پیوندی میان پیر بکران و آسمان

محمد بن بکران یکی از رجال، مدرسین، زهاد و عرفای شیعه است که در ابتدای قرن هشتم و اوایل سلطنت «الجایتو» از فرمانروایان سلسله ایلخانی وفات یافت و در «بقعه پیربکران» و در ایوان محل تدریس خود به خاک سپرده شد.

شهر پیربکران، مرکز بخش پیربکران از توابع شهرستان فلاورجان است که در منتهی الیه قسمت مرکزی شهرستان واقع است. سابقۀ تاریخی این شهر به پیدایش آرامگاه و بقعه پیربکران بازمی گردد که به قرن هشتم هجری قمری و دوران سلنطت سلطان اولجایتو تعلق دارد. محمدبن بکران که به پیر بکران شهرت دارد، از علما و مدرسین و عرفای بزرگ نیمه دوم قرن هفتم هجری بوده است. این بنا از آثار دوره الجایتو، معروف به سلطان محمد خدابنده است. بنای اصلی بقعه طبق کتیبه های آن، بین سالهای ۷۰۳ هجری قمری یعنی سال وفات پیربکران تا سال ۷۱۲ قمری ساخته شده است، اما در این محل پیش از آن نیز شبستانی گنبددار وجود داشت که احتمالاً مزار یکی از شخصیت‌های برجسته محلی بوده است. همچنین کاشی جلاداری به تاریخ ۶۹۸ هجری قمری در آن یافت شده است.

بکران

بقعه پیربکران از سه قسمت راهرو یا رواق، صحن و آرامگاه تشکیل شده است. رواق بقعه از کوچه مجاور به صحن منتهی می‌گردد. صحن محوطه سرپوشیده ای است که از چهار جانب محصور و فقط بالای ضلع جنوبی آن‌که محراب نفیسی در آن واقع شده، باز است. سقف این صحن بلند است و در اطراف آن ایوانچه‌ها و غلام‌گردش هایی وجود دارد. ضلع شرقی و غربی صحن به قرینه دارای دو جرز و یک طاق‌نمای کوچک است.

بکران

در ضلع شرقی صحن، تخته سنگی است که در آن یک فرورفتگی دیده می‌شود که برخی آن را جای پای اسب الیاس پیامبر می‌دانند که احتمالاً از گورستان قدیمی یهودیان به این محل انتقال یافته است و به نظر هرتسفلد در آثار ایران، این تخته سنگ اصلاً برای تعبیه در معبد بیت المقدس در نظر گرفته شده است. مقبره محمدبن بکران در ضلع شمالی صحن قرار دارد. در اصل این فضا و ایوان شکوهمند آن، محل تدریس محمدبن بکران پیربکران بوده است. انتهای ایوان را با دیوار مشبکی محصور و این ایوان وسیع را به مقبره تبدیل کرده اند. طاق ایوان نوک تیز و دیوارهای کنار آن دارای نِغولهایی با پوشش و تزیین گچبری است. در قسمت فوقانی آرامگاه، ایوان دیگری که قسمتی از طبقه دوم این ساختمان را تشکیل می‌دهد، رابط بین غلام گردشهای دو طرف است.

blank
آرامگاه با ورودی کوتاهی در ضلع شمالی که به حالت خمیده باید از آن گذشت، به اتاق تاریکی با طاق مخروطی شکل راه دارد. احتمالاً پیربکران قبل از ساخت ایوان در این محل تدریس می‌کرده است. سنگ قبر مرمری و بزرگ محمدبن بکران تاریخ ۷۰۳ قمری را دارد و بر آن نام استاد حجار آن، سراج نوشته شده است. بنا دارای تزییناتِ پُرکار با گچبریهای فراوان و کاشیهای ظریف است، به طوری که هیچ فضای قابل توجهی بدون ریزه کاریهای گچبری رها نشده؛ به همین دلیل این بقعه حاوی یک نمونه از شاهکارهای هنر گچبری است که در دوره ایلخانی به اوج خود رسید. سطوح دیوارهای مهم‌تر داخلی با پوشش سفالی یا گچبری عالی پوشیده شده است و آن‌هایی که اهمیت کمتری داشته سفیدکاری و طرح آجر چینی و شبه بند آجری روی آن‌ها نقش شده است. گچبریها، بخصوص در محراب، ماهرانه و متنوع است.

blank

در این بنا کاشیهای لعابی نیلی و آبی به اندازه‌ها و اشکال مختلف به کار رفته است. کاشیهای ستاره ای و صلیبی که معمولاً برای پوشش ازاره اتاق استفاده می‌شد، در اینجا قسمت فوقانی دیوارهای داخلی و خارجی را تزیین نموده است. خطوط بنایی آجری و گچبری شده و نیز کتیبه های این بقعه قابل توجه است. این خطوط و کتیبه‌ها اغلب با خط کوفی و ثلث گچبری شده‌اند و مضمون آن‌ها بیشتر، آیات و صلوات بر ائمه علیهم‌السلام و توصیف محمدبن بکران است.

blank

نام گچبر هنرمند این بقعه، محمدشاه نقاش، بر روی یکی از کتیبه های آن آمده است. این بنای تک ایوانی، از نظر سبک معماری شبیه به معماری دوره ساسانی و یادآور طاق کسری است، ولی طاق ایوان به جای این‌که مانند طاقهای دوره ساسانی هلالی باشد، نوک دار است. از طرفی نیز اندازه بلند و استعمال نغولهای فرو رفته در چند طبقه بر روی جرزهای دو طرف ساختمان، به ایوان آباقاخان در تخت سلیمان و ایوان منار جنبان اصفهان شباهت دارد.

گفتنی است، بقعه پیربکران در تاریخ ۱۵ دی ماه سال ۱۳۱۰ به شمار ثبت ۱۰۱ در فهرست آثار ملی قرار گرفته است.

منبع:ایمنا

سفیدی ورزنه در دل مدرنیته

باورش سخت می شود که چادرسفیدها، روزی، روزگاری در ورزنه خاطره شوند چرا که مدرنیته رنگ از رخ سنتها شسته اما سفیدی چادرهای ورزنه هنوز سفید است.

مجله خبری ایمنا: اصفهان را که به سمت جنوبِ شرقی بروی، چند کیلومتر مانده به تالاب گاوخونی، خانه‌های کوتاه‌قد کویری پیدا می‌شوند با سقف‌های گنبدی و دیوارهای خشت و گلی که یک جا کنار هم، شانه به شانه، دیوار به دیوار بالا آمده‌اند و یک شهر را در میانه کویر ساخته‌اند؛ «ورزنه» را در میان شن‌های روان کویر لوت. شهرِ کوچکی با زنان سفیدپوش و مزارع پنبه و گل‌های آفتابگردان.

ورزنه را اما نه به خاطر پنبه‌هایش و گل‌های آفتابگردان، بلکه به نشانی زنانی می‌شناسند با چادرهای سفید. اصلا به خاطر همین چادرهاست که نام دیگرِ ورزنه، «شهرِ سفید ایران» است، به خاطر نوع پوشش همین زنانی که سراپا سفید می‌پوشند و چادر را چنان می‌گیرند که گاهی از تمام اجزای صورت‌شان جز یک چشم پیدا نیست.

در ورزنه کسی نمی‌داند که از چند ‌سال پیش یا از چند نسل قبل زنان چادر سفید بر سر می‌کردند. خیلی از آنها، همین زنان سفیدپوش، حتی نمی‌دانند که چرا مادرها و مادربزرگ‌های‌شان را از وقتی دیده‌ و شناخته‌اند، چادر سفید بر سر داشتند، در خانه‌های‌شان، در کوچه و خیابان، وقتی برای نماز به مسجد کوچک شهر می‌روند و در همه احوال زندگی روزمره. چرا و چطور چادرِ سفید بخشی از زندگی، بخشی از هویت و بخشی از فرهنگ آدم‌های ورزنه‌ای شد؟ خودشان می‌گویند: «چرا ندارد این سنت است، سنت…»

«زهرا»، دو ساعت مانده به ظهر در میدانی کوچک در ورزنه پیاده تند تند راه می‌رود، با چادر سفید و قدم‌هایی با فاصله‌های کوتاه. مادر سه فرزند است و پا به سن گذاشته، آن‌قدر که رد و نشان پیری روی پیشانی‌اش پیداست و وقتی می‌خندد چروک‌های ریز به چشم‌‎هایش حمله می‌کند، اوست که می‌گوید: «چادر سفید سنت ماست؛ سنتِ مادری. تا بوده همین بوده. من که ۵۰ سالمه از وقتی یادم هست، چادرم سفید بوده، وقتی دخترِ خانه بودیم که فقط سفید می‌پوشیدیم. نه فقط هم چادر سفید، لباس سفید. مادرم پارچه لباس را خودش می‌بافت و می‌دوخت.»

سفید، رنگ ورزنه است. نه فقط رنگ چادرِ زن‌ها، دورتا دور این شهر پر است از زمین‌هایی که انگار دست‌هایی ناشیانه روی آنها رنگ سفید پاشیده است. ورزنه‌ای‌ها، این زمین‌ها را پنبه کاشته‌اند و زن‌ها پنبه همین کشتزارها را می‌کشند به جان دوک‌ها و می‌ریسند پنبه‌ها را تا نخ شوند و نخ‌ها را می‌بافند و می‌بافند و می‌بافند…«زهرا»، درهای یک خانه در میدان اصلی ورزنه را می‌کوبد، جایی که می‌گوید زنِ خانه پارچه‌بافی می‌کند، به شیوه سنتی. زنِ خانه، نامش«فاطمه» است.

دوک نخ‌ را از چرخ پنبه‌ریسی بیرون می‌کشد، چند پله را پایین می‌رود و از در کوچکی در انتهای حیاط وارد حیاط‌خلوتی می‌شود که سقفش را با یونولیت پوشانده‌اند، کف حیاط گودالی به عمق نیم متر و شعاع یک متر کنده‌اند و بالای این گودال دستگاهی هست که زنان ورزنه‎‌ای به آن می‌گویند: «کارگاه». فاطمه پایش را در گودال می‌گذارد و روی لبه آن می‌نشیند، سبد نخ‌هایش را می‌آورد، نخ را از داخل «ماکو» رد می‌کند و می‌غلتاند لابه‌لای تارو پود «کارگاه». فاطمه «شانه» را روی تارهای پارچه می‌کشد تا پودها را محکم کند و بعد نوبت «جیغو» است، اهرم پر سر و صدای «کارگاه» که با کمک آن فاطمه خواب تارها را جابه‌جا می‌کند تا کار بافتن را از سر بگیرد، حالا ۶۰ سالش است. از ۱۰ سالگی پارچه می‌بافد، پارچه برای لباس، برای سفره نان، جهیزیه و چادر سفید: «جوان‌تر که بودم روزی چهار متر پارچه می‌بافتم، الان روزی دو متر. هر ۱۰ مترش می‌شود یک قواره. رنگ‌ها آن رنگ‌های قدیم نیست. نخ‌‎ها هم آن نخ‌های قدیم نیست.» وقتی می‌فهمد سوال‌ها درباره چادر سفید است، می‌رود و با یک چادر سفید از اتاق خانه روستایی‌شان بیرون می‌آید: «بچه که بودیم تمام ورزنه را پنبه می‌کاشتند. این چادر را کلا خودم بافتم و دوختم، ببین چقدر سبک است… قبلا در همه خانه‌ها از همین کارگاه‌ها بود. بچه‌های الان کار با «کارگاه» را بلد نمی‌شوند. پنج دختر دارم هیچ‌کدام بلد نیستند. می‌گویند خوش شان نمی‌آید. ما آن وقت‌ها چادر بندری هم می‌بافتیم، هیچ وقت پول نمی‌دادیم چیزی بخریم. خودمان می‌بافتیم…»

پارچه‌بافی از قدیم شغل خانگی رایج برای خیلی از زنان ورزنه بوده است، هنوز هم هست اما در این شهر کوچک که شرقی‌ترین شهر استان اصفهان است، تنها حدود ۱۰ نفر مانده‌اند که هنوز پارچه‌ها را به شیوه کاملا سنتی و با استفاده از همین «کارگاه» می‌بافند و در سایر خانه‌ها کارگاه‌های پارچه‌بافی یا به انبارها تبعید شدند یا در حیاط خانه‌ها زیر آفتاب تند کویر تنها مانده‌اند. با همه اینها سنت بافندگی در کارگاه‌هایی که از دستگاه‌های جدیدتر استفاده می‌کنند، همچنان ادامه دارد اما کسی نمی‌‎داند که تا چند ‌سال دیگر دستگاه‌های سنتی پارچه‌بافی در ورزنه برپاست، به‌ویژه آن‌که آنها که ادامه‌دهنده این سنت هستند، همه سن و سالی ازشان گذشته است و آفتابِ لب بام‌اند.

دستگاه پارچه‌بافی «فاطمه» خانم، ۱۰۰ سال عمر دارد از مادربزرگش به او رسیده، حالا او خودش مادربزرگ است و چادر سفید سرکردن هنوز برایش یک سنت اما برای بچه‌هایش: « نه… چادر سفید سر نمی‌کنند. من خودم قدیمی‌ام و عادت‌هایم هم قدیمی است. از وقتی بچه‌ها دانشگاه رفتند، دیگر رفتند دنبال چادر سیاه. برای همه‌شان بافته‌‎ام به جز دختر اولم که دنبال چادر سفید است، بقیه می‌گویند اصلا چرا می‌گویی؟»

دختران ورزنه، بچه‌های نسل تلویزیون و ماهواره‌اند. خیلی از آنها در ورزنه به دنیا آمده‌اند و در شهرهای دیگری در اصفهان و تهران دانشگاه رفته‌‎اند و بعد برگشته‌اند و از وقتی رفته‌اند و آمده‌اند دیگر چادر سفید سر کردن را کنار گذاشته‌اند.

«نرگس» دهه پنجاهی است و همان‌طور که چادر سفید را روی سرش محکم می‌کند،‌ می‌گوید: «من خودم دوست دارم به‌ هر حال سنت است، سنتِ خوب، خوب است اما دوستانم همه می‌گویند قدیمی است، می‌گویند که چادر سفید مال پیرزن‌هاست.»

«زهرا»، هم یکی از همین دختران نسلِ جدید است، زن سی و چند ساله‌ که یک چادر سفید بیشتر ندارد، همان چادری که مادرش در جهیزیه‌اش گذاشته و در بعضی مراسم آن را سر کرده و کنار گذاشته: «بچه بودم چادر سفید دوست داشتم الان دوست ندارم. خیلی زود کثیف می‌شود و آن وقار و زیبایی چادر سیاه را ندارد. البته چند ‌سال است خیلی به ما می‌گویند که سفید سر کنید. در مدارس حتی به دخترانی که چادر سفید سر کنند، جایزه می‌دهند، تشویق می‌کنند اما شوهرم اصلا دوست ندارد. اصلا مردان جوان ورزنه چادر سفید دوست ندارند. من خیلی‌ها را دیدم که به خاطر شوهرشان چادر سفید نمی‌پوشند. خیلی کمند مردانی که زنانشان را تشویق کنند سفید سر کنند.»

فرهنگ مردم در ورزنه در حال تغییر است: «خیلی چیزها تغییر کرده البته جوامع محلی نسبت به جوامع شهری نسبت به تغییرات فرهنگی مقاوم‌تر هستند اما چون در ورزنه سطح تحصیلات بالا رفته و دانشگاه آمده، سرعت تغییرات اجتماعی هم بیشتر شده. تا چند ‌سال پیش در شهر همه زنان بدون استثنا سفید می‌پوشیدند، الان اما زنان تحصیل‌کرده‌اند، فرهنگ‌های جدید را سریع‌تر قبول می‌کنند و در سبک ‌زندگی و انتخاب‌هایشان الزاما تابع سنت نیست و بیشتر از الگوهای شهری پیروی می‌کنند.»

شاید همه اینها درباره این‌که چرا زنان در ورزنه از پارچه چلوار ساده، چادر می‌دوزند و این چادرهای سفید را سر می‌کنند و این‌که چطور زنان در این منطقه پوششی کاملا متفاوت و منحصربه‌فرد دارند، پوششی که در هیچ جای جهان مشابه آن وجود ندارد، جواب‌ها و درواقع باید گفت روایت‌های زیادی وجود دارد، عده‌ای می‌گویند که این پوشش یعنی سفیدپوشی، به اندازه تاریخ ورزنه قدمت دارد و عده دیگر گرمای هوا را دلیل اصلی رواج این رنگ و غلبه آن در پوشش زنان این شهر می‌دانند. شهری که دمای هوا تابستان‌ها تا ۴۵ درجه هم می‌‎رسد. به نوشته سیروس شفق، نویسنده کتاب جغرافیای اصفهان: «این‌که زنان ورزنه بدون استثنا چادر سفید به سر می‌کنند به دلیل گرمای شدید تابستانی است. عقیده بعضی بر این است که چون از زمان‌های گذشته ورزنه محل کشاورزی و کشت پنبه بوده ‌است، چادر و لباس سفید از نخ پنبه بین مردم این شهر رایج است.»

به روایت دیگری زنان با هدف شناخته نشدن توسط افراد غریبه و به قولی نامحرم یکپارچه از چادر سفید استفاده می‌کردند و این یک‌دستی در پوشش سفید به آنها کمک می‌کرده که یکسان به نظر برسند.

علاوه بر اینها عده‌‎ای گفته و نوشته‌اند ورزنه در گذشته دیار روحانیون زرتشتیان بوده‌ است و روحانیون زرتشتی لباسی از پنبه می‌پوشیدند و نوار مقدسی در تشریفات مذهبی به گردن می‌آویختند که از جنس پنبه بوده ‌است و رسم چادرسفیدان ورزنه هم میراث همان دوران است.»

همه اینها اما گمانه‌زنی بیش نیست، چون درواقع هیچ مستنداتی درباره این‌که ورزنه از چه زمانی چادر سفید شده وجود ندارد. به همین دلیل است که رسم چادر سفید بر سر کردن در ورزنه می‌تواند ناشی از مجموعه‌ای از عوامل تاریخی، مذهبی و اقلیمی باشد.

کاوش‌های باستان‌شناسی، در ورزنه نشان می‌دهد که قدمت این شهر تا هزاره سوم قبل از میلاد می‌رسد و با توجه به این‌که در ادیان قبل از اسلام به‌خصوص در دین زرتشت بر رنگ سفید زیاد تأکید می‎شده می‌توان چادرسفیدها را به نوعی بازماندگانی از سنت‌های مذهبی باستانی ایران دانست.

«اصولا شهرهای شرقی اصفهان و از جمله ورزنه پس از ورود اسلام به اصفهان به منطقه‌ای مهاجرپذیر تبدیل شدند و بسیاری زرتشتیان از اصفهان به این منطقه مهاجرت کردند و این‌طور به نظر می‎‌رسد که ورزنه تا مدت‌ها یکی از نقاطی بوده که فرهنگ و مذهب زرتشتی را حفظ کرده بود.» به اعتقاد او شاهد دیگر این ادعا گویش مردم ورزنه است. گویشی که در آن کلمات و عباراتی بازمانده از زبان اوستایی هنوز هم رایج است و نشان‌دهنده قدرت و نفوذ فرهنگ ایران باستان در زندگی مردم این منطقه می‌باشد.

زنان چادرسفید ورزنه آن‌قدر منحصربه‌فرد هستند و این چادرِ سفیدِ یک‌دست آنها آن‌قدر متفاوت هست که چند سالی است که به یکی از جاذبه‌های گردشگری ورزنه تبدیل شده است. کم نیستند گردشگرانی که پس از دیدار از اصفهان در مسیری که به کویر مرنجاب می‌رسد، در این شهر توقف می‌کنند تا زنان چادرسفید را که پیش از این در تصاویر و عکس‌ها دیده‌اند، این بار در دنیای واقعی ببینند. به همین دلیل هم هست که برای بسیاری از مردم ورزنه، چادر سفید تنها پوششی برای زنان این شهر نیست، هویت فرهنگی است؛ سنتی است که روی آن تعصب دارند، تعصب به‌عنوان «میراث فرهنگی زنده».

«محمد»، یکی از آنهاست او را همسر و دخترش در راه مسجد ورزنه همراهی می‌کنند. «محمد» می‌گوید: «من واقعا امیدوارم روزی برسد که زنان ورزنه چادر سیاه را کنار بگذارند. البته در زندگی رسمی مخصوصا دانشگاه و مدرسه واقعا برایشان سخت است، من می‌فهمم که نمی‌توانند با چادر سفید دانشگاه بروند اما داخل شهر ورزنه که می‌توانند، سفید بپوشند … زمانی بود که اصلا در ورزنه چادر سیاه سر کردن بد بود، مردم بد می‌دانستند کسی که سیاه می‌پوشید، انگشت‌نمای شهر می‌شد، الان اما نه آن‌قدر چادرسیاه‌ها زیاد شده‌اند که آدم نگران می‌شود که اصلا تا چند سال دیگر، سفید پوشیدن ور بیفتد.»

این روزها در ورزنه اکثریت سفیدپوش این شهر را زنان میانسال و سالخورده تشکیل می‌دهند و جوانترها تنها در برخی مناسبت‌ها و مراسم رسمی مثل همایش چادر سفیدها، چادر سفید سر می‌کنند، در زندگی روزمره زنان جوان اما چادر سفید سر کردن جایی ندارد. «محمدعلی کوشا»، مردم‌شناس و متخصص مطالعات فرهنگی معتقد است که نابودی خرده‌فرهنگ‌ها و همچنین آداب و رسوم سنتی در پوشش و سبک زندگی در شهر کوچکی مثل ورزنه ناشی از تأثیر فرهنگ غالب زندگی شهری و همچنین نتیجه نفوذ گسترده رسانه‌هاست: «رسانه‌ها در این نابودی خرده‌فرهنگ‌ها و همچنین تغییر سبک زندگی و همچنین پوشش بسیار مؤثر است. رسانه‌های داخلی که اصولا در فیلم‌ها و سریال‌ها مشخصا سبک زندگی شهری آن هم زندگی در کلانشهرها را بازنمایی می‌کنند و ماهواره‌ها و سریال‌ها و برنامه‌های خارجی هم که سبک زندگی آمریکایی و اروپایی را. الان شما وقتی وارد روستاهای کوچک هم می‌‎شوید، می‌بینید که دیش ماهواره روی بام‌ها نصب است، طبیعی است که جوان‌ترها تحت‌تأثیر رسانه‌ها هم سبک زندگی‌شان را به‌طور تدریجی و تا جایی که عرف جوامع کوچک محلی کشش دارد، تغییر می‌دهند یا از شهرهای کوچک و روستاها به شهرهای بزرگ مهاجرت کنند.»

به گفته «کوشا»، با توجه به این‌که الان در ورزنه بیشتر زنان سالخورده، چادر سفید سر می‌کنند، این خطر وجود دارد که سفیدپوشی در این شهر در آینده به تدریج رو به زوال بگذارد و پوشش مدرن و نزدیک‌تر به سبک زندگی شهری جایگزین پوشش سنتی زنان این شهر شود.

در ورزنه اما با وجود این‌که تعداد چادرسفیدها و چادرسیاه‌ها در جریان زندگی روزمره تقریبا برابر شده، هنوز کمتر کسی حاضر است باور کند که روزی شهرِ ورزنه، شهرِ پنبه و آفتابگردان از حضور زنان چادرسفید خالی شده باشد…که روزی ورزنه دیگر سفیدترین شهر ایران نباشد… آنها باور نمی‌کنند که چادرسفیدها، روزی، روزگاری در ورزنه خاطره شوند …

منبع:ایمنا

ساعاتی خوشمزه در اصفهان

اگر قرار باشد گردشگر (داخلی و خارجی) خوراکی و غذاهای اصفهانی را در شهر خود (بجز اصفهان) تجربه کند و ساعاتی خوشمزه را به یاد دیار نصف جهان بگذراند، کجا خواهد رفت؟!!

به گزارش ایمنا، آیا مکانی برای انتخاب وی وجود دارد؟ آیا می‌توانید پیشنهادی جذاب را به او توصیه کنید؟ آیا ترویج و ترفیع گردشگری خوراکی (شکم‌گردی) به ذهنتان رسیده است؟

غذا فقط یک منبع تغذیه‌ای محسوب نمی‌شود. توجه به غذاهای محلی، هویت‌بخشی به فرهنگ بومی و محلی بوده و در تمام جنبه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زندگی آن قوم و ملت ریشه دارد. این غذاها، می‌توانند حامل پیام‌های فرهنگی بوده و شکل‌دهنده الگوی غذایی جامعه، مجموعه عادات و به تعبیری فرهنگ غذایی و خوراکی افراد آن جامعه باشد. پس بیاییم نسبت به اهمیت خوراکی و تجربه خوردن، کمی ژرف‌تر بنگریم و این واقعیت را بپذیریم که جهان نوین فرهنگ‌های خوراکی گوناگون خود را به ما تحمیل کرده است. ولی از سوی دیگر ما کمتر به ترویج فرهنگ خوراکی شهر و اقلیم خود پرداخته‌ و آن را صادر کرده‌ایم.

وقت آن رسیده است که کسب تجربه استفاده از گردشگری خوراکی را برای هم‌میهنان، گردشگران و حتی شهروندان اصفهانی زمینه‌سازی نمائیم و فضایی دل‌انگیزتر از پخت خانگی غذای اصفهانی و خرید اقلام غذایی از مراکز خرید را در بیرون خانه برایشان پدید آوریم. باید نسبت به انتشار و رواج دانش فرهنگ خوراکی و سنت‌های آشپزی در شهرمان بعنوان بخش‌های محوری زندگی در جامعه اهتمام نمائیم تا زمینه‌ساز فرصت‌های تازه‌ای برای پدید آمدن و توسعه تجربه‌های خوراکی بومی اصفهانی گردد. این مهم امکان  عرضه خوراک‌های متنوع در سایر شهرها و کشورها را بعنوان یک کسب و کار تجاری بزرگ و سرمایه‌گذاری موفق فراهم می‌آورد.

 اکنون یک ضرورت شده است که سبک آشپزی تازه‌ای در اصفهان و برندی متمایز برای آن خلق کنیم که از نظر مزیت در مزه‌های خوب و شخصیت ویژه با استانداردها و معیارهای بزرگترین آشپزخانه‌های جهان قابل مقایسه باشد. سبکی که در آن “آشپزخانه‌ای جذاب و شگفت‌انگیز، با دکوراسیون داخلی منحصر بفرد و رؤیایی، همراه با چیدمانی پر از ذوق و سلیقه اصفهانی، روشنایی آرامبخش، کتابخانه‌ای مملو از کتاب‌ها، دی وی دی‌ها، برنامه تلویزیونی آموزش آشپزی اصفهانی، انواع تجهیزات آشپزخانه، ظروف غذا، کارکنان با لباس‌های محلی اصفهانی، موسیقی متفاوت و به یاد ماندنی و اجرای کنسرت‌های تأثیرگذار و منوی وسوسه‌انگیز به وجود آید تا محیطی برای مشتریان خلق کند که متفاوت‌تر از دیگر رستوران‌ها باشد.”  این سبک آشپزی و برند آن نه تنها در اصفهان، بلکه ایده‌ای است که بایستی در تمام جهان گسترش داده شود.

از دیدگاه اقتصاد تجربه بایستی آشپزخانه‌ها (رستوران‌ها)، سفره‌خانه‌ها و میزها را صحنه یا پرده نمایشی در نظر بگیریم که دست کم سه بار در روز در آن پدیده‌ها و آثاری را با نتایج اقتصادی و فرهنگی بسیار تولید و تجربه ‌کنیم. ایده هنرمندانه‌ای است اگر تجربه جدیدی در خوراک شهرمان اصفهان پدید آوریم که وجه مشترکی با آثار هنری داشته باشند.

تصور کنیم آشپزخانه‌ای بسازیم که دکوراسیون و حتی شیوه چیدن بشقاب‌ها از آثار هنری اصفهان الهام گرفته باشد، مثلاً پختنی‌ها نوعی «نقاشی» محسوب شوند و مواد خوراکی بعنوان «رنگ» بر روی بوم که همان بشقاب است بنشینند. دراینصورت کیفیتی جالب پیدا می‌کنند که می‌توانند اشتهای مصرف‌کنندگان را برانگیخته و استشمام بوی این خوراکی‌های هنری خاطره‌ای به یادماندنی را برایشان به ارمغان آورد. با سرمایه‌گذاری در تهیه و پخت غذاهایی به شکل آثار تاریخی و سبک‌های گوناگون هنری زیبای اصفهان به مشتریان اجازه می‌دهیم طعم‌هایی دلپذیر و لحظاتی هیجان‌انگیز را تجربه نمایند و چه بسا استفاده از این موهبت اصفهانی در فضایی آمیخته از فرهنگ و هنر شهرمان اصفهان لذت این تجربه به یادماندنی را دوچندان نماید.

از این حیث خوراک‌های بومی و محلی اصفهان، خود یک انعکاس آشپزی جذاب و جالبی می‌شود و در این زمینه باید تلاش کرد غذاهایی مخصوص، محلی و سنتی با ریشه‌ای اصفهانی را کالاسازی نموده؛ تولید انبوه کرده و در سراسر کشور توزیع کنیم. غذاهایی مانند: بریانی اصفهان، حلیم بادمجان، خورش ماست لذیذ اصفهان، حلیم عدس، یَخمِه‌تُرُش، کاله جوش، اِشکَنِه (غذایی که در روزهای سرد سال طرفداران بسیاری دارد)، تاس‌کباب اصفهانی، کشکِ‌بادمجان، قیمه‌ریزه‌نخودچی، کباب زردک اصفهان، خوراک سرگنجشکی، ماش و قمری، شُله بریون‌زیره اصفهانی، بِه‌پُلو اصفهانی، گوشت و لوبیا، گوشت و عدس، گوشت و نخود(یخنی نخود)، خورش مرغ وآلوچه اصفهانی و آش سماق ….

 ایده کالاسازی خود مبنای یک تلاش گسترده برای توسعه پدیدآوری تجربه و نوآوری در آن و اقتصاد تجربه (بعنوان یک منبع عمومی ارزش‌افزای جدید) است که فرصت‌های تازه‌ای برای تقویت و گسترش فعالیت‌های خلاقانه فراهم می‌آورد. هرگز فراموش نکنیم که می‌توانیم انواع خوراک‌های اصفهانی (سنتی – مدرن) را به جای عرضه در بازار اندک به سمت بازار تولید انبوه حرکت دهیم تا توسط افراد زیادی خریداری شده و به فروش برسانیم.

بیائیم تلاش کنیم دوران و فصول گوناگون، خلوص، تازگی، سادگی و اخلاقی را که دوست داریم تداعی‌گر شهرمان باشد، در وعده‌ها و بسته‌های غذایی منعکس کنیم، نیازمندی به مزه‌های خوب را با دانش نوین درباره سلامت و رفاه پیوند داده و محور آشپزی را بر مبنای تصاویر، حال و هوا و خاطره‌سازی شهرمان قرار دهیم.

منبع:ایمنا

خانه بروجردی‌ها

خانه بروجردی‌ها توسط بازرگانی به نام حاج سید حسن نطنزی در بین سال‌های ۱۲۹۲ تا ۱۳۱۰ قمری و در دوره قاجاریه ساخته شده است.

به گزارش ایمنا، این خانه توسط بازرگانی به نام حاج سید حسن نطنزی در بین سال‌های ۱۲۹۲ تا ۱۳۱۰ قمری و در دوره قاجاریه ساخته شده است. چون صاحب خانه مال‌التجاره از بروجرد وارد می‌کرده، به خانه بروجردی مشهور شد. معمار این خانه استاد علی مریم کاشانی؛ از نوابغ معماری کاشان و از طراحان معروف ساختمان است.

خانه بروجردی‌ها ، مجموعه ساختمانی زیبا و باشکوه است و از نظر خصوصیات محلّی و عناصر معماری و تزیینات داخلی از اهمیّت فوق‌العاده‌ای برخوردار است.

این خانه با حدود ۱۷۰۰ متر مربع مساحت، شامل ۲ قسمت بیرونی و اندرونی، ۲ ورودی اصلی و فرعی، هشتی، راهرو، حیاط، تابستان نشین، زمستان نشین، آشپزخانه، حیاط‌های سرپوشیده در اطراف و زیرزمینی وسیع است.

در بدو ورود به خانه وارد هشتی خانه می‌شویم که درب ورود به قسمت اندرونی خانه هم در این هشتی قرار گرفته است. پس از آن از راهروی نسبتا طولانی و شیبدار گذشته ووارد حیاط می شویم، درکنار این راهرو ایوان شمالی خانه قرار دارد.

در قسمت شمالی ایوان یک اتاق ۵ دری واقع است که محل پذیرایی مهمانان بوده و دو طرف آن دو اتاق بهار خواب قرار دارد که به علت نور مناسب وگرمای زیاد، بیشتر در زمستان‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

ورودی اصلی در شمال ساختمان واقع شده و در دیوارهای آن سکّه‌هایی تعبیه شده که با مقرنس‌کاری گچی به طاق‌نمای اصلی سقف متصل شده است.

ورودی از طریق در چوبیِ بزرگی با کنده کاریها و گُل‌میخ‌های متعدد و دو کوبه که بر پاشنه سنگی می‌چرخد، به هشتی راه می‌یابد.

تابستان نشین، که مهمترین و اصلی‌ترین بخش خانه بروجردی‌هاست، مقابل ورودی اصلی و پشت به قرار دارد.

این قسمت شامل دو اتاق، تالار اصلی، دو سرپوشیده فرعی، یک سرپوشیده اصلی، دو گوشواره، یک شاه نشین و تالار طَنَبی است و در مرکز آن، گنبدی با نورگیرهای زیبا و تزیینات مقرنس کاری قرار دارد.

زمستان نشین، در شمال مجاور راهرو ورودی و مشتمل بر یک اتاق، یک شاه نشینِ، ۵ در با گچبری‌های زیبا و ایوانی وسیع و آفتابگیر قرار دارد.

در قسمت شرق مشتمل بر ۳ اتاقِ ۳ در در حدّ فاصل زمستان نشین و تابستان نشین است که از راهروهایی مشترک به یکدیگر راه می‌یابند. سقف اتاقها مسطح و فاقد تزیینات است.

قسمت غربیِ زمستان نشین نیز با ۲ اتاق کوچک به همراه فضایی سرپوشیده، قسمت شمالی و جنوبی بنا را به هم می‌پیوندد.

آشپزخانه وسیع با طاقچه‌ها و صندوقخانه و انباری در شمال و سمت راست مجموعه واقع است و از راهروی باریک بدان راه می یابند.

در داخل حیاط یک حوض بزرگ و باغچه‌های وسیع در اطراف آن قرار دارد. در قسمت شرقی بنا، اتاق‌ها و ایوان‌های سرپوشیده به چشم می‌خورد که در جلو ایوان‌ها پله‌هایی جهت رفتن به سرداب ها ساخته شده است.

در قسمت جنوبی بنا تالار سرپوشیده‌ای به چشم می‌خورد که محل برگزاری اعیاد و مراسم سوگواری بوده و شامل یک ایوان که دارای سقف بلندی است درجلو و یک قسمت شاه نشین در انتهای تالار که از قسمت‌های دیگر مرتفع تر بوده و دارای تزئینات خاصی است.

سقف تالار با طرح بسیار زیبایی گچبری و مقرنس‌کاری و رنگ‌آمیزی شده است. سقف‌ها و بدنه داخلی سرپوشیده و تالارهای جانبی آن با نقوش گل و مرغ و شکارگاه و حیوانات گچبری و یا نقاشی شده است.

نقاشی‌های خاه بروجردی‌ها در شیوه‌های متنوع و با رنگ و روغن و آبرنگ و زیر نظر هنرمند نامدار نقاشی ایران، کمال الملک ترسیم شده است.

سازندگان این بنا در تزیین سقف‌ها و دیوارها با استفاده از ترکیب خاک رس نرم و کاه الک کرده و کاهگل اُخری، دقت و ظرافت بسیاری به خرج داده‌اند.

در دیوار شاه نشین، تصاویری از شاهان قاجار، به شیوه‌ای متأثر از نقاشی اروپایی، ترسیم شده است. روی بعضی دیوارها مناظری با رنگ آبی کشیده‌اند که هیچکدام اصالت ایرانی ندارند، لباس اشخاص کاملاً اروپایی است.

خانه بروجردی‌ها در اواخر دوره پهلوی به علت بی توجهّیِ ساکنان آن رو به نابودر می‌رفت، اما پس از ثبت با شماره ۱۰۸۳ در فهرست آثار تاریخی، بازسازی شد و کاربری فرهنگی ـ اداری گرفت.

منبع:ایمنا

آلمان محبوب ترین کشور جهان در سال ۲۰۱۷

نتایج یک مطالعه جدید نشان می دهد کشور آلمان در سال ۲۰۱۷ با گرفتن جای آمریکا به محبوب ترین کشور جهان تبدیل شده است.

 مجله خبری ایمنا:بر اساس مطالعه مشترک انجام شده بین موسسه آلمانی پژوهش بازار” GfK ” و شرکت بریتانیایی مشاور سیاسی، “سیمون آنهولت” و از میان ۵۰ کشور مورد مطالعه، آلمان به عنوان محبوب ترین کشور دنیا انتخاب شده است.
پس از آلمان کشورهای فرانسه و بریتانیا قرار گرفته اند و کانادا و ژاپن در رده چهارم و پنجم این لیست قرار گرفته و ایالات متحده آمریکا که در رده بندی پارسال محبوب ترین کشور جهان بود به رده ششم سقوط کرده است.

محبوب ترین کشور جهان در سال 2017

عمده دلیل سقوط آمریکا از میان شاخص های شش گانه مورد بررسی، سقوط این کشور در شاخص “حکومتداری” از رده نوزدهم پارسال به رده بیست و سوم امسال بوده است و این مساله بدون تردید بی ارتباط با روی کار آمدن دولت جدید در این کشور از ژانویه سال جاری میلادی نبوده است.

ایالات متحده آمریکا در رده بندی امسال در هیچ یک از شاخص ای شش گانه مورد بررسی این مطالعه، در رده نخست قرار ندارد.

ایتالیا، سوییس، استرالیا و سوئد به ترتیب در رده های هفتم و دهم این رده بندی قرار گرفته اند.

آلمان در رده بندی پارسال همین دو موسسه، در رده دومین کشور محبوب دنیا جای داشت.

در این مطالعه شش متغبر ۵۰ کشور بررسی شده مورد مطالعه قرار گرفته است:

۱- مردم آنها

۲- شیوه حکومتداری شان

۳- صادرات کشورها

۴- گردشگری

۵- سرمایه گذاری

۶- میزان مهاجرت

گفتنی است با وجودی که در رده بندی پارسال این دو موسسه نام ۳ کشور ایران، کوبا و قزاقستان هم دیده می شد اما در رده بندی سال ۲۰۱۷ این ۳ کشور حذف شده و به جای آنها نام کشورهای بوتسوانا، اوکراین و نروژ قرار داده شده است.

از میان کشورهای خاورمیانه نام کشورهای ترکیه، مصر، قطر، امارات متحده عربی و عربستان سعودی در این رده بندی ۵۰ کشوری قرار دارد.
وضعیت ۵ کشور نخست شاخص های شش گانه بررسی شده

محبوب ترین کشور جهان در سال 2017

منبع:ایمنا

پل قلعۀ دیروز، پل کله امروز

یکی از پل هایی که بر روی رودخانه زاینده رود قرار دارد «پل کله» نام دارد.

به گزارش ایمنا، پل کلهنام پلی بر روی زاینده رود در نزدیکی روستای پل کله،   و ۳۵ کیلومتری جنوب غربی شهر اصفهان است که ارتباط دو روستای شهرستان لنجان یعنی روستاهای«نوگوران» و «مدیسه» را بر قرار می کند و در راه قدیمی اصفهان به شهرکرد قرار دارداین پل که دارای ۹۸ متر طول، ۶ متر عرض و ۱۱ دهانه است از آثار تاریخی است و قدمت آن به پیش از دوران صفویه بر می‌گردد و از مصالح آجر، سنگ و ساروج بنا شده است. پل کله ارتباط بین لنجان با استان چهار محال و بختیاری را بر قرار می کند و در گذشته اطراقگاه اشتران از سفر استان اصفهان به چهار محال بوده است.

blank

از روزگار صفوی، دوران عظمت و شکوه اصفهان آن زمان که شاه عباس صفوی اقدام به نوسازی راه ارتباطی کهن بین بختیاری و خوزستان کرده و در جهت سهولت حمل و نقل و هموار کردن راه قدیمی لنجان، پلی جدید در حاشیه شمالی زاینده رود بنا کرد که به سوی غرب اصفهان بود، این راه هموار، پلی است که بر روی زاینده رود و در مجاورت روستاهای نوگران و مدیسه قرار دارد و در ابتدا «پل قلعه» نام داشت ولی به تدریج تحت تاثیر گویش رایج این مردمان «پل کله» خوانده شد.

blank
این پل در سال ۱۳۰۰ در اثر سیل آسیب دید و توسط اهالی به صورت غیر اصولی مرمت شد. همچنین در سال ۱۳۵۳ و ۱۳۸۵ نیز مرمت‌هایی بر روی این پل انجام شد که در اثر مرمت ها شکل ظاهری برخی ازدهانه‌ها تغییر پیدا کرده است. در کالبد آجری پل کله، چشمه طاق نامساوی راهی به سوی رود باز کرده اند که شیوه اجرای معماریشان به فرم جناغی است. باغ‌ها و بیشه‌های سرسبز و خوش آب و هوای اطراف پل‌کله از دیرباز یکی از گردشگاه‌های مجاور اصفهان بوده است. پل کله بر روی پایه‌های سنگی قرار دارد و موج شکنهایی در مقابل هجوم بی امان آب ازاین پایه‌ها مراقبت می کنند این موج شکن‌ها درهر دو طرف پل به فرم سه گوش اند. چشمه‌ها توسط پایه‌های سنگی زنجیر وار به هم حلقه شده اند و راهی بنیان نهاده اند که از سالیان پیش مستحکم رو در روی رود قرار گرفته است.

blank

تا سال ۱۳۶۳ تمامی ترافیک استان‌های اصفهان و چهارمحال از روی این پل عبور می‌کرد. با احداث پل بتونی غدیر در جاده اصفهان – شهرکرد و در نزدیکی پل‌کله، بخش اعظم بار از روی این پل برداشته شد ولی در حال حاضر نیز به دلیل عدم وجود پل جایگزین تنها راه دسترسی محلی روستاهای اطراف بوده و عبور خودروهای سنگین و سبک پل را تهدید می‌کند و تکان‌های شدیدی به بدنه و پایه‌های آن وارد می‌آید به نحوی که باعث ریزش بخش‌هایی از دیواره پل و ایجاد آسیب‌هایی در بدنه آن شده است و به نظر می‌رسد که برای نجات پل‌کله باید هرچه زودتر نسبت به احداث پل جایگزین برای دسترسی محلی اقدام شود.

blank

پل کله در ۳۵ کیلومتری اصفهان به شهر کرد در دامان روستای نوگران در میان درختان کنار رود رخ پنهان داشته است. مسافران این راه می توانند حین عبور از پل غدیر با اندک کج کردن راه این پل زیبا را در آغوش درختان کنار رود ببینندپل کله در سال ۱۳۸۲ به شماره ۱۰۲۳۸ در فهرست آثار ملی ثبت شده است.

منبع:ایمنا

مسجد جامع کاشان

مسجد جامع کاشان یا همان مسجد جمعه کاشان یکی از قدیمی ترین بناهای دوره اسلامی در شهر تاریخی کاشان است.

به گزارش ایمنا، مسجد جامع کاشان یا همان مسجد جمعه کاشان یکی از قدیمی ترین بناهای دوره اسلامی در شهر تاریخی کاشان است که در خیابان بابا افضل کوچه شهیدان دقیقی واقع شده است. مسجد جامع کاشان مربوط به دوره سلجوقی (۶۲۳هجری قمری) مصادف با ۱۱۵۸ ه.ش است این اثر در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۱۵ با شمارهٔ ثبت ۲۵۲ به‌ عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. در لایه‌ برداری های اخیر از گچبری های محراب عصر سلجوقی، آثار و تزییناتی متعلق به دوره آل بویه کشف و شناسایی شده است. در شبستان تابستانی این بنا که در زیر شبستان زمستانی قرار دارد، طرح های بسیار زیبای کاشی کاری دیده می ‌شود و درکف این شبستان آثاری از کوره‌های پخت ظروف چینی به وسیله کارشناسان سازمان میراث فرهنگی در گذشته کشف شده است.

مسجد جامع کاشان (مسجد جمعه کاشان) دو محراب دارد که قبله یکی کج و قبله دیگری راست است، و دارای شبستان و گنبد و حوضخانه است و چند بار مرمت شده که تاریخ آنها معلوم نیست. این مسجد که کهن سال ترین بنای تاریخی کاشان است، در خیابان باباافضل و در محله میدان کهنه از محلات قدیمی کاشان قرار دارد و دوره تاریخی آن به سلجوقیان، ایلخانیان، زندیان می رسد. این بنا داری گنبد آجری با مقصوره و ایوان مرتفع زیر گنبد و صحن وسیع، دو شبستان بزرگ و یک شبستان تحتانی در ضلع شمالی و حوضخانه در وسط می باشد. ایوان اصلی که درضلع غربی واقع است در بلند ترین نقطه تیزه طاق در حدود ۸/ ۱۳ متر و در قسمت همسطح با پشت بام ارتفاع آن ۲/ ۱۱ متر است.

در کنار دهانه ورودی و در دو سمت، دو ورودی فرعی می بینیم که هردو منتهی به فضای زیر ایوان و در نهایت به گنبدخانه می رسند. ایوان در دو طبقه طراحی شده، که طبقه اول در حدود ۷/ ۶ متر و باقی در طبقه دوم است. عمق ایوان از حیاط، در حدود ۴/ ۷ متر، که با دو تویزه اصلی و پوشش کجاوه مانند با قوس نرمی که متعلق به معماری بومی منطقه است، همراه شده و تز یینات آجرکاری نسبتا جدیدی زینت  بخش آن است. مناره آجری که در زاویه جنوب شرقی مسجد واقع گشته، یگانه بنای تاری خداری از جمله ابنیه مفصل کاشان در عهد سلجوقی، که تاکنون باقی و برجا مانده است. در قسمت پائین مناره کتیبه سه سطری به خط کوفی با آجر برجسته ساخته شده که این عبارت آن خوانده می شود.

در باب بنای اولیه این مسجد گفته شده است که پیش از اسلام در این محل آتشکده بوده و پس از ایمان آوردن اهالی، آن را تبدیل به مسجد کرد ه اند. نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، دو پوسته بودن منار در بخش نما و سازه است. کتیبه های تاریخ دار بنا، قدیمی ترین تاریخ ثبت شده در بنا، ۴۶۶ ه.ق که در کتیبه ی مناره آجری است را نشان می دهد.

اولین بانی مسجد مشخص نیست؛ ولی مشهور است که صفیه خاتون، دختر مالک اشتر، این مسجد را بنا کرده است. بر اساس کتیبه های موجود، بانییان مرمت مسجد : “کریم خان زند”، “عبدالرزاق خان” حاکم کاشان؛ بوده اند. نام خطّاطان: “عبدالکریم” و “ابن محمدحسین محمدکاظم اصفهانی”، در کتیبه های مربوط به این مرمت آمده است.

محراب گچ بُری شده شبستان را نیز، “استاد باقر اصفهانی” ساخته است. این بنا بارها دچار خرابی های کلی و جزئی شده است و در هنگام مرمت و تجدید بنا، تغییر بسیاری در ساختمان و تزیینات آن داده اند. قدیمی ترین عنصر تاریخ دار مسجد، مناره آن است که متعلق به دوران سلجوقی است، در همین مناره شاهد خشت هایی به ابعاد ۷ × ۳۲ × ۳۲ سانتیمتر هستیم که اگر نتوان به قطع آن را متعلق به دوره ای دانست، می توان گمان را بر این گذارد که شاید متعلق به دوره آل بویه باشد که مشخصات این دوره را داراست.

نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، بحث دو پوسته بودن مناره در بخش نما و سازه است. عنصر قابل تامل دیگر در مسجد، محراب آن است که از نظر ریخت شناسی، شبهه تعلق به دوران ایلخانی را ایجاد می کند. فقط این مناره و یکی از محراب های شبستان از آن دوره باقی مانده است. دو محراب دیگر این شبستان مربوط به قرن هشتم و قرن دوازدهم هجری قمری اند. زاویه این سه محراب با هم تفاوت دارد. محراب بزرگ دوره سلجوقیان، گچ بُری نفیسی داشته که از مختصر آثار باقی مانده آن، آیه ای از سوره جمعه که در فضیلت جمعه و نماز جمعه نازل شده، در اینجا کشف شده است که این مسجد برای نخستین بار به نام جمعه جهت نماز جمعه در کاشان ساخته شده است.

مسجد جامع کاشان چون در طی قرون متوالی چندین بار دچار خرابی های کلی و جزئی شده است، از این جهت هنگام مرمت و تجدید بنا تغییرات زیادی در ابنیه و تزئینات آن داده شده، ولی مهم تر از همه زیان های وارده از زلزله سال ۱۱۹۲ ه.ق بوده است. چنان که طبق تاریخ ها موجود در کتیبه های مسجد، مرمت آنها که توسط “عبدالرزاق خان” حاکم کاشان انجام پذیرفته، بیش از ده سال بطول انجامیده است. در شبستان تابستانی این بنا که در زیر شبستان زمستانی قرار دارد، طرح های بسیاز زیبای کاشی کاری دیده می شود.

منبع:ایمنا

سفر به اصفهان ؛ شهر خلاق یونسکو

اگر تا چندین سال پیش مردم اصفهان را با همان توصیف قدیمیِ اصفهان، نصف جهان می‌شناختند، حالا توصیف جدیدتری از اصفهان ارائه شده‌است که به خوبی بیان‌گر اهمیت این شهر مهم ایران است. با پیوستن اصفهان به شبکه شهرهای خلاق یونسکو، توجه گردشگران بیش از پیش به این شهر جلب شده‌است و با شناخته‌ شدن نام اصفهان به عنوان «شهر خلاق در زمینه صنایع دستی و هنرهای مردمی»، تعداد گردشگرانی که از شهرها و کشورهای دیگر به آن سفر می‌کنند افزایش پیدا کرده‌است.

تا به‌حال حدود ۲۴۶  شهر از بیش از ۸۰ کشور در شبکه خلاق یونسکو ثبت شده که اصفهان نیز یکی از شهرهای ثبت شده در این لیست است. اصفهان به عنوان شهر خلاق در زمینه صنایع دستی و هنرهای مردمی این شبکه قرار داده شده است و همین امر می‌تواند زمینه‌ساز بروز استعدادها و خلاقیت‌های شهروندان باشد.

از آن‌طرف، آثار باستانی و دیدنی اصفهان همیشه زبان زد بوده و حتی در کشورهای دیگر نام‌آشنا هستند. این آثار باستانی به‌عنوان نماینده‌هایی برای نشان دادن بخشی از صنایع دستی و هنرهای مردمی، اهمیت فراوانی دارند. برای رفتن به این شهر تاریخی آماده شوید و در ادامه با سه تا از دیدنی‌ترین جاذبه‌های اصفهان که در آن‌ها می‌توانید نشانه‌هایی از صنایع دستی این شهر را نیز ببنید، آشنا شوید.

میدان نقش جهان، نماینده‌ معرفی صنایع دستی اصفهان

blank

میدان نقش جهان نشانی از تاریخ و هنر اصفهان

اگر هر شهری را بخواهیم با برجسته‌ترین اثر تاریخی و دیدنی‌اش معرفی کنیم، اصفهان را باید با میدان نقش جهان تعریف کنیم. این میدان از هرجهت برجسته است و چهار جاذبه گردشگری اصفهان را می‌توان یک‌جا در آن دید. این میدان یکی از بزرگ‌ترین میدان‌های جهان است و ۵۰۷ متر طول و ۱۵۸ متر عرض دارد. عمارت عالی قاپو، مسجد امام، مسجد شیخ لطف الله و سردر بازار قیصریه، آثار تاریخی این میدان هستند که در زوایای مختلف آن قرار گرفته‌اند.

اهمیت میدان نقش جهان فقط به حضور آثار تاریخی برجسته نیست، یکی دیگر از ویژگی‌های حائز اهمیت این میدان، وجود بستری برای فروش صنایع دستی و سوغاتی اصفهان است. در آنجا می‌توان انواع صنایع دستی این شهر مانند منبت‌، مینا، خاتم‌، معرق، نمدمالی، پارچه‌های قلم‌کار، سفال و سرامیک و… را پیدا کرد. گردشگران زیادی برای خرید صنایع دستی به میدان نقش جهان می‌آیند و همین باعث رونق صنعت گردشگری شهر اصفهان شده‌است.

سی وسه پل، طولانی‌ترین پلِ زاینده‌رود

blank

سی و سه پل یکی از نقاط اصلی گردشگری در اصفهان است

یکی دیگر از برجسته‌ترین نقاط گردشگری اصفهان که همیشه توجه زیادی را به سمت خود جلب می‌کند، سی و سه پل است. این بنا را با نام پل الله‌وردی خان نیز می‌شناسند. این پل در عصر صفوی و با معماری استاد حسین بنا اصفهانی ساخته شده است. یکی از زیباترین نماهای سی و سه پل زمانی‌ ایجاد می‌شود که تصویر آن در آب زاینده رود منعکس می‌شود و به عظمت و شکوه این اثر اضافه می‌کند. حال و هوای شب‌های سی و سه پل نماد کاملی از فضای شهر اصفهان را بیان می‌کند و اگر صدای آواز جوانانی که در دهانه‌های پل می‌نوازند را نیز به این فضا اضافه کنیم، جذابیتش دوچندان می‌شود.

در گوشه و کنار این بنای زیبا می‌توانید فروشگاه‌هایی را پیدا کنید که صنایع دستی و هنرهای مردمی شهر اصفهان را در ویترین خود دارند و برای شما به نمایش می‌گذارند. خرید صنایع دستی از این فروشگاه‌ها، حمایت از هنر مردم اصفهان و تشویق آن‌ها برای بروز خلاقیت‌شان است.

پل خواجو، گشتی در نور و رنگ شب‌

اصفهان

پل خواجو در نمای شب

پل خواجو یکی دیگر از پل‌هایی‌ست که بر روی زاینده رود ساخته شده. روی این پل می‌توان شیرهای سنگی‌ای را دید که در گوشه‌های ضلع شرقی پل قرار گرفته‌اند. پل خواجو ۲۴ دهانه دارد و به توصیف برخی، از نمای بالا شبیه عقابی‌ست که بال‌های خود را گشوده است. گرچه زاینده رود در سال‌های اخیر خشک شده و شانس دیدن انعکاس این پل را در آب از دست داده‌ایم، اما هنوز هم شب‌های پل خواجو زیبایی ویژه‌ای دارد و بسیاری از گردشگران بازدید از این بنا را جزء اولویت‌های خود قرار می‌دهند. زیر این پل ۲۱ تالار وجود دارد که توسط یک فضای میانی به هم متصل شده‌اند.

در گوشه و کنار این پل نیز پاساژها و فروشگاه‌هایی وجود دارند که احتمالا بتوانید صنایع دستی را داخل آن‌ها پیدا کنید.

منبع:ایمنا

تپه های سیلک

سیلک یکی از مکان‌های تاریخی پس از تمدن جیرفت کرمان در فلات ایران است که مدارک مکتوب متعلق به دوران پیش از هخامنشی در آن پیدا شده است.

به گزارش ایمنا، سیلک یکی از مکان‌های تاریخی پس از تمدن جیرفت کرمان در فلات  ایران است که مدارک مکتوب متعلق به دوران پیش از هخامنشی در آن پیدا شده است.

طبق اسناد تاریخی تمدن مردمان تپه‌های سیلک مغلوب تمدن آریایی شد و تنها یادگارهایی از آن‌ها در لایه‌های گوناگون حفاری مانند ظروف لوله‌دار بلند با نگاره اسب و خورشید و جنگ‌ افزار آهنی و شمشیر و نیزه‌های بلند پیدا شده ‌است.

تپه سیلک

خطی که هم‌زمان با آغاز تاریخ در ایلام به وجود آمده ‌بود، با نام پرتو ایلامی شناخته شده، پس از رها شدن این پایگاه بازرگانی از میان رفته است. گفتنی است خط پرتو ایلامی به موازات خط سومری رشد کرده و از یک خط تصویری چند کلمه‌ای نمادین به یک خط هجایی با کلمات مرکب از علایم تغییر یافت. این خط در این مرحله ٢۵٠٠ علامت داشت که علایم معمولا از بالا به پایین نوشته می‌شده است، اما عکس آن نیز گاهی مشاهده شده است. در قرن ٢۴ پیش از میلاد کاتبان ایلامی خط میخی اکدی را به سلیقه خود می‌نوشتند.

تاریخچه تپه سیلک

نزدیک به پنج‌هزار سال پیش از میلاد، مردم غارنشین فلات ایران در پی دگرگونی‌هایی که از لحاظ آب و هوا و تشکیل مزارع و چمن‌زارها به وجود آمده بود، به دشت‌ها روی آوردند و زندگی تازه‌ای را آغاز کردند و در تمدن آن‌ها نسبت به دوران  پیشین پیشرفت بیشتری دیده شد. کهن‌ترین مردم دشت‌نشین، مردم محل سیلک (Sialk) نزدیک کاشان بودند که آثار زندگی آن‌ها طی کاوش‌ها کشف شده است. میدان‌گاه باستانی سیلک نیز در منطقه فین کاشان واقع شده ‌است و پیشینه‌ای نزدیک به هفت هزار سال دارد.

14

آثار کشف شده در سیلک

تپه سیلک در حقیقت زیگورات یا نیایشگاه مردمان باستانی بوده که از گل رس و سفال ساخته شده ‌است. زیگورات سبک معماری مذهبی ویژه شهرهای عمده بین النهرین و ایران بوده است که طبق آن بنا به‌ صورت برج مطبق هرمی شکل بنا می‌شد.

5

چگونگی کشف تپه سیلک کاشان 

در حدود هشتاد سال پیش با جاری شدن سیل در زمین‌های کشاورزی کاشان، تمدنی بزرگ و چندهزار ساله نمایان شد؛ ابزارآلات و سفالینه‌هایی متفاوت با ابزارهای کنونی پیدا شدند که حیرت و حس کنجکاوی همه را برانگیختند و در این میان، افرادی که می‌خواستند یک شبه ره صد ساله را بروند، دل خاک‌های این تپه را زیر و رو کردند. بعد از مدتی با فروخته شدن آثار به‌ دست آمده توسط مردم و به‌ خصوص کشاورزان منطقه به دلالان عتیقه‌، پای غارتگران هم به «سیلک» باز شد. تمدنی گمشده که هزاران سال از عوامل مخرب طبیعی در امان مانده بود به مزرعه‌ شخم‌ زده‌ی‌ عتیقه‌فروشان تبدیل شد و سرانجام با انتقال آثار تاریخی به کشورهای غربی، «رومن گیرشمن»، باستان‌شناس موزه لوور فرانسه، با هدف شناخت و شاید نجات تمدنی که به همه‌ی مردم جهان تعلق داشت، روانه‌ی ایران شد.

32

گیرشمن و تیم همراهش  

اقدامات بعد از کشف تپه

اما بعد از خاتمه فعالیت‌های گیرشمن و چاپ گزارش‌های او، تا سال ۱۳۸۰ توجهی به سیلک نشد، به‌ طوری که بسیاری از اراضی این محوطه به زمین کشاورزی تبدیل شد و به گفته برخی ساکنان قدیمی برای گسترش شهر و خانه ‌سازی‌ها فاصله چندانی تا این محوطه باقی نمانده بود؛ و در صورت ادامه این روند، از این تپه‌ی باستانی به ‌جز نام و خاطره‌ای باقی نمی‌ماند. سرانجام دکتر صادق ملک شهمیرزادی، باستان‌شناس بزرگ و کوشای کشورمان، برای بررسی و ادامه‌ کاوش‌ها به سیلک رفت و با انجام پنج فصل کاوش که تا سال ۱۳۸۵ طول کشید، توانست نتایج کارهای خود را در چند جلد آماده‌ چاپ کند.

تپه سیلک

پس از پایان یافتن کاوش‌های دکتر ملک شهمیرزادی، تا امروز (یعنی در طول شش سال گذشته)، این محوطه‌ی باستانی دچار اتفاق‌های ناگواری شده و تخریب‌هایی در آن رخ داده است. برخی کارشناسان میراث فرهنگی از انجام حفاری‌هایی توسط اداره‌ی برق کاشان در حریم درجه‌ی یک سیلک و نصب تیرهای بتونی چراغ برق خبر دادند،‌ اتفاقی که باعث شد تا دیگر همسایگان و متجاوزان به محوطه‌ تاریخی سیلک اقداماتی غیرقانونی مانند ساخت‌ و ساز، حفاری و حتی آسفالت کردن خیابان‌هایی در محدوده‌ی عرصه سیلک انجام دهند.

54

کاوش‌های قدیم تپه سیلک کاشان

هیئت باستان شناسی به سرپرستی رومن گیرشمن سه فصل کاوش در سال‌های ۱۹۳۳، ۱۹۳۴ و ۱۹۳۷ میلادی روی هر دو تپه سیلک و دو گورستان نزدیک به آن انجام دادند و در سال ۱۹۳۸ (۱۳۱۷ خورشیدی) در دو مجلد با عنوان سیلک کاشان به زبان فرانسوی در پاریس چاپ کردند، که بعدها به دست انتشارات میراث فرهنگی ایران به فارسی ترجمه شدند. رومن گیرشمن تاریخ این تمدن را حدود ۱۰,۰۰۰ سال تخمین زده است.

32

کاوش‌های جدید تپه سیلک کاشان 

در سال ۱۳۸۰ خورشیدی دکتر صادق ملک شهمیرزادی از سوی سازمان میراث فرهنگی ایران برای کاوش به منطقه فرستاده شد، او نیز با شرط این که خودش گروه کاوش را انتخاب خواهد کرد، این مسئله را پذیرفت. گروه کاوش او که بسیار با دقت، از تمامی کارشناسان حوزه‌های مختلف حتی از سایر کشورها گزینش کرده بود، برای انجام عملیات باستان‌شناسی به سیلک رفتند. طی ۵ فصل کاوش که تا سال ۱۳۸۵ ادامه داشت، به نتایج جدیدی دست یافتند که در مجلدهایی منتشر شد:

  •  زیگورات سیلک (نتایج فصل اول کاوش)
  • سفالگران سیلک
  • نقره‌کاران سیلک
  • شکارچیان سیلک

در طی کاوش‌های این گروه نیایشگاه سیلک، که به زبان اکدی «زیگورات» توسط رومن گیرشمن (کاشف زیگورات چغازنبیل) نامیده می‌شود، کشف شد.

24

دیوارهای داخلی خانه‌ها را با گل اخری رنگ و مردگان را در زیر کف اتاق‌ها، که فاقد آجر فرش یا سنگ فرش بود، دفن می‌کردند. مردگان را در این قبرها به صورت «چمپاته» به خاک می‌سپردند و همراه آن‌ها در گورشان اشیایی قرار می‌دادند و این اشیا در بعضی از گورها پر ارزش و زیاد و در بعضی دیگر کم و بی‌ارزش بودند. در خرابه‌های تپه باستانی سیلک چند اسکلت انسان و ظروف باستانی پیدا شده ‌است که در حال حاضر، در موزه‌های لوور فرانسه، موزه ملی ایران و موزه باغ فین و موزه‌ای در کنار این مجموعه باستانی نگهداری می‌شوند.

24

ظرف سفالی با دهانه ی لوله ای شکل کشف شده در تپه سیلک ( کاشان)، ۳۵۰۰سال قبل میلاد،  موزه ملی ایران 

نشانه‌های از تمدن بزرگ بشری

از نکات دیدنی این منطقه باستانی وجود خرده سفال‌های چند هزار ساله روی زمین و پیرامون این تپه‌ها است. همچنین پیدا شدن دوک‌های ریسندگی و بافندگی نشانی از آشنایی این مردم  از صنعت ریسندگی و بافندگی دارد. همچنین، ساکنان این منطقه با ذوب کردن فلزات برای خود وسائل و ابزارهای کار می‌ساختند. با کشف کوره ذوب فلزات در بخش جنوبی این تپه، می‌توان شهر سیلک را جزو صنعتی‌ترین شهرهای آن دوران محسوب کرد.

21

نمای بازسازی‌شده از تپه سیلک 

تپه سیلک در نگاه اول یک تپه خاکی است و جاذبه‌ای برای دیدن، آن هم در گرمای شهر کاشان ندارد، ولی با کمی توجه به قدمت و شناخت تاریخی، آن‌وقت این تپه دالانی برای ورود به دنیایی دیگر محسوب خواهد شد.

254

تپه سیلک در سال ۱۳۸۹

کاوش‌های باستان‌شناسی

نتایج به دست آمده از کاوش‌ها روی تپه‌های سیلک تمدن آن را به شش دوره فرهنگی متمایز تقسیم می‌کند که عبارتند از:

دوره اول و دوم 

این دوره مربوط به قدیمی‌ترین یا اولین ساکنان تپه شمالی است که حدود هفت هزارسال پیش شکل گرفته بود. بر اساس گزارش گیرشمن، ساکنان اولیه در کلبه‌های موقتی زندگی می‌کردند که آنها را با نی و شاخه می‌ساختند و روی آن را با گل می‌پوشاندند. سپس خانه‌ها را با دیوارهای چینه‌ای و در دوره دوم با خشته‌ای دست‌ساز می‌ساختند. مردم ساکن تپه‌های شمالی، ظروف سفالی خود را احتمالا در کوره‌ها می‌پختند.

در دوره دوم استفاده از نقش‌های هندسی روی سطوح سفال‌ها یا نقوش گیاهی و حیوانی نیز روی آنها انجام می‌شد. مردمان این دوره به شکار کشاورزی و شبانی می‌پرداختند و همچنین با یافتن سنگ‌های طبیعی مس و با استخراج آنها، زیورآلات کوچک می‌ساختند. مردم سیلک مردگان خود را به‌صورت جمع شده، در حالی‌که سطح بدن آن‌ها را با قشر نازکی از محلول گل اخرا پوشش می‌دادند، به همراه هدایایی به زیر کف منازل خود دفن می‌کردند.

4

دوره سوم 

در حدود۶ هزار و ۱۰۰ سال پیش ساکنان تپه‌های شمالی محل سکونت خود را ترک کرده و احتمالا عده‌ای از آن‌ها در فاصله حدود ۶۰۰ متری جنوب تپه‌های شمالی (تپه‌های جنوبی) ساکن شدند. در این دوره خانه‌ها با خشت‌های مستطیل شکل ساخته می‌شد و فرهنگ دفن مردگان به صورت دوره قبل بوده است.

در اواسط دوره سوم مردم از چرخ‌های سفالگری سود می‌بردند و سفال‌ها در کوره‌های مخصوص پخته می‌شد که حرارت آنها قابل کنترل بود. در تزیین این سفالینه‌ها علاوه بر نقوش قبلی از نقوش انسانی نیز استفاده می‌شد. پژوهش‌های گیاه‌شناسی نمایانگر آن است که کاشان در این دوره دارای آب‌ و هوای معتدل بوده است. در این دوره صنعتگران سیلک روش استخراج نقره از سنگ معدن را فراگرفته و اشیاء زینتی و زیورالات را از نقره می‌ساختند. یکی از مهم‌ترین پدیده‌های فرهنگی اواخر دوره سوم استفاده از مهرهای مسطح است.

354

دوره چهارم 

این دوره که از حدود ۵,۰۰۰ سال قبل آغاز شده و تا حدود ۴,۵۰۰ سال ادامه داشته، به نام دوره آغاز نگارش یا آغاز دوره شهرنشینی یاد می‌شود. مهم‌ترین تحول فرهنگی این دوره پیدایش خط و نگارش به صورت اولیه است. در این دوره از مهرهای استوانه یا سیلندری منقوش به اشکال حیوانی یا هندسی استفاده می‌شد که نمایانگر پیشرفت تجاری و بازرگانی در آن دوره بوده است و به علت شرایط مساعد زندگی رشد جمعیت روند افزایشی به خود گرفت.

54

نوشته‌های پیش از ایلامی ـ سیلک 

دوره پنجم 

این دوره که تاریخی در حدود ۳,۲۰۰ سال پیش دارد. مربوط به مهاجرت مهاجران جدید به سیلک است. مهم‌ترین فرهنگ این اقوام ساختن ظروف سفالی خاکستری رنگ است. معماری این مهاجران به روی بقایای ساختمان‌های دوره قبل ساخته شد. در این دوره، فرهنگ خاکسپاری مردگان با استفاده از گورستان‌های مجزا دگرگون شد. گورستان مردم (گورستان الف) این دوره در ۲۰۰ متری جنوب تپه‌های جنوبی قرار داشت که امروزه به کلی تخریب شده و تنها ۱۵ قبر از مجموع این گورستان توسط کاوشگران فرانسوی مورد کاوش قرار گرفته است. همچنین، به دلیل اعتقاد به زندگی بعد از مرگ در کنار مردگان خود اشیاء سفالی ابزار آهنی و مهر و… قرار می‌دادند.

54

دوره ششم 

در تپه‌های جنوبی که بین سال‌های ۲,۸۰۰ و ۲,۹۰۰ سال قدمت دارند، متعلق به مردمانی بود که مردگان خود را در گورستان ۲۵۰ متری غرب تپه جنوبی (گورستان ب) دفن می‌کردند. به عقیده گیرشمن آن‌ها مهاجران جدید بودند که در تپه‌های جنوبی ساکن شدند. در این دوره سطح کل تپه مسطح شد و در نتیجه معماری دوره پنجم به طور کلی از بین رفت، فرهنگ خاکسپاری کمی دگرگون شد و علاوه بر فعالیت‌های قبلی، چاله گورها را به شکل تپه در می‌آوردند و برخی از این گورها با سنگ‌های تراش خورده یا آجرهای بزرگ پوشانده می‌شد که احتمالا نمایانگر منزلت مردگان بوده است. مجموع ۲۰۰ قبر از این دوره توسط هئیت فرانسوی مورد کاوش قرار گرفته است.

از شاخص‌های دوره ششم، ظروف سفالی هستند که کاربرد تدفینی داشته‌اند، بعضی از این ظروف لوله‌دار یا شکل حیوانات و پرندگان هستند و سطوح آنها با نقوش هندسی، حیوانی و انسانی تزئین شده‌ است.

4

موقعیت جغرافیایی تپه سیلک

تپه‌های سیلک کاشان در ضلع جنوبی‌غربی این شهر و در سمت راست جاده کاشان به فین یعنی خیابان امیر کبیر واقع شده و شامل دو تپه شمالی و جنوبی یا همان گورستان الف و ب به فاصله ۶۰۰ متری از هم است. گورستان الف با قدمت ۳۵۰۰ ساله  امروزه روی بلوار امیرالمومنین کشیده شده است. گورستان ب نیز با قدمت ۳۰۰۰ ساله در زیر باغ ها و مزارع کشاورزی ضلع غربی تپه قرار گرفته است.

منبع:ایمنا

گردشگری کودک در دنیای کودکان

کودکان بخشی از جامعه گردشگری بشمار می‌روند و گردشگری کودک نوعی از گردشگری و ازجمله مهم‌ترین حوزه‌های گرد شگری به شمار می‌رود که با حساسیت‌های بسیاری همراه است و در دهمین نمایشگاه بین‌المللی گردشگری اصفهان نیز موردتوجه قرار گرفت.

یک  فعالان حوزه گردشگری کودک به خبرنگار ایمنا گفت: در حوزه گردشگری کودک و نوجوان تلاش کردیم تا در زمینه تربیت همیار گردشگر، همیار طبیعت و ارتباط کودکان و نوجوانان با توریست وارد شویم.

مریم السادات قیامی در خصوص آشنایی کودکان همیار گردشگر با میراث فرهنگی شهر و کشور، افزود: در تربیت همیار گردشگر، کودکان با اماکن فرهنگی و بناهای تاریخی و فرهنگ گردشگری آشنا می شوند و می توانند شرح یک بنا را در قالب داستان های کودکانه توضیح دهند که در این خصوص اصل تفسیر میراث فرهنگی به زبان نوجوانی رعایت شده است و برای مثال وقتی کودکی به عالی قاپو می رود متوجه هستند که سازنده این بنا که بوده و اهداف ساخت بنا و دیگر جزییات آن چیست.

این دانش آموخته دکترای ژئولوژی و فعال حوزه توریسم و ژئوتوریسم با تاکید بر اهمیت آشنایی کودکان با فرهنگ و هویت ایرانی، تصریح کرد: با توجه به وضعیت کنونی و تهاجمات فرهنگی باید بچه ها به ایرانی بودن خود افتخار کنند و بهترین اقدام عملی این است که بچه ها را با میراث فرهنگی کشورشان آشنا کنیم و به آنها نشان دهیم ایران از گذشته تا امروز چه افتخاراتی داشته است.

اهمیت فرهنگ گردشگری برای گردشگرپذیری

مدیر موسسه زمین پویان آپادانا در خصوص دوره های همیار طبیعت در اصفهان گفت: همیار طبیعت به معنای آشنایی کودکان با پرندگان، خزندگان، پستانداران و کوهها و سنگ ها است که یک دوره کارگاه برای کودکان درنظر گرفته می‌شود و پس از گذراندن آن کودکان در محیط طبیعی ازجمله مناطق حفاظت شده همچون منطقه کلاه قاضی، جانوران، آهوان و تمام موجودات طبیعی را می بینند و آشنایی لازم با علوم طبیعی را در طبیعت به دست می آورند، ضمن اینکه کودکان مهارت های ارتباط با گردشگر را به زبان انگلیسی خواهند آموخت.

این فعال گردشگری کودک در اصفهان با بیان اینکه تنها در اصفهان به این شکل به موضوع همیاری طبیعت و توریسم کودک به صورت تخصصی توجه شده است، افزود: در اصفهان به دلیل وجود بناها و میراث تاریخی بیشمار برای اولین بار است که کودکان و نوجوانان را به صورت حرفه ای در حوزه گردشگری آموزش می دهیم و این آموزش ها تماما با مجوزهای لازم از فنی حرفه ای، میراث فرهنگی و آموزش و پرورش است.

مدیر موسسه زمین پویان آپادانا با تاکید بر اهمیت صنعت گردشگری و توریسم گفت: در این وضعیت که زاینده رود خشک شده و کشاورزی ما رو به نابودی است باید از گردشگری استفاده کرد و ما زمانی می توانیم بگوییم که گردشگرپذیر شده ایم و فرهنگ گردشگری در کشور ما جا افتاده است که ریشه های این گردشگری را در کودکان مان تقویت کنیم تا آنها در بزرگسالی مشکلات امروزی را نداشته باشند.

افراد اندکی به گردشگری کودک آشنایی دارند

وی با اشاره به لزوم تربیت همیار گردشگر، اظهار کرد: زمانی کمربندهای خودرو بسته شد که همیاران پلیس که همین کودکان و نوجوانان بودند که به میدان آمدند پس برای همیار گردشگری و ترویج فرهنگ گردشگری باید از بچه ها شروع کرد. مردم کشور ما و شهر اصفهان مهمانپذیر و مهماندوست هستند اما به واقع هنوز در کشور اصول گردشگری را نمی دانیم چرا که هنوز فضاهای شهری را برای گردشگری و پذیرش توریست مناسب نکرده ایم و این مناسب سازی را باید از بچه های این مرز و بوم شروع کرد.

قیامی با بیان اینکه اصفهان یکی از شهرهایی است که بیش‌ترین میزان بنای تاریخی و گردشگر را دارد، اظهار کرد: باعث تاسف است اگر کودکان اصفهانی میراث فرهنگی شهر خود را نشناسند و امروز تعداد کسانی که به مفهوم گردشگری کودک آشنا باشند بسیار کم است. ما از مسئولین شهر تقاضای همکاری بیشتری داریم هرچند مسئولین همکاری خوبی با ما داشته اند اما جا دارد به دلیل توسعه گردشگری به گردشگری کودک بیش از این بها داد چرا که تمام حلقه های گردشگری ازجمله از هتل داری، آژانس ها و صنایع دستی نیازمند یک بستر آماده هستند و اصفهان می تواند با درنظر گرفتن تمام تمهیدات صدها برابر بیش از این توریست داشته باشد.

این فعال حوزه توریسم و ژئوتوریسم با با تاکید بر اینکه با تربیت کودکان در زمینه گردشگری میراث فرهنگی خود را از نابودی نجات می دهیم، تصریح کرد: اگر کودکان را در زمینه گردشگری تربیت کنیم قطعا فرزندان ما حافظ میراث فرهنگی و تاریخی خود خواهند بود چرا که هر چیزی که در کودکی آموزش داده شود تاثیرگذار خواهد بود.

همیار گردشگر و هدفمندسازی اردوهای آموزش و پرورش

وی با بیان اینکه اهمیت گردشگری کودک باید برای خانواده ها و مسئولین روشن شود، گفت: اگر اهمیت این موضوع روشن شود مدیران شهری برای تبلیغات شهری ما را یاری می دهند و خانواده ها و آموزش و پرورش نیز همکاری لازم را برای گسترش این نوع همیاری گردشگری بیشتر خواهند کرد.

قیامی در انتقاد به عدم هدفمند بودن اردوها در آموزش و پرورش، گفت: طرح همیار گردشگر به غنی سازی و هدفمندسازی اردوهای آموزش و پرورش منجر خواهد شد؛ متاسفانه اردوهای آموزش و پرورش خالی از افراد متخصص گردشگری است و کودکی که بارها به میدان نقش جهان رفته اما از پیشینه ساخت آن چیزی نمی داند قطعا چنین اردویی دستاورد مثبتی نداشته است.

این دکترای ژئولوژی و فعال گردشگری کودک در خصوص اهمیت حضور راهنما در اردوها گفت: معلمان تاریخ نمی توانند مانند یک راهنمای تور و گردشگری کودک که اصول تفسیر کودک و روانشناسی کودک و نوجوان را گذرانده در اردوها موفق عمل کنند و لازمه این اردوها وجود مربیان متخصص گردشگری کودک است تا در اردوها همراه باشند.

مدیر موسسه زمین پویان آپادانا در خصوص لزوم هدفمند کردن اردوهای دانش آموزی گفت: در اردوها نباید کودکان تنها به بازی و خوردن خوراکی محدود شوند، هرچند بازی‌های بومی و محلی مناسبی در گردشگری کودک تعریف شده است تا کودکان را از فضای بازی های رایانه ای بیرون بیاورد که تمام این امور باید با حضور متخصصین اجرا شود که متاسفانه برگزاری اردوهای غیرهدفمند و بدون دستاورد، بدترین خیانتی است که آموزش و پرورش در قالب اردوهای خود به فرزندان این مملکت می کند.

منبع:ایمنا