تاریخ لباس بخشی از تاریخ تمدن است
ریشههای فرهنگی و گذشته تاریخی باعث ترسیم افق فرهنگی و اجتماعی ملتها شده است؛ ریشههایی که پیشینیان یک ملت بنا کردهاند و نسلهای بعدی با تکیه بر آن در جهت پیشرفت و تعالی گام بر داشتهاند. یکی از روشهای شناخت فرهنگ جوامع، بررسی تاریخ لباس آنهاست که مستلزم شناخت ریشههای فرهنگی و رفتارهای اجتماعی و نظامهای دینی، عقیدتی و اقتصادی است.
با تکیه بر این موارد در بررسیهای تاریخی پوشاک ایرانیان، ویژگیهای قومی و اجتماعی در هر دورهای از تاریخ به خوبی نمایان میشود. آنچه در مجموعه شکلگیری پوشاک مردم یک گروه اجتماعی یا قومی اهمیت دارد، الگوهای فرهنگی، دینی و نقش و عملکرد آنهاست.
با اینکه در وهله نخست برای پوشیده شدن و نگهداری بدن از پوشک استفاده میشود اما باید اذعان داشت که هر قطعه از پوشاک حامل اندیشهای است؛ اندیشهای که عامل اصلی تولید و طراحی آن قطعه پوشاک بوده است. به عبارتی پوشاک مجموعهای از نشانهها و علائم است که در کنار هم نظامی واحد را بر پایه تعاریفی خاص(ملی، میهنی، تاریخی، اسطورهای) به منظور القای هویتی یگانه شکل میدهد.
از آنجایی که تاریخ لباس بخشی از تاریخ تمدن است که در آن تحولات شکل و فرم لباس از قدیمیترین ایام تا زمان خاصی مورد بررسی و مطالعه و تحقیق قرار میگیرد و با تغییر نوع پوشاک رفتارهای فرهنگی و اجتماعی آن جامعه نیز دستخوش تغییر و تحول میگردد، در هر جامعه مطالعه این بخش از تاریخ رازهای نهفتهای در مورد مردم آن دوران را برای ما روشن میسازد.
در ایران از دوران باستان تا کنون نیز پوشاک از اهمیت خاصی برخوردار بوده و در اوستا و متون مربوط به ایران باستان به بهانههای مختلف از آن سخن به میان آمده است. متون تاریخی مربوط به ادوار باستانی و همچنین دوره اسلامی، از لباس ایرانیان به تفصیل یاد نموده و ایرانیان را ملتی خوشپوش و برازنده توصیف کرده است.
ایرانیان همچنین در گذر زمان سعی کردهاند شیوه لباس پوشیدن را متناسب با شرایط متغیر زمانه خود هماهنگ کنند، به این شکل که جوامع شرقی از جمله ایران در پوشاک خود حال و هوای شرقی منطقه را حفظ کرده و سنگ نگارهها و پیکرههای جامانده از ادوار تاریخی گذشته پوشیده از لباس، نشان از این امر است.
از آنجایی که پوشاک به طور کلی بخشی از تاریخ تمدن و فرهنگ انسان است، برای آگاهی از پوشش در ایران نوع پوشش و پوشاک بانوان این سرزمین در ادوار تاریخی از جمله مادها، پارسها، اشکانیان، ساسانیان، سلجوقیان، تیموریان، صفویان، قاجاریان، پهلوی و انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار میدهیم.
پوشاک زنان در دوره مادها
مادها اولین حکومت فراگیر در فلات ایران بودند، آنها از هر طبقه و قومی که بودند برای جلوهگری هر چه بیشتر خود به هر چیزی که گمان میبردند خودآرایی است، مانند یک نیاز حتمی و حیاتی دست مییافتند و در هر زمان وسایل موجود را از طلا، نقره، مفرغ، آهن تا گچ و سنگ و صدف میساختند.
در کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» درباره پوشش زنان در دوران مادها با تکیه بر نقوش برجسته برجا مانده گفته شده که پوشاک زنان آن دوران از دید شکل با پوشاک مردان یکسان است و مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده میشوند.
پوشاک زنان در دوره پارسیها
پارسیها به وسیله کوروش، دولت ماد را از میان برداشته و سلسله هخامنشی را تاسیس کردند. آنها از نظر لباس و پوشاک مانند مادها بودند. در مورد پوشاک خاص زنان این دوره آمده است «از روی برخی نقوش مانده از آن زمان، به زنان بومی برمیخوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راستهچین و آستین کوتاه است. به زنان دیگر آن دوره نیز بر می خوریم که از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل شکل، بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است».
پوشاک زنان در دوره اشکانیان
در این دوره نیز همانند گذشته، پوشش زنان ایرانی کامل بوده است، «پوشاک زنان اشکانی پیراهنی بلند روی زمین، گشاد، پرچین، آستیندار و یقه راست بوده است و پیراهن دیگری روی آن را می پوشانیده است. قد پیراهن دوم نسبت به اولی کوتاه و ضمنا یقه باز بوده و روی این دو پیراهن چادر به سر میکردند».
این جزئیات در پوشش، از نقشبرجسته پالمیر در موزه لوور «زنی از دوره اشکانی» را نشان میدهد که چادر به سر دارد و زیر آن عمامهاش به خوبی نمایان است. بر بالای پیشانی(پایین عمامه) فلزی پهن منقوش و برجسته چون نواری موهای جلوی سر را پوشانده و با وضع مطلوبی به عقب سر برده است.
پوشاک زنان در دوره ساسانیان
در این دوره اردشیر دین زرتشت را دین رسمی کشور قرار داد، اوستا را ترجمه و آتشکدههای ویران را بازسازی نمود. زنان در این دوره همچنان دارای حجاب کامل بودند و همچنین چادر و شنل از عناصر مهم پوشش زنان ساسانی بوده که ما آن را بر سر ملکه آذرمیدخت، دختر خسروپرویز که مدتی هم در ایران پادشاهی کرده، میبینیم. در مورد پوشاک زنان این دوره چنین آمده است که «چادر که از دورههای پیش مورد استفاده بانوان ایران بوده و در این دوره نیز به صور مختلف مورد استفاده قرار میگرفته است».
بررسی نقوش سنگی و طرحهایی از چندین بشقاب نقره باستانی نشان میدهد که بانوان ساسانی پیراهنی بلند با آستین یا بدون آستین، پرچین و گشاد میپوشیدند و آن را با نواری در زیر سینه مانند زنان اشکانی جمع میکردند، از طرز قلمزنی و چینسازی پیراهن و دامن پیداست که در انتهای دامن بر پشت پا، پارچهای اضافه و پرچین به آن دوختهاند، یقه پیراهن آنان اغلب گرد ولی جلو باز تا پایینتر از سینه نیز دیده میشود؛ همچنین زنان ساسانی گاهی چادر گشاد و پرچین سر میکردند که تا ساق پا میرسیده است.
انسان از ابتدای تاریخ در فکر تحول سبک پوشش خود بوده و همواره برای بدیع سازی پوشاک خود تلاش کرده است. یکی از مهم ترین مولفههای مرتبط با هویت، پوشاک، افراد جامعه است که بیشک با دیگر عناصر، ارتباطی تنگاتنگ دارد، از آنها اثر میپذیرد و بر آنها اثر میگذارد. بنابراین مطالعه و تحقیق درباره پوشش تن آدمیان از آغاز تا امروز مستلزم مطالعه و تحقیق درباره چگونگی متحوّل شدن بشر، اوضاع اجتماعی و فرهنگی او و بطور کلی متمدن شدن اوست که به طور خاص مطالعه نوع لباس و پوشاک مردم ایران در دورههای متفاوت که بنا به شرایطی آن دوران همیشه سبک و اسلوب خاصی داشته است، میتواند قابل توجه باشد.
منابع:
غیبی، مهرآسا؛ ۱۳۸۴؛ کتاب هشت هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی؛ انتشارات هیرمند
دورانت، ویل؛ ۱۳۷۶؛ پوشاک در ایران زمین؛ جلد اول مشرق زمین گاهواره تمدن؛ انتشارات علمی فرهنگی؛ چاپ پنجم
فضل وزیری، شهره؛ ۱۳۹۲؛ تحلیل تطبیقی شکل و رنگ چادر زنان ایران؛ فصلنامه هنر علم و فرهنگ؛ شماره یک
بابایی، پروین؛ اکبری، فاطمه؛ ۱۳۹۳؛ بررسی مبانی نظری طراحی و مد لباس زنانه در الگوی ایرانی- اسلامی؛ فصلنامه نقد کتاب هنر؛ سال اول؛ شماره ۱ و۲
افروغ، عماد؛ مهربانیفر، حسین؛ بهار ۱۳۹۷؛ مطالعه چرخه مد لباس در جامعه ایران؛ فصلمانه زن در فرهنگ و هنر؛ دوره ۱۰، شماره ۱
کاظمیاسفه، نگار؛ طراحی لباس ایرانی- اسلامی با بهرهگیری از نقوش اسلامی در جهت هویت بخشیدن به فرهنگ و هنر ایران؛ مجموعه آثار و مقالات برگزیده دهمین کنگره پیشگامان پیشرفت
جمالیزاده، احمد؛ بهار ۱۳۸۹؛ مقاله «پوشش زنان در ایران پیش از اسلام»؛ نشریه علمی ترویجی مطالعات ایرانی؛ شماره ۱۷
مرتبط: