محوطه باستانی کوه خواجه
کوه خواجه بزرگترین معماری خشتی بر جای مانده از دوره پارتیان در منطقه سیستان است و یکی از مهمترین آثار دورههای اشکانی، ساسانی- اسلامی به شمار میآید.
مجموعه کوه خواجه برای نخستین بار در سال ۱۹۱۶توسط اورل اشتین باستانشناس معروف انگلیسی شناسایی و کشف شد. پس از آن پروفسور هرتسفلد آلمانی طی سالهای ۱۹۲۵تا ۱۹۲۹ میلادی به جستجو در آثار کوه خواجه پرداخت و حاصل کاوشهای این باستانشناس در کتاب سکستان، ایران شرق باستان و تاریخ باستانشناسی ایران آمده است.
در اطراف این کوه تعداد زیادی آثارباستانی از دوران ساسانیان، اشکانیان و بقایای اماکن اسلامی و معبد بودایی باقی ماندهاست که شامل مجموعه ی کاخها، قلعه کهک کهزاد، قلعه چهل دختر، قلعه سرسنگ، آرامگاه خواجه غلطان، ساختمان پیر گندم بریان، خانه شیطان، بناهای منفرد آرامگاهی و قبور اسلامی است. آثار تاریخی پیش از اسلام محوطه ی تاریخی کوه خواجه شامل مجموعه ی کاخها، قلعه کهک کهزادو قلعه چهل دختر میباشد.ارنست هرتسفلد در سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۲۹ میلادی با بررسی این مجموعه عنوان تخت جمشید خشتی را برای مجموعه ی کاخها برگزید.
این کوه ذوزنقهاى شکل از سنگهاى بازالت سیاه رنگ تشکیل شده و با ارتفاع تقریبی ۶۰۹ متر از سطح دریا، در هنگام پرآبی، جزیره کوچکی در میان دریاچه هامون تشکیل میدهد. این کوه نام خود را از آرامگاه خواجه مهدی یکی از دوستداران خاندان علوی که مزارش بر فراز این کوه قرار دارد، گرفته و خواجه غلطان، کوه نور، کوه موعود و کوه باطنی از دیگر نامهای آن است.
روى این کوه مىتوان آثار بناهاى باستانى مربوط به دورههاى تاریخى متفاوت را مشاهده کرد. یکى از مهمترین و شاخصترین بناهاى تاریخى این محل، آتشکدهاى است قدیمى که زمان ساخت آن به سده یکم پس از میلاد باز مىگردد. آتشکده مذکور داراى یک تالار مرکزى در وسط و راهروهایى در اطراف است که در نهایت به ورودى اصلى آن در جلو ختم مىگردد و مطابق با سبک چهارتاقىهاى آن دوره ساخته شده است.
ویرانههایى نیز در اطراف آن وجود دارد که مربوط به دورههاى اشکانى و ساسانى است. کوه خواجه قلعهاى عظیم و دژ شهرى منحصر به فرد از دوره اشکانیان و ساسانیان است. این اثر بزرگ به تخت جمشید خشت و گل شهرت دارد و تنها نمونه دژ شهرهاى اشکانى باقى مانده در ایران است.
یکى دیگر از بناهاى تاریخى شاخص در کوه خواجه، کاخى است مربوط به دوره ساسانیان که جلوههاى معمارى بدیعى را مىتوان در آن مشاهده کرد. این کاخ شامل عمارتى است که در جلوى آن حیاطى با منظرهاى بسیار بدیع و زیبا که چشم هر بینندهاى را خیره مىکند، قرار گرفته است.
همچنین در بخش جنوبى این تپه معبدى خشتى مربوط به دورههاى قبل از اسلام قرار گرفته است. این معبد که کرچک چهل گنجه نام دارد بنابر عقیده برخى، همردیف بناهاى قلعه دختر شمرده مىشود.
اين مجموعه در سال ۱۹۱۶ توسط اورل اشتين شناسايى شد. هرتسفلد در سالهاى ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۵ م در آنجا اندکى حفارى نمود. سپس در ۱۹۷۵ ميلادى هيئت ايتاليايى ايزمئو روى آن کارها مرمتى انجام داده و پس از آن هيئتهاى علمى باستانشناسى سازمان ميراث فرهنگى کشور در سالهاى ۱۳۷۲-۱۳۷۰ به بررسى روى آثار و نقشهبردارى مربوطه پرداختهاند و بخشى از حياط مرکزى کاخ را مرمت نمودهاند.
خرابههاى سرآشيبى جنوبى را مىتوان يک قلعه بزرگ يا شهر کوچک ناميد.
اين قلعه دوبار محل اقامت بوده است و آثار مرمت مکرر در همه جاى آن نمودار است. قديمىترين مرمت قلعه، به زمان اشکانيان و حکمرانى ساکاها تعلق دارد. سپس در قرن سوم ميلادي، اوايل دوره ساساني، قلعه مجدداً مورد استفاده و مرمت قرار مىگيرد. اين قلعه مشتمل است بر يک قصر و يک معبد که مىتوان آن را به زمان پادشاه گندوفار مربوط دانست. اهالى آن را قلعه رستم مىنامند. و به نظر هرتسفلد اين مکان به قلعه سه مجوس معروف بوده است. اما در عصر حاضر اين محل به قلعه کافران مشهور است. بناى قصر در قسمت مرتفع قرار دارد و با حياط مرکزى وسيع و يک دروازه و چهارطاقى در بخش جنوبى آن و در دو ضلع غربى و شرقى آن، ايوانهاى مسقف وسيعى قرار داشته که به طرف حياط باز مىشوند. فضاهاى اصلى در ضلع شمالى حياط واقع شده است.
هنگام ورود به ارگ داخلى قلعه در بخش شمالى حياط مرکزى -به نظر سر بالايى کوه مىرسد- يک دهليز و تالار وسيع با پلکان که به صفه فوقانى منتهى مىشود، به چشم مىخورد. اين صفه که معبد در آن قرار دارد -مرتفعترين نقطه قلعه است. معبد داراى يک راهرو تنگ و سربسته است که دورتادور اتاق داخلى را با سقف گنبدى و محراب آتش، احاطه کرده است. قسمتى از اين مکان در سال ۱۳۷۶ توسط سازمان ميراث فرهنگى کشور، مورد بررسى مجدد قرار گرفته است.
تزئينات معمارى به کار رفته در اين مکان، شباهت به شيوه يونانى دارد، سرستونهاى به سبک دوريک با پيچهاى طومارى است. تزئينات ديگر مانند گل کوچک پُرپَر، به صورت طرح نيلوفرى (لوتوس)، از هنر دوره هخامنشى اقتباس شده است و بعضى از آنها به هنر بينالنهرين نيز شباهت دارد. هرتسفلد با توجه به پنج نمونه نقاشى که در زمان او ديده شده بود، مىگويد در اين نقاشىها، هنر يونان باخترى تأثير بهسزايى داشته است. در ميان اين تصويرها، نقش دو سوار وجود دارد. يکى از آنها پيک اُروس به شيوه يوناى با بال، و سوار بر اسب است. تصويرهاى ديگرى را نيز او کشف و بررسى نمود. از جمله صحنههاى جشن، رقص و موسيقي، بندبازي، پادشاه و ملکه که شباهت به شيوه يونانى داشته است. چهره انسانها بيشتر به صورت نيمرخ کشيده مىشد.
با انقراض سلطنت يونان باختري، هيچ عنصر جديدى به اين بنا افزون نشد. شيوه هنرى نقاشىهاى اين مجموعه ترکيبى از شيوههاى مختلف است که نمونه آن در عصر هخامنشى ديده شده است و تمام آنها را مىتوان مربوط به طرح و اسلوب ثالثى پنداشت که نه به طرح يونانى مانند صور حيوانات و نه به اسلوب تکامل يافته هنر يونان باختر است. با توجه به معمارى و نقاشى و تزئينات معمارى موجود در کوه خواجه، قدمت آن به قرن اول ميلادى برمىگردد. مصالح به کار رفته در معمارى آن، خشت خام و چينه و کاهگل است. نقاشىها از آبرنگ و تزئينات اندودى از گچ و يا سنگ گچ است. اين ماده در هنرهاى عصر ساسانى و دوره اسلامى نيز استفاده شده است. نمونه اين تزئينات در هنر بابل و آشور نيز ديده شده است ولى نمونههاى شرقى ايران ظريفتر است.
پس از هرتسفلد، در سال ۱۹۷۵ هيئت باستانشناسى ايتاليايى ايزمئو، در بررسىهايشان در کوه خواجه مشخص نمودند که در اثر ريزش باران و عوامل جوى ديگر، خرابىهايى در کاخ به وقوع پيوسته است و به دنبال آن تکهاى بسيار جالب و زيبا از ديوارنگاره آبرنگى منقوش بر روى خشت خام (فِرسک) کشف شد. قسمتى از رنگ تزئينات به دست آمده خاکسترى و سبز است و با بررسى دقيقتر مشخص شد که نقاشى آبرنگ بر روى کاهگل صورت گرفته است.
زمينه و ترکيب نقاشي، از چند چهره و سر انسانى و بعضاً با گونهاى از کلاه و روسرى مخصوص و رديفى جانپناه مضرس و کنگرهدار در متن، شکل مىگيرد. بر اين اساس مىتوان استباط کرد که نقاش يا نقاشان، بر آن بودند تا حصار و باروى يک شهر را، با برجهاى مرتفعى که داراى سه کنگره است، به تصوير بکشند. از کل تصويرها چنين برمىآيد که گويا بخشى از اين مراسم مصور، در ميان و پشت ديوارهاى يک مجموعه شهر تصوير شده است. ظاهراً اشخاص با توجه به موقعيت اجتماعي، در پوشاک و ظرافت و لطافت نيمرخهاى متغيّر خويش، به اقشار و طبقات متمايز و مختلفى تعلق دارند. در نخستين تصویر شخصى را با تمايل اندکى به طرف چپ، از پشت ديوار نشان مىدهد که ملبس به کلاهى نوکتيز و دانهبندى سفيد است و توسط شش نفر ديگر همراهى مىشود. آنها سربندهاى مختلف و گردنبندهاى سرخرنگى با دانههاى به هم فشرده، به گردن دارند.
عدم تناسب بارز ميان سرهاى تصوير و معمارى کنگرهدار نبايد مايه شگفتى شود، زيرا تا آنجا که معلوم و مشخص است، احتمالاً ديوارها تنها به طور تمثيل و به شکل نمادين شهر يا کاخى را به تماشا مىگذارند. هرتسفلد، در دالانها و طاقهاى ضربى (بيضى شکل) جبهه شمالى در مجموعه کاخ بزرگ نيز، ديوارنگارههایى کشف نمود که صحنه نبردى بس دهشتناک را به تصوير کشيده بود. در بالاى کوه خواجه، در سطح وسيعي، آثار دوره اسلامى به چشم مىخورد. بعضى از اين آثار تنها از جنبه مردمشناسى حائز اهميت است، مانند قدمگاه حضرت ابوالفضل (ع) و قدمگاه پيرگندم بريان. در کنار اين آثار، قبرستان دوره ميانه اسلامى قرار دارد. اثر قابل توجه اين مجموعه، آرامگاه خواجه مهدى و به عبارتى خواجه غلطان است که نسبتش به محمد حنيفه مىرسد. مصالح به کار رفته در اين آرامگاه خشت خام، کاهگل و گچ و داراى سقف گنبدى است. از مشخصات بارز اين آرامگاه طويل بودن قبر آن است.
مرتبط:
روستای تمین در سیستان و بلوچستان