نوشته‌ها

مسجد استادشاگرد، تنها اثر به‌جامانده از دوره چوپانی در تبریز

مسجد استادشاگرد متعلق به دوره چوپانان، یکی از مساجد قدیمی شهر تبریز است که در خیابان فردوسی این شهر واقع‌شده است.

بنای اولیه آن توسط امیرحسن چوپانی ملقب به علاء‌الدین در سال ۷۴۲ هجری قمری ساخته‌شده و به‌نام خان مغول، یعنی سلیمان، نواده هلاکوخان، موسوم شده است و به همین دلیل به اعتبار نام بانی و خان، عده‌ای آن را سلیمانیه و برخی علائیه نامیده‌اند.

وجه‌تسمیه مسجد به این علت است که کتیبه‌های داخل و مندرجات دیوارهای خارج آن، به خط عبدالله صیرفی، خطاط معروف دوره ایلخانی و یکی از شاگردان او نوشته شده که به مسجد استاد و شاگرد نیز شهرت یافته است.

در بنای مسجد، گنبد بزرگ و طاق‌ها و پایه‌های آجری در عین سادگی و در قسمت پای طاق‌های گنبد، عبارت‌های «بسم‌الله الرحمن الرحیم»، «ماشاءالله»، «یا علی (ع) مدد»، «اللهم صلی علی‌محمد و آل محمد» نوشته شده است.

در بیرون دیوار شمالی مسجد، سنگ مرمرینی نصب‌شده که تاریخ تعمیر و نام مرمتگر به‌طور برجسته به خط نستعلیق بر آن نقش بسته است. بنای مسجد در زمان «عباس میرزا نایب‌السلطنه» مرمت کلی شده و مرمت‌های دیگری در سال ۱۲۹۵ هجری توسط «حاج میرزا محمدعلی اوانسری قراچه داغی» و در سال ۱۳۳۸ از طرف «حاج محمد اردبیلی» صورت گرفته است.

تاریخچه مسجد استادشاگرد تبریز
بررسی‌ها و مطالعات نشان می‌دهد که مسجد استادشاگرد در زمان امیر حسن چوپان ملقب به علاءالدین ساخته شده است و بانی ساخت آن کسی نبود جز شیخ حسن چوپانی فرزند تیمورتاش.

او این مسجد را به افتخار سلیمان از نوادگان چنگیز خان مغول، مسجد سلیمان نام‌گذاری کرد. البته برخی‌ها این مسجد را علائیه می‌خواندند. گفته می‌شود که تا قبل از سال ۷۴۲ مسجد سلیمانیه‌ای در این محل وجود داشت که طی زلزله‌ای به‌کلی ویران و این مسجد جایگزین آن شد.

مسجد جدید یک‌بار دیگر در زلزله سال ۱۱۹۳ به‌کلی ویران شد، اما عباس میرزا عملیات مرمت آن را بر عهده گرفت. این مسجد یک قرن بعد و در سال ۱۲۹۵ یک‌بار دیگر تحت مرمت و بازسازی قرار گرفت. با استناد به کتیبه مرمرین مسجد می‌توان گفت که محمد آقا اردبیلی در سال ۱۳۳۸ آن را تعمیر کرده است. بنایی که امروزه از مسجد استاد شاگرد می‌بینید به همین دوره مرمت حاج محمد اردبیلی مربوط است.

فضای داخلی مسجد استادشاگرد

با ورود به محله اردبیلی‌ها، دیوارهای بلند و ضخیم مسجدی نمایان می‌شوند که یکسره از آجر ساخته‌شده‌اند، این مسجد از دو شبستان بزرگ با طاق‌های بسیار بلند و یک فضای گنبددار تشکیل شده است.

مسجد استاد شاگرد پیش از این دارای یک صحن بسیار بزرگ و حوضی در وسط آن بود که بعدها این قسمت را به فضای دانشسرای دخترانه اختصاص دادند و حالا دیگر حوضی در آن وجود ندارد.

ناگفته نماند که مسجد استادشاگرد طی دو دهه گذشته یک‌بار دیگر بازسازی و در سال ۱۳۸۲ مجدداً افتتاح شد و در دسترس بازدید عموم قرار گرفت ولی همان‌طور که ذکر شد این مسجد تنها در ساعات اقامه نماز باز خواهد بود.

خواجه عبدالله صیرفی، استادکار تنها بنای باقی‌مانده از دوران چوپانی تبریز

خواجه عبدالله صیرفی فرزند محمود صراف تبریزی از مشاهیر خوشنویسان و کتیبه‌نویسان قرن هشتم هجری است. زندگانی صیرفی معاصر است با حکمرانی الجایتو سلطان محمد خدابنده، سلطان ابوسعید بهادر خان و سلیمان خان. صیرفی شاگرد بلا واسطه سید حیدر گنده‌نویس و سید حیدر نیز شاگرد یاقوت مستعصمی بود، حافظ حسین کربلائی، مولف تذکره ارزشمند «روضات الجنان و جنات الجنان» که خود در زمره خوشنویسان قرن دهم هجری است، می‌نویسد: «خواجه عبدالله اگرچه درک زمان خواجه یاقوت مستعصمی رحمه ا… کرده، اما شاگرد سید حیدر گنده‌نویس است که او شاگرد خواجه یاقوت است و معاصر بوده با حضرت پیر یحیی صوفی شیرازی و جناب پیر نیز درک زمان حضرت خواجه یاقوت مستعصمی علیه‌الرحمه کرده بود، اما به خدمتش مشرف نگشته شاگرد خواجه مبارک شاه زرین قلم است و او شاگرد خواجه یاقوت است.»

تقریباً تمام منابع تاریخی از صیرفی با عنوان خطاط و کتیبه‌نویس یاد کرده‌اند و در برخی منابع به مهارت او در کاشی تراشی نیز اشاره‌شده است. از آن جمله قاضی احمد در گلستان هنر درباره صیرفی می‌نویسد: «در کتیبه‌نویسی استاد و از کاشی تراشی وقوف تمام داشت، عمارات دارالسلطنه تبریز، خصوصاً مسجد استاد شاگرد و کتیبه‌های بیرون و درون و گنبدها و سردرها تمامی به خط اوست و در مدرسه دمشقیه دارالسلطنه تبریز کتیبه طاقی به خط اوست و در راه بیلانکوه تبریز، در مسجدی قریب به بقعه سلیمانیه کتیبه‌ای کاشی‌کاری به خط اوست.»

تاریخ وفات صیرفی دقیقا مشخص نیست، میرزا حبیب اصفهانی در تذکره خط و خطاطان وفات صیرفی را سال ۷۴۲ هجری نوشته است. این در حالی است که در موزه اسلامی ترکیه قرآنی به خط صیرفی نگهداری می‌شود که در سال ۷۴۴ کتابت شده است. از سوی دیگر حافظ حسین در روضات الجنان به یکی از کتیبه‌های صیرفی در مقبره پیر رومی در تبریز اشاره دارد که در سال ۷۴۶ هجری نوشته شده است. بااین‌حال او در روضه سوم این کتاب که به ذکر مزارات چرنداب اختصاص دارد به تاریخ وفات صیرفی اشاره‌ای نکرده است.

چرانداب، مدفن خواجه عبدالله صیرفی

گورستان چراندب در قسمت جنوبی شهر تبریز قرار داشته و بخش قابل توجهی از عرصه محله قدیمی چرانداب را به خود اختصاص داده است. حافظ حسین کربلائی درباره مدفن خواجه عبدالله صیرفی و شاگرد او حاجی محمد بندگیر می‌نویسد: «مرقد و مزار آن دو بی‌بدیل بی‌نظیر، خواجه عبدالله صیرفی و مولانا حاجی محمد بندگیر هم در حوالی مقبره مولانا عبدالصمد واقع است، در محوطه منزلی است که چون از شهر به مقبره چرنداب می‌آیند به‌جانب چپ واقع است از خوشنویسان مشهور و معروف‌اند اظهر من الشمس و ابین من الامس خصوصاً در فن مثنی که ختم است آن شیوه بر آن دو دانا و مثنی اختراع خواجه عبدالله صیرفی است و هیچ‌کس در هیچ عصر و در هیچ جا مثنی را مثل او ننوشته است.»

منبع: میراث آریا

باغشمال، نامی یادگار از دوران شاه‌نشینی تبریز

عباس‌میرزا و دیگر شاهزادگان قاجار در دوران شاهزادگی خود با احداث ساختمان‌ها و کاخ‌های گوناگون در محوطه باغ‌شمال، بیشترین رونق و آبادانی را به آن بخشیدند؛ به‌گونه‌ای که این باغ پس از عباس میرزا به «باغ شاهزاده» مشهور شد. در سال ۱۳۰۸ خورشیدی باغ‌شمال به تملک شهرداری درآمد و سرانجام به جهت‌عدم علاقه و رسیدگی حکومت اواخر قاجاریه ویران شد؛ ورزشگاه تختی نیز در بخشی از این باغ بزرگ و تاریخی احداث شده است. طول باغشمال ۱۰۵۰ ذرع تبریز و عرض آن ۵۲۴ ذرع تبریز بود.

این عمارت یکی از ابنیه مهم دوره قراقویونلوها، آق قویونلوها، صفویه و به‌خصوص دوره قاجار بود. جغرافی‌نویسان و جهانگردانی که از قرن سوم و چهارم هجری به بعد از تبریز دیدن کرده و مطالبی درباره این شهر نوشته‌اند به وجود بناها، کاخ‌ها و سرای‌های باشکوه و زیبا که غالباً از طرف سلاطین، امراء و وزرا ساخته شده و به نام بانیان خود معروف بوده‌اند، اشاره‌کرده‌اند.

برخی از این بناها به‌مرور زمان از بین رفته و اکنون نشانی از آن‌ها بر جای نمانده است. برخی هم به‌صورت ویرانه‌هایی درآمده‌اند که حکایت از عظمت و شکوه نخستین خود دارند و تعداد بسیار اندکی نیز، به خاطر نزدیکی زمان احداث و توجه متولیان آن‌ها به صورتی تقریباً سالم باقی مانده‌اند.

کاخ هشت‌بهشت نیز نمونه‌ای از این بناها است که اکنون نه تنها اثری از این کاخ باشکوه باقی نمانده بلکه حتی می‌توان گفت که وجود چنین بنای باشکوهی به فراموشی سپرده شده است.

نقشه باغ‌شمال و کاخ‌های آن

هشت‌بهشت که یکی از کاخ‌های زیبا و معروف دوره آق‌قویونلو بود، در سال ۸۸۸ هجری قمری، به دستور سلطان یعقوب پسر امیرحسن بیک مشهور به اوزون حسن، بنا شد. البته در مورد بانی احداث این کاخ روایت‌های متفاوتی وجود دارد؛ چنانچه برخی این کاخ را به اوزون حسن و برخی دیگر به پسرش یعقوب نسبت می‌دهند. به هر ترتیب اولین کاخ هشت‌بهشت، در تبریز و در قرن نهم هجری بناشده است.

معماری

این کاخ بر مبنای توصیف‌های مندرج در کتاب‌ها، عمارتی هشت‌ضلعی بود که بعدها موسوم به هشت‌بهشت شد.

توصیف جهانگردان

تاجر ونیزی که از هشت‌بهشت دیدن کرده، در توصیف این باغ و کاخ نوشته است: «اکنون‌که از شرح و وصف و مطالب گوناگون درباره این شهر فارغ شده‌ام، می‌پندارم که نباید از ذکر کاخ زیبایی که سلطان حسن‌بیک بزرگ ساخته بود، غفلت کنم. هرچند پادشاهان سلف او کاخ‌های بزرگ و زیبای بسیاری در این شهر ساخته‌اند، اما هیچ‌یک قابل قیاس با کاخ حسن‌بیک نیست و این قصر به‌مراتب از همه آن‌ها بهتر است. این کاخ چنان باشکوه است که تاکنون در ایران همانندی نداشته است. کاخ را در مرکز باغی بزرگ و زیبا، بر روی صفه‌ای به ارتفاع یک یارد و نیم و پهنای پنج یارد ساخته‌اند. این کاخ را هشت بهشت خوانند که به معنی هشت بخش است، زیرا به هشت بخش مختلف تقسیم شده است. بلندی آن سی قدم و محیط آن در حدود هفتاد تا هشتاد یارد است و هر بخش به چهار غرفه بیرونی و چهار غرفه درونی تقسیم شده و بقیه کاخ در زیر گنبد مدور فیروزه فام باشکوهی قرار گرفته است. کُل کاخ در زیر یک سقف ساخته شده است. بنایی یک طبقه است و فقط یک ردیف پلکان تا صفه کشیده شده که از آن طریق شخص بالا می‌رود و خودش را به غرفه‌های مختلف می‌رساند.

کاخ در طبقه هم‌سطح زمین، چهار ورودی سراسر میناکاری و زراندود شده دارد و چنان زیبا است که بیان انسان از وصف آن عاجز می‌ماند. جلوی هر یک از ورودی‌های کاخ، راهی را با سنگ مرمر سنگ‌فرش کرده‌اند که به صفه منتهی می‌شود و در مرکز صفه، جوی آبی با مهارت در دل سنگ‌های مرمر تراشیده‌اند. پهنای این جوی کوچک، چهار انگشت و ژرفایش نیز چهار انگشت است که به شکل تاک یا مار کنده شده است. بدین معنی که در یک نقطه می‌جوشد و در جوی روان می‌شود و پس از عبور از مسیر مارپیچ و مدور به همان جای اول برمی‌گردد و به مجرای دیگر می‌افتد. سه یارد بالاتر از صفه را با سنگ مرمر ساخته‌اند و قسمت‌های پایین آن را با گچ‌بری و به رنگ‌های گوناگون درآورده‌اند و این منظره از دور مانند آیینه نمایان است.»

این جهانگرد ونیزی می‌گوید: «سقف تالار بزرگ با لاجورد و آب‌طلا به‌صورت بسیار زیبایی آراسته شده‌است و نقوش را چنان زیبا کشیده‌اند که چون تصاویر آدمیان زنده می‌نمایند. بر روی سقف تصاویری از جنگ با بیگانگان که سال‌ها پیش از این روی داده است، نقش شده است. همچنین بر روی این نقش‌ها، تصویر گروهی از سفیران دربار عثمانی در پیشگاه سلطان حسن‌بیک در تبریز همراه با متن تقاضاها و جواب‌هایی که اوزون حسن به ایشان داده بود، را می‌توان دید. تصویر مجالس شکار حسن‌بیک را نیز درحالی‌که بسیاری از امیران درگاه ملتزم رکابش هستند و همه بر اسب سوارند با تازی و شاهین می‌توان دید. همچنین بسیاری از جانوران مانند فیل و کرگدن را که همه حکایت از ماجراهایی می‌کند که بر وی گذشته است. بر کف تالار فرش باشکوهی گسترده‌اند که ظاهراً از ابریشم است و دارای طرح‌های زیباست. این فرش گرد و درست به اندازه کف تالار است. اتاق‌های دیگر نیز مفروش است. این تالار نور ندارد و فقط از اتاق‌ها روشنایی می‌گیرد. با این همه تالار مرکزی دارای مدخل‌هایی است که درهای آن‌ها به اتاق‌ها و کفش‌کن‌ها باز می‌شود و این اتاق‌ها و کفش کن‌ها دارای پنجره‌های بسیاری است که از آن‌ها نور به داخل می‌تابد. هر کفش‌کن فقط یک پنجره دارد اما همین یک پنجره به‌اندازه بدنه اتاق و به صورتی زیبا نصب‌شده است.

آنچه هنرمندان چیره‌دست بر دیوارها و سقف تالارهای کاخ هشت‌بهشت نقاشی کرده بودند، در واقع نموداری از اشتیاق سرسلسله دودمان بایندری به شکار و بزم بود. به گفته باربارو در دوران صلح هنگامی‌که امیر حسن‌بیک در پایتخت خویش، شهر تبریز اقامت داشت برای سرگرمی او و ملازمانش مرتباً بساط سور و سرگرمی گسترده می‌شد.»

بر مبنای آنچه در اسناد و مدارک آمده است، کاخ هشت‌بهشت تبریز در اوایل عهد صفویه نیز قصری شاهانه بود. در دوران شاه اسماعیل اول صفوی که تبریز پایتخت بود در ذکر احوال آن شهریار به‌دفعات به نام عمارت و باغ هشت‌بهشت برمی‌خوریم که مراسم شاهانه در آنجا برگزار می‌شده است.

منبع: میراث آریا

سرگذشت عمارت عالی قاپوی تبریز

کلاه‌فرنگی

پیش از ادامه سخن به تعریف اصطلاح «کلاه‌فرنگی» می‌پردازیم. عمارت کلاه‌فرنگی نوع خاصی از معماری است که در اشکال مختلفی ساخته شود. اغلب ساختمان سبک و گاه تزئینی است که در میان باغ یا پارک به‌عنوان تفریحگاه‌هایی برای کارهای تفریحی یا سرپناه ساخته می‌شود. بنا با گنبدی شبه مخروط و یا اتاقکی مسقف برای فروش روزنامه و اغذیه نیز هست.

سرگذشت عمارت عالی قاپوی تبریز

عمارت عالی‌قاپو در عهد قاجار و توسط نجف قلی خان، پسر مرتضی‌قلی خان دنبلی ساخته و به آن عالی‌قاپو گفته شد.

سپس هنگام ولیعهدی ناصرالدین میرزا به تقلید از کاخ شمس‌العماره تهران نام شمس‌العماره گرفت.

درزمان مظفرالدین شاه تعمیرات کلی و اساسی در آن به عمل آمد و در پشت آن یعنی قسمت شمال باغ عالی‌قاپو، عمارت حرمخانه احداث شد. کوی حرم‌خانه از معروف‌ترین و قدیمی‌ترین کوی و برزن‌های تبریز است که درب خروجی عمارت عالی‌قاپوی تبریز یا شمس‌العماره برای حرم شاهی از سمت شمالی آن، درب تاریخی باغمیشه، مغازه‌های مجیدالملک و عمرمغازالاری در آن وجود داشت و امروزه دنباله‌ی بازار کفاشان در جهت شرقی از کوی حرم‌خانه آغاز می‎شود.

کوی حرم‌خانه

کوی حرم‌خانه از روزگاران قدیم، محله اعیان و ارباب‌نشین تبریز بوده و است و علما، بزرگان، بازرگانان و زعمای قوم در این محله ساکن بودند.

عالی قاپوی تبریز سه درب بزرگ ورودی داشت. درب اول برای ورود ولیعهدهای قاجار و کارکنان دولتی، درب دوم از سمت شرقی برای ورود عموم مردم به‌خصوص در ایام ماه محرم و برگزاری مراسم عزاداری در حضور ولیعهد و درب سوم درب حرم‌خانه بود که حرم شاهی و افراد خاندان ولیعهد از این درب رفت‌وآمد داشتند. روزگاری نه‌چندان دور و نزدیک به صدسال پیش، کوی حرم‌خانه بهترین و جالب‌ترین مکان برای گردش و گذراندن اوقات فراغت مردم تبریز بود و پاتوق عده‌ای از روشنفکران شهر محسوب می‌شد.

پس از انقراض سلسله قاجار مجموعه عالی‌قاپوی تبریز مقر والی و استاندار آذربایجان شد.

روند تخریب عمارت عالی‌قاپو

در سال ۱۳۱۲ شمسی هنگام استانداری ادیب‌السلطنه سمیعی، در این کاخ آتش افتاد و قبه و قسمت فوقانی آن‌که شاهکاری از هنر معماری دوره زندیه و قاجاریه محسوب می‌شد از بین رفت. گفته می‌شود که حتی به ادیب‌السلطنه تهمت می‌زدند که خود به خاطر کینه‌توزی نسبت به حکومت قاجار عمداً این کار را کرده است.

فردای آن روز ترانه و تصنیف حزن‌انگیزی به این مضمون ساختند:

الینده لاله گئتمه خیاله/ اوت توتوب یانوب شمس‌العماره.

این تصنیف سال‌ها بر سر زبان عوام بود و به ادیب‌السلطنه استاندار تهمت می‌زدند که خود عملا این کار را کرده است.

در این حادثه کتابخانه‌ی غنی، ارزشمند و بی‌بدیل آن نیز به تلی از خاکستر تبدیل شد. یک سال بعد سیلی عظیم قسمتی از باقیمانده عمارت مزبور را خراب کرد. این کاخ خسارت فراوان دید و بخشی از طاق‌های آن فروریخت.

سرانجام باقی‌مانده عمارت و اتاق‌های آینه‌کاری شده و نقاشی شده‌ی عالی‌قاپوی تبریز در سال ۱۳۲۶ هنگام استانداری علی منصور به‌کلی تخریب و در جای آن ساختمان جدید استانداری بنا شد که در سال ۱۳۳۳ شمسی عملیات ساختمانی آن پایان یافت. در این ایام تمام درختان بلند و کهن‌سال و بی‌نظیر عالی‌قاپو نیز در هنگام تجدید بنا قطع شد.

علی منصور نیز مانند ادیب‌السلطنه سمیعی به اتهام انهدام یک بنای زیبای تاریخی سرزنش شد. عده‌ای از محققان عقیده دارند که عالی‌قاپو اصفهان را از روی نقشه عمارت عالی قاپوی تبریز ساخته‌اند؛ زیرا این عمارت قبلاً در زمان شاه‌عباس اول نیز وجود داشت.

بعدها در بخش غربی عالی‌قاپو یا استانداری امروزی، ساختمان شعبه مرکزی بانک ملی ایران احداث شد. در سال ۱۳۴۸ نیز عمارت حرم‌خانه در شمال شرقی استانداری تخریب و عمارت امروزی فرمانداری بنا شد.

کاخ استانداری آذربایجان شرقی

عمارت فعلی استانداری در میدان شهدا به دلیل گذشت افزون بر هشت دهه از ساخت آن امروزه به یکی از نمادهای کهن شهر تبریز تبدیل‌شده است. دقیقاً بر روی کاخ عالی‌قاپوی تبریز بناشده است.

زمانی که از درب اصلی این بنا وارد می‌شویم حیاطی بزرگ و فضای سبز بسیار دل‌انگیزی می‌بینیم. پس‌ازآن در عمارت موزه هدایا را می‌بینیم؛ موزه‌ای دربرگیرنده هدایایی که از سوی سفرا و وزرای کشورهای مختلف به استانداران مختلف این خطه اهدا شده است. این بخش در زمان استانداری استاندار بیگی به این موزه تغییر کاربری داده شد.

دیوارهای این عمارت تاریخی، رازهای سربه‌مهر زیادی دارد؛ زیرا شاهد وقوع اتفاقات گوناگونی در خطه آذربایجان به‌ویژه از سوم شهریور ۱۳۲۰ شمسی به این‌سو بوده است.

عمارت استانداری آذربایجان شرقی اتاق‌های متعددی دارد که دو سالن بزرگ آن به دلیل میزبانی از هیئت‌های داخلی و خارجی برای دیدار با نفر اول حوزه تصمیم‌سازی استان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. از نکات جالب‌توجه درباره تاریخچه این ساختمان تاریخی می‌توان به میز استاندار اشاره کرد که چهره‌های متعددی در طول این سال‌ها به خود دیده است.

منبع: میراث آریا

یخچال‌های تاریخی تبریز

تبریز، شهری به قدمت تاریخ و دارای آثار باستانی منحصر به فردی هست، هر چند زمین لرزه های ویرانگر در طول تاریخ بخش عمده ای از آثار تاریخی منطقه را از بین برده است اما هنوز هم نشانه‌هایی از گذشته تبریز پیر، سرپا مانده که تاریخ این دیار کهن را به نسل جدید انتقال می‌دهند، یخچال‌های تاریخی از جمله بناهای تاریخی باشکوهی هستند که تاریخ، معماری و روزگار ساده و بی‌‎آلایش زندگی مردمان گذشته را به نمایش می‌گذارند.

یخچال‌های تاریخی که به دست انسان ساخته شده‌اند، در ایرانِ قدیم بسیار رایج بوده و آن زمان که دسترسی به برق و فناوری‌های امروزی نبود، از این یخچال‌ها استفاده می‌شد. در تاریخ نیز بیشتر این نوع بناها را با نام «یخچال» می‌شناسند. تاریخچه‌ی این نوع معماری در ایران، به قرن چهارم پیش از میلاد برمی‌گردد.

در گذشته و معماری قدیم برای تولید و نگهداری یخ، روش‌های گوناگونی وجود داشت که یکی از این روش‌ها، ساخت یخچال‌های آجری بوده که در مناطق سردسیر مثل تبریز عمدتا در زیر زمین با دیوارهای سنگی و طاق آجری ساخته می‌شد، در این یخچال‌ها در فصل سرما یخ‌های تولیدی ذخیره شده، سپس در فصل‌های گرما استفاده می‌شد.

طراحی طاق گنبد، دیوارهای سنگی و روزنه های یخچال به گونه‌ای انجام می‌شد که همواره داخل ساختمان سرد بود و یخ‌های ذخیره شده آب نمی‌شد. در شهر تبریز نیز بیش از ده سازه یخچال تاریخی وجود دارد که امروزه دیگر به عنوان یخچال به کار گرفته نمی‌شوند؛ که به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:

یخچال قائم مقام

یخچال قائم مقام، یکی از یخچال‌های‌ تاریخی تبریز است که گفته می‌شود، یکی از بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین یخچال‌های ایران باشد، به طوری‌که مساحت آن بیش ۲۰۰ متر مربع بوده و اخیرا کاربری آن تغییر یافته است. این یخچال در محله‌ی ششگلان یکی از محله‌های قدیمی تبریز، واقع شده و قدمت آن به دوره‌ی والی گری عباس میرزا، یعنی حدود ۲۲۰ سال پیش می‌رسد و بنای آن منسوب به تاج ماه بیگم، خواهر ناتنی قائم مقام است؛ این یخچال تاریخی و طبیعی در ۱۱ متری زیر زمین واقع شده و دسترسی به آن از طریق پله امکان‌پذیر است.

 


یخچال بیلانکوه:
یخچال بیلانکوه، یکی از یخچال‌های تاریخی تبریز است که در ۲۸ اسفندماه سال ۱۳۸۵ با شماره‌ی ۱۸۶۸۷ به ثبت آثار ملی ایران رسیده و قدمت بنای این یخچال تاریخی به دوران قاجار می‌رسد. یخچال بیلانکوه در خیابان بیلانکوه چهارراه عباسی واقع شده و در واقع بخشی از مجموعه‌ی کلانتر باغمیشه قدیمی به حساب می‌آید.

blank

یک تاریخ پژوه تبریزی در خصوص یخچال‌های تبریز اظهار کرد: یخچال‌های تبریز با استفاده از طاق‌های ضربی آجر و سنگ چینی پایه‌های بنا در زیرزمین ساخته شده‌اند که کار تهیه و نگهداری از یخ را در طول سال را بر عهده داشتند.

 

کریم میمنت نژاد ادامه داد: شاردن، سیاح فرانسوی بود که برای مدتی در دوران صفویه در ایران سکونت می‌کرد لذا توضیحات مفصلی را در رابطه با تولید یخ و ساخت یخچال توسط ایرانیان ارائه داده است.

blank

وی در خصوص یخچال‌های تبریز افزود: در گذشته در هر محله و میادین، یک یخچال وجود داشت که امروزه تعدادی از آنها باقی مانده، اما برخی از همین یخچال‌ها بنا به دلایلی از بین رفته‌اند؛ وجود یخچال‌ها در زیر زمین موجب شده است تا از حوادثی چون زلزله مصون مانده و آسیب نبینند.

 

وی خاطرنشان کرد: عمده یخچال‌های تبریز از لحاظ معماری به شکل تونلی و دارای فضای مستطیلی با یک سقف طاقی هستند، اما نمونه خاصی هم ازین یخچال ها در محله ویجویه قرار دارد که به شکل گنبدی است و دریچه و دیواره‌های بسیار قطور آن، به عنوان عایق حرارتی و برودتی عمل می‌کند.

میمنت‌نژاد یادآور شد: بر اساس نقشه دارالسلطنه که تاریخ ۱۲۹۷ قمری ترسیم شده است، یکی از یخچال‌های تبریز، یخچال صادقیه هست که جز مواریث میرزا صادق خان صدرالدین، وزیر دوران صفوی است و در مهرانه‌رود، کنار مدرسه‌ی صادقیه واقع شده که قسمتی از آن تخریب شده بود، اما به همت شهرداری تبریز، بازسازی شد و در حال حاضر خالی از کاربری است و هیچ استفاده‌ای از آن نمی‌شود.

وی با اشاره به بازسازی یخچال قائم مقام، گفت: یخچال قائم مقام در خیابان ششگلان واقع شده که متعلق به میرزا موسی قائم مقام فراهانی، برادر میرزا ابوالقاسم، صدراعظم ایران است و در حال حاضر مرمت شده؛ قبلا غذاخوری بود، اما الان تعطیل است.

وی در رابطه با یخچال‌های دیگر شهر ادامه داد: یخچالی در خیابان فلسطین و ملل متحد واقع شده که جزو آثار صفویه بود و به دلیل نبود مراقبت و نگهداری، فرو ریخت. در محله ورجی باشی، روبروی مسجد میلی، یخچالی به شکل گنبدی و مقرنس کاری وجود دارد که بسیار زیبا است. همچنین  یخچالی نیز در بیلانکوه است که نصف آن سالم و نصف آن خراب شده و به مزبله تبدیل شده است.

وی افزود: یخچال میرزا مهدی در خیابان فلسطین واقع شده که اکنون ساختمان اداری آبیاری جایگزین آن شده است و در سامان میدانی نیز قانلی یخچال وجود دارد که به دلیل خفه شدن کودکی در آن، قانلی(خونین) می‌گویند، اما در حال حاضر فقط خرابه‌های آن باقی‌ می‌ماند.

میمنت‌نژاد به یخچال‌های له له بیگ واقع در روبروی تربیت در کوی یوشاری و همچنین یخچالی در بارون آواک اشاره کرده و گفت: یخچالی در جنب درب سرخاب، کوچه اسلامیه وجود دارد که اکنون در روی آن، بنای مسکونی ساخته شده، همچنین یخچال میرزا رضی در قاری کورپوسی، کوچه چاپارباشی و یخچال حاج میرزا موسی خان در خیابان ثقه الاسلام، کوچه شهید سرندی از جمله یخچال‌های تاریخی تبریز هستند که در زیر زمین محبوس شده‌اند و همچنین یک یخچال نیز در میدان منصور بود که احتمالا از بین رفته است.

منبع: ایسنا

مرتبط:

یخچال میبد _یادگارهای یزد

دالان یخی در دل یخچال طبیعی

جهله، بازمانده سفالگری جنوب ایران

در فراق شهریار

شهریار بی‌گمان یکی از پرآوازه‌ترین شاعران روزگار ماست. اگر امروز یک خبرنگار، میکروفون به دست بگیرد و در خیابان از مردم بخواهد که از چند شاعر صدسال اخیر ایران نام ببرند بی‌تردید یکی از نام‌هایی که بسیار خواهد شنید شهریار است.

شهریار شاعری است که از زبان مردم حرف می‌زند و به زبان مردم شعر می‌گوید و این خصوصیت شعرهایش را مردمی و آوازه نامش را به فراتر از مرزهای ایران برده و جهانی ساخته است.

او با مجموعه «حیدربابایه سلام» نگاه ملت‌های جهان را به‌سوی خود متوجه کرد و توانست دروازه‌های جهان را از منظر این شاهکار ادبی به روی هنر خویش بگشاید.

به مناسبت سی‌وسومین سالگرد ارتحال شاعر عالی‌قدر و شیرین‌سخن آذربایجان در ادامه این گزارش به شرح مختصری از زندگی و اوصاف ماندگار او از حوزه شعر و ادب می‌پردازیم.

تولد استاد شهریار

استاد سیّدمحمدحسین بهجت تبریزی، متخلّص به «شهریار»، فرزند حاج میرآقا خُشْگِنابی، در سال ۱۲۸۵ ش در تبریز چشم به جهان گشود. استاد شهریار خود در این باره می‌گوید: «تولد من تحقیقا معلوم نیست، ولی اواخر ۲۴ یا اوایل ۲۵ قمری است. در سال ۱۳۰۲ در تهران اداره آمار تشکیل شده بود که رفتیم شناسنامه گرفتیم. آن روز هم نمی‌شد تحقیقا سال قمری را با شمسی تطبیق کرد که ۲۵ قمری به چه سال شمسی مطابق می‌شود. بعدها فهمیدیم ۱۲۸۵ است و من تولدم را ۸۳ گرفتم در صورتی که ۸۵ شمسی بود. مخصوصا دو سال بیشتر می‌گرفتیم که بتوانیم در انتخابات شرکت کنیم».

ایام کودکی شهریار

چون دوره کودکی شهریار مصادف با انقلاب تبریز علیه حکومت استبدادی محمدعلی شاه و طرف‌داری از مشروطه بود در نتیجه در شهر تبریز درگیری‌هایی به وقوع می‌پیوست. پدر استاد شهریار برای در امان ماندن جان خانواده‌اش فرزند خود را به همراه مادر و سایر افراد خانواده، به زادگاه خودش خشگناب فرستاد. بدین ترتیب شهریار دوره کودکی را بیشتر در روستاهای: «شَنْگُولْ آباد»، «قِیشْ قُرشاقْ» و «خُشْگِنابْ» سپری کرد. او تحصیلات مقدماتی را با قرائت گلستان سعدی و نِصابُ الصِبْیان در مکتب‌خانه روستا، یا در نزد پدر فرزانه‌اش شروع کرد. استاد شهریار در این باره می‌گوید: «اولین استاد و مربی من پدرم بود. او طلبه‌ای بود خیلی نورانی… که نجف هم رفته بود و اجتهاد داشت».

blank

تحصیلات رسمی استاد شهریار

سید محمدحسین شهریار پس از به پایان رساندن تحصیلات مقدماتی در مکتب، دوره متوسطه را در مدارسِ «متحده» و «فیوضات» طی کرد. آنگاه در سال ۱۳۰۰ به تهران رفت و دنباله تحصیلات خود را در دارالفنون ادامه داد و در سال ۱۳۰۳ وارد مدرسه طب شد و پس از پنج سال تحصیل در رشته پزشکی، یک سال قبل از دریافت درجه دکتریِ پزشکی به جهت تألمات روحی ویژه‌ای که پیدا کرده بود، به طور کلی رشته پزشکی را رها کرد. اصولاً تحصیل در این رشته با روحیات شهریار همخوانی نداشته است. خود او در این باره می‌گوید: «بعد از هر عمل جراحی که انجام می‌دادم، احساس ضعف می‌کردم و حالم به هم می‌خورد».

وقایع بعد از ترک تحصیل

پس از ترک تحصیل در رشته طب، به سال ۱۳۱۰ استاد شهریار در اداره ثبت اسناد تهران مشغول به کار شد و بعد به نیشابور و از آنجا به مشهد مقدس منتقل شد و تا سال ۱۳۱۴ در خراسان بود. آنگاه دوباره به تهران بازگشت و این بار در بانک کشاورزی مشغول به کار شد و در سال ۱۳۳۲ به زادگاهش تبریز مراجعت، و درست یک سال پس از آن ازدواج کرد که ثمره این ازدواج سه فرزند به نام‌های شهرزاد، مریم و هادی است. پس از آن‌هم بارها استاد شهریار به دعوت دوستانش به تهران آمد، امّا هرگز حاضر به اقامت دائم در این شهر نشد. سرانجام به دنبال کسالتی، از بیستم آذر ۱۳۶۶ در بیمارستان بستری شد. با وجود معالجه موقت سرانجام روز شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۶۷ ش، شهریار کشور شعر و ادب به ابدیت پیوست و در روز دوشنبه ۲۸ شهریورماه جنازه شهریار در مقبره الشعرای تبریز به خاک سپرده شد.

تخلّص شهریار

استاد محمدحسین بهجت تبریزی در اوایل شاعری، از تخلص «بهجت» در اشعار خود استفاده می‌کرد. روزی به این فکر می‌افتد که تخلّص شعری جدیدی برگزیند. از آنجا که از دوره کودکی به حافظ شیرین‌سخن ارادت خاصی داشت، در این کار از او استمداد می‌کند. پس از اهدای حمد و سوره‌ای به روان خواجه شیراز، به دیوان ایشان مراجعه می‌کند و این مصرع در جلو چشمش نمایان می‌شود: «که چرخ سکه دولت به نام شهریاران زد». سیدمحمّد حسین از دیدن این مصرع ابرو در هم می‌کشد و خطاب به خواجه شیراز می‌گوید: «اگر نمی‌شناختمت، می‌گفتم مسخره‌ام می‌کنی این کلاه برای سرما بسیار گشاد است! شاعر جوانی چون من کجا و تخلّصی مثل شهریار کجا؟» آن گاه دوباره پس از تکرار حمد و سوره‌ای تفألی به دیوان حافظ می‌زند. این بار نیز این مصرع می‌آید: «روم به شهر خود و شهریار خود باشم». شهریار لبخندی می‌زند و می‌گوید: «لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی»! از آن تاریخ استاد محمدحسین بهجت تبریزی، تخلّص «شهریار» را برای خود برمی‌گزیند.

اولین شعرهای شهریار

استاد محمدحسین شهریار اولین شعر خود را در سن چهارسالگی سروده است. فرزند بزرگ او در این باره می‌گوید: «پدرم اولین شعرش را در چهارسالگی سروده و آن موقعی بوده که کمک‌کار مادرشان رویّه (رقیه) خانم، برای ناهار ایشان آب‌گوشت تهیه کرده بود، ولی پدرم چون برنج را بیشتر دوست می‌داشت به او گفته بود:

روّیه باجی باشمین تاجی اَتی آت اِیته منه وئر کَتَه

یعنی خواهر رقیّه، ای تاج سر من، گوشت را به سگ بده. برای من کَتِه درست کن».

بنا بر نقل دیگر استاد شهریار در دوره طفولیت، پس از یک دعوای کودکانه با مادر خود، وقتی از کار خود پشیمان می‌شود، اولین شعر فارسی خود را با این مطلع می‌سراید:

من گنه‌کار شدم وای به من مردم‌آزار شدم وای به من

شهریار

خاطره‌ای از اولین شعرخوانی

خانم شهرزاد بهجت تبریزی، دختر استاد شهریار، می‌گوید: «پدرم در ضمن خاطرات کودکی‌اش درباره اولین سال‌های آغاز شعرسرایی خود می‌گفتند: روزی با بچه‌های محل مشغول بازی بودم بعد از مراجعت به خانه به درخت بزرگی که در وسط حیات خانه بود خیره شدم و شروع به خواندن شعر کردم؛ سخنان موزونی که نمی‌دانستم چگونه به مغز و زبان من می‌آمدند. ناگهان پدرم مرا صدا کرد. وقتی با صدای پدر به طرف او برگشتم، با حالتی تعجب‌آمیز پرسید: این اشعار را کجا یاد گرفتی؟ گفتم: «کسی این‌ها را به من یاد نداده. خودم می‌گویم.» اول باور نکرد، ولی بعد از این‌که مطمئن شد، درحالی‌که صدایش از شوق می‌لرزید، با صدای بلند مادرم را صدا کرد و گفت: «کوکب بیا ببین چه پسری دارم….»

اولین مجموعه شعر شهریار

نخستین منظومه‌ای که از شهریار به چاپ رسیده است مثنوی «روح پروانه» است که به دنبال آن در سال ۱۳۱۰ بخشی از اشعار او با مقدمه بزرگانِ ادبِ آن روزگار، نظیر ملک‌الشعرای بهار و سعید نفیسی، به همت کتابخانه خیام چاپ و منتشر شد. ملک‌الشعرای بهار که خود شاعری زبردست بود، درباره شعر شهریار گفته است: «او نه‌تنها افتخار ایران، بلکه افتخار شرق است». نقل می‌کنند روزی در مجلسی که جمعی از شاعران و فرزانگان در آن حضور داشتند، ملک‌الشعرای بهار می‌گوید: «من از وقتی‌که این کتابچه شهریار را به دست آوردم، هر وقت می‌خواهم شعر بگویم، آن را باز می‌کنم و چند غزل از آن را می‌خوانم طبعم را تشحیذ می‌کنم.» این در حالی بود که بیش از ۲۳ بهار از عمر شهریار سپری نمی‌شد.

چاپ دیوان شهریار

کلیات اشعار شهریار در سه مجلد به چاپ رسیده است و مجموعه اشعار او را بالغ‌بر پانزده هزار بیت ذکر کرده‌اند. استاد شهریار خود درباره چاپ کلیات اشعارشان می‌گوید: «بعد گرفتار شهریور ۱۳۲۰ شدم من اصلاً حقّ حیات نداشتم. نه اسمی از من گذاشتند، نه شعری چاپ می‌کردند. امّا خود شعر پا می‌گرفت و جلو می‌رفت. هرچه خواستند آن را بپوشانند ممکن نشد». چاپ مجموعه اوّل آثار شهریار در سال ۱۳۲۵ شروع شد، ولی مدت‌ها در چاپخانه ماند و سرانجام در سال ۱۳۲۹ منتشر شد. استاد شهریار به دوستان خود که درصدد برآمده بودند دیوان او را به چاپ برسانند، می‌نویسد: «اشعاری که گفته‌ام خوب دارد، بد هم دارد. همه این‌ها محتاج رسیدگی و مرور است. باید آنچه قابل و ناقابل است از یکدیگر تفکیک شود. خیلی‌ها شعر می‌گویند و چاپ می‌کنند ولی شاعر و نویسنده‌ای احترام خود را مرعی می‌دارد که برای خواننده‌اش احترامی قائل شود. همه‌چیز را نمی‌شود چاپ کرد».

ویژگی شعر شهریار

بیشتر اشعار شهریار به مناسبت حال و مقال سروده شده و از این‌روست که شاعر همه‌جا، حتی در بلندترین غزل‌های خود که با سخن استادان بزرگ شعر پارسی برابری می‌کند، از آوردن لغات و تعبیرات روز و اصطلاحات معمول عامیانه امساک نمی‌کند و تنها صبغه زمان است که شعر او را از سخنِ گویندگانِ قدیم جدا می‌سازد. طبع شهریار در قالب‌گیری بسیار قوی است. کلمات زیبا و قافیه‌های سنگین را با تردستی و چالاکی شکار می‌کند. فکر و اندیشه و مضامین نو را با مصالحی که غالباً از استادان قدیم به عاریه گرفته، کار می‌گذارد. شمع و شاهد و اشک و چاه و غم کار او هستند، ولی شهریار در این لباس فاخر کهنه دیگران، آزاد و مستقل است.

شعر شهریار در نگاه صاحب‌نظران

مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای عالی‌رتبه فرهنگی جمهوری آذربایجان و برگزارکنندگان کنگره بزرگداشت استاد شهریار فرمودند: «شهریار یکی از بزرگ‌ترین شاعران معاصر ما، هم در شعر فارسی و هم در شعر ترکی، است…. شعر فارسی شهریار، اوج بیشتری از شعر ترکی او دارد. در شعر فارسیِ شهریار، خصوصیت عمده‌ای که وجود دارد این است که شعر به معنای واقعی و حقیقی کلمه است؛ یعنی فقط نظم کلمات نیست؛ لب احساس و خیال است. گاهی این زبان تا آنجا اوج می‌گیرد که ما غزل‌هایی را در اشعار فارسی شهریار می‌بینیم که در ردیف غزل‌های درجه‌یک اشعار فارسی است. البته زیاد نیستند، ولی هستند. گاهی هم این زبان تنزل می‌کند. البتّه ما از شاعری که در یک منطقه غیرفارسی متولد شده است، توقعی غیر از این هم نداریم. ولی آنچه از شهریار در شعر فارسی می‌بینیم او را در ردیف بزرگ‌ترین شاعرانِ زمانِ ما قرار می‌دهد».

استعداد درخشان

ذوق نوجویی و نواندیشی در بسیاری از شعرهای شهریار منعکس است، تازگیِ مضمون و صور خیال، حتی قالب شعر دیوان او را از بسیاری شاعران نسل او متمایز کرده است. در سراسر اشعار او روحی حساس و شاعرانه موج می‌زند که بر بال تخیّلِ پوینده و آفریننده در پرواز است و شعر او در هر زمینه که باشد، از این خصیصه بهره‌ور است و به تجدّد و نوآوری گرایش محسوس دارد. شهریار شاعری است نامور و پر اثر که گزیده آثار او نیز کافی است تا جایگاه او را در شعر فارسی معاصر معتبر بدارد. با همه گوشه‌گیری و انزواجویی که شهریار داشت، دستگاه‌های فرهنگی کشور در ادوار مختلف به گرامی داشت او توجّه داشتند. بدیهی است شهرت و اعتبار او بیش از آن، و بیش از آن، در پرتو شعر و شاعری بود.

هنر بزرگ شهریار

منوچهر مرتضوی در مقدمه جلد اول دیوان استاد شهریار در توصیف شعر او می‌گوید:

«هنر بزرگ شهریار، گذشته از استادی در سرودن انواع شعر، از غزل و قصیده و مثنوی و قطعه و غیره، در چهار مورد است:

نخست: در غزل‌های ازدل‌برآمده، ساده و با شیوه مخصوص او نظیر: «علی‌ای همای رحمت»، «وداع جوانی» و…؛

دوّم: در ابداع تابلوهای رنگین و توصیف دقیق شاعرانه نظیر آنچه در اشعاری چون «افسانه شب» و «هذیان دل» به چشم می‌خورد؛

سوم: در استخدام استادانه زبان و مصطلحات و تعبیرات عامیانه و زبان محاوره در شعر به ویژه در منظومه «حیدربابایه سلام»؛

چهارم: در ابداع و آفرینش آثار عاطفی بسیار عمیق مانند «ای وای مادرم» و «پیام به انیشتین» و…

حیرت بزرگان

در یکی از سفرهای استاد شهریار به تهران، به دیدن استاد جلال‌الدین همایی می‌رود. استاد همایی پس از استقبال گرمی که از شهریار می‌کنند از گذشته‌ها یاد کرده به همراهان استاد شهریار در آن مجلس می‌گوید: وقتی استاد شهریار این شعر «جویبار دیده» را منتشر کرد، استادان بزرگ شعر و ادبیات انگشت حیرت به دندان گرفتند؛ زیرا در آن موقع سنّشان خیلی کم بود و باور نمی‌شد که این شعر از شهریار جوان باشد.

عمرم به هجرِ آن مهِ نامهربان گذشت/ دل پایبند اوست، مگر می‌توان گذشت؟

عمری گذاشتم به آه و به فغان، ولی/ آخر گذشت گرچه به آه و فغان گذشت

خون می‌خورم چو نرگس مستش که آن حریف/ سرمست ناز بود و ز من سرگران گذشت

طبعی سرشتم از تن و جان تا به این جهان/ هم دل توان سپرد، هم از او توان گذشت

از جویبار دیده مددی جوی «شهریار»/ دیگر صفای چشمه طبع روان گذشت

توصیه به جوانان

وقتی از استاد شهریار درخواست می‌شود که چندکلمه‌ای به عنوان اندرز برای جوانان بیان کنند، در پاسخ می‌گویند: «قرآن می‌فرماید: وَ أعتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جمیعا؛ همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید. توسل به حبل الهی در مقابل قضا و قدر. باید امر به معروف و نهی از منکر کنیم که جهاد دائمی است و صبر هم بکنیم که ناملایمات برطرف بشود ولی وجود خود شیطان هم واجب است. اگر شیطان نباشد همه می‌روند قبرشان را می‌کنند و می‌نشینند و اشک می‌ریزند که خدایا ما را ببخش…. شیطان… باید باشد و دنیا را زینت بدهد…. خدا هم منظورش این است که امتحان بدهیم…. باید سربزنگاه برسد و رشوه را بیاورند تا معلوم شود که شما رشوه را می‌گیرید یا نمی‌گیرید. و الاّ خدا که خودش می‌داند. شما باید عملاً نشان بدهید. میدان باید برای بدکار و افراد سالم باشد تا عملاً امتحان بدهند.»

شهریار

سفارش به شاعران

استاد شهریار به شاعران و اهل ادب می‌گوید: «به شما توصیه می‌کنم شعر متوسط را نخوانید. شعر متوسط آدم را متوسط می‌کند…. انسان باید از خدا نَبُرَد. وقتی از خدا نبرید، خدا خودش تلقین می‌کند: الرّحمان علَّم القرآن؛ یعنی خداست معلّم قرآن. شاعر هم همین‌جور است. شاعر یک درجه پایین‌تر از پیغمبر است. شعر خوب و کامل و عرفانی از روحِ مجرّد است. منت‌ها به انبیا وحی می‌شود ولی به شاعر الهام. امّا بالاخره باید شعر همه‌اش یک موضوع باشد؛ همه‌اش بیان توحید باشد…. شعر باید به مقام ذکر برسد و جزو عبادت بشود.»

و درباره صناعات ادبی می‌فرماید: «اوّل این‌که صنعت شعر بسیار صنعت ظریفی است. باید تمرین کرد باید شعرهای خوب خواند، باید شاهکار بخوانند. شعر فنی را تمرین کنند. تا واقعاً شعر نشده، اصلاً چاپ نکنند که بعد پشیمان می‌شوند. شعر متوسط فایده‌اش چیست؟ کم‌گوی و گزیده گوی چون دُرّ. بی‌خود در چاپ کتاب عجله نکنید.»

شخصیت شهریار در کلام رهبری

مقام معظم رهبری درباره مقام شهریار می‌فرمایند: «بیش از نیم‌قرن، شهریار، زمین و دل دوستدارانِ ادبیات و هنر را با شعر خود و با صفا و خلوصی که از آن چلچراغ رنگارنگ می‌تراوید، نورباران می‌کرد و با زبانی که اگر نه زبان مادری او، امّا زبان دل و روح و احساس او بود، به دل‌های شیدا، شور و حال می‌بخشید…. در ده سال آخر عمر، این مرد بزرگ و این شاعر کهن با دلی جوان و لبالب از شوق و احساس و با درک وظیفه بزرگِ شاعر دوران انقلاب، همه سرمایه عظیم ذوق و هنر خود را در خدمت هدف و راهی گذاشت که کشور او و مردم او برگزیده و برای آن تن به فداکاری داده بودند. او پیام انقلاب اسلامی را با دلی شنید که از کودکی به پیام قرآن گوش سپرده و در همه آخر عمر، در اسرار و معارف آن به غور و تدبّر پرداخته بود. درخشان‌ترین هنر شهریار آن است که وظیفه تاریخی خود را شناخت و با همه وجود و با کمال خلوص به آن عمل کرد.»

لحظه رحلت

به دنبال تشدید بیماری، وقتی استاد شهریار امید به بهبود را از دست می‌دهد، به دوستانش می‌گوید: «بیش از هشتاد سال زندگی کرده‌ام. آثار و اولادی دارم که آن‌ها باقیات‌الصالحات من هستند… تمایل من چنین است که بعد از مرگم اگر در تهران خواستند مدفونم سازند، مرا در جوار مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم به خاک سپارند و اگر در موطنم آذربایجان خواستند دفنم کنند، یا در دامن کوه «حیدربابا» که آن‌قدر آن را دوست داشته‌ام، یا در مقبره الشعرای تبریز در «سُرخاب» مدفونم سازند. »

چند روزی بعد از این سخنان شاعر محبوب ایران اسلامی، در حالی که این ابیات از شعر «یاعلی» را زیر لب زمزمه می‌کردند، جان به جان‌آفرین سپردند:

ای جلوه جلال و جمال خدا علی/ در هرچه جز خدا به جلالت جُدا علی

در تو جمالی از ابدیّت نموده‌اند/ ‌ای آبگینه ابدیت‌نما علی

ای مظهر جمال و جلال خدا، علی/ یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

از شهریارِ پیرِ زمین‌گیر دست‌گیر/ ‌ای دست‌گیر مردم بی‌دست‌وپا علی

* گزارش از نویده رئوف فرد

مرتبط:

برج پیر شهریار _ برج اسرارآمیز لمرز

مهمانخانه ای نوین در تبریز قدیم

این کاروانسراها، مسافرخانه‌ها و خانقاه‌ها که اغلب مسافران در آن‌ها اتراق می‌کردند، جنب دروازه‌های شهر بنا می‌شدند که مسافرها مجبور نباشند برای توقف در شهر، راه طولانی را بپیمایند و به مرکز شهر بروند، به همین سبب در جوار آن‌ها امکاناتی نظیر حمام، مسجد و بازارچه‌هایی پدید می‌آمد که احتیاجات کاروانیان را تأمین کند.

در وقف نامه‌های قدیمی تبریز نیز اغلب مطالبی در این زمینه به چشم می‌خورد که واقف، مکانی را برای استراحت مسافران تعیین کرده و شرایطی برای پذیرایی از آن‌ها و مدت‌زمانی که می‌توانستند در آنجاها توقف نمایند، قرار داده است. چنانکه در وقف نامه ربع رشیدی در بحث “دارالضیافه” به طور تفضیلی در این خصوص ذکر شده است.

طی ۲۰۰ سال گذشته رفت‌وآمد اروپاییان به ایران بیشتر شد، اغلب جهانگردان از اقامتگاه سفیران و کنسولگری‌ها یا نزدیکانی که در تبریز سکونت داشتند، استفاده می‌کردند و چراکه به‌جز کاروانسرا، مهمانخانه‌ای برای پذیرایی از آن‌ها در شهر وجود نداشت.

ازاین‌رو نخستین مهمانخانه به سبک جدید شهر تبریز در سال ۱۳۲۱ه.ق / ۱۲۸۲ه.ش توسط میرزا اسحق خان معززالدوله، فرزند حاجی میرزا مهدی کلانتر و بیگلربیگی تبریز و برادر میرزا ابراهیم‌خان شرف الدوله، از نخستین نمایندگان مجلس شورای ملی در مشروطه، ایجاد شده است.

این خاندان از سرشناسان و آزادیخواهان تبریز بودند و در کوی “باغمیشه” بیرون از قلعه شهر زندگی می‌کردند.

حاجی کلانتر در نزدیکی بازارچه و دروازه باغمیشه، جنب سربازخانه و میدان مشق قدیم سر کوچه میرزا نصرالله که اکنون عمارت دانشسرای مقدماتی و کتابخانه تربیت بر روی آن قرار گرفته، کاروانسرای بزرگی داشت که به کاروانسرای “کلانتر” معروف بود. این کاروانسرا از راه توارث به میرزا اسحق خان، کدخدای باغمیشه تعلق گرفته بود که او آنجا را تخریب کرده و ساختمانی با اتاق‌های متعدد، آشپزخانه، سالن غذاخوری و رستوران پدید آورد و نام آن را “مهمانخانه نظافت” نهاد و در جوار آن، قرائت‌خانه‌ای نیز بنا نهاد که آن نیز نخستین قرائت‌خانه تبریز محسوب می‌شود.

طی اعلانی که در بیست و پنجم شعبان ۱۳۲۱ ه.ق درباره افتتاح این مهمانخانه به خط نستعلیق و چاپ سنگی انتشاریافته، مطالبی درباره محل پذیرایی و دادن غذا به بیرون درج‌شده که در آن زمان به‌کلی تازگی داشته است.

در مورد این مهمانخانه و قرائت‌خانه، مرحوم تقی زاده در کتاب” تهیه مقدمات مشروطه در آذربایجان”می‌نویسد: «برادران کلانتری باغمیشه، خصوصاً برادر کوچک‌تر معززالدوله که ازجمله ترقی‌طلبان بزرگی بود، قرائت‌خانه‌ای در نزدیکی “قاری کورپوسی” تأسیس نمود و مهمانخانه‌ای بنا کرد که بسیار زیبا و مفید بود. در جای دیگر با تعجب متذکر شده است: «این مهمانخانه “زنگ اخبار” نیز داشت.»

این قرائت‌خانه در اوایل مشروطه، سه بار مورد هجوم قرارگرفته و به غارت رفت و از نو دایر شد.

منبع: میراث آریا

افتتاح بزرگ‌ترین پارک آبی کشور با حضور دکتر مونسان در تبریز

به‌نقل از روابط‌عمومی اداره‌کل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی آذربایجان شرقی، دکتر علی‌اصغر مونسان امروز دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ در آیین افتتاح بزرگ‌ترین پارک آبی کشور گفت: «در این سفر شاهد پروژه‌هایی بودیم که برای نخستین بار در سطح کشور به همت فعالان حوزه گردشگری افتتاح شدند که قطعا در توسعه گردشگری استان نقش بسزایی خواهد داشت.»

وزیر میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی با تاکید به نقش موثر بخش خصوصی در توسعه گردشگری، بیان کرد: «با حضور فعال بخش خصوصی در کشور شاهد پیشبرد اهدافی هستیم که بدون آن‌ها این اهداف دست یافتنی نبود. پروژه سرمایه‌گذاری مجتمع گردشگری هلیا نیز از جمله پروژه‌های بزرگ و شایسته‌ای است که قطعا سبب رونق بیش از پیش گردشگری منطقه خواهد شد، چرا که با پوشش گسترده حوزه‌های مختلف گردشگری اعم از هتل پنج ستاره، پارک آبی و رستوران‌های مدرن و سنتی به ارائه خدمات خواهد پرداخت.»

بخش خصوصی پیشران توسعه گردشگری آذربایجان شرقی

محمدرضا پورمحمدی استاندار آذربایجان شرقی در آیین افتتاح این مجتمع آبی، بخش خصوصی را پیشران توسعه گردشگری استان عنوان کرد و گفت: «داشتن مردان و‌ زنان با همت در استان که در زمینه توسعه هرچه بهتر و بیشتر استان می‌کوشند نیز مهم‌ترین و بهترین مزیت استان به شمار می‌آید.»

او افزود: «برخورداری استان آذربایجان شرقی از مواهب و جاذبه‌های مختلف فرهنگی، گردشگری و تاریخی از جمله مهم‌ترین ظرفیت‌های این منطقه از کشور محسوب می‌شود.»

 پورمحمدی اظهار کرد: «مجموعه بزرگ گردشگری هلیا از جمله پروژه‌های باشکوه و ارزشمند استان است که به دست پرتوان بخش خصوصی احداث شده و فرصت توسعه بیشتر گردشگری استان را فراهم کرده است، این مجموعه در آینده نزدیک و با رعایت پروتکل‌های بهداشتی، فعالیت خود را آغاز خواهد کرد.»

مجتمع بزرگ گردشگری هلیا، از بزرگ‌ترین پروژه‌های سرمایه‌گذاری گردشگری استان آذربایجان شرقی توسط بخش خصوصی است که عملیات احداث آن در سه فاز ایجاد رستوران‌های مدرن و سنتی، پارک بزرگ آبی کشور و هتل پنج ستاره طی سال‌های اخیر آغاز شده و تاکنون دو فاز از این عملیات به اتمام رسیده است.

پارک بزرگ آبی مجتمع گردشگری هلیا که امروز با حضور وزیر میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی کشور به بهره‌برداری رسید در دو بخش آقایان به مساحت ۱۰ هزار مترمربع و بانوان به مساحت ۸۷۰۰ مترمربع احداث شده است.

این مجتمع بزرگ گردشگری با حجم سرمایه‌گذاری بالغ بر ۳۵۷ میلیارد تومان احداث شده که در بخش پارک بزرگ آبی آن، برای ۱۱۰ نفر بصورت مستقیم فرصت اشتغال ایجاد شده است.

منبع: میراث آریا

وجود ۱۲۰۰ واحد خانه تاریخی در تبریز

رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی آذربایجان‌شرقی از وجود بیش از ۱۲۰۰ واحد خانه تاریخی و باستانی در تبریز خبر داد و گفت: کاندیداهای شورای شهر به هویت تاریخی و فرهنگی تبریز بپردازند.

داوود بهبودی در حاشیه بازدید از چند پروژه مهم میراث فرهنگی شهر تبریز، در گفت‌وگو با خبرنگاران، اظهار کرد: انتظار می‌رود شهرداری کلانشهر تبریز حضور پررنگ و موثرتری در تملک، احیا، مرمت و نگهداری پروژه‌های تاریخی و فرهنگی شهر که نماد هویت تبریز هستند، داشته باشد.

وی افزود: حال که در آستانه انتخابات شورای اسلامی شهر هستیم، لازم است تا کاندیداها در برنامه‌های خود به آثار تاریخی و فرهنگی شهر بپردازند و هم شهروندان در ملاک‌های انتخاباتی خود، این عامل بسیار مهم را مورد توجه قرار دهند.

وی تصریح کرد: مثلا بازار تاریخی تبریز علاوه بر نقشی که در زندگی اقتصادی مردم دارد، یادآور گذشته اقتصادی و اجتماعی مردم این دیار و در واقع شناسنامه کهن‌شهر تبریز است.

بهبودی افزود: این بازار تاریخی که به ثبت جهانی رسیده است، جایگاه ارزشمندی در هویت تبریز و جلب گردشگران داخلی و خارجی دارد، بنابراین عملیات مرمت و احیای آن باید با دقت و ظرافت خاص به طور مستمر انجام شود.

وی خاطرنشان کرد: بروز هرگونه حادثه ناخواسته از قبیل آتش ‌سوزی در این بازار فاجعه ‌بار است و دستگاه‌های مسوول و خدمات رسان همانند اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، شهرداری تبریز و … باید با برنامه عملیاتی دقیق و جامع مشارکت بازاریان و کسبه محترم را جلب کرده و در جهت ساماندهی، مناسب سازی و اقدامات پیشگیرانه اهتمام جدی داشته باشند.

وی در ادامه تصریح کرد: بخشی از خانه‌های تاریخی تبریز احیا و مرمت شده است. احیای مجموعه‌هایی مثل خانه حریری و حسن پادشاه نیز بسیار مهم است و در آینده فرهنگی شهر تبریز می‌تواند اثرگذار باشد.

رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی آذربایجان‎ شرقی، گفت: انتظار می‌رود شهرداری تبریز و سایر دستگاه‌های مسئول با مشارکت و همراهی بیشتر در تملک، احیا و بهره‌برداری از این مجموعه‌ها تمام توان خود را بکار گیرند؛ هم‌چنین ضوابط دقیق و سخت ‌گیرانه‌تگ تری در ساخت و سازهای بافت تاریخی و فرهنگی اعمال کنند.

به نقل از روابط عمومی سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان، بهبودی به همراه رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و معاون بودجه سازمان مدیریت و برنامه ‌ریزی از مجموعه‌های خانه حریری، حسن پادشاه، مسجد چهارمنار و بازار تاریخی تبریز بازدید کرده و در جریان مراحل احیای این پروژه‌ها و مسائل پیش رو قرار گرفتند.

منبع: ایسنا

مرتبط:

تاریخچه و معماری آرامگاه صائب تبریزی

فرش دستباف تبریز ، شکوه هنر ایرانی

خانه بهنام تبریز

توصیف سفیر جمهوری ونیز از میدان تاریخی صاحب آباد تبریز

در نوشته سفیر جمهوری ونیز او شکوه، عظمت و زیبایی مجموعه صاحب آباد تبریز توصیف شده است.

در بخشی از این نوشته آمده است:

«کاخی که در آنجا به پیشگاه شاه بار یافتم بدین شرح بود. نخست دروازه‌ای بود با جلوخانی به مساحت چهار یا پنج قدم مربع که هشت یا ده تن از رجال دربار شاه در آنجا نشسته بودند. سپس دری دیگر بود نزدیک درِ نخستین و دربانی که چماق کوچکی در دست داشت و کنارش ایستاده بود.

چون به این دروازه وارد شدم از باغی سبز و خرم گذشتم که مانند چمنی پر از دنبلان بود با دیوارهای گلی، که در سمت راست آن پیاده‌رویی ساخته بودند. سی گام بالاتر سرایی بود به فراخور حال ما. چهارصد پانصد قدم بلندتر از پیاده‌رویی که یاد کردم. در وسط این حوض‌خانه‌ای بود کوچک و پیوسته پر از آب و شاه در مدخل آن روی بالشی زربفت نشسته و بر بالشی دیگر تکیه داده بود. در کنارش نگهبانی با شمشیر آخته ایستاده بود.

در سراپای سراچه فرش گسترده و مهم‌ترین شاهزادگان گرداگرد نشسته بودند. در همه جای سراچه موزاییک به کار برده‌اند نه به کوچکی موزاییک‌هایی که ما به کار می‌بریم بلکه بزرگ، بسیار زیبا و به رنگ‌های مختلف.»

در ادامه باربارو سفیر ونیز به دعوت حسن پادشاه برای تماشای تفرج در میدان اشاره کرده و می‌نویسد:

«شاه پیغام داده بود که باید به میدان بروم و تماشای تفرج یعنی بازی کنم. من سوار بر اسب به آنجا رفتم و در آنجا سه هزار سوار دیدم و بیش از دو برابر این عده پیاده. از این گذشته فرزندان خردسال شاه در آنجا بودند که از بعضی پنجره‌ها بیرون را نظاره می‌کردند. چند تا گرگ که به پاهایشان ریسمان بسته بودند به میدان آوردند و آن‌ها را یکایک رها کردند تا به میان میدان بروند.

اسب‌ها از ترس از میان میدان گریختند و بسیاری از آن‌ها بر زمین افتادند، گروهی در خود میدان و برخی دیگر در رودخانه‌ای که در میان شهر جاری است.

هر روز آدینه این بازی برقرار است. پس از این تفرج و تماشا مرا به پیشگاه شاه به محلی که پیش از این یاد کرده‌ام بردند و با عزت و احترام در جایی نشاندند. دیگران نیز هر کدام در جاهای خود به نسبت گنجایش سراچه قرار گرفتند و بقیه به نسبت درجات و مقاماتی که داشتند به رسم مسلمانان بر روی فرش نشستند.

در این اثنا چند مرد که از جانب پادشاه هند فرستاده شده بودند، آمدند که جانورانی عجیب همراه داشتند. آنگاه مرا به بالاخانه بردند و در آنجا ناهار خوردم.»

سفیر جمهوری ونیز باربارو به تشریفاتی که برای ورود سفیر هند برپا شده بود نیز اشاره کرده و می‌نویسد:

«او در محلی بود که پیش از این یاد کرده‌ام و به دستور او مانند دفعه قبل در حضورش نشستم. آن روز، روز تعطیل بود و برای ورود سفیر هند تشریفاتی مهم برقرار کرده بودند. درباریان جامه‌های زربافت و ابریشمین و پشمین به رنگ‌های گوناگون در برداشتند. چهل تنی از محترم‌ترین رجال در کوشک نشسته بودند و در مدخل‌های آن صد تن و در خارج از مدخل‌ها حدود دویست تن و در میان دو دروازه کوشک نزدیک به پنجاه تن و در کوچه‌های خارج قریب بیست تن، همه آماده پذیرا شدن سفیر بودند و در میان میدان چهار هزار سوار دیده می‌شد. همه با این نظم و ترتیب ایستاده بودند که دو سفیر هند وارد شدند و ایشان را در برابر شاه نشاندند.»

سفیر جمهوری ونیز در دیدار دیگری که با حسن پادشاه داشته به توصیف سایر فضاهای باغ دولت‌خانه نیز پرداخته است:

«وقت دیگر هنگامی که به نزدش رفتم، او را در تالاری یافتم که در زیر قبه‌ای بود به راستی آن بنایی بود سخت زیبا. زیرا چوب و تیر را به شکل قبه گنبد در آورده و از اطراف آن پارچه‌های ابریشمین گلدوزی و زربافت آویخته و بر کف تالار خرگاه، خیمه فرش‌های بسیار عالی گسترده بودند که بیش از چهارده قدم، طول هر یک از آن‌ها بود. در آن‌سوی تالار چادر چهارگوش بزرگ قلاب‌دوزی دیده می‌شد که میان چهار ردیف درخت بر پا کرده بودند تا بر آن سایه افکند، و میان این چادر و آن قبه، سراپرده‌ای بود از بوکازین که درونش همه گلدوزی بود. درب تالار از چوب صندل بود که از داخل شبکه‌های گلابتون دوزی و مرواریددوزی روی آن کار کرده بودند. شاه در آنجا نشسته بود و بزرگان بر گردش.»

* برگرفته از کتاب سفرنامه‌های ونیزیان در ایران، باربارو، ج. ، کنتارینی، آ. و دیگران- ترجمه منوچهر امیری، انتشارات خوارزمی، تهران

منبع: میراث آریا

مرتبط:

تیمچه‌ مظفریه تبریز

خانه‌موزه شیخ محمد خیابانی و احیای هویت تاریخی محله خیابان تبریز

ایجاد نخستین خانه موزه تمبر ایران در تبریز

فعال‌سازی دبیرخانه “تبریز، پایتخت جهانی فرش دستبافت”

مدیرکل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی آذربایجان‌ شرقی از مشارکت دستگاه‌های اجرایی استان در فعال‌سازی دبیرخانه تبریز، پایتخت جهانی فرش دستبافت خبر داد.

روز یکشنبه پنجم اردیبهشت‌ماه، جلسه مشترک مابین اداره‌کل میراث‌فرهنگی، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، سازمان صمت، شهرک‌های صنعتی و شهرداری تبریز به ریاست علی جهانگیری_ معاون هماهنگی امور اقتصادی استانداری آذربایجان‌شرقی و دبیر تبریز شهرجهانی فرش دستبافت از سوی وزیر میراث‌فرهنگی، با هدف فعال سازی این دبیرخانه برگزار شد.

احمد حمزه زاده، مدیر کل میراث فرهنگی در این جلسه با بیان این‌که نام تبریز سال ۱۳۹۴ به عنوان پایتخت جهانی فرش دستبافت در یونسکو به ثبت رسیده است، ادامه داد: با توجه به سبقه غنی آذربایجان به مرکزیت تبریز در تولید فرش‌های نفیس دستبافت توسط هنرمندان خوشنام و ماهر، سال ۹۴ این شهر به عنوان پایتخت جهانی فرش دستبافت در یونسکو به ثبت رسید و خانه کلکته‌چی (صلح‌جو) به عنوان دبیرخانه آن انتخاب شد.

وی با بیان این‌که در این جلسه مشترک، فعال‌سازی مجدد این دبیرخانه با مشارکت همه‌جانبه دستگاه‌های ذیربط به طور جدی در دستور کار قرار گرفت، گفت: در این جلسه با توجه به ارائه برنامه‌های مشترک تدوین شده پس از بررسی‌های تخصصی تشکیل گروه‌کاری اقتصاد فرش تبریز ذیل کارگروه اقتصادی آذربایجان‌ شرقی، تشکیل شورای راهبری و تعیین مسئول دبیرخانه در دستور کار قرار گرفت.

حمزه‌زاده اظهار کرد: به دنبال تشکیل این جلسه مشترک به ریاست معاون هماهنگی امور اقتصادی استانداری آذربایجان شرقی، توسعه فعالیت‌های دبیرخانه، رسیدگی مستمر به امور هنرمندان فعال در حوزه تولید فرش دستبافت، برنامه‌ریزی در راستای جذب اعتبار لازم برای پیشبرد اهداف توسعه‌ای، معرفی جامع ملی و بین‌المللی ظرفیت‌های تبریز به عنوان پایتخت جهانی فرش دستباف در دستور کار دستگاه‌های اجرایی دخیل در این موضوع قرار گرفت.

منبع: ایسنا

مرتبط:

قاری کورپوسو _پل چراغ تبریز

باغ گلستان _باغ گل تبریز

آشنایی با خانه حیدرزاده تبریز