینظیری را در این سالن به اجرا بردند. تئاتر شهر اگر باعث شد که خاطرههای خوبی برای بسیاری شکل بگیرد اما همیشه روزهای خوب به خود ندید.
در قلب تهران نمادی وجود دارد که سالها است جز خاطره جمعی مردم نه تنها تهران بلکه بسیاری از مردم ایران شده است. مکانی که اولین تصویر شهری از پایتخت برای بسیاری بوده و محلی برای اولین قرارها یا پرسهزنیهای در شهر. تئاتر شهر بیشک یکی از نمادهای شهر تهران است و حالا معمار این خاطره امیرعلی سردار افخمی جمعی کیلومترها دورتر از ما فوت کرده است.
قصه تئاتر شهر
تئاتر شهر برای تئاتریها قصه دیگری دارد. بزرگان این عرصه نمایشهای بینظیری را در این سالن به اجرا بردند. در سال ۱۳۴۶ ساخت بنای تئاتر شهر توسط امیرعلی سردار افخمی شروع میشود و در بهمن ۱۳۵۱، با اجرای نمایش باغ آلبالو، به کارگردانی آربی اوانسیان، این مجموعه به صورت رسمی افتتاح میشود. افخمی پیشتر در مورد ایده شکلگیری معماری تئاتر شهر گفته بود: «این باغ به گونه ای بود که از همه طرف دیده میشد. هم از طرف خیابان ولیعصر و هم از طرف شمال، هم از طرف جنوب که کوچهای قرار داشت و هم از طرف شرق. چون از همه طرف دیده میشد به نظرم رسید بهترین طرح برای اجرای چنین ایدهای، یک ساختمان دایرهای است.»
تئاتر شهر زمانی در گذشته فقط شامل یک سالن اصلی میشد اما به مرور زمان، انبارها و کارگاههای مختلفش به سالنهای قشقایی، چهارسو، سایه و کارگاه نمایش تبدیل شدهاند. برهی معماری تئاتر شهر را تلفیقی از معماری ایران و یونان باستان میدانند. پلان دایرهای ساختمان، یادآور آمفی تئاترهای یونان باستان است و ستونهای منظم و قرینه آن هم تصویری از معماری تختجمشید را تداعی میکنند.
روزهای عجیب تئاتر شهر
تئاتر شهر اگر باعث شد که خاطرههای خوبی برای بسیاری شکل بگیرد اما همیشه روزهای خوب به خود ندید. داستان مسجدی که کنار تئاتر شهر ساخته شد ماجراهای بسیار داشت. عدهای قصد میکنند بنایی را به عنوان مسجد در ضلع جنوبی تئاتر شهر، یعنی جایی که پارکینگ این مکان بود، بسازند و همین، نقطه آغاز تمام تنشها میشود. زمین کنار تئاتر شهر از قبل از انقلاب اسلامی به عنوان پارکینگ مجموعه استفاده میشد و اگرچه این بنای فرهنگی و تاریخی همواره به دلیل فضای ناامنی که افراد ناهنجار و غیر فرهنگی در این محل به وجود میآوردند مشکلاتی داشت، اما ساخت مسجد در کنار تئاتر شهر، آن هم به جای پارکینگ، صدای اعتراض هنرمندان و اهالی تئاتر را درآورد و در نهایت ساخته شد.
حتی در آن زمان حسن خلیلآبادی عضو شورای شهر تهران با اشاره به سازهای که در ضلع جنوبی پارک دانشجو و در جوار تئاتر شهر ایجاد شده و بر روی آن نام «مسجد و مجتمع فرهنگی حضرت ولیعصر(عج)» درج شده است، گفته بود: «به نظر من این سازه نه به مسجد شبیه است و نه هیچ نمادی از فرهنگ دارد و تنها یک سازه مدرن است.»
معمار که بود؟
علی سردار افخمی در سال ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۲۳، زمانی که شاگرد دوره متوسطه بود، برای ادامه تحصیلات راهی فرانسه شد و پس از ورود به رشته معماری در مدرسه هنرهای زیبای پاریس «بوزار» شاگرد اول شد. سردار افخمی پس از این که مدرک دکتری معماری از دانشکده هنرهای زیبای پاریس در سال ۱۳۴۲ به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد تا اینکه به دلیل اختلاف با هوشنگ سیحون (ریاست وقت دانشکده معماری) کار تدریس را رها کرد و منحصرا به کار معماری در دفتر خود در تهران «شرکت مهندسان مشاور سردارافخمی» پرداخت.
سردار افخمی کمی قبل از انقلاب به دلیل مسائل خانوادگی ایران را مجددا به مقصد فرانسه ترک کرد ولی پس از خروج از ایران همانند بسیاری از معماران قبل از انقلاب به دلیل جنگ تحمیلی و تحریم اقتصادی غرب علیه حکومت جدید به ایران بازنگشت و درخواست وزارت مسکن و شهرسازی در دهه هفتاد برای اجرای ساختمان جدید مجلس که توسط خود او در پیش از انقلاب طراحی شده بود را نیز رد کرد. به گفته خودش: «از من خواستند که برای اجرای این ساختمان به تهران بیایم؛ چون طرحش را من داده بودم. ولی من با آن شرایط قبول نکردم؛ چون خودم در فرانسه زندگی و کار داشتم و میترسیدم بروم ایران و نتوانم هر موقع که خواستم برگردم».
افخمی به جز تئاتر شهر معمار ساختمان جدید مجلس شورای ملی، خانه کودکان بیسرپرست تهران، ساختمان شیروانی پارک نیاوران، هتل ماریوت تهران، مقبره صادق هدایت، هتل اسنوبِرد ایروان و ساختمان تالارها دانشگاه صنعتی اصفهان بود. او روز گذشته در اثر کهولت سن در فرانسه درگذشت.
https://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2020/12/تئاتر-شهر2.jpg600950Niloofar zamanihttps://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2018/10/top-logo01-300x138.pngNiloofar zamani2020-12-12 21:18:492020-12-12 21:18:49معمار تئاتر شهر در خاطره جمعی مردم زنده است
عرفا معتقدند هر تغییری باید از درون رخ بدهد و روانشناسها میگویند تا زمانی که خودت را دوست نداشته باشی، دیگری هم ترا دوست نخواهد داشت و این حکایت ماست با «تئاتر شهر» که فردا ـ ۷ بهمن ماه ـ چهل و شش ساله میشود.
احتمالا فکر میکنید خب این سخنان چه ربطی به سالروز راهاندازی مجموعه تئاتر شهر دارد اما واقعیت این است که کم هم بیربط نیست و میتوانیم ارتباطش را در سطور زیرین مرور کنیم:
۷ بهمن سال ۱۳۵۲ که آربی اوانسیان «باغ آلبالو»ی چخوف را به عنوان اولین نمایش تئاتر شهر روی صحنه برد، شاید هرگز تصور نمیشد این مکان، روزی به نماد تئاتر ایران تبدیل خواهد شد اما زندگی، برای کافه شهرداری که حالا فقط در خاطره پدربزرگها و مادربزرگها جای دارد، راهی دیگر برگزیده بود.
تا سال ۱۳۵۱ کافه شهرداری محلی برای تفریح و سرگرمی بود اما همان سال مدیریت وقت تلویزیون کشور، برای ادامه حیات ساختمان چهار راه ولیعصر، تقدیری دیگر انتخاب کرد؛ تئاتر شهر.
در آن دوره تهران چند تماشاخانه داشت از تئاترهای لالهزار تا تالار «بیست و پنج شهریور» یا همان «سنگلج» دوره خودمان. تئاترهای لالهزار اما بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ از شور و شوق افتاده بودند و نمیتوانستند پاسخگوی نیاز جوانانی باشند که تئاتر را به صورت آکادمیک آموخته بودند و نمایش برای آنان ساحتی دیگر بود.
به هر روی، کلنگ ساخت تئاتر شهر سال ۵۱ زده شد و یک سال بعد رهگذران چهارراه ولیعصر تهران ساختمان مدور زیبایی را دیدند که با معماری جذابش به یکی از مکانهای دیدنی شهر تبدیل شده بود. همان نگاهی که موجب راهاندازی این بنا شد ، برای مدیریتش هم گزینهای در خور انتخاب کرده بود؛ دکتر علی رفیعی که دانش آموخته تئاتر از فرانسه بود و به دلیل وابستگیهای عاطفی و دلتنگی برای میهن پیشنهاد تدریس در دانشگاه میشیگان آمریکا رد کرده بود و حالا مشغول تدریس در دانشکده هنرهای زیبا بود و با دانش و خلاقیتی که داشت، سرکشترین دانشجویان تئاتر آن دوره، امثال رضا کیانیان را در کلاسهای خود رام کرده بود.
آنان خیلی زود کشف کردند اگر قرار است این تئاتر به عنوان مکانی برای اجرای نمایشهای تفکر برانگیز تعریف شود، باید مدیری از این جنس داشته باشد. حال بماند که این جوان تحصیلکردهی بلندپرواز اصفهانی، پیشتر در گفتگوی تندی با یکی از روزنامههای خارج از کشور، از نبود آزادی بیان در ایران آن زمان سخن گفته و اتفاقا بعد از بازگشت به کشور، طعم بازداشتگاه را هم چشیده بود. آنان به دنبال کسی بودند که ایدههای نو داشته باشد. علی رفیعی هم که پیش از تئاتر، در رشته جامعهشناسی تحصیل کرده بود، با اجرای نمایش «خاطرات و کابوسهای جامهدار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی» نشان داد در انتخابش اشتباه نکرده بودند؛ نمایش او در عین نگاه زیباییشناسی که همچنان مشخصه آثار این هنرمند است، تفکر و نگره اجتماعی هم داشت.
در گذر سالیان و به دلیل کمبود مکان اجرا، ساختمان تئاتر شهر دارای چندین سالن دیگر هم شد؛ سالنهایی که تا همین چند سال پیش، سنگینی بار همه تئاتریها را بر دوش داشتند و هنرمندان تئاتر برای اجرا در همین سالنها سر و دست میشکستند.
واقعیتش این است که در این نوشتار که به بهانه تولد تئاتر شهر منتشر میشود، نمیخواهیم و نمیتوانیم تمام مشکلات بانوی زیبای چهارراه ولیعصر را بشکافیم و حل کنیم. نمیخواهیم برای هزارمین بار ـ البته اگر لازم باشد، دو هزار بار دیگر هم تکرار خواهیم کرد ـ فریاد بزنیم که فضای بیرونی تئاتر شهر در شان این مجموعهی هنری نیست، نمیخواهیم از ساختمان بلند نازیبایی بگوییم که جای پارکینگ تئاتر شهر را گرفت ، نمیخواهیم از آن مجسمههایی یاد کنیم که مثل چندین مجسمه دیگر تهران، ناگهان ناپدید شدند، نمیخواهیم از اسنادی بگوییم که هیچ وضعیت مشخصی ندارند، اصلا نمیخواهیم درباره عملکرد شهرداری و شورای شهر، نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی و … چیزی بگوییم. ما هیچ کاری به آدمهای بیرونی نداریم.
اجازه بدهید فقط از درون این مجموعه بگوییم؛ راستش این تئاتر شهر، دیگر آن تئاتر شهر نیست! اما اگر حال درونش خوب شود، اگر از درونش مراقبت شود، اگر درون این مجموعه دوست داشته شود، آن زمان است که حال بیرونش هم رو به بهبود خواهد رفت!
درست است که در سالهای اخیر چندین سالن خصوصی تئاتر راهاندازی شده و حالا دیگر تئاتر شهر کعبه آمال تئاتریها نیست اما این ساختمان همچنان نماد تئاتر کل کشور و برند تئاتر ماست که البته برای برند ماندنش، هرگز تلاش کافی نکردهایم.
در تب و تاب اضافه شدن سالنهای نمایشی ـ که به دلیل خلاقیت بینظیر ما در امر تمرکززدایی، همه هم در محدوده چهارراه ولیعصر هستند ـ مراقبت نکردهایم تنها نمایشهایی در تئاتر شهر به صحنه بروند که در خور نام بزرگ این مجموعه باشند.
سالها شعار «تئاتر برای همه» سر دادهایم، در اعتراض به ساخت ایستگاه مترو درکنار تئاتر شهر، تجمع کردهایم، بارها فریاد زدهایم تئاتر شهر، جزو فهرست آثار ملی است اما برای ملی بودنش چه کردهایم؟ چند درصد ملت ما این مجموعه را میشناسند یا از روی کنجکاوی، نمایشی را در آن دیدهاند؟ اگر هنوز مردمانی هستند که پایشان به تئاتر شهر باز نشده، اگر کسانی هستند که چهارراه ولیعصر را به نام پارک دانشجو میشناسند، این، ضعف ماست که این مجموعه را به مردمان خودمان معرفی نکردهایم! در همه جای دنیا ـ البته جاهایی که صاحب فرهنگ هستند ـ تئاترهای مرکزی شهر به عنوان جاذبهای گردشگری شناخته میشوند . تئاتر شهر ما با آن ویژگیهای منحصر به فرد بنایش، واقعا یک جاذبه گردشگری است. ولی ما چه کردیم؟ در تئاتر شهر را به روی دیگر اقشار مردم باز کردیم؟! هرگز برنامههایی برای بازدید دانشآموزان و دانشجویان ترتیب دادیم تا در مناسبتهایی خاص مانند روز دانش آموز یا روز دانشجو یا اصلا هر روز دیگری، از این مجموعه دیدن کنند تا تئاتر شهر در خاطرات کودکی و نوجوانیشان ماندگار شود؟ به مناسبت روز جهانی تئاتر، چه جشن خاصی تدارک دیدیم تا مردم با این مجموعه آشنا شوند. اوج خلاقیت ما اجرای چند نمایش خیابانی با سطوح کیفی نه چندان قابل قبول در فضای بیرونی بوده است!
راستش ما فقط از مسئولیت فرار میکنیم، همه این برنامههای مسئولیت دارد، سختی دارد ولی ما که دنبال دردسر نمیگردیم! بگذارید گروههای نمایشی، بی سر و صدا نمایشهایشان را اجرا کنند و بروند. اصلا چه بهتر که این نمایشها آنقدرها هم پرتماشاگر نباشند تا حاشیهای درست نشود و بازار سیاهی برای بلیت راه نیفتد. اصلا چرا باید جایی مثل تئاتر شهر پاتوق روزنامهنگاران و خبرنگاران باشد که بنشینند و گپ بزنند و جریانسازی کنند، قهوهخانه که نیست! بیایند نمایشها را ببینند و بروند! یا چه معنی دارد در کافه تئاتر شهر جلسه نمایشنامهخوانی «عصری با نمایش» برگزار شود؟ چرا ما فکر میکنیم تئاتر شهر وظیفه دارد با مرور نمایشنامههای نویسندگان داخلی و خارجی، آنان را به مخاطبان و دانشجویان تئاتر بشناساند؟! کافه، کافه است دیگر… چه فرقی میکند این کافه در مجموعه تئاتر شهر باشد یا در آن طرف خیابان، کنار دانشگاه هنر.
بگذریم که این قصه سر دراز دارد و دوباره همان آش است و همان کاسه، آن هم در این روزهایی که به یمن بیشمار اتفاقات اجتماعی، بیحوصلگی و بیانگیزگی، شغل بسیاری از ما شده و سر ساختن نداریم و انرژی کار کردن، این کند و کاوها به چه کار میآید؟
اما از همه اینها که بگذریم، با خاطراتمان چه کنیم؟ ما که نمایشهای «شب هزار و یکم» بیضایی، «بازی استریندبرگ» سمندریان، «در مصر بر نمیبارد» علی رفیعی، «سحوری» قطبالدین صادقی، «پچپچههای پشت خط نبرد» علیرضا نادری، «پاییز» نادر برهانی مرند، «شبهای آوینیون» کورش نریمانی، «قهوه تلخ» شبنم طلوعی، «روی زمین» افروز فروزند، «مضحکه شبیه قتل» حسین کیانی، «خواب در فنجان خالی» کیومرث مرادی، «هشت لحظه» زهرا صبری، «غلتشنها»ی حمید پورآذری، «هی مرد گنده…» جلال تهرانی، «یک دقیقه سکوت» محمد یعقوبی، «پل» محمد رحمانیان، «ددالوس و ایکاروس» همایون غنیزاده، «در میان ابرها»ی امیررضا کوهستانی، «دنکیشوت» علی اصغر دشتی، «خرس و خواستگاری» حسن معجونی، «قهوه قجری» آتیلا پسیانی، «سمفونی درد» حسین پاکدل،«مکبث» رضا ثروتی و بسیاری آثار درخشان دیگر را در این بنا دیدهایم، با خاطراتمان چه کنیم؟ بگذارید برای یک بار هم که شده مسئولیتپذیر باشیم، دستکم در مورد خاطرات خوشمان از یک بنای ارزشمند، کمی مسئولیتپذیر باشیم.
https://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2020/01/10463690-46fa-4658-8dd2-3949153bbb46.jpeg7201280shahrzad dehghanihttps://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2018/10/top-logo01-300x138.pngshahrzad dehghani2020-01-26 14:59:502020-01-26 14:59:50ما با تئاتر شهرمان چه کردیم؟!