طبق نظر محلی ها قدمت این دژ به ۷۰۰۰ سال میرسد . این قلعه تا انجایی که اطلاعات محلی هست به ساخلو یا یک جور محل ذخیره در زمان هخامنشی معروف بوده است . طبق اطلاعات محلی تا زمانی که هیچ گونه نگهبانی این دژ نداشته است توریست های خارجی ظرفهای سفالی و گاها اسکلتهایی که داخل سیاهچاله های قلعه پیدا می شده است رو با خود برده و از دژ خارج کرده اند .
کهن دژ “نارین قلعه” به عنوان یکی از مهمترین بناهای خشتی ایران، از آثار تاریخی پیش از اسلام بوده که قدمت آن به هزاره سوم پیش از میلاد تخمین زده شده است.
بنای این کهن دژ بر بالای مرتفعترین پشته گلی شهر به ارتفاع ۲۳۵متر در پهنهای به مساحت چهار هکتار و در پنج طبقه ساخته شده است. مصالح به کار رفته در این مجموعه متراکم خشت و گل بوده و خشتها اغلب منتسب به معماری ساسانی است.
این قلعه که کهن دژ شهر قدیم میبد است از دو بخش اصلی مردمنشین و حاکمنشین با پنج دربند و پنج لایه حصار و باروی تو درتو تشکیل شده است.
شهر تاریخی میبد در میانه شاهراه باستانی ری به کرمان و در فاصله ۵۰ کیلومتری شمال غرب شهر یزد، بر دامنه یک تراس طبیعی با شیبی ملایم از جنوب به شمال واقعشده است؛ به طوری که بخشهایی که بر لبه این تراس در قسمت جنوبی شهر قرار دارند، بیش از ۲۰ متر از محلات و آبادیهای پاییندست در شمال، مرتفعترند.
ارگ یا کهن دژ بهعنوان مقر حکومت، خزانه و آخرین سنگر دفاعی شهر میبد بوده است. نارین قلعه درواقع ارگ حکومتی شهر تاریخی میبد است که در پشتهای طبیعی با ارتفاع بیش از ۲۵ متر همچنان استوار است. از فراز قلعه، چشمانداز تاریخی و طبیعی شهر با مجموعههای بههمپیوستهای از ساختوسازهای خشت و گلی و باغات درهمتنیده پیداست. بیرونهها نیز شامل مسیرهای ارتباطی برای تعامل شهر با محلات بیرونی و دیگر آبادیهای پیرامون، مزرعهها و باغها، گورستان و محلی برای کاروانیان بوده است.
پهنه کهن دژ به شکل بیضی نامنظم، بدون احتساب خندق حدود پانزده هزار مترمربع وسعت دارد که در طبقات گوناگون، محصور در دیوارهای تودرتو، قد برافراشته است. پایینترین طبقات این توده عظیم ساختمانی، ساختارهایی است که در چندین لایه در ترازهای متفاوت در بدنه رسی طبیعی تل به شکل دستکند یا «بوکن» حفرشدهاند. قلعه در حاشیه باروی جنوبی شهر، متمایل به شرق، محصور در پنج حصار مستحکم بر پا گشته و خندقی ژرف، دورتادور آن را فراگرفته است؛ درحالیکه باروهای دوگانه جنوبی شهر، شرایط دفاعی مضاعفی را در این بخش برای ارگ کهن پدید میآورده است، وجود برجها و مکانهای نگهبانی، دربندها و باروهای ستبر، موقعیت نفوذناپذیری را فراهم آورده که گشودن شهر و فتح کهن دژ به دست مهاجمان را بسیار دشوار میساخته است.
بهطورکلی ساختار دفاعی قلعه اینگونه است که خندق دورتادور ارگ قرار دارد و در مرحلهی بعد، یک مسیر عبوری (فصیل)، قلعه را دور میزند و ساختوسازهای اصلی قلعه را که شامل بخشهای حاکمنشین و مردم نشین است درون خود جای میدهد. خندقی که دورتادور نارین قلعه را فراگرفته به تبعیت از ناهمواریهای بستر، طبیعی و گاه کندهشده با ابزاردستی است.
بخش جنوبی خندق در پی احداث خیابان و همجواری با میدان جدید شهر، پرشده اما مابقی آن تحت نام باغ خندق اکنون برجاست. ارتباط قلعه با شهر از طریق دربند بخش غربی قلعه و توسط تخته پلی که در مواقع لزوم روی خندق را پوشش میداده، برقرار میشده است. دروازه ورودی در سمت غربی قلعه، جای داشته و دو برج در دو سوی دربند حفاظت آن را بر عهده داشتهاند. دروازه به همراه بخشی از حصار قلعه در این بخش، هنگام خیابانکشیهای چند دهه پیش از بین رفته است. بازشناسی جامع ساختار فضایی قلعه، نیاز به پژوهش معماری و باستانشناختی گستردهای دارد که تاکنون تنها در سطوح بالای قلعه این مهم تحققیافته است. بهطورکلی قلعه از دو بخش اصلی زیست، در بالا و پایین تشکیلشده است. پهنه پاییندست که آسیب جدی بر آن وارد آمد، مردم نشین و مجموعهای از سکونتگاه، مسجد، حمام، گذرها و سایر اندامهای شهری در آن برپا بوده که اکنون اثری از آن به چشم نمیخورد.
البته میتوان احتمال داد بخشهایی از آثار آن در زیر محوطه تسطیح شده فعلی سالم برجایمانده باشد؛ اما بخش بالادست ارگ که حاکمنشین است، از مجموعه فضاهایی در سهطبقه بهصورت دستساخته، تشکیل میشود که از دربند سوم آغازشده و با حرکت حلزونی به شاهنشین مظفری منتهی میشود. ساختارهای اصلی در بالای قلعه که به نسبت سالمتر مانده، ترکیبی از هشت فضای راستگوشه یا اتاق است که در دو سوی یک دیوار ستبر میانی، شکلگرفتهاند.
دسترسی این فضاهای تودرتو با استفاده از ورودیهایی است که بهتوالی، آنها را به هم ارتباط میدهد. بخشی از فضاها که پس از کاوشهای باستانشناختی، خواناسازی شدهاند، کف سازی آجری با اندود گچ دارند و در برخی از آنها تنور و ظرفهای گلین و سفالین مخصوص نگهداری مواد غذایی جاسازیشده است. نور این فضاهای سرپوشیده، اغلب از طریق روزنهایی که در بخش بالایی دیوار تعبیهشدهاند تأمین میگردد.
نارین قلعه، بدون تردید بر روی زمین بکر بنا نشده است. نشانههایی از معماری خشتی، پیش از شکلگیری قلعه که با خشتهای قطور مستطیل شکل برپاشده در لایههای زیرین و در مقطع زیر دیوار شمالی، شاهنشین، قابلمشاهده است. نشانههای دیگری از همین معماری در بدنههای شرقی و جنوب شرقی شاهنشین دیده میشود که درمجموع، حکایت از ساختاری بااهمیت دارد.
مهمترین نکته قابل اشاره در این باب، وجود سفالینههای منقوش پیشازتاریخ درون خشتهای بخشهای اصیل نارین قلعه است. از آنرو که بهطور معمول، این خشتها میبایست در مکانی نزدیک به محل کاربرد، تولیدشده باشند. پیشینه استقرار در محدوده نارین قلعه را میتوان تا هزاره چهارم و سوم پیش از میلاد به عقب برد. بر این اساس بهطور قریببهیقین، استقرار فوق را میتوان بهعنوان کهنترین سکونتگاه شناساییشده در منطقه یزد بیان نمود. نارین قلعه، تحولات ساختاری فراوانی در درون خود نهفته دارد که به دورههای شکلگیری، توسعه و بازساخت های گوناگون آن بازمیگردد. توده عظیم خشتی موجود را به استناد مهر کشفشده و کتیبه پهلوی آن میتوان به عصر ساسانی نسبت داد که با خشتهایی به ابعاد ۱۲×۲۸×۴۲ شناخته میشود.
آثار دوره ساسانی در بیشتر عرصه قلعه، به چشم میخورد. شواهد ناشناختهای از قرون اولیه اسلامی در بخش بالای قلعه وجود دارد که با آثار اولیه مسجد جامع میبد قابل قیاس است و پس از آن معماری قرون چهارم و پنجم ه.ق دیده میشود که نشانگر فعالیت و زندهبودن کهن دژ، در سدههای نخستین پس از ورود اسلام، بهعنوان ارگ میبد و یکی از عناصر مهم شهری است؛ اما واپسین ساختوسازهای اصلی در نارین قلعه، مداخلات و تعمیرات دوران آل مظفر را شامل میشود که در بیشترین نقاط قلعه، از جمله در شاهنشین، مردم نشین، برج و باروها و خندق وجود دارد. درواقع بخش مهمی از چشمانداز پیدای نارین قلعه، حاصل ساختوسازهای همین عصر است.
مرور زمان، فرسایش و تخریب زیادی در بخشهای گوناگون این بنای کهن بر جای نهاده است. افزون بر آن، بخش غربی قلعه، حصار و بهویژه دروازهی قلعه، در اثر خیابانکشی تخریب و بخشی از عرصه خندق، با ساختوسازهای جدید تصرفشده است. مرمت و حفاظت قلعه از حدود ۲۰ سال پیش آغازشده و همچنان زیر نظر پایگاه پژوهشی میراث فرهنگی شهر تاریخی میبد ادامه دارد.
منبع خبر:تاریخ ما
https://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2019/09/1071-171.jpg7301600shahrzad dehghanihttps://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2018/10/top-logo01-300x138.pngshahrzad dehghani2019-09-03 10:30:572019-10-26 15:09:00کهن دژ یا نارین قلعه
طاق کسری . [ ق ِ ک ِ س را ] (اِخ ) مشهورترین بنائی که پادشاهان ساسانی ساخته اند. قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری مینامند و هنوز ویرانه ٔ آن در محله ٔ اسپانبر موجب حیرت سیاحان است . ساختمان این بنا را در داستانها بخسرو اول نسبت داده اند به عقیده ٔ هرتسلفد از بناهای عهد شاهپور اول است اما مسیو روتر روایات متداوله را تأیید کرده است و گوید: طاق کسری بارگاهی است که خسرو اول بنا نهاد. مجموع خرابه های این کاخ و متعلقات آن مساحتی بعرض و طول ۴۰۰*۳۰۰ گز را پوشانیده است ، در این مساحت آثار چند بنا دیده میشود، علاوه بر طاق کسری عمارتی است در فاصله ٔ ۱۰۰ گز در مشرق طاق و تلی که معروف به حریم کسری است . درسمت جنوب طاق و در جانب شمال ویرانه هائی است که در زیر قبرستان جدید پنهان شده ، طاق کسری تنها قسمتی است از کل عمارت که اثر قابل توجهی از آن باقی است . نمای این بنا که متوجه بشرق است و ۲۹ یا ۲۸ گز ارتفاع دارد، دیواری بوده است بی پنجره لکن طاقنماهای بسیار و ستونهای برجسته و طاقهای کوچک مرتب بچهار طبقه و دیواری « دهلیزی » داشته است . نظیر آن را باید در بلاد شرقی که نفوذ یونانی در آن راه یافته خاصه در پالمورجستجو کرد.
نمای عمارت شاید از صاروج منقش یا سنگهای مرمر یا چنانکه بعضی از نویسندگان جدید ادعا کرده اند از صفحات مسین زراندود و سیم اندود پوشیده بوده است اما هرتسفلد راجع به این قسمت اخیر که این جانب (کریستین سن )، در کتاب خود موسوم به «دولت ساسانی» ص ۱۰۲ اشارتی به آن کرده ام روایتی در هیچیک از مأخذهای قدیم پیدا نکرده است . تا سال ۱۸۸۸ نما و تالار بزرگ مرکزی بر پا بود، اما در آن سال جناح شمالی خراب شد و اکنون جناح جنوبی نیز در شرف انهدام است . در وسط این جلوخان ، دهانه ٔ طاق بزرگ بیضی شکلی نمایان است که عمل آن تا آخر بنا پیش میرفته است . این تالار که ۲۵/۶۳ گز پهنا و ۴۳/۷۲ گز درازا دارد بارگاه شاهنشاه بوده است . در پشت هر یک از جناحین نمای عمارت ،پنج تالار کوتاه تر که طاقنماهائی در بالای آن دیده میشود موجود بوده و از بیرون بوسیله ٔ دیوار بلندی بسته میشده است . در عقب دیواری که حد غربی عمارت است . ظاهراً تالار مربعی در وسط بوده که دنباله ٔ تالار بار شمرده میشده و دو اطاق کوچکتر در طرفین آن وجود داشته است . در حفاریهای جدید که آلمانیها کرده اند چند قطعه تزیینات صاروجی از عهد ساسانیان به دست آمده است .طاق کسری که مقر عادی شاهنشاه بود نه از حیث جزئیات و نه از لحاظ کلیات وجاهتی نداشت . لکن نظارگان از عظمت و شکوه ظاهری و ضخامت اضلاع آن به حیرت و رعب دچار میشدند. ابن خرداذبه گوید: کاخ کسری در مدائن از همه ٔ بناهائی که با گچ و آجر ساخته شده بهتر و زیباتر است و بیتی چند از قصیده ٔ بحتری را که در وصف این ایوان سروده نقل میکند: «ایوان از شگفتی بنا پنداری شکافی است در پهلوی کوهی . کوهی رفیع است که کنگره هایش بر قلل رضوی و قدس مشرف است ، کسی نداند که آدمی آن را برای آرامگاه جنیان ساخته است ، یا جن برای آدمی کرده است ». بارگاه با شکوه شاهنشاه در این قصر بود و از این جا امور کشور را تمشیت میداد. (ایران در زمان ساسانیان ترجمه ٔ یاسمی ).
نظر مرآه البلدان ناصری درباره طاق کسری
مؤلف مرآه البلدان ناصری گوید: بزعم بعضی ، چند تن از سلاطین این قصر را ساخته و به اتمام رسانیده اند. به هر حال ایوان کسری بهتر و بزرگترین بنائی است از ابنیه ٔ عالم ، من خود او را دیده ام ، چیزی که از او باقی است طاق ایوان است و بس . بنای آن با آجرهای طولانی است که طول آجرها یک ذرع و عرض آن کمتر از یک شبر است . حمزهبن حسن گوید: در کتابی که ابن مقفع او را نقل کرده است خوانده ام که ایوان مدائن از بناهای شاپوربن اردشیر است لکن موبد موبدان اشیوهست ، میگفت ابن مقفع خطا کرده و اینطور نیست ، بلکه بنائی که از شاپوربن اردشیر بوده بوجعفر منصور خراب کرده واینکه باقیمانده از خسرو پرویز است . آورده اند که : چون منصور خواست بغداد را بنا کند اراده کرد که ایوان را خراب کند و مصالح او را صرف بنای بغداد کند، در این باب با خالد برمکی مشورت نمود، خالد ابا کرد، منصور گفت این ابای تو جهت تعصبی است که هنوز از عجم در وجود تو باقی است ، خالد عرض کرد چنین نیست که خلیفه میفرماید بلکه میخواهم که این بنا باقی باشد و عظمت آن دلالت کند بر کمال بزرگی آن دین و ملتی که بانیهای اینچنین ابنیه ٔ معظمه را منقرض کرد و برانداخت . منصور اعتنائی به این حرف نکرده امر بهدم آن نمود، همین که مشغول خراب کردن شدند دیدند مخارج خراب کردن آن از مصالحی که از او عاید میشود زیادتر است ، خواستند دست از خراب کردن بردارند، خالد بخلیفه عرض کرد: حال که به این کار دست زده اند باید تا آخر خراب کنند و الا خواهند گفت بنائی که دیگری از ساختن آن عاجز نماند و به اتمام رسانید خلیفه در کار هدم آن درماند وحال آنکه خراب کردن از ساختن بمراتب آسانتر است و این ننگ در دودمان خلیفه خواهد ماند لهذا آن را بتمامه خراب کردند.
پس بنا بر قول موبد موبدان ابوجعفر ایوان شاپور را خراب کرده . و اما بقول بعضی دیگر، گویند: ابوجعفر بقول ثانی خالد نیز اعتنا نکرد و دست از هدم ایوان کشید و ایوان مَقول قَول همین ایوان کسری است که باقی است . مؤلف گوید: مسعودی این را نسبت به هارون الرشید میدهد و میگوید: مکرّر شنیده ام که کسری همین که خواست ایوان را بسازد امر کرد خانه ها و زمینهای حول و حوش را خریدند و داخل عمارت نمودند و در بهای هر محقرخانه قیمت گزافی دادند تا نوبت رسید بخانه ٔ بسیار کوچکی که از پیرزنی در جوار ایوان بود. خواستند این خانه را نیز خریداری کنند. پیرزن از فروش آن اِبا و امتناع کرد و گفت : من همسایگی پادشاه را بعالم نمیدهم . کسری را این حرف بسیار خوش آمد، گفت اورا و خانه ٔ او را بحال خود واگذارید و ایوان را بسازید و عمارت پیرزن را نیز محکم نمائید. وقتی که من ایوان را دیدم قُبه ٔ بسیار کوچک محکمی نزدیک او دیدم که اهل آن ناحیه آن را قُبهالعجوز مینامیدند و میگفتند خانه ٔ همان عجوزه ٔ معروف است . از مشاهده و استماع این خبر تعجب کرده دانستم که قومی که بدین درجه رفق و مهربانی و عدل را نسبت برعیت خود مبذول میداشته اند چگونه مستأصل و منقرض شده اند و هیچ چیز این مشاعل مضیئه را منطفی نکرد مگر شروق آفتاب نبوت حضرت نبوی صلی اﷲ علیه و آله و سلم .
یا من یتیه بشاهق البنیان اَنسیت صنعالدهر بالایوان کتب اللیالی فی ذراها اَسطراً بید البلی و ایادی الحدثان ان ّ الحوادث والخطوب اذا شطت اودت بکل ّ موثَق الارکان
معدودی ابیات از قصیدهی ابوعباده ٔ بحتری
حصرت رحلی الهموم فوجهَ -تَ الی ابیض المدائن عَنسی اَ تَسلی عن الحظوظ و آسی لمحل ّ من آل ساسان درسی ذکرتنیهم الخطوب التوالی ولقد تذکرالخطوب و تنسی و هم خافضون فی ظِل ّ علل مشرق یخسرالعیون و یخسی مغلق بابه علی جبل القبق الی دارتی خلاط و مکس حُلل ٌ لم تکن کاطلال سُعدی فی قِفار من البسابس ملس و مساع لولا المحاباه مِنی لم ِتطقه مسعاه عنس و عَبس نقل الدّهرعهدهن ّ عن الجِده حتی غدون انضاءُ لبس فکان ّ الجرماز من عدم الانس و احلامه بَنیه رَمس لوتراه علمت ان ّ اللیالی جعلت فیه مَأتماً بعد عرس و هو یُنبیک عن عجائب قوم لا یُشاب البیان فیهم بلبس فاذا ما رایت صوره انطا کیهِ ارتعت بین روم و فُرس
در ایوان صورت کسری و انطاکیه و محاصره کردن کسری انطاکیه را مرتسم است و علاوه بر صورت محاصره صورت کسری را نقش کرده اند که با اهالی مکالمه میکند و این اشعار مشعر بر این مطالب است :
والمنایا مواثل و انوشر وان یزجی الصفوف تحت الدّرفس فی اخضرار من اللباس علی اصفر یختال فی صبیغهورس و عراک الرّجال بین یدیه فی خفوت منهم و اغماض جرس من مشیح یهوی بعامل رمح و مُلیح من السنان بترس
وقتی جلال الدوله ٔ دیلمی به ایوان کسری رفته و بخطّ خوداین دو بیت را در ایوان نوشته است :
یا ایها المغرور بالدّنیا اعتبر بدیار کسری فهی معتبرالوری غنیت زمانا بالملوک و اصبحت من بعد حادثه الزّمان کماتری
مؤلف گوید: از فقراتی که در مطاوی نظم و نثر مورّخین و فضلای عجم دیده شده چنین مستفاد میگردد که عقیده ٔ ایشان این بوده که طاق کسری از بناهای انوشیروان عادل است چه در ساسانیان این پادشاه به وصف عدل و نیکوکاری علم است.
شعر ظهیر فاریابی درباره طاق کسری
جزای حُسن عمل بین که روزگار هنوز خراب می نکند بارگاه کسری را خاقانی شیروانی گوید: هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان ایوان مدائن را آئینه عبرت دان یکره ز ره دجله منزل بمدائن کن وز دیده دوم دجله بر خاک مداین ران گه گه بزبان اشک آواز ده ایوان را تا بو که بگوش دل پاسخ شنوی ز ایوان دندانه ٔ هر قصری پندی دهدت نونو پند سر دندانه بشنو ز بُن دندان گوید که تو از خاکی ما خاک توایم اینک گامی دو سه بر ما نه اشکی دو سه هم بفشان ما بارگه دادیم این رفت ستم بر ما برقصر ستمکاران گوئی چه رود خذلان دیگری گوید: چه عجب گر بقرنها پاید هر بنا را که عدل بُنیاد است گشت ویران مداین سبعه طاق کسری هنوزآباد است
نوّاب والا معتمدالدوله در جام جم نوشته اند:ایوان کسری در شهر طیسفون که یکی از مداین سبعه است درمقابل سلوشیه (سلوسی ) که آن نیز از مداین سبعه میباشد واقع و بعض دیگر گویند: ایوان در اسبانبر که اعراب آن را اسفانبر گویند و در حرف الف و سین ذکر شده بود واقع است . به هر حال بنای آن از خشت پخته و در سمت شمال دجله و ربع فرسخ دور از آن میباشد این قصر ۱۸۰ قدم طول و ۸۰ قدم ارتفاع دارد و در وسط طاق معروف بنا شده ، و ۷۶ قدم دهنه ٔ آن و ۱۴۸ قدم طول و ۸۵ پنج قدم ارتفاع طاق بوده ، قُطر دیوارها که طاق روی آنها زده اند ۲۳ قدم است هشت طاقنما مانند که در هر طرفی چهارتای از آن واقع شده ، در اطراف ایوان ساخته اند بالای این درگاهها چهار طبقه پنجره است که محض از برای زینت جلو عمارت بنا شده و به اصطلاح بناهای این عصر آنها را سواد مینامند، شاید که در این طاقچه ها در آن وقت مجسمه های مرمر یا فلز میگذارده اند، سقف ایوان شکافی برداشته ، جزئی خرابی هم در جلو ایوان روی داده است و این شکاف ایوان بنابر احادیث شریفه و عقیده ٔ بزرگان دین مبین از آثاری است که در ولادت با سعادت حضرت سیدالمرسلین صلی اﷲ علیه و آله الطاهرین ظاهر شد. شریف الدین ابوعبداﷲ محمدبن سعید المصری البوصیری در قصیده ٔ بُرده در ولادت آن بزرگوار گوید:
و بات ایوان کسری و هو منصدع کشمل اصحاب کسری غیر ملتئم
شیخ سعدی گوید:
چو صیتش در افواه دنیا فتاد تزلزل در ایوان کسری فتاد
دو طرف شمال و جنوب ایوان مسلماً محل قصور و ابنیه ٔ عالیه است که بکلی منهدم شده ، در جانب غربی آثار و علامت دیواری است و محتمل است که این عمارت منتهی به این دیوار میشده و اینکه در ضمن بعضی اقوال ضعیفه دیده شده که این عمارت از معابد عجم بوده ، اصلاً محل اعتنا نیست ، و معیناً از قصور سلطنتی است ، چیزی که هست این است که چنانکه در اصطخر ذکر کردیم ، میتوان گفت معبد و آتشکده هم جزو این عمارات عالیه بوده ، و چون سایر ابنیه محو و منطمس شده است . باری اگر چه در بنای ایوان کسری روایات مختلف است ، ولی آنچه بنظر صحیح می آید این است که ایوان را انوشیروان بنا کرد، و خسرو پرویز تمام نمود. تفصیل اینکه انوشیروان ، بعد از غلبه به رومیها و تصرف شهر سلوسی ، که از بناهای سلوکوس نیکاتور سردار اسکندر بود، خواست از خود بنائی در مقابل این شهر در سمت راست دجله نماید، بنابراین عزیمت شهر طیسفون را که اعراب مداین و فرنگیها اکتزیفون مینامیدند بنا کرد.
علت نامگذاری مداین
اگر چه مداین جمع مدینه است و سلاطین ساسانی در دو سمت دجله بنا کرده بودند و قسمت عمده ٔ شهر در سمت شمال بوده و قسمت دیگر در جانب جنوب و الحال در آن محلی که خرابه ٔ شهر طیسفون است آثار قدیم شهر سلوسی نیز برپاست . یا شایداین دو شهر توأم بوده اند، اگر چه نزدیکی شهر طیسفون خرابه ٔ شهر کش هم دیده میشود ولی محتمل است که شهرکش شهر علیحده نبوده و از محلات خارج شهر طیسفون بوده است ، اعراب در زمان خلفاء شهر سلوسی را مزیران میگفته اند. بنای شهر طیسفون را بهرام اشکانی کرده ، خسروپرویز عمارات عالیه که از جمله همین طاق کسری است در آنجا ساخته است ، سلاطین اشکانی در عرض سال اگر چند ماهی در طیسفون توقف کرده اند، عظمت شهر طیسفون بدرجه ای بوده که امپراطور سور قیصر روم بعد از فتح این شهر صد هزار نفر اسیر طیسفونی به روم برد. در عهد خسروپرویز بر دیوارهای ایوان پرده های مرصع و زری آویخته بودند و در زیر ایوان سردابها بود که مملو از طلا و نقره ٔ مسکوک و جواهر آلات و ادویه ٔ گرانبها بود. مؤلف گوید: مورخ در زینت طاق کسری نباید چندان اغراق کرده باشد زیرا بعد از آنکه سعد وقاص مداین را فتح کردو شهر طیسفون و ایوان کسری را متصرف شد از غنائمی که بچنگ لشکراسلام آمد موافق مسطور است و عقیده ٔ جمیعمورخین یکی بساطی بود ابریشمین که شصت گز در شصت گزو اطراف آن بزمرد ترصیع یافته بود و هیجده ارش از آن بساط بجواهر غیر مکرر مزین بود و چون حواشی و جوانب این بساط را به اصناف ریاحین و ازهار و انواع اشجار و اثمار از جواهر نفیسه مرصع کرده بودند آن را بهارستان مینامیدند.
این بساط را بمدینه بردند و قطعه قطعه کرده تقسیم کردند، آن قطعه ای را که بخدمت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام فرستادند حضرت آن را به بیست هزار درم و به قولی بیست هزار دیناربفروختند. بالجمله سه هزار زن و دوازده هزار خادمه در این عمارت سکنا داشتند ولی خسرو پرویز بهیچیک از این پانزده هزار زن که بهترین و صاحب حسن ترین نسوان و جواری ایران و عربستان و ترکستان و هندوستان بودندتعشق و میلی نداشت و عاشق به ایرن دختر امپراطور مرلس قیصر روم که عجم ، آن را شیرین مینامند بود، ولی ایرن یا شیرین میلی بخسرو نداشت ، و به فرهاد مایل بود. در تواریخ یونان در بنای ایوان روایت دیگر نیز هست و آن این است که بنای طاق را انوشیروان عادل نمود، و در سقف ناقوسی آویخته بود و رشته ای متصل به آن ناقوس بوده که سر رشته خارج از عمارت و در جلو خان بوده ، عارضی که بدربار پادشاه می آمده ، سر رشته را حرکت میداد، ناقوس صدا میکرد، انوشیروان مطلع میشد که مظلومی است ، او را احضار میکرد و بعرض او میرسید. گویند روزی حماری از آنجا میگذشت ، دستش برشته خورده ، ناقوس صدا کرده است ، انوشیروان گفت : نه اگر خر هم باشد عارض است ؟ خود از عمارت بیرون آمده دید حمار مفلوک لاغری است صاحب او را احضار کرده بعد از تنبیه و تأدیب که چرا این حیوان را لاغر و مفلوک کرده است خر را از او خریده به اصطبل خاصه سپرد و فرمانی بجمیع ولایات واهالی مملکت صادر کرد و مخصوص بحکام سپرد که اعلان دولتی نمایند که هر کس چهارپائی داشته باشد و از او درست توجه نکند و علوفه بقدری که باید به او ندهد مقصر دیوان خواهد بود – انتهی .
مؤلف گوید: مداین که جمع مدینه است شاید اسمی باشد که اعراب بجمیع شهرهائی که سلاطین اشکانی و ساسانی در عراق عرب ساختند داده باشند و بعضی گفته اند که مداین اسم شهر طیسفون و سلوسی است . اماوجهی غیر موجه است ، اگر مدینتین میگفتند حق با قائل بود، و نیز چون سلاطین مدی که شعبه ای از سلاطین ایران میباشند اغلب آنجا را فتح میکرده اند منسوب به آنها گردیده و مدیانی بوده از فرط استعمال مدائن شده باشد. واﷲ اعلم . طوایف عربی که در حوالی سلوسی و طاق کسری منزل دارند طایفه ٔ «شمر« »منتفج « »بنی لام » میباشند. در تواریخ مسطور است که وقتی هارون الرشید بتماشای ایوان رفته بود. بکنار دجله اردو داشت روزی در چادر نشسته شنید که دو نفر از عمله ٔ خلوت او با هم صحبت میکردند و یکی از آنها با دیگری میگفت هیچ میدانی که این ایوان را چرا اینطور بنا نموده اند؟ شخصی که این عمارت را ساخته خیال داشت از فرط غرور و خیلاء به آسمان صعود نماید.
هارون از استماع این حدیث بسیار متغیر شده حکم نمود بگوینده ٔ این کلام صد تازیانه زدند و گفت : میان جمیع طبقات سلاطین ماضی و حال نسبت و رابطه ای هست که تعصب یکدیگر را دارند بلکه از یک سلسله محسوب میشوند، چون این شخص نسبت بپادشاه بزرگی بی احترامی کرد تنبیه او لازم بود، و من راضی نیستم که احدی اسم یکنفر از سلاطین را بی تقدیم شرایط حرمت به زبان آرد – انتهی . قبر سلمان فارسی رضی اﷲ عنه در مدائن است و مسافت کمی به ایوان دارد در زمانی که سلمان از جانب خلیفه ٔ ثانی در مدائن حکومت داشت وفات نموده در این محل مدفون شد. و چون در سفری که موکب مسعود خسروانه به عراق عرب تشریف فرما، و بزیارت سلمان ، و سیاحت ایران ، نهضت فرمودند و تفصیل ایوان را مفصل از روی تحقیق و دقت ، در سفرنامه ٔ همایونی مرقوم فرموده اند، شرح ایوان را اقتصار بمرقومات شاهنامه ، و نقل از آن کتاب مستطاب میشود. تفصیل ایوان کسری ، نقل از کتاب سفرنامه ٔ همایونی : روز جمعه بیست و نهم رمضان ، صبح بعد از حمام رفتن ، سوار شدم ، امین خلوت دیروز در کشتی با ما نبود، از راه بیابان و صحرا آمده است . قوش هم برای شکار دُراج ، آورده است ، سوار شده با ما آمد، ابتدا بزیارت قبر سلمان رفته ، فاتحه ای خواندم ، آداب زیارت تقدیم شد، از آنجا به ملاحظه ٔ طاق کسری رفتم ، صبح امین السلطان را فرستاده بودم که آدمی بالای طاق بفرستد با طناب ارتفاع و عرض و طول و دهنه ٔ طاق را معین کند، سابقاً بطور تخمین نوشته شده بود، آنچه بدقت ذرع و معین کرده بودند، از این قرار است : طول فرش انداز ایوان : ۴۸ ذرع . قطر پایه ٔ دیوار طاق دست راست : ۷ ذرع و چارک . قطر پایه ٔ درگاه سمت وسط: ۴ ذرع و نیم . قطر پایه ٔ درگاه دست چپ : ۷ ذرع و چارک . عرض دهنه ٔ طاق : ۳۴ ذرع و نیم . ارتفاع طاق : ۳۲ ذرع . دهنه ٔ پایه ٔ طاق از ابتدا تا انتها سمت شمال : ۹ ذرع . طول درگاه سمت شمال : ۶ ذرع . عرض هر درگاهی سمت شمال : ۴ ذرع . عکاسباشی هم ، فتوگرافی بناها و اماکن را برداشته بود. بعد از ملاحظه ٔ طاق ، به مقبره ٔ حذیفه ٔ یمانی و عبداﷲ انصاری رفتم ، در یک محوطه است که چند نخل دارد، و یکی از نخیلات را تازه باد شکسته بود، چند نفر خدام از عرب بودند، فاتحه خوانده بیرون آمدم ، بکشتی بازگشت شد، ناهار را در کشتی خوردم – انتهی . و استحسن (انوشروان ) انطاکیه و ابنیتها فامر بالتأنق فی نقش صورتها. و نفذ الصوره الی خلیفهبالمدائن . و امران یبنی بجنبها مدینه علی هیئه انطاکیه و صورتها… فسماها انوشروان الرومیه… و فی هذه المدینه یقول البحتری عند وصفه ایوان کسری :
و کان الایوان من عجب الصنعه جوب فی جنب ارعن جلس . و اذا ما رایت صوره انطاکیه ارتعت بین روم و فرس .
و علی ذکر هذا الایوان . فان انوشروان بناه بالمدائن و یقال بل ابرویز. و هو من عجائب الابنیه. و من احسن آثار الاکاسره. و به یضرب المثل فی الحسن و الوثاقه. و طوله مائه ذراع فی عرض خمسین ذراعاً. فی ارتفاع مائه ذراع . و هو مبنی ٌ بالاَّجر. والجص ّ. و ثخن الازج ، خمس آجرات و طول الشرف خمس عشره ذراعاً. (غرر اخبار ملوک الفرس ). و من الخصائص و النفائس التی اجتمعت لابرویز ایوان المدائن المعروف بایوان کسری الذی ماله نظیر فی الدنیا. و هو باق الی الیوم و به یتمثل فی الابنیه العجیبه. (غرر اخبار ملوک الفرس ).
قعقاع از مدائن بگذشت ، و از پس یزدگرد بشد، نیافتش ، لختی ضعیفان را بیافت و بکشت ، و هر چه خواسته یافت برگرفت ، و سعد چون قعقاع را بفرستاد، خود با همه ٔ سپاه برنشست ، و روی بمدائن نهاد، و چون بمدائن آمد کس را نیافت ، و نگاه کرد کوشکها و باغها دید… و سعد اندر شهر فرونیامد، و این ایوان هنوز بمداین بجای است ، صد و بیست رسن درازنای ، و صد رسن بالا. و بجای خشتهای پخته خشتهای سنگین است تراشیده و بدان بنا کرده ، و دوازده ستون بر رواق زده ، هر ستونی صد رش از سنگ تراشیده و آن ایوان را کسری بن قباد بنا کرده ، تا روز مظالم ، تخت زرین آنجا بنهادی ،سعد سپاه را گرد کرد، و بدان ایوان فرود آمد، و خودبه ایوان اندر شد،… و عمروبن مقرن را بر غنایم کرد، و منادی بانگ کرد که همه چیزی باید که نزدیک وی آوردند تا گرد کند، آنگاه میان شما قسمت کند. و خود برنشست ، و بمدائن اندرآمد، و بکوشک کسری فرود آمد، و آن خوانها [ کذا ] آکنده دید از خواسته که عدد آن کس ندانست ، الا خدای عز و جل . از زر و سیم و جامه ها و سلاح و فرش ، و لشکر پراکندند و خواسته را گرد میکردند.و نزدیک عمروبن مقرن بردند، و قعقاع قابل نهروان برفت ، و هر خواسته که خواست برگرفت ، تا چندان خواسته گرد آمد تا خمس بیرون کردند. و دیگر بر بخشیدند بر شصت هزار مرد.
هر مردی را دوازده هزار درم آمد – انتهی . (ترجمه ٔ تاریخ بلعمی ) و آن استاد که این عمارت همی کرد چون دیوارها تمام برآورد، و بجای خم رسانید، اندازه ٔ ارتفاع آن با ابریشمی بگرفت ، و در حقه ای نهاد،و بمهر کرد، و بخزانه دار شاه سپرده و روی درکشید و پنهان شد و چندانکه او را طلبیدند باز نیافتند، تا بعد از دو سه سال بازآمد، و پیش شاه رفت و گفت : بفرمای تا حقه ای که بمهر من خزینه دار را سپردم بیارد، که آن اندازه و قامت دیوارهاست ، چون بیاوردند پیمودند، چند ارش از اندازه کمتر بود دیوارها، از آنچه دیوارها در این مدت فرونشسته بود، گفت اکنون از این عیب ایمن شدم و پایه ها قرار گرفت باکی نیست ، و او را بدان پسندیده داشتند، و تمام کرد و از جمله ٔ عجائب آن است که گویند بوقت ولادت پیغمبر ما صلی اﷲ علیه و آله و سلم لختی از شرف آن ایوان بیموجبی و سببی ظاهر که دانستند بیفتاد. (نزهتنامه ٔ علائی تألیف حکیم رفهمردان بن ابوالخیر رازی ، ۴۶۶ هَ . ق . گاهنامه ٔ سید جلال الدین طهرانی سال ۱۳۱۱ هَ . ش .). مستر کوپر، در ۱۸۹۴ م . نوشته است که طاق کسری ، در همین وضع اندراس و ویرانی هم محیرالعقول است : «نخستین بار که از سمت مغرب ایوان کسری در نظر ما ظاهر شد شبیه ببرجی عظیم از کارهای نورمان بود، که بر طاقی بسیار بزرگ استوار باشد، دراطراف این قصر باشکوه ، کلبه های حقیر و خیمه های ناچیز عرب دیده میشد». بحتری خود ادعا کرده است که از قبیله ٔ طی است ، و این طایفه یکی از مهمترین قبایل عرب بشمار آمده ، و صیت عظمت آن در اخبار چندین عشیره ٔ عرب مذکور است ، بحتری در اکثر قصائد خود بسبکی سخن رانده است که بگمانش شعراء قدیم عرب آنطور سخن میگفته اند، یعنی بمدح و وصف قبایل خاص پرداخته ، و وطنخواهی را بتفضیل طایفه ای بر طایفه دیگر مقصور و محدود دانسته است ، اما در این قصیده عواطف او از تنگنای حدود مذکور خارج شده و شامل شهریاران ایران گردیده است که این قصر نامدار، از آثار قدرت آنان بر جای است .
این قصیده که واسطهالعقد دیوان بحتری است حق آن بود که دراینجا بشعر انگلیسی ترجمه میشد. ولی علی العجاله بدرج ترجمه ٔ منثور چند بیتی از آن اکتفا میکنیم : هنوز پایداری بخرج میدهد، اگرچه سنگینی مصائب او را میفشارد، باک ندارد که از مفرش دیبا و پوشش دمشقی برهنه شده است . کوهی بلند است که کنگره های آن بر قلل رضوی و قدس مشرف است . کس نداند که آن را برای آرامگاه جنیان ساخته است یا جن برای آدمی کرده است . لکن می بینم گواهی میدهد که سازندگانش از پادشاهان ضعیف و ناتوان نبوده اند. چون دیدگان خویش را به کار میبرم گوئی مراتب درگاه نشینان را می بینم و رسولان و فرستادگان را مینگرم که ایستاده و از ازدحام روندگان و بازآیندگان در کمال حسرتند و شامگاهان دختران خوش آواز در میان کنیزکان مشکین موی در اهتزازند. این قصر برای شادی و رامش بنا شد و اینک ویرانه ٔ آن جای حزن و اندوه گردیده است و اینک بر من است که این ویرانه را یاری دهم بسرشکی که سزاوار مرگ نوجوانان است .
این است تکلیف ، هر چند خانه ، خانه ٔ من است ، و به جنس جنس من جز اینکه انعام ساکنان این قصور بر همجنسان من ثابت است و بفرهنگ خویش بهترین نهالی در سرزمین ما نشاندند. کشور ما را یاری دادند و نیروی آن را تقویت کردند، با پهلوانانی نیزه گذار و شجعانی زره پوش . (مقام ایران در تاریخ اسلام تألیف پروفسور د.س . مارگولیوث ترجمه ٔ رشید یاسمی ). اینک برای آنکه در هیچیک از مجامیع قصیده بحتری بتمامها درج نگردیده افزونی سود ادبی را قصیده بطرازی که در دیوان وی ثبت است بتمامی در اینجا ثبت افتاد: قال ابوعبیده الولیدبن عبیدبن یحیی البحتری یصف ایوان کسری :
صنت نفسی عما یدنس نفسی و ترفعت عن جدا کل جبس و تماسکت حیث زعزعنی الدهر التماسا منه لتعسی و نکسی بلغ من صبابه العیش عندی طففتها الایام تطفیف بخس و بعید ما بین وارد رفه علل شربه و وارد خمس و کان الزمان اصبح محمو لا هواه مع الاخس الاخس واشترائی العراق خطه غبن بعد بیعی الشآم بیعه و کس لاتزرنی مزاولا لاختباری عند هذی البلوی فتنکر مسی و قدیماً عهدتنی ذاهنات آبیات علی الدنیئات شمس و لقد را بنی نبوابن عمی بعد لین من جانبیه و انس و اذا ما جفیت کنت حریاً ان اری غیر مصبح حیث امسی حصرت رحلی الهموم فوجهَ َت الی ابیض المدائن عنسی اتسلی عن الحظوظ و آسی لمحل من آل ساسان درسی ذکرتینهم الخطوب و التوالی و لقد تذکر الخطوب و تنسی و هم خافضون فی ظل عال مشرق یخسر العیون و یخسی مغلق بابه علی جبل القبق الی دارتی خلاط ومکس حلل لم تکن کاطلال سعدی فی قفار من البسابس ملس و مساع لولاالمحاباه منی لم تطقها مسعاه عنس و عبس نقل الدهر عهدهن عن الجده حتی غدون انضاء لبس فکان الجرما زمن عدم الانس و احلامه بنیه رمس لوتراه علمت ان اللیالی جعلت فیه مأتماً بعد عرس و هو ینبیک عن عجائب قوم لایشاب البیان فیهم بلبس فاذا مارایت صوره انطاکیه ارتعت بین روم و فرس والمنایا مواثل و انوشر وان یزجی الصفوف تحت الدرفس فی اخضرار من اللباس علی اصفر یختال فی صبیغه ورس و عراک الرجال بین یدیه فی خفوت منهم و اغماض جرس من مشیح یهوی بعامل رمح و ملیح من السنان بترس تصف العین انهم جداحیاء لهم بینهم اشاره خرس یغتلی فیهم ارتیابی حتّی تتقراهم یدای بلمس قدسقانی و لم یصرد ابوالغو ث علی العسکرین شربه خلس من مدام تقولها هی نجم أضواللیل او مجاجه شمس و تراها اذا اجدت سروراً و ارتیاحاً للشارب المتحسی افرغت فی الزحاج من کل قلب فهی محبوبه الی کل نفس و توهمت ان کسری ابرویز معاطی و البلهبند اسی حلم مطبق علی الشک عنی ام امان غیرن ظنی و حدسی و کان الایوان من عجب الصنعه جوب فی جنب ارعن جلس یتظنی من الکآبه ان یبدو لعینی مصبح او ممسی مزعجاً بالفراق عن ُانس اِلف عزا و مرهفاً بتطلیق عرس عکست حظّه اللیالی وبات المشتری فیه و هو کوکب نحس فهویبدی تجلداً و علیه کلکل من کلا کل الدهر مرسی لم یعبه ان بزمن بسط الد یباج و استل من ستورالدمقس مشمخر تعلوله شرفات رفعت فی رؤوس رضوی و قدس لا بسات من البیاض فما تبصر منها الافلائل برس لیس یدری اصنع انس لجن سکنوه ام صنع جن لانس غیر انّی اراه یشهد ان لم یک بانیه فی الملوک بنکس فکانی اری المراتب والقو م اذا ما بلغت آخر حسی و کان الوفود ضاحین حسری من وقوف خلف الزحام و خنس و کان ّ القیان وسط المقاصیر یرجحن بین حو وُ لعس و کان ّ اللقاء اول من امس و وشک الفراق اول امس و کان ّ الذی یرید اتباعاً طامع فی لحوقهم صبح خمس عمرت للسرور دهراً فصارت للتعزّی رباعهم والتاسی فلها ان اعینها بدموع موقفات علی الصبابه حبس ذاک عندی و لیست الدار داری باقتراب منها ولاالجنس جنسی غیر نعمی لاهلها عند اهلی غرسوا من ذکائها خیر غرسی ایدوا ملکنا و شدوا قواه بکماه تحت السنور حمس و اعانوا علی کتائب اریا طِ بطعن علی النحور و دعس و ارانی من بعدا کلف بالاشراف طُراً من ُ کل سنخ ُ واس -انتهی .
طاق کسری در طرف مغرب عشایر شمرطوقه واقع شده است . و ایلچی فرستادند تا شهزادگان و سویجاق و بانجونونان و سوسای بتعجیل حاضر شوند، در طاق کسری به بندگی رسیدند. (رشیدی ). و عیسی بهنام در مجله ٔ دانشکده ٔ ادبیات در این باره آرد: خرابه های باقیمانده از شهر قدیم تیسفون را مرحوم ارنست هرتسفلد شرح داده و معرفی نموده است : در ۱۹۲۸ م . بوسیله ٔ هیئتی از آلمانی ها بسرپرستی اُ. رتر کاوشهائی در محل تیسفون شروع شد و در ۱۹۳۰ میسیون امریکائی موزه ٔ مترو پولیتن نیویورک بسرپرستی ژ.م . اپتن با هیئت آلمانی فوق الذکر در کاوشهای تیسفون شرکت کرد. آرتور کریستن سن در کتاب ایران در زمان ساسانیان از صفحه ٔ ۳۷۶ تا ۳۹۰ با استفاده ٔ از نتایج کار کاوش کنندگان در تیسفون قبل از تاریخ طبع کتاب خود خلاصه ای از اطلاعاتی را که راجع به این شهر در دست داشته انتشار داده و ما قسمتی از آن اطلاعات را در این مقاله از نظر خوانندگان میگذارنیم : پایتخت شاهنشاهان ایران خصوصاً در زمان خسرو اول وسعت و اعتبار یافت و تیسفون نام شهر عمده ای است که جزو مجموعه ای از چند شهر بود که بزبان شامی مذینه (شهرها) یا مذیناتا یا ماحوزه ملکا مینامیدند و اعراب آن را به المدائن ترجمه کردند و احتمال دارد که این کلمات ترجمه ٔ کلمه ٔ پهلوی شهرستانان باشد. شهرهای مهم این مجموعه ، شهر وه اردشیر (سلوقیه قدیم ) و تیسفون بوده است .
آمین میگوید: پایتخت ایران غیر قابل تسخیر بود و از چندین شهر تشکیل شده و حصاری آن را احاطه کرده بود واین حصار درهای بسیار محکمی داشت . «تیسفون » در مشرق دجله و «وه اردشیر» در مغرب آن قرار داشت و جسری آن دو را بهم متصل میکرد. و فردوسی در شاهنامه ٔ خود در ضمن بیان تاریخ سلطنت شاپور دوم میگوید چون رفت و آمد روی این پل روز بروز زیاد میشد شاپور در ابتدای سلطنت خود دستور داد پل چوبی دیگری روی دجله انداختند تا عبور از آن پل و مراجعت از پل دیگر انجام گیرد. تیسفون اصلی در مشرق دجله حصاری بصورت نیم دایره داشت و برجهای متعددی در این حصار بود که آثارشان هنوز باقی است و مجموع زمینی که در زیر آن بود از ۵۸ هکتارتجاوز نمیکرد و آن را بزبان عربی مدینهالعقیقه مینامیدند. در نتیجه کاوشهای سالهای ۱۹۲۸ – ۱۹۲۹ م . در این ناحیه آثار کلیسائی از زمان ساسانیان ظاهر گردیده است . در مشرق تیسفون امروز آرامگاهی بنام سلمان پاک وجود دارد که در محله ٔ سابق اسپانبر واقع است . کاخ شاهنشاهان ساسانی در همین محله قرار داشته و مرکب از حیاطها و طالارها و باغهائی بوده است که طاق کسرای امروزی در میان آن برپا بوده .
خزانه کسری
در جنوب طاق کسری خرابه هائی بنام خزانه ٔ کسری و محل دیگری که بستان کسری نامیده میشود، احتمالاً باقیمانده ٔ شهر «وه آنتیوخ خسرو» میباشد که رومگان نیز نامیده میشد و خسرو اول پس از فتح انتاکیه عده ای از مردم آن شهر را به پایتخت خود انتقال داد و شهر جدید را برای آنها ساخت . قسمتی از مدائن را که در مغرب دجله قرار دارد حصاری از آجر احاطه کرده بود و قسمت مهم آجرهای آن از شهر بابل به این محل حمل شده بود و در محل قدیمترین ساختمان این شهر، یعنی سلوسی ، بنا شده بود. اردشیر قسمتی از آن را تعمیر کرد و آن را « وه اردشیر» نامید (ترجمه ٔ کلمه ٔ وه اردشیر خوب اردشیر یا خانه ٔ اردشیر است ) وه اردشیر مرکز عمده ٔ مسیحیان ایران و مقر کاتولیکوس ، رئیس مذهبی آنان بود و کلیسیائی در آن بنا شده بود که بفرمان شاپور دوم خراب شد و بعد از مرگ این پادشاه مجدداً آن را بر پا کردند: تقریباً در ۵ کیلومتری شمال وه اردشیر شهر کوچک درزنیذان قرار داشت . در مغرب وه اردشیر شهری بنام والاشاباذ واقع بود. بنابراین از مجموع شهرهائی که در زمان خسرو اول پایتخت ایران را تشکیل میدادند امروز پنج شهر آن را میشناسیم (تیسفون و رومگان در مشرق دجله ، وه اردشیر «سلوس » درزنیذان ووالاشاباذ در مغرب آن .) اگر محله ٔ اسپانبر در مشرق وماحوزه در مغرب را به پنج شهر فوق اضاقه کنیم تعدادشهرهای پایتخت ساسانیان به ۷ میرسد. در طرفین رود دجله چند کاخ مخصوص شاهنشاه وجود داشته ولی از همه ٔ آنها معروفتر همان «طاق کسری » یا ایوان کسری است که در محله ٔ اسپانبر قرار داشته و خرابه های آن هنوز باعث تعجب و تحسین است . فردوسی بنای آن را به خسرو دوم (خسروپرویز) نسبت داده است :
ز ایوان خسرو کنون داستان بگویم که پیش آمد از راستان چنین گفت روشندلی پارسی که بگذشت با کام دل چارسی که خسرو فرستاد کسها بروم بهند و به چین و به آباد روم برفتند کاریگران سه هزار ز هر کشوری آنکه بد نامدار چو صد مرد بگزید اندرمیان از ایران و اهواز و از رومیان از ایشان دلاور گزیدند سی از آن سی دو رومی یکی پارسی گرانمایه رومی که بد هندسی بگفتار بگذشت از پارسی بدو گفت شاه این زمین درپذیر سخن هر چه گویم همه یادگیر یکی جای خواهم که فرزند من همان تا دو صد سال پیوند من نشیند بدو در نگردد خراب ز باران و از برف واز آفتاب مهندس بپذرفت از ایوان شاه بدو گفت من دارم این دستگاه چو دیوار ایوانش آمد بجای بیامد بپیش جهان کدخدای بریشم بیاورد تا انجمن بتابند باریک تابی رسن ز بالای دیوار ایوان شاه بپیمود تا خاک دیوارگاه رسن سوی گنج شهنشاه برد ابا مهر گنجور او را سپرد و ز آن پس بیامد به ایوان شاه که دیوار ایوان برآمد بماه چو فرمان دهد خسرو زودیاب نگیرم بدان کار کردن شتاب چهل روز تا کار بنشیندم ز کاریگران شاه بگزیندم بدو گفت خسرو که چندین زمان چرا خواهی از من تو ای بد گمان ؟ نباید که داری تو زین دست باز بزرّ و بسیمت نیاید نیاز بفرمود تا سی هزارش درم بدادند تا وی نباشد دژم بدانست کاریگر راستگوی که عیب آورد مرد دانا بدوی اگر گیرد از کار ایوان شتاب اگر بشکند گم کند نان و آب شب آمد شد آن کارگرناپدید چنان شد کز آن پس کس او را ندید چو بشنید خسرو که فرغان گریخت بگوینده بر خشم فرغان بریخت چنین گفت کو را که دانش نبود چرا پیش ما درفزونی نمود دگر گفت کاریگران آورید گچ و سنگ و خشت گران آورید بجستند هر کس که دیوار دید ز بوم و بر شاه شدناپدید به بیچارگی دست از آن بازداشت همی گوش و دل سوی اهواز داشت کزآن شهر کاریگر آمد کسی نماند چنان کار بی سر بسی همی جست استاد آن تا سه سال ندیدند کاریگری را همال بسی یاد کردند از آن کارجوی به سال چهارم پدید آمد اوی همانگاه رومی بیامد چو گرد بدو گفت شاه ای گنهکار مرد بگو تا چه بود اندرین پوزشت بگفتار پیش آید آموزشت چنین گفت رومی که گر شهریار فرستد مرا با یکی استوار بگویم بدان کارها پوزشم بپوزش کجا باید آموزشم ؟ فرستاد و رفتند از ایوان شاه گرانمایه استاد با نیکخواه همی برد دانای رومی رسن همان مرد را نیز با خویشتن بپیمود بالای کار و برش کم آورد کار از رسن هفت رش چنین گفت رومی که گر زخم کار بر افزودمی بر سر ای شهریار نه دیوار ماندی نه طاق و نه کار نه من ماندمی بر در شهریار بدانست خسرو که او راست گفت کسی راستی را نباید نهفت چو شد هفت سال آمد ایوان بجای پسندیده ٔ مردم نیکرای مر او را بسی آب داد و زمین درم داد و دینار و کرد آفرین همی کرد هر کس بایوان نگاه بنوروز رفتی بدان جای شاه کسی در جهان کاخ چونان ندید نه از نامور کاردانان شنید یکی حلقه اززر همی ریختند از آن جای خرم درآویختند فروهشته زو سرخ زنجیر زر به هر مهره ای درفشانده گهر چو رفتی شهنشاه بر تخت عاج بیاویختندی بزنجیر تاج بنوروز چون برنشستی بتخت به نزدیک او مردم نیکبخت فروتر ز موبد مهان را بدی بزرگان و روزی دِهان را بدی بزیر مهان جای درویش بود کجا خوردش از کوشش خویش بود بر آن سان بزرگی کس اندرجهان ندارد بیاد از کهان و مهان .
هیئت کاوش کنندگان آلمانی اظهار کرده اند که ایوان بزرگی که امروز پابرجاست به امر خسرو اول ساخته شده . مجموع این کاخ و ساختمانهای فرعی آن در زمینی به وسعت ۳۰۰*۴۰۰ متر قرار گرفته و مرکب است از ایوان و آثار بنای دیگری در فاصله ٔ ۱۰۰ متر از آن و تپه ٔ مصنوعی کوچکی بنام حرم خسرو، درجنوب ایوان ، و در شمال آن خرابه های یک گورستان . ایوان کسری مهمترین قسمتی از مجموع کاخ تیسفون است که امروز برپاست . نمای آن بطرف مشرق است و ۲۸ و ۲۹ متر ارتفاع دارد و عبارت بوده است از دیواری بدون پنجره که طاقنماهائی در سرتاسر آن ساخته شده و بین طاقنماهانیم ستونهائی در طرفین قوسهای هلالی وجود دارند. مجموع این طاقنماها و قوسها و نیم ستونها در چهار طبقه ٔاز پائین ببالا گنجانیده شده . احتمالاً روی این بنای آجری را بوسیله ٔ گچ سفید کرده بودند و بعضی از قسمتهای آن را رنگ زده بودند و در بعضی قسمتهای دیگر روپوشی از سنگ مرمر ظاهر نمای بنا را میپوشانده است . تا تاریخ ۱۸۸۸ م . تمام نمای این بنا برپابود و نقشی از آن در کتاب دیولافوآ کشیده شده در همین سال قسمت شمالی ایوان بزرگ خراب شد و اکنون برای قسمت جنوبی ایوان نیز خطر از بین رفتن در بین است . ایوان بزرگ بصورت گهواره ای بیضی شکل در میان نمای بنا قرار گرفته و عرض آن ۶۳ – ۲۵ متر و طول آن ۷۶ – ۴۳ متر است .
در پشت دیوارهای طرفین ایوان پنج تالار کم ارتفاعتر از ایوان مرکزی با طاق گهواره ای شکل ساخته شده بود، در طرفین ایوان طاقهای متعدد دیگری وجود داشته . ضخامت دیوارهای آجری بطور کلی بسیار زیاد است ، در داخل تالارها تزییناتی بصورت گچ بری وجود داشته که تعداد زیادی از آنها در حفاری هیئت آلمانی پیدا شده است . زیبائی ایوان کسری بیشتر از نظر عظمت آن است . ابن خردادبه آن را به کوهی تشبیه کرده که درآن کاخی تراشیده باشند. می گویند خلیفه المنصور اولین کسی است که دست به خرابی آن زده و از مصالح آن برای ابنیه ٔ شهر جدید بغداد استفاده کرده است . ظاهراً علت اینکه تمام مصالح آن به کار نرفته این بوده است که پس از چندی بنظر رسیده است که خراب کردن و حمل مصالح از ارزش حقیقی آن مصالح تجاوز میکند و از استفاده ٔ از آن صرف نظر کرده اند. این خلاصه ای از اطلاعاتی بودکه از کتاب کریستن سن نقل شد و نگارنده اطلاعات مفصلتری در کتاب دیگری ندیده است .
متأسفانه به کتابی که هیئت حفاری آلمانی و هیئت امریکائی در باره ٔ شهر تیسفون نوشته اند دسترس پیدا نشد. از نظر اصول ساختمانی وجود طاق کسری مطالبی چند را برای علاقمندان بتحول سبک ابنیه روشن میکند: ابنیه ٔ زمان هخامنشی تماماً ازستونهای سنگی و سقف افقی ساخته میشد و با وجود مصالح فراوان که برای بالا بردن آن مصرف میشد نسبت ببنائی مانند طاق کسری نواقص بسیار داشت . مثلاً در کاخ عظیمی چون کاخ آپادانای تخت جمشید تقریباً یک دهم بنا راپایه های قطور ستونها اشغال کرده بودند و طالار آپادانا بیشتر شباهت بجنگلی پیدا کرده بود که در آن درختهای عظیمی قرار داده باشند. روشنائی در چنین طالاری بزحمت وارد میشد و روزهای «بار عمومی » عده ای از حضار ناچار در پشت ستونها قرار میگرفتند و از دیدن شاهنشاه محروم میماندند. چنین فرض کرده اند که روشنائی از بالای بام وارد میشد ولی با اینحال باز قسمت هائی از طالار در تاریکی قرار میگرفت . بنابراین با ایجاد ایوانی مانند ایوان کسری معماران زمان ساسانی مسائل بزرگی را از قبیل پوشاندن طالار بسیار بزرگی با مصالح سبک و ارزان ، و روشن کردن آن ، و افزودن بر وسعت طالار به وسیله ٔ حذف ستون ، و بر ارتفاع آن بوسیله ٔ ایجاد طاق مرتفع بیضی شکل ، حل کرده اند.
ضمناً مسائل مهم دیگری نیز با ایجاد ایوان ساسانی آسان گردیده ، مثلاً در سقف افقی کاخ هخامنشی خطر حریق و موریانه وجود داشت و حال اینکه در کاخ ساسانی هر دوی این خطرها از بین رفته و ضمناً با سبک شدن مصالح از سنگینی بنا کاسته شده ودر حقیقت سنگینی طاق بفشار مختصری در جهت طرفین مبدل گشته و این فشار را روی دیوارها و پایه های ضخیمی وارد آورده اند که آن را تا امروز با وجود ناملایمات طبیعت تحمل نموده است . فردوسی ساختمان طاق کسری را به معمار رومی نسبت داده ولی طاق کسری با عرض و طول کمتر در دو محل در ناحیه ٔ فارس بنام «فیروزآباد» و «سروستان » در زمان اردشیر اول موقعی که هنوز بشاهنشاهی ایران نرسیده بود بنا شده که قسمت مهمی از آن هنوز برپاست و قابل مقایسه با ایوان کسری میباشد و در ساختمان آن بدون شک معمار رومی دخالت نداشته . بعلاوه طاق بیضی شکل اختراع منحصر به معماران ایرانی است و در هیچ نقطه ٔ دیگری از عالم دیده نشده است . بنائی که تقریباً همدوره با طاق کسری است و معماران رومی آن را بنا کرده اند کلیسای سن صوفی در شهر قسطنطنیه است . اگر چه این کلیسا دارای گنبد مرتفع و عظیمی بوده و خود یکی از شاهکارهای معماری قدیم است ، ولی واقعاً شباهت نزدیک از هیچ جهت به ایوان کاخ شاهنشاهان ایران ندارد، بنابراین باید طاق کسری را بمنزله ٔ یکی از افتخارات معماران ایران در قدیم بحساب آورد. (مجله ٔ دانشکده ٔ ادبیات شماره ٔ ۱ سال سوم . مهر ماه ۱۳۳۴). و رجوع به ایران باستان صص ۲۷۱۴ – ۲۷۱۵ و حبیب السیر چ ۱ تهران ص ۱۰۲ و خرده اوستا تألیف پورداود ص ۱۴۴ شود.
هرم آفتاب یکی از بزرگترین سازه های باستانی در آمریکای شمالی، در شهر باستانی تیوتییوآکان در نزدیکی مکزیکو سیتی قرار دارد. این بنا حدود ۲۰۰ ب.م، توسط تمدنی مرموز قبل از آزتک ها ساخته شد و دارای ۲۰۰ فوت ارتفاع و ۷۰۰ فوت عرض می باشد. این بنا بر فراز یک تونل واقع شده و باستان شناسان فهمیدند که این تونل شامل انبار های سفال و بقایای قربانیان می شود و احتمالا روزگاری یک مقبره سلطنتی بوده است. شهر باستانی تیوتییوآکان حدود قرن هفتم به طور مرموزی متروکه شد ولی در روزهای اوج خود حدود ۱۰۰۰۰۰ سکنه داشت.
۲.سن آگوستین
سن آگوستن کلمبیا، یکی از بزرگترین کلکسیون مجسمه های باستانی در آمریکای جنوبی را داراست. این مکان یک گورستان بزرگ دارد که دارای ۶۰۰ مجسمه سنگی ست. ارتفاع مجسمه ها از چند اینچ تا ۲۰ فوت متغیر است و هیولاهای عجیب و غریب، جنگجویان و حیواناتی مثل عقاب، پلنگ و قورباغه را به تصویر می کشند.قدمت اغلب این بناها به قرن اول تا هشتم ب.م باز می گردد ولی هنوز مشخص نیست که از نظر فرهنگی چه اهمیتی داشته اند. یک راهب اسپانیایی در ۱۷۵۰ گفت “این مجسمه های ترسناک حتما باید کار شیطان باشد” ولی دانشمندان بر این باورند که این مجسمه ها به عنوان نگهبان مردگان ساخته شدند.
۳.خطوط نازکا
خطوط نازکا در صحرای پروی جنوبی می باشد ، مجموعه ای از خطوط درهم برهم، که ۲۵۰۰ سال پیش کشیده شده است. این نقاشی ها ۲۰۰ متر مربع مساحت دارند و شامل هر چیزی از اشکال هندسی گرفته تا تصاویر حیواناتی مثل مرغ مگس خوار، ، عنکبوت، میمون و نهنگ قاتل می شود. این گالری هنری بزرگ، از آثار هنری مردم نازکا باستان می باشد. اینکه دلیل ایجاد این تصاویر چه بوده است، هنوز مورد بحث قرار دارد. برخی دانشمندان بر این باورند که این نقاشی ها برای مراسم مذهبی کشیده شده ولی برخی دیگر معتقدند عملکرد نجومی داشته است.
۴.کاخ کلیف
کاخ ۸۰۰ ساله کلیف واقع در پارک ملی مسا ورده در کلرادو، یکی از بزرگترین و معروف ترین سکونت گاه های اجداد پوئبلو بوده است، تمدنی که روزگاری در چهار گوشه آمریکای جنوبی زندگی می کردند. این مکان صخره ای از آجرهای ماسه ای ، تیرهای چوبی و ملات ساخته شده بود و دارای ۱۵۰ اتاق، برج، و ۱۲ اتاق جلسه می باشد. حدود ۱۰۰ نفر در قرن ۱۳ ب.م اینجا را خانه خود می دانستند ولی در نهایت پوئبلو ها به دلیل خشکسالی طولانی، چند دهه بعد آنجا را ترک کردند. کاخ کلیف الان به شهر ارواح تبدیل شده است!
۵.تیواناکو
تیواناکو واقع در ارتفاع ۱۲۵۰۰ متری سطح دریا در نزدیکی دریاچه بولیویا، دارای مجموعه ای از معابد، اهرام و مجسمه های مرموزی ست و روزگاری مرکز فرهنگی و معنوی تیواناکو باستان بود. این شهر در اولین هزاره ب.م ، به اوج خود رسید. دو تا از مهمترین بناهای یادبود این شهر، هرم آکاپانا و معبد کالاساسایا می باشند. پوماپونکو ، یکی دیگر از ویرانه های باستانی که در خارج شهر قرار دارد کهدارای چندین میدان می باشد. مجتمع تیواناکو به خاطر اثار سنگی معروف است که شامل دیوارهایی با سرهای سنگی بیرون زده و مجسمه های ماسه ای می شود. بسیاری از این اثار سنگی با دقت بسیار زیادی برش خورده اند و بدون استفاده از ملات در کنار هم قرار می گیرند.
۶.تپه های کاهوکیا
مدت ها قبل از اینکه اروپاییان از وجود دنیای جدید آگاه شوند، در حومه سنت لوئیس مدرن، کلان شهرهایی معروف به کاهوکیا وجود داشت. این مکان که توسط تمدن می سی سی پی ساخته شد، حدود ۱۱۰۰ ب.م، به اوج خود رسید و جمعیتی بالغ بر ۱۰۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ نفر داشت.
۷.کوپان
کوپان شهر مایان ها، که بخاطر آثار سنگی و نقاشی های دیواری معروف است، در هوندوراس امروزی در نزدیکی گواتمالا واقع می باشد.این مکان در آغاز یک شهرک کشاورزی کوچک بود ولی در قرن پنجم و نهم ق.م به اوج خود رسید، زمانی که یک سلسله توسط ۱۶ پادشاه مختلف اداره می شد. در ان دوران؛ مرکز شهر گسترش یافت و دارای میدان ها، اهرام، معابد سنگی می باشد. یکی از معروف ترین بناهای این مکان، راه پله های حکاکی شده می باشد _ که ۶۳ پله و ۲۰۰۰ تصویر حک شده دارد. همچنین چندین ستون سنگی یادبود و محراب وجود دارد که با تصاویری از حاکمان شهر و وقایع تاریخی آن زمان، تزیین شده است. کوپان در اوج خود دارای ۲۰۰۰۰ سکنه بوده ولی در قرن هشتم سقوط کرد. چرا که سیزدهمین حاکم در طول درگیری با پادشاه رقیب کشته شد. بعدا این شهر متروکه شد و تا ۱۸۰۰ شناخته نشده بود.
اثر موزاییکی ۸۳۶مترمربعی که ۹ سال پیش هنگام ساختوساز یک هتل جدید در آنتاکیه، ترکیه کشف شده بود، امسال به روی عموم باز میشود. باستان شناسان معتقدند که این اثر هندسی زمانی کف یک ساختمان عمومی در شهر باستانی انطاکیه (یکی از مهمترین شهرهای امپراطوری سلوکیان) را تزئین میکرده است.
اگرچه بخش زیادی از این اثر موزاییکی هنوز دستنخورده است، اما برخی قسمتها به دلیل زلزلههای سالهای ۵۲۶ و ۵۲۸ میلادی تخریب و ناپدید شده اند. باستانشناسان با معماران همکاری کرده اند تا این اثر باستانی را در ساختوساز هتل-موزه اطراف آن حفظ کنند.
منبع خبر:تاریخ ما
https://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2019/09/2111717_943-2.jpg401700shahrzad dehghanihttps://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2018/10/top-logo01-300x138.pngshahrzad dehghani2019-09-03 09:20:402020-01-25 10:49:21بزرگترین اثر موزاییکی باستانی تاریخ
«گردشگری کمشتاب» یا Slow Tourism نوعی گردشگری و سفر است که با تمرکز بر جزئیات و توجه به تاثیر روانشناختی سفر بر شرایط جسمی و روحی فرد استوار است. اینگونه از سفر نگرش عمیقتری به گردشگری و نیازهای روانی انسان به سفر و گردشگری دارد. گردشگری کمشتاب در مسیرهایی که مسافران کمتری دارد بیشتر موردتوجه قرار میگیرد و از این رهگذر میکوشد روح مکانها و فرهنگهایی که بهدور مانده است را «احساس» کند، نه آنکه با سرعت و عجله صرفا دیداری گذرا از آن داشته باشد.
گردشگری کمشتاب در واقع به معنی تشویق و حمایت از میل قلبی گردشگر به لذتبردن و زندگی در میان سکنه محلی و مردمان ساکن در مناطق مختلف است بهجای اینکه صرفا با پیروی از کتابهای راهنمای گردشگری از نقاط و آثار خاصی در مناطق مختلف دیدار کند.
طرفداران سفرهای کمشتاب در مباحث خود همگی متفقالقولند که لذت ذاتی و بالقوه سفر اغلب با سرعت و شوق بیش از حد رسیدن به مقصد از دست میرود، درحالی که در سفر کمشتاب این لذت دوباره به مسافر بازمیگردد. در این نوع از گردشگری ارتباطات واقعی و معناداری میان مسافران با مردمان محلی، مکانها، آثار و نیز فرهنگها، غذاها، میراث تاریخی و فرهنگی و محیطزیست و طبیعت برقرار میشود.
توریسم کمشتاب در نهایت به معنی کاستن از سرعت زندگی و درنتیجه کاهش سرعت مصرف است که برخی آن را پاسخ مناسبی در شرایط مصرف فزاینده و تهدیدهای روزافزون آب و هوایی میدانند. اصلهای مهمی در توریسم کمشتاب به عنوان فلسفه این نوع سفر مطرح است که شامل ماندن حداقل یک هفته در هر مقصد توریستی و خودداری از سفرهای متعدد در زمان کوتاه است. دقت در جزئیات نیز اصل مهم دیگری است که تا حدی فلسفه این نوع سفر یا توریسم را توضیح میدهد.
همچنین اقامت در خانهها و اتاقهای اجارهای به جای اقامت در هتلهای لوکس و پرمصرف و خرید از فروشگاههای ساده محلی و از همه مهمتر خرید کالاهای محلی به جای کالاهای مارکدار صادراتی نیز از دیگر عواملی است که سبب کاهش سرعت حرکت و در نهایت کاهش میران مصرف میشود.
هرچه از شتاب گردشگر کاسته شود و بیشتر در مقصد بماند، توسعه بیشتری را در صنعت گردشگری آن منطقه شاهد خواهیم بود. اما ناگفته نماند که افزایش مدت ماندگاری گردشگر در مقصد نیازمند مجموعه کاملی از امکانات است.
برای نیل به این مقصود باید بسته کاملی از تاسیسات اقامتی، پذیرایی، رفاهی و تفریحی داشته باشیم که کمتر چنین مجموعهای را با کیفیتی مناسب در کنار هم میتوان یافت. به گفته کارشناسان این صنعت هرکدام از شهرهای ایران این قابلیت را دارند که یک بسته سفری حداقل ۱۰ روزه را در آنها طراحی کرد اما ضعف شدید امکانات و برنامهریزی سبب شده تا این امکان از بین رفته و ماندگاری گردشگر در یک مقصد را به حداقل برساند.
منبع خبر:توریسم پرس
https://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2019/09/main.jpg7501000shahrzad dehghanihttps://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2018/10/top-logo01-300x138.pngshahrzad dehghani2019-09-03 09:11:492019-10-26 15:10:20گردشگری کمشتاب اما پایدار
هنر نمادینِ تعزیه نمایش مذهبی و سنتیِ ایرانی- شیعی است که یکی از اشکال شَبیه خوانی (نمایش تعزیه) محسوب می شود. این نمایش از رویدادهای تاریخی و حماسیِ حزن انگیز برگرفته شده است که در آن صحنه سازی واقعه ی کربلا، دلاوری ها، حماسه سازی و شهادت امام حسین و یاران ایشان در راه دین و ظلم ستیزی در مقابل بی رحمی و شقاوت ستمکاران بازنمایی می شود. تعزیه در ایام محرم در کنار دیگر آیین های سوگواری در میدان تعزیه خوانی، یا تکیه، و امروزه در سالن های مدرن و کلاسیک برگزار می شود. تکیه ی دولت مهم ترین و موثرترین تکیه در ترویج و اجرای تعزیه در زمان ناصرالدین شاه قاجار به شمار می رفت. تعزیه خوانی از زمان دیلمیان آغاز، در زمان صفویه به شکل فعلی و در زمان قاجار به اوج خود رسید و امروزه دامنه ی آن از مرزهای ایران نیز فراتر رفته است. این هنر به عنوان نمایشی ایرانی در سال ۱۳۸۹ هجری شمسی در فهرست آثار معنوی یونسکو به ثبت جهانی رسید. تعزیه ضمن ترکیب با عناصری نظیر شخصیت سازی، نَقالی، دسته َروی، سینه زنی، مَقتَل خوانی، روضِه خوانی، نوحِه خوانی، شَمایل گردانی و غیره همراه با موسیقی و خواندن اشعار متناسب با شرایط هر یک از بازیگران در هر واقعه و صحنه ساختار خاص خود را دارد. در تعزیه هر یک از افراد نماد و پرچم دارِ جریان های خاص هستند، به طوری که شَبیه (بازیگر تعزیه) امام حسین (ع) و یاران آن حضرت به عنوان نشانه ی خوبی و فضیلت و شبیه شِمر و افراد او نشانه ی بدی و شقاوت به شمار می روند. هر تعزیه ی کامل را یک دستگاه یا مجلس می گویند که فردی به نام «بانی»، که سرمایهگذار و تهیه کننده ی تعزیه است، آن را برگزار می کند. هر یک از عوامل اجرا کننده ی تعزیه بنا به نقشی که ایفا می کند و یا کاری که برای اجرای تعزیه انجام می دهد با اسمی خاص نامگذاری می شود. مَقتَل نویس نسخه و متن نمایش تعزیه را نوشته و فردی به نام معین البُکاء کارگردانی و هدایت آن را به عهده می گیرد. در نمایش تعزیه رجزخوانی زمانی صورت می گیرد که اولیا یعنی خاندان پیامبر(ص) و اَشقیا یعنی مخالفان پیامبر در مقابل هم از افتخارات و اصل و نسب خود صحبت می کنند. اولیا در یک دستگاه موسیقی گفت و گو های خود را به آواز با لحن خاص خود بیان می کنند که به آن تحریرکردن می گویند. اُشتُلم خوانی یا پهلوان خوانی نیز زمانی است که اَشقیا با بیان اغراق شده گفت وگو هایشان را بیان می کنند. شخصی که در نقش اولیا بازی می کند را موافق خوان و فردی که نقش دشمنان و اشقیا را بازی می کند مخالف خوان می نامند. به فردی که نقش کودکان را می خواند بچه خوان و به فردی که در نقش حضرت زینب(س) و دیگر بانوان اهل بیت ایفای نقش می نماید زنانه خوان (نقابخوان) گفته می شود. گاه بازیگری که نقشی را به بهترین شیوه اجرا می نمود لقبی با توجه به آن نقش برای او در زندگی باقی می ماند. موسیقی در تعزیه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. ساز اصلی تعزیه طبل و آلات موسیقی دیگر در این هنر نمایشی دُهُل، سِنج، نَقاره، قَره نِی و شیپور است که به تناسب امکانات گروه های بازیگر و موقعیت آن ها نواخته می شوند. تماشاگر با موسیقی به مفاهیمی از رزم، میدان جنگ، حُزن خوانی، عوض شدن صحنه ها، رَجَزخواخی، حَریف خوانی، واقعه ی شهادت و غیره پی می برد. هر یک از بازیگران باید لحن ها و شعرهای دیگر نقش ها را فرا بگیرد و به دستگاه های موسیقی آشنا باشد تا در صورت تغییر نقش بتواند در آواز معَیَن بخواند. برای نقش های شخصیت های گوناگون آوازهای متناسب با آنان انتخاب می شود؛ مانند نقش شمر که در نوا یا رَجَز و نقش علیاکبر که در دستگاه دشتی خوانده می شود. رنگ ها نیز در نمایش تعزیه هر یک نماد و مفهومی از پوشش و لباسِ گروهی خاص است که روحیات و کردار اشخاص را نشان می دهد؛ رنگ سبز نماد تعلق به رسول خدا و رنگ قرمز بیانگر خون و بی عدالتی است. رنگ سیاه نماد سیاه پوشی و عزاداری شیعیان برای امام حسین (ع) و رنگ سفید نمادی از آمادگی شیعیان برای شهادت و فداکاری در راه خدا به شمار می رود. در محلی که تعزیه اجرا می شود تماشاگران جایگاه به خصوصی نداشته و از هر قسمت می توانند به تماشای این هنر نمایشی بنشینند.
دروازه ارگ از شاهکارهای معماری شهر سمنان مربوط به زمانِ حکومت حاجی بهمن میرزا بهاء الدوله فرزند فتحعلی شاهِ قاجار است که طبق کتیبه روی آن ساختمان آن در سال ۱۳۰۲ هجری قمری، در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار و حکمرانی انوشیروان میرزا، حکمران سمنان، دامغان، شاهرود و بسطام به اتمام رسیده است.
دروازه ارگ فعلی در واقع دروازه شمالیِ مجموعه ارگ دولتی قدیم سمنان بوده است. امروزه از مجموعه ارگ دولتی چیزی باقی نمانده است. بنای اصلی از آجر و مهمترین ویژگی آن تصویر تاریخی نبرد رستم با دیو سپید بر کاشی هفت رنگ سردر ورودی دروازه است. این دروازه دو نمای شمالی و جنوبی دارد که نمای شمالی آن به مراتب زیباتر و جذاب تر از نمای جنوبی است.
نمای شمالی دارای دو اتاق، دو راهرور، ایوان هایی در جلوی اتاق ها، مدخل اصلیِ محل عبور و مرور و تزئینات کتیبه ای بر زمینه کاشی های لاجوردی است. نمای جنوبی از حیث استفاده از تزیینات کاشی های هفت رنگ پرکارتر و مفصلتر از نمای شمالی و همچنین دارای مناره های تزئینی زیبا است. درهای دروازه ارگ از چوب های قطور با گل میخ های آهنی تشکیل شده است.
تهران- ایرنا- عمارتها و خانههای تاریخی در گوشه و کنار این سرزمین کهن کم نیستند؛ حالا برخی از آنها به هتلهایی تبدیل میشوند که نمادی از فرهنگ و تاریخ ایران را به گردشگران عرضه میکنند.
در پاسخ به این سؤال که بوتیکهتل چیست، باید گفت بوتیکهتلها مکانهایی هستند که معماری زیبا، شیک و همزمان امکانات یک هتل پنج ستاره را دارند. اصلیترین تفاوت بوتیکهتل با هتل در تعداد اتاقها، اندازه هتل و سبک معماری داخلی آنهاست. بر خلاف مسافرخانهها که بیشتر نمادی از محیطی روستایی هستند، هدف از ایجاد بوتیکهتلها ایجاد محیطی خودمانی، اختصاصی، شهری و مدرن است. بوتیکهتلها معمولا در محلههای پر رفت و آمدِ شهری یا گاهی در ساختمانهای قدیمی تازه بازسازی شده ساخته میشوند.
بوتیکهتلها هم برای مسافران تفریحی و هم مسافران کاری که امکانات بهخصوص و طراحیهای خاصی را طلب میکنند، جذاب هستند. برای بسیاری افراد محیط بوتیکهتلها به علت شباهت زیاد آن با خانه آنها جذاب است. بسیاری از بوتیکهتلها ۳ یا ۴ ستاره هستند و از نظر قیمتی در بازه قیمتی متوسط و متوسط رو به بالا قرار دارند.
این نوع هتلها به واسطه محدود بودن تعداد اتاقها و طراحی داخلی فوق العاده به راحتی میتواند تجهیزات و امکانات یک هتل پنج ستاره را فراهم آورد و به عنوان یک هتل منحصربهفرد مطرح شود. این هتل ها ممکن است مستقل فعالیت کنند یا زیرمجموعه یک هتل لوکس برند یا هتل زنجیرهای باشد؛ در مجموع دستور کاری آن به گونهای تعریف شده که تمام فعالیتهای خود را مستقل انجام دهد و از هیچ تلاشی در خصوص ارائه خدمات با استاندارد بالا دریغ نکند. هتل بین المللی لاله کندوان در اسفند سال ۱۳۸۵، به عنوان نخستین بوتیکهتل در ایران بهرهبرداری شد. بوتیک هتلسرای عامریها نیز از برجستهترین نمونههای این سبک هتل در ایران است. تاسیس این گونه هتلها با توجه به افزایش علاقمندان آنها گسترش یافته است.
ساختمان هشتاد و هشت ساله ایرانی میزبان گردشگران خارجی
آخرین آنها هتلبوتیک نظامیه بود که هفته گذشته با حضور گزینه پیشنهادی وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در منطقه بهارستان تهران افتتاح شد. باغ نظامیه تهران را میرزا آقا خان نوری صدراعظم ناصرالدین شاه برای پسرش میرزا کاظم خان نظام الملک راه انداخت. زمانی عمارت نظامیه این باغ که اسمش با کافه لقانطه گره خورده، حسابی برو بیا داشت اما حاج عیلنقی کاشانی در دهه ۳۰ با وجود ثبت بودن بنا آن را تخریب کرد تا تهران برای همیشه یکی از عجیبترین بناهایش را از دست بدهد. از آن زمان عمارتی کوچک باقی مانده در میان دهها ساخت و ساز این محله اسم نظامیه را یدک کشید و سالها در کوچهای بنبست و میان خانههای بلند پنهان بود.
باغ نظامیه بعدها تقسیم شد و زمین این ملک باقی مانده از آن را سپهسالار از همدم السلطنه خریداری کرد. بعد از آن کاظم خان فتاحی نوری، مدیر تشریفات سفارت آلمان در این بنا ساکن بوده است. بنای نظامیه که به بوتیک هتل نظامیه تبدیل شده، مربوط به دوره پهلوی اول است. بنایی آجری که میتوان رد معماری وارداتی غربی در دوره پهلوی را در آن دید. سند این بنا سال ۱۳۱۰ ثبت شده و حالا ۸۸ سال دارد. کاظم خان فتاحی نوری با همسر و دخترخواندهاش عالم تاج ساکنان این عمارت بودند.
بنای عمارت نظامیه سال ۱۳۹۵ از طریق صندوق احیا با کاربری اقامتی و پذیرایی به یک بهرهبردار خصوصی تحویل داده شد. بهره برداری که پس از مرمت این بنا را تبدیل به یک بوتیک هتل کرده و حالا نام اعضای خانواده کاظم خان فتاحی روی هر اتاق این هتل است. نظامیه اکنون به مدت ۱۰ سال با هزینه مرمت ۳۰۰ میلیون تومان و اجاره ماهیانه ۱۵ میلیون و پانصد هزار تومان به شرکت مان مالک تجارت واگذار شده است.
مهمان نوازی می تواند برند ایران شود
مدیر اجرایی هتلبوتیک نظامیه در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا وقوع تحریم را سبب تغییر نگرش سرمایه گذاران از صادرات و واردات به سرمایه گذاری درونی خبر داد و گفت: سرمایه گذاری روی ظرفیتهای جامعه می تواند کارآمد و درآمد زا باشد.
امید رضا کاظمی با بیان این که ایجاد بوتیک هتل سالهای گذشته در اروپا و آمریکا از سال های دور آغاز شده است، گفت: معاشرت جامعه فرهیخته ایرانی با آنها سبب شده این شکل از سرمایه گذاریها در ایران نیز آغاز شود.
وی با اشاره به ایجاد هتلبوتیکها در دهه ۴۰ در استان اصفهان گفت: در دورههایی این نوع فعالیتها محدود شد؛ ولی از ۱۰ ساله گذشته دوباره با توجه دولت، دوباره اوج گرفته است.
دولت با دراختیار گذاشتن بافتهای تاریخی به سرمایه گذار بخش خصوصی به منظور ایجاد هتلبوتیکها تحولی بزرگی را به وجود آورده که نمونه بارز آن در یزد و کاشان (سرای عامری) است.
کاظمی درباره گسترش این نوع فعالیتها در تهران گفت: ایجاد هتلبوتیکها در خانه عمارت تاریخی نظامیه اتفاق خوب و نگاهی به گذشته مان است. توجه به گذشته و فرهنگ کشورمان، گرایش به آنچه بودیم و آنچه می توانیم بشویم؛ است. در این نوع از سرمایه گذاری، بروی داشتههای فرهنگی ملتمان سرمایه گذاری می شود و نگاهی کاملا درون زایی است که به برونزایی منجر میشود.
وی یکی از شاخصههای داشتههای فرهنگ ایرانی را «مهمان نواز» بودن دانست و گفت: ایرانیها به مهمان نوازی شهرهاند و قصد داریم در هتل بوتیکنظامیه این شاخصه فرهنگ ایرانی را به گردشگران خارجی نشان دهیم. مهمان نوازی عنصری مغفول در حوزه گردشگری ماست؛ در حالی که می توان به عنوان برند ایرانی به دیگر ملل عرضه کنیم، برند ایرانی مفهومی است که دیگران ما را با آن، یاد می کنند.
وی یکی از مشکلات حوزه گردشگری را ضعف نیروی انسانی و ضعف در نخبه پروری دانست و گفت: هنوز بسیاری باور ندارند که می توان از تبدیل از کار آماتور به حرفهای ثروت کسب کرد. یکی از اهداف ما در تاسیس این هتل بوتیک شناخت فرهنگ ایرانی به گردشگران خارجی است که به ایران سفر می کنند؛ آنها می آیند و با اقامت در این گونه مکان ها اصالت فرهنگ ایرانی را به عنوان سوقات به کشور خود می برند.
وی با تاکید بر آموزش مهماننوازی به افراد فعال در حوزه گردشگری گفت: به این مهم رسیدیم که می دانیم می توانیم با مهمان نوازی پول دربیاوریم. هنگامی که گردشگری رونق می گیرد، ثروت تولید و منجر به آبادانی میشود.
فلکه خاتون برای همه شیرازیها نامی آشناست. اما تنها جمع اندکی از مردم این شهر دلیل نامیده شدن این نقطه به نام «خاتون» را میدانند.به گزارش ایسنا، در مسیر جنوب شرق شیراز، نقطهای که زمانی ورودی این شهر محسوب میشده، آرامگاهی قرار دارد که سالهاست دوستداران میراث فرهنگی و پژوهشگران این حوزه و البته خبرنگاران و رسانهها از مظلومیتش گفته و نوشتهاند؛ مظلومیت و انزوایی که علی رغم تمام وعدهها همچنان ادامه دارد. آبش خاتون، در روزگار شاعر بلندآوازه ایرانی، سعدی شیرازی، بر فارس حکمرانی میکرده و در تاریخ ایران از او به عنوان تنها فرمانروای زن این منطقه نام برده است.پس از قتل سلجوقشاه و باقی نبودن پسری در دودمان سلغریان که سلطنت را به ارث ببرد، بزرگان شیراز بین دو دختر اتابک سعد بن ابوبکر، آبش خاتون را برای حکمرانی برگزیدند و او سالها در فارس حکمرانی کرد و نامش به عدل و داد نامی و ماندگار شد.در میان کسانی که در شعر سعدی مدح و ستایش شدهاند، خاندان اتابکان سعد زنگی جایگاه ویژهای دارند و آبش خاتون نیز از کسانی بوده که سعدی وی را مدح گفته است.برخی از کارشناسان ادبیات قصیده سعدی با مطلع « ای بیش از آنکه در قلم آید ثنای تو/ واجب بر اهل مشرق و مغرب دعای تو» را مدح آبش خاتون میدانند . آبش خاتون بعد از مرگ هم در نگاه مردم فارس و خصوصا شیراز، جایگاهی ویژه داشت و تا چند دهه قبل مردمانی مشتاق به زیارت آرامگاه او میرفتند و حتی مدعی بودند که مراد دختران و پسرانی که همسری مناسب نیافتهاند را میدهد!!.اما مقبره و ساختمان آرامگاه آبش خاتون طی سه دهه گذشته مورد بی مهری قرار گرفت؛ درش زنجیر و بنا به حال خود رها شد؛ حال آنکه این ساختمان پيش از اين در سال ۱۳۱۰ در فهرست آثار ملی ایران شماره ثبت گرفته بود؛ سال ها قبل از آنکه بسیاری از بناهای مورد توجه امروز، ثبت ملی شوند.! به گفته کارشناسان میراث فرهنگی این بنا سه طبقه و از بیرون و داخل دارای کاشیکاری و معرق كاري و زینت داده شده با آیات قرآنی بوده؛ آیاتی که با خط زیبای ثلث و ریحانی نوشته بودند.این بنا متاسفانه مسیر اضمحلال کامل را با سرعت طی میکند و بعد از سه دهه بی توجهی و کم مهری، طبقههای فوقانی فروریخته و اثری از کاشیهای زیبا نیست؛ اگرچه هنوز همسایههای آبش خاتون، با دیده احترام به صاحب مقبره مینگرند و دلشان برای روزهای رونق آن تنگ شده است. در حال حاضر دیواری در سه ضلع که هر ضلع آن نزدیک به ۱۷ متر و ارتفاع ۲۰ متر است پا برجاست و در لبه خارجی بالای آن کتبیهای به خط ثلث وجود دارد . براساس اعلام میراث فرهنگی فارس از سال ۸۴ مرمت بنای مقبره آبش خاتون آغاز شده است؛ اسناد و اخبار هم نشان میدهد سال ۹۰ شهردار وقت منطقه ۲ شیراز و مدیرکل وقت میراث فرهنگی فارس بر لزوم تداوم مرمت تا خارج شدن آبش خاتون از انزوا، تاکید داشتند. اما تصاویر حال حاضر این بنا و مقایسه آن با تصاویر برداشته شده در سال ۱۳۸۹، یعنی چهارسال بعد از آغاز رسمی مرمت آن، چندان تفاوتی را به بیننده القا نمی کند.سال ۹۵ اعلام شد که مطالعه باستانشناسی و بازشناسی اثر، مرمت کف فرشها، بازسازی پلان، نورپردازی و بازسازی کاشی قسمتهای فاقد کاشی از برنامههای پیشنهادی برای فاز دوم مرمت است؛ اما آبش خاتون همچنان در انزوا قرار دارد.بنای آرامگاه آبش خاتون البته بنایی اوقافی محسوب میشود و براساس قانون، مرمت چنین بناهایی باید با همکاری اوقاف انجام شود؛ از طرفی همراهی شهرداری نیز لازمه تسریع در حرکت میراث فرهنگی برای به کارگرفتن مرمتکاران ماهر و انجام کامل کار مرمت است.تردید نباید داشت که آرامگاه آبشخاتون و سایر بناهای تاریخی و جذاب شیراز میتواند در جذب گردشگران تاثیرگذار باشد. البته این به آن معنا نیست که این بنا به بهانه مرمت به بخش خصوصی واگذار و به سفره خانه و … بدل شود.
منبع خبر:خبر جنوب
https://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2019/09/photo-2016-11-23-14-16-41_1479898339.jpg9601280shahrzad dehghanihttps://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2018/10/top-logo01-300x138.pngshahrzad dehghani2019-09-03 08:13:572019-10-26 15:12:42آرامـگاه تنها فرمانــروای زن فارس در انزوا
استاد باستانشناسی دانشگاه یوسیالای معتقد است که بکارگیری مفرغ در زندگی بشر، باعث تحول گسترده در مناسبات تاریخی با محوریت مسائل اقتصادی، نظامی و سیاسی و اینکه تمدن بشری یک مرحله به جلو حرکت کند، شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، باستانشناسی یکی از شاخههای تلفیقی علوم مدرن است که هم پای در علوم انسانی دارد و هم سر در علوم تجربی میکشد؛ هم باید با دانش تاریخ و مکاتب پژوهشی آن آمیزش داشته باشد و هم باید بهرههایی از علوم شیمی و بیوفیزیک را در خود جای دهد. این علم برای شناخت تاریخ، از روشهای علوم تجربی بهره میگیرد و تا حدودی از علوم انسانی فاصله میگیرد و به عبارتی، تاریخ را برای گنجاندن در موزهها و فروش در گالریهای حراجی نظیر کیریستیز، یونامز و ساتبیز، مهیا میکنند. با این حال، صرفنظر از اقتصاد سیاسی پروژههای باستانشناسی در سراسر جهان و به ویژه کشورهای کهن، این علم اثرات بسیار گستردهای در تعریف و بازتعریف در هویت تاریخی هر سرزمین دارد و میتواند با خاکبرداری از اوراق کهن تاریخ، صفحاتی ناشناخته از تاریخ و امر تاریخی را پیش روی مردمان روزگار حاضر، ورق بزند.
پروفسور «الیزابت کارتر» استاد کرسی باستانشناسی ایران در دانشگاه یوسیالای ایالات متحده، در گفتگو با ایلنا از نقش «استراتژیک» وقوع عصر برنز در تحول تکوینی سیر حیات بشر، سخن گفته و از اهمیت رشتهکوه زاگرس و خاصه منطقه لرستان، در گسترش بهکارگیری آلیاژ برنز، مسائلی را مطرح میسازد که نشان دهنده اهمیت ذوب فلزات و نقش آن در رشد تمدن بشریست.
عصر مفرغ دقیقا چه اهمیتی در تاریخ دارد و نقطه کانونی آغاز آن در کدام سرزمین بوده است؟ دسترسی به منابع معدنی در آغاز این دوره از تاریخ چه اهمیتی داشت؟
دوران برنز یا همان عصر مفرغ، پس از عبور بشر از دوران نوسنگی آغاز میشود و در فرآیند تکوین بکارگیری مس (پس از عصر مس)، مردمان سرزمینهای غربی ایران و به ویژه مردم لرستان و ایلام، توانستند با ذوب کردن قلع و مس، علاوه بر فهم نقطه ذوب فلزات و بکارگیری کورههای کوچک ذوب فلز، توانستند که بسیاری از کالاهای جدید و ظروف مورد نیاز خود را بسازند. پس از آن که اهمیت بکارگیری این فلز در امور نظامی توسط تمدنهای موجود در زاگرس و بینالنهرین، مناسبات سیاسی خاورمیانه دستخوش تغییرات گسترده شد، کشورهای مختلف از جمله مصر، لیدیه و فنیقیه به دنبال راههای جدید برای دستیابی به سرزمینهای غنی از مس و قلع بودند تا با بکارگیری این فلز استراتژیک، برتری اقتصادی و نظامی خود را تثبیت کنند، هرچند که شکست سختی از دولتهای بینالنهرین خوردند و کوشیدند تا به دنبال اکتشاف، ذوب و بکارگیری فلزات دیگری بروند. مفرغ (برنز) در یک دوره طولانی مدت، به عنوان وسیله حفظ ارزش و پسانداز داراییها محسوب میشد و کشورهای مختلف با پذیرش سکههای مسی و سنجش وزن آن، آن را به عنوان وسیله مبادله به رسمیت میشناختند.
ایران چه پیشینهای در این زمینه داشته و چه صنایعی در ایران، پیرامون مفرغکاری و ذوب این آلیاژ، شکل گرفتند؟
تمدنهای موجود در مناطق غربی ایران، دسترسی گستردهای به منابع قلع داشتند و با برقراری ارتباط با مناطق استخراج مس در شهداد کرمان و بمپور بلوچستان، توانستند که با گسترش ساخت جنگافزارها، وسایل کشاورزی، ظروف، کاربردهای ساختمانی و تزئینی، سازههای باشکوهی از برنز را در سرزمینهای غربی ایران فراهم کند که در موزههای مهم دنیا تاکنون به نمایش درآمدهاند. مهمترین نکته در کاربست این آلیاژ، فهم خواص فیزیکی و شیمیایی و پیشبینی رفتار طبیعی فلزات، توسط مردم سرزمینهای غرب ایران بود که علاوه بر شناسایی فلزاتی مثل قلع و مس، نحوه ترکیب این دو فلز، دمای لازم برای کورهها و نسبت لازم برای ترکیب این دو فلز، به جهت تولید آلیاژهایی مثل برنز و برنج، نشان از یک رفتار شاهکار تاریخی دارد که تمدن بشر را چند گام به پیش برد و اثرات سریعی را بر تمدنهای بینالنهرین و مصر داشت که باعث شد به سایر سرزمینهای دنیا نیز سرایت کند.
ویل دورانت معتقد بود که بکارگیری آلیاژها، باعث انقلاب در حمل و نقل و تحول در صنعت و کشاورزی شد و بازار، به مفهوم تاریخی کلمه را ایجاد کرد. در یافتههای باستانشناسی، بکارگیری مفرغ و ساخت آلیاژها، چه نقشی در گذار تمدن، به عصر آهن و سایر مراحل مهم تمدن در تاریخ بشری داشت؟ آیا یافتههای باستانشناسی هم این حجم از تحول به وسیله این فرآیند صنعتی را تایید میکنند؟
بدون تردید باید بگویم که این تحول واقعی بوده! مردم در زمانی که این دو فلز را میشناختند، با فاصله زمانی بسیار کمی، آرسنیک، جیوه، سرب، طلا و نقره را نیز شناسایی کردند و با ترکیب در بکارگیری این عناصر، تمدن بشری را به مراحلی بعدی پیشرفت خود منتقل کردند و توانستند که کالاهای مختلفی بسازند که چرخ یکی از آنها بود و اختراع چرخ، مهمترین دستاورد تاریخ تمدن باستان برای حمل و نقل بود. البته این تحول در بکارگیری ابزارهای کشاورزی و جنگافزارها نیز خودنمایی میکرد و باعث میشد که مناسبات اقتصادی، نظامی و سیاسی نیز، پیرامون تحول در دستاوردهای فلزی تمدن بشری، تغییرات مختلفی را به خود ببیند و از این جهت، یافتههای باستانشناسی، تاکنون با این تحلیل ویل دورانت در تناقض نبوده است! البته باستانشناسی علم پیشبینی ناپذیر کردن تاریخ است! یعنی هر لحظه ممکن است که با اکتشافات جدید، استواری باورهای پیشین، دچار فروپاشی نظری و تاریخی شود و بر مناسبات سیاسی و فرهنگی میان دولتها و ملتها هم اثرگذار باشد.
منبع خبر:ایلنا
https://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2019/09/1140-ecarter-headshot.imgcache.revfe81b4a4462cc6f28adc007b9b04364c.jpg6551140shahrzad dehghanihttps://anahitatours.ir/wp-content/uploads/2018/10/top-logo01-300x138.pngshahrzad dehghani2019-09-03 07:57:482019-10-26 15:12:53ایران آغازگر عصر برنز در تمدن است/ آگاهی ایرانیان از رفتار طبیعی فلزات و خواص شیمیایی آنها/ باستانشناسی میتواند در باورهای تاریخی خلل ایجاد کند