ماه رمضان در اندونزی‌ پرجمعیت‌ترین کشور مسلمان

ماه رمضان، ماه آگاهی بیشتر از حقایق هستی، تقویت اراده و آزادی از زنجیرهای درونی است. این ماه جان‌ها را طراوتی جانانه می‌بخشد و چشم وگوش مومنان را با نوای معنوی همراه می‌کند.

اندونزی به عنوان پرجمعیت‌ترین کشور مسلمان در جهان شناخته می‌شود؛ این کشور دارای فرهنگی غنی بوده و از این رو مردم این کشور هر ساله برای استقبال از ماه مبارک رمضان سنت‌ها و آیین مخصوص به خود را برگزار می‌کنند که این مراسم به عنوان آداب و رسوم این کشور در اعیاد مذهبی شناخته می‌شود و گردشگران بسیاری را جذب این کشور می‌کند. علاوه بر این‌ها ذبح بز و یا گاو برای استقبال از ماه رمضان، آدابی است که تحت عنوان «مئوگانگ» و از ۱۴۰۰ سال پیش تاکنون برگزار می‌شود.

یکی از سنت‌های خاص این کشور در استقبال از رمضان، ترقه‌بازی و آتش‌بازی  کودکان در خیابان ها است که به یک فرهنگ در میان جامعه تبدیل شده است و اغلب در تعطیلات عید نیز دیده می‌شود؛ در دست گرفتن مشعل توسط مردم این کشور از دیگر رسوم اسقبال از ماه مهمانی خدا است.

 

از جمله آیین‌های مردم این کشور در ایام ماه رمضان می‌توان به صرف وعده‌های سحر و افطار در کنار یکدیگر و عذرخواهی از اشتباهات گذشته اشاره کرد. زیارت درگذشتگان نیز از دیگر آداب این کشور در ماه رمضان است که در جهت زنده نگه‌داشتن یاد آن‌ها و توجه به زندگی پس از مرگ صورت می‌گیرد.

مردم مسلمان این کشور در رمضان رویه زندگی خود را تغییر می‌دهند و بیشتر وقت خود را صرف عبادت، تلاوت قرآن و تردد به مساجد می‌کنند. مسلمانان این منطقه پس از رویت هلال ماه تا صبح در مسجد می‌مانند، طبل می‌زنند و آغاز این ماه را به یک‌دیگر تبریک می‌گویند. به علاوه مسلمانان اندونزی در عید فطر از خانه‌های خود خارج می‌شوند و ندای الله‌اکبر سر می‌دهند.

ماه رمضان

مردم این کشور قبل از افطار و برای خرید خوراکی‌های مخصوص این ماه مبارک به غرفه‌های غذایی که شامل غذاهای سنتی، نوشیدنی‌های شیرین و بهترین غذاهای مخصوص افطار می‌شود، رفته و برای سفره افطار خود خوراکی تهیه می‌کنند؛ این سنت با نام «نگابورات» یا «بازارگردی در رمضان» شناخته می‌شود.

«ابهم» نوعی شیرینی شبیه به کیک است که در این ماه مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ هم‌چنین برنج به همراه ماهی، مرغ و گوشت غذای معروف و اصلی مردم این منطقه در این ماه محسوب می‌شود.

در کشور اندونزی تمام رستوران‌ها و قهوه خانه‌ها در طول روزهای ماه رمضان تعطیل و مساجد در طول شبانه روز باز هستند و هنگام غروب برای افطاری دادن به روزه‌داران آمادگی کامل دارند. گروهی از جوانان هر روز در هنگام سحری و افطار به خیابان‌ها رفته و برای آگاه کردن مردم از مان افطاری و سحر به طبل‌زنی می‌پردازند و این اقدام در واقع نمادی از ماه رمضان در کشور اندونزی شناخته می‌شود.

از دیگر آداب مردم اندونزی در ماه مبارک رمضان می‌توان به سنت «نیدران» اشاره کرد؛ این مراسم در دهمین روز از ماه رمضان برگزار می‌شود که طبق آن افراد شرکت‌کننده پس از اقامه نماز در آرامگاه والدین خود به خوردن غذا به صورت دسته جمعی می‌پردازند.

 

«بالیماو»، «پادوسان» و «وگدران» نیز از آیین‌هایی هستند که در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان برگزار می‌شوند، که لزوم توجه به پاکیزگی درونی و ظاهری مسلمانان و روزه‌داران از جمله آداب برگزاری آن‌ها به شمار می‌رود.

blank

 

برگزاری مراسم شب‌های قدر و احیاء نیز از دیگر رسومی است که در این کشور برگزار می‌شود. در این شب‌ها تعدادی از ایرانیان مقیم اندونزی و خانواده‌های آن‌ها در محل اقامت‌گاه سفیر ایران در جاکارتا حضور داشته و مراسم سوگواری شهادت امام علی(ع) را برگزار می‌کنند.

مسلمانان اندونزی ده شب پایانی ماه رمضان را به شب‌ زنده‌داری و عبادت سپری می‌کنند و معتقدند شبی از این شب‌ها، شب قدر است. همچنین به مناسبت شب نزول قرآن کریم، مراسمی در قصر ریاست جمهوری اندونزی برگزار و مراسم احیاء شب‌های قدر به صورت سراسری از رادیو و تلویزیون این کشور پخش می‌شود.

عید فطر در اندونزی

عید فطر در اندونزی با نام «لباران» شناخته می‌شود. تعطیلات رسمی این عید سه روز است و «مادیک» یکی از آداب رایج در این روزها است که بر اساس آن افراد به منزل والدین خود رفته و به برگزاری جشن در کنار یکدیگر می‌پردازند.

مردم اندونزی در این روز غذاهای مخصوصی مانند «رندانگ»، «اوپور آیام» که مرغ  پخته شده در شیره نارگیل است که در زمان افطار همراه با کوفته برنجی داخل برگ درخت خرما برای مهمانان تهیه شده و سرو می‌شود. در این روز کودکان لباس‌های نو به تن کرده و از بزرگ‌ترها عیدی دریافت می‌کنند.

 

با این حال به دلیل شیوع و همه‌گیری ویروس کرونا در ماه رمضان سال گذشته و امسال بسیاری از این آداب و رسوم در کشور اندونزی لغو شده و یا با محدودیت‌هایی برگزار می‌شوند. سال گذشته تمام سفرها طی تعطیلات عید فطر ممنوع اعلام شد و حمل‌ونقل عمومی بین شهرهای بزرگ نیز به حالت تعلیق درآمده بود و به سبب رعایت و اجرای این قوانین، ده‌ها هزار سرباز در ایستگاه‌های بازرسی قرار گرفته بودند.

منبع: ایسنا

مرتبط:

آداب و مراسم ماه رمضان در بندرلنگه و بستک

مردم ترکیه چگونه به استقبال ماه رمضان می‌روند؟

آداب استقبال از رمضان در سوئیس خاورمیانه

جزیره سقطری _سفر به دل شگفتی‌های جواهر دریای عرب

در سال‌های گذشته، کشور یمن همواره برای مخاطبان، تداعی کننده جنگ و فقر و محرومیت بوده است. اما این فقط بخشی از تاریخ و جغرافیای یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. یمن با وجود سال‌های پرتنشی که پشت سر می‌گذارد، هنوز هم محل قرارگیری جزیره سقطری،  یکی از زیباترین و پر رمز و رازترین جزار خاورمیانه است که در ادامه به معرفی آن خواهیم پرداخت.

«جزیره سقطری» مجمع‌الجزایری در غرب اقیانوس هند و در دهانه خلیج عدن بوده که میان دو قاره آسیا و آفریقا قرار گرفته و متعلق به خاک یمن است. این مجمع‌الجزایر از جزیره مرجانی «سقطرا»، «عبدالکوری»، «سمهه و درسه» تشکیل شده است که جزایر اصلی آن به‌شمار می‌آیند. اما جزایر کوچکتر دیگری نیز وجود دارند که با احتساب آن‌ها، مساحت این جزیره به چیزی حدود ۳۶۲۵ کیلومتر می‌رسد.

اگرچه که جزیره سقطری تاریخ طولانی و جایگاه مهمی در مبادلات تجاری امپراتوری‌های شرق و غرب دارد، اما تا سال ۲۰۰۸ میلادی و پیش از آن‌که گیاهان و حیات‌وحش این جزیره در لیست برنامه بین‌المللی میراث طبیعی یونسکو قرارگرفت، چندان شناخته شده نبود.

جزیره سقطری

 

با بررسی شواهد تاریخی، خواهیم یافت که نام این جزیره در کتاب مقدس انجیل آورده شده است؛ چراکه در گذشته دین ساکنان این جزیره، به دین مسیحیت نسطوری ایمان آورده بودند اما در قرن شانزدهم میلادی به دین مبین اسلام گرویدند.

یکی از مهمترین ویژگی‌های این جزیره وجود ماده‌ای به نام «خون سیاوشان» است که نوعی صمغ درخت کمیاب به شمار آمده و فقط در این جزیره یافت می‌شود. طبق متون تاریخی، ارسطو پس از ورود به این سرزمین، نامه‌ای به اسکندر مقدونی نوشت و از او خواست تا جمعی از یونیان را به آنجا اعزام کند تا به ارسطو در جمع‌آوری این ماده کمک کنند و بعدها از آن ماده در ساخت داروی مسهل استفاده کرد.

این جزیره در طول تاریخ، محل حکومت اقوام گوناگونی بوده که از سراسر دنیا به آن‌جا می‌آمدند و ساکن می‌شدند. یکی از دلایل این امر و جذابیت این جزیره برای حاکمان و استعمارگران جهان، وجود مواد طبیعی کمیاب و همچنین قرارگیری این جزیره در منطقه‌ای مهم از لحاظ مطالعات ژئوپلتیکی است و همین امر در طول تاریخ موجب فرمانروایی حکومت‌هایی مثل «اسکندر مقدونی»، «روم»، «یونان» و تعداد زیادی از حکومت‌های دیگر شده است.

تا قبل از شورش ضداستعماری مردم یمن، این جزیره سال‌ها در میان حکومت‌های جهانی و منطقه‌ای محل نزاع بوده است و هرکدام سعی می‌کردند از آن بهره‌برداری کنند. در سال‌های اخیر نیز سقطری به مرکزی برای رقابت‌های ژئوپلتیک میان دولت‌های سومالی، اریتره، عربستان، قطر، هند و امارات متحده عربی بدل شده است. و این نشان‌دهنده اهمیت و جایگاه این مجمع‌الجزایر در محاسبات و مطالعات سیاسی است.

جزیره سقطری که با نام «جواهر دریای عرب» نیز شناخته می‌شود در جنوب کشور یمن قرار گرفته و اشراف کاملی بر دریای سرخ و منطقه شاخ آفریقا دارد، به ‌نوعی مسیرهای بین‌المللی حمل‌ونقل و تجارت نفت از این جزیره عبور می‌کند.

جزیره سقطری

این جزیره از تنوع زیستی فراوان، مناظر طبیعی فوق‌العاده، سواحل رویایی، غارهای آتشفشانی اعجاب انگیز، آب‌های بلوری و صخره‌های مرجانی زیبایی برخوردار است و به دلیل قرارگیری در یک مجمع‌الجزایر و دوری طولانی مدت از خشکی‌های قاره‌ای، همچنان دست نخورده باقی‌مانده و طبیعت ناب و زیبایی را به ارمغان آورده است؛ تا جایی که عده‌ای تجربه زندگی در این جزیره را مشابه زندگی در سرزمین‌های فضایی ناشناخته می‌دانند؛ چراکه طبیعت آن ناب و بدون دخالت انسان باقی‌مانده است.

جمعیت این جزیره حدود ۵۰هزار نفر تخمین زده می‌شود که عموما از اعراب جنوب هستند و در میان آن‌ها افرادی از سرزمین‌های سومالی و هندوستان نیز دیده می‌شوند. اما نکته قابل توجه زبان و گویش مردم این جزیره است که فقط در همین منطقه یافت می‌شود و مخصوص ساکنان جزیره سقطری است.

تماشای مناظر طبیعی ناب، کوه‌های آهکی برافراشته، شنزارهای سفید و حیات جانوری و گیاهی خاص این منطقه، باعث شده است تا با وجود آب‌وهوای گرم و خشک این منطقه، باز هم جزیره سقطری به‌ عنوان یکی از زیباترین جزایر جهان شناخته شود.

تا کنون حدود ۱۲۰ نوع پرنده در این جزیره شناسایی شده‌اند که ۵ مورد از آن‌ها فقط در سقطری زندگی می‌کنند. با این ‌وجود به محض ورود گردشگران به این جزیره انواع گونه‌های پرندگان و زیبایی آن‌ها توجه افراد را به خود جلب خواهد کرد تا جایی که ممکن است گردشگران مدیریت زمان از دستشان خارج شود.

جزیره سقطری

علاوه بر این، حیات جانوری در سقطری فقط منحصر به پرندگان نیست و تا کنون حدود ۲۵۳ گونه مرجان، ۷۳۰ گونه ماهی ساحلی،۳۰۰ گونه از انواع خرچنگ و میگو و انواع خزندگان و نرم‌تنان در این جزیره شناسایی شده‌اند که حدود ۹۰ درصد این خزندگان فقط در همین جزیره زیست می‌کنند. اما این تمام شگفتی‌های این جزیره نیست و هرساله غواصان زیادی از سراسر دنیا به این منطقه سفر کرده و از تماشای دنیای زیر آب در این جزیره، لذت می‌برند.

همچنین این جزیره با حدود ۵۰۰ میلیون سال قدمت یکی از ۴ نقطه قدیمی روی کره زمین شناخته شده که با توجه به خاص بودن تنوع گیاهی آن کشف بیش از ۵۰۰ گونه گیاهی در این جزیره چیز عجیبی به نظر نمی‌رسد. مهمترین گیاهان کشف شده در این جزیره، درخت «خون اژدها» یا «خون دو برادر» نام دارد که یکی از کمیاب‌ترین درخت‌های کره زمین است و شیره سرخ رنگ آن در ساخت دارو مورد استفاده قرار می‌گیرد.

بنابراین جزیره سقطری به دلیل تاریخ و جغرافیای بی‌نظیر و شگفت‌انگیزش، می‌تواند هرساله گردشگران فراوانی را به این منطقه بکشاند، تا در کنار آشنایی بیشتر مردم جهان با این سرزمین که می‌توان از آن به ‌عنوان کلاس درس زمین‌شناسی یاد کرد، بتواند موجب درآمد سرشاری برای کشور یمن شود.

منبع: ایسنا

رمزگشایی از کتیبه تاریخی در خرم‌آباد

کتیبه یا سنگ‌نوشته به نوشته‌ای گفته می‌شود که بر روی سنگ در حاشیه سردر ساختمان‌ها و یا سایر بناهای تاریخی حک شده باشد.

از ایران باستان سنگ‌نوشته‌های بی‌شماری در نقاط مختلف تاریخی کشور به یادگار مانده است. کتیبه سنگ‌نوشته خرم‌آباد یکی از این کتیبه‌های کهن و فرهنگی است که افشاگر راز قدمت، تاریخ، فرهنگ و سیر و سلوک سبک زندگی ایرانیان باستان است.

رمزگشایی از کتیبه تاریخی در خرم‌آباد

سنگ‌نوشته خرم‌آباد یادمانی فرهنگی و تاریخی به تاریخ ۵۱۳ هجری قمری از قرن ششم هجری است. این اثر مربوط به زمان حمکرانی طغرل تکین ابوسعید از حمکرانان ملک‌شاه سلجوقی در قرن ششم هجری است‌ که حاکم شهر شاپورخواست بوده است.

آل‌ برسق در قرن ششم هجری در لرستان حکومت گسترده و قدرتمندی داشته‌اند و کتیبه سنگ‌نوشته از این گروه در شهر قدیم شاپورخواست(خرم‌آباد کنونی) به یادگار مانده است.

سنگ‌نوشته سندی معتبر بر اثبات موجودیت شهر شاپورخواست در این مکان است که بقایا و عناصر معماری این شهر هنوز هم در چند صد متری جنوب خرم‌آباد در آثاری چون مناره آجری و آسیاب گبری موجود است.

زبان سنگ‌نوشته

کتیبه سنگ‌نوشته به خط کوفی و با زبان فارسی در چهار سطر نوشته شده است. به طوری که سطور دور تا دور سنگ‌نوشته مکعبی شکل را دربر می‌گیرند. بر روی این سنگ‌نوشته قوانین شهر نوشته شده است.

قوانین حک شده بر روی سنگ‌نوشته

از جمله قوانین مهم که بر روی این سنگ‌نوشته حک شده است می‌توان به بخشش علف‌چر یا تعیین محدوده چراگاه برای ایلات در منطقه گرکاه در جنوب شهرخرم‌آباد اشاره کرد و با توجه به اینکه ایل‌راه‌های باستان در عبور از کرگاه ملزم به رعایت قانون حفظ مراتع لرستان برای نسل آینده بودند، این سنگ‌نوشته اولین و کهن‌ترین سند منابع ملی در ایران محسوب می‌شود.

در کنار این قانون، قوانین دیگری از حاکم شهر در آن زمان روی این سنگ‌نوشته به تحریر درآمده است که مردم شهر شاپورخواست در قرن ششم هجری ملزم به اجرای آن بوده‌اند.

سنگ‌نوشته، کتیبه ورودی شهر

در اواخر دهه ۸۰ در قسمت غربی این سنگ‌نوشته بقایای یک دیوار سنگی به‌دست آمد که احتمالاً بیانگر این است که دیوار ورودی شهر در این قسمت بوده است. یعنی کسانی که قصد ورود به شهر شاپورخواست را داشتند ابتدا باید از این دروازه عبور می‌کردند و در بدو ورود با کتیبه قوانین شهر مواجه می‌شدند و ملزم به اجرای این قوانین بودند.

جنس کتیبه سنگ‌نوشته

کتیبه سنگ‌نوشته بخشی از صخره منفرد از کوه مدبه خرم‌آباد است که در حال‌حاضر در کنار جاده‌ سراسری خرم‌آباد به تهران قرار گرفته‌ است و در منظر عموم گردشگران قرار دارد.

ارتفاع سنگ‌نوشته نیز با احتساب دو پله در چهار ضلع آن به حدود ۲ و نیم متر می‌رسد.

این اثر فرهنگی- تاریخی در خیابان شریعتی شهر خرم‌آباد قرار دارد و به شماره ۳۹۸ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

منبع: ایسنا

سی‌وسه‌پل از آنِ کیست؟

شاید بزرگ‌ترین درد سی‌وسه‌پل این باشد: «چنان به ما نزدیک است که آن را نمی‌بینیم.»

نوزدهم فروردین‌ماه، حمیدرضا بانی، یکی از عکاسان اصفهان، عکسی را که از تخریب غیرمجاز ورودی یک راهرو در دل سی‌وسه‌پل ثبت کرده بود، در فضای مجازی به اشتراک گذاشت و پای آن نوشت:

«امروز بعد از مدتی مسیرم به زیر سی‌وسه‌پل افتاد. خدایا، چشمتان روز بد نبیند. انگار وارد دنیای دیگری شده‌ای. برای ورود به هر دهانه پل باید یک یا الله بلند بگویی تا ساکنین از ورودت مطلع شوند. یک چراغ در کف پل نمانده، یک متر سیم برق باقی نگذاشته‌اند، همه و همه دود شده رفته هوا، در و دیوار پر از دیوار نوشته…اما داستان این عکس؛ در بعضی دهانه‌ها مسیر عبوری باز شده. به کجا؟ نمی‌دانم و صدای آدم‌هایی درون آن به گوش می‌رسد. ظاهراً مشغول‌اند. مزاحمشان نمی‌شوم. وظیفه من نبوده و نیست. فقط اطلاع‌رسانی می‌کنم که تا سی‌وسه دهانه پابرجاست، فکری کنید.»

یک روز بعد، چهارباغ را گز کردم تا سی‌وسه‌پل و آن دهانۀ تخریب‌شده را ببینم. سر ظهر بود. دسته‌دسته جوان، با زیرانداز و قلیان به سمت پل روانه می‌شدند و زیر دهانه‌ها به جای آب، از آدم پر می‌شد؛ انگارنه‌انگار کرونایی هم هست.

میانه‌های پل، آن دهانه را دیدم. درست همان‌طور که در عکس ثبت‌شده بود. محل، آن‌قدر ناامن بود که ترسیدم جلوتر بروم. از یکی از جوان‌های دور و بر خواهش کردم این کار را انجام بدهد و به من بگوید که ته این راه‌پله به کجا می‌رسد. رفت و گفت: «این آخر هیچ چی نیس آبجی. فقط یک اتاقکه با یه زیرانداز و پتو!»

 

لابد او هم ترسید مستأجر اتاقک سر برسد که موها و شلوارش را تکاند و قبل از آنکه سؤال‌های بیشتری بپرسم از روی سکو پرید پایین و دور شد.

چند دقیقه‌ای ایستادم و با کمی فاصله، به این دهان باز سیاه نگاه کردم؛ حتی همین ساعت روز، بستر مناسبی برای انجام انواع جرم‌ها بود، چه رسد به وقتی که هوا تاریک‌تر می‌شد.

با ۱۱۰ تماس گرفتم و شرح واقعه کردم، از امکان بزه گفتم و اپراتور جواب داد: «زنگ بزنید به ۱۳۷. با شهرداری. بررسی می‌کنه و نیاز باشه با ما هماهنگ می‌کنه.»

به ۱۳۷ زنگ زدم و همان نگرانی‌ها را تکرار کردم، مردی آن سوی خط پرسید: «الان شخصی داخل این راهرو بود؟» گفتم: نه. اما هر لحظه می‌تواند باشد. گفت: «کدوم سمت پل؟ سی‌وسه‌پل که اصلاً نباید با این وضعیت برند.» گفتم: باز است و همه هم هستند. گفت: «اینجا مال میراثه، یه سانتش رو هم کسی نمی‌تونه تخریب کنه. به میراثم اعلام کنین. این در حیطه وظایف ما نیست. ما به یک سانت اینجا نمی‌تونیم دست بزنیم.»

 

تلفن پاسخگوی ۲۴ ساعتۀ یگان حفاظت میراث فرهنگی اصفهان را گرفتم؛ داخلی ۱۱ شمارۀ ۳۲۲۴۱۱۶۰ و برای اپراتور توضیح دادم که چه خبر شده. جوابش این بود: «اگه تخریبی صورت گرفته به میراث فرهنگی مربوطه. الان گزارش شما را ثبت می‌کنم تا بچه‌ها برن بازدید کنن. اگه جا درست کردن و خلافی شده به ۱۱۰ مربوطه، بهشون اطلاع بدید که برن بازرسی کنن.»

برگشتم خانه و دنبال فیلم‌هایی گشتم که چندی پیش، روی همین پل از مرتضی فرشته نژاد، پیشکسوت مرمت و حفاظت بناهای تاریخی اصفهان گرفته بودم. فرشته نژاد سال ۱۳۷۹ سی‌وسه‌پل را مرمت کرده بود و بر همۀ مصائب آن اشراف داشت.

می‌گفت که به‌واسطه پیاده‌روی روزانه، هر روز از این مسیر عبور می‌کند و به نظرش رسیده که پل، به کل رها شده است. مهم‌ترین نگرانی‌اش را ابتدا و این‌گونه برایم شرح داد: «زمانی که ما پل را مرمت می‌کردیم، یک آب شرشره درست کردیم که آب به‌صورت پله‌ای از روی آن رد شود و به بستر رودخانه بریزد اما چند وقت است که سنگ‌های آن از دو سوی چپ و راست پل از بین رفته و می‌بینم جوان‌هایی که احساس پهلوانی می‌کنند، آن‌ها را برمی‌دارند، می‌کوبند توی سر هم و می‌شکنند، شهرداری هم با بیل مکانیکی خرده‌سنگ‌ها را برمی‌دارد و می‌برد آن‌طرف‌تر. کسی نیست که بیاید این سنگ‌ها را دوباره سر جای خودشان بگذارد و آن‌هایی که ملاتشان از بین رفته مرمت کند تا از بدنه پل جدا نشوند. عاقبت این بی‌توجهی همان بلایی را سر سی‌وسه‌پل می‌آورد که چند سال پیش سر پل مارنان آمد.

ماجرای پل مارنان را پرسیدم و تعریف کرد: «مارنان دچار آب شستگی شد. آب چرخش پیدا کرد و از دو طرف رفت زیر پی، هر چه گفتیم خطرناک است کسی گوش نکرد، دست آخر هم پنج دهانه‌اش ریخت و خودمان رفتیم آن را مرمت کردیم. نمی‌خواهم این بلا سر سی‌وسه‌پل هم بیاید. این پل شاهکار معماری پل سازی در دنیاست. الان سنگ‌ها فقط از کناره‌ها جدا شده و قابل مرمت است، نباید اجازه بدهند  تمام این سنگ‌ها از بین برود تا بعد دست‌به‌کار شوند.»

 

پرسیدم به اداره کل میراث این مشکل را گزارش کرده‌اید؟ و جواب داد: «بله اول به خودشان گفتم. گفتند کارشناس‌هایمان آمده‌اند سی‌وسه‌پل را گشته‌اند و چیزی پیدا نکرده‌اند. گفتم پس همه‌چیز هستند، جز کارشناس.»

عضو پیشین شورای فنی اداره کل میراث فرهنگی استان اصفهان، یادآور شد که بنا هم مثل انسان نیاز به رسیدگی مداوم و نظافت دارد، منتها چون دست و پا و دهان ندارد، ما باید نیازهایش را برطرف کنیم: «در علم مرمت اصلی هست که می‌گوید هر بنای تاریخی به‌صورت مرتب و مداوم نیاز به مرمت دارد. همان‌طور که اگر انسان هفته‌به‌هفته حمام نرود شپش و بیماری می‌گیرد، بنا هم اگر مرمت نشود عمرش کوتاه می‌شود.»

فرشته نژاد، به یک نمونه از مواردی اشاره کرد که غفلت از آن، خسرانی جبران‌ناپذیر داشت: «نمی‌دانم خاطرتان هست یا نه، سال گذشته یک کودک روی همین پل بر اثر برق‌گرفتگی افتاد توی آب و مرد. حالا سی‌وسه‌پل مقصر است یا برق؟ هیچ‌کدام. کسانی مقصرند که به مشکلات پل توجه نمی‌کنند؛ نهادهایی که می‌توانند به میراث فرهنگی با آن اعتبارات محدودش کمک کنند، اما با گفتن این جمله که فلان اثر میراثی است، خودشان را کنار می‌کشند.

 

سال ۱۳۷۹ نورپردازی زیر پل انجام شد. برای این کار مشابه گل‌میخ‌های پل، پایه‌هایی را ایجاد کردیم و داخل آن پروژکتورهایی گذاشتیم که به همت آقای فروتن شهردار شریف منطقه یک اصفهان از امارات و قطر خریداری‌شده بود. آن زمان ایران کارخانه لامپ ال. ای. دی نداشت. روی این پروژکتورها را هم دریچه‌ای با شیشه بسیار محکم قرار دادیم و بعد از مدتی عده‌ای راه دزدیدنشان را یاد گرفتند.

شهردار شریف اصفهان آن زمان آقای ملک مدنی بود. او چه کرد؟ گفت هر کدام را که دزدیدند باید سریع جایگزین شود و همین کار را کردند. این کار به دزدها پیام می‌داد که ما مواظب پل هستیم اما حالا چه؟ آب نیست و تمام سیمان‌هایی که ما برای استتار کابل‌های برق کف پل کشیده بودیم شکسته و هیچ‌کس هم به دادش نرسیده، در خبرها هم نوشته‌اند که سی‌وسه‌پل جان یک کودک را گرفته است. شنیدم بچه دچار برق‌گرفتگی شده و بعد، پرت شده توی آب. تمام شد و رفت.»

این مرمتگر باسابقه اصفهان تصریح کرد: «اگر دقت کرده باشید، لابه‌لای سنگ و آجرهای سی‌وسه‌پل گیاه سبز شده است. فکر نمی‌کنم کار سختی باشد که به‌صورت مداوم این گیاه‌ها را بیرون بکشند. به‌هرحال آب با خودش دانه گیاه را می‌آورد و این دانه‌ها لای منفذها گیر می‌افتند و سبز می‌شوند اما ما تا زنده هستیم و سی‌وسه‌پل را سرمایه ملی می‌دانیم، نباید اجازه بدهیم این گیاه در جای نامناسب رشد کند، چون ریشه آن به‌مرور باعث تجزیه و خرد شدن سنگ‌های سی‌وسه‌پل می‌شود.»

 

او توضیح داد: «باید توی رودخانه آب باشد که سطح آب‌های تحت‌الارضی اصفهان پایین نرود و فرونشست آثار تاریخی ارزشمند آن را تهدید نکند. حالا که آب را از پل دریغ کرده‌اند، لااقل اجازه ندهند مردم آزادانه به دهانه‌های زیرین پل وارد شوند و کارهایی را بکنند که آثارش مشهود است.»

بعد از گفتن این حرف‌ها، تا دهانۀ میانی پل رفتیم. فرشته نژاد، دستش را دراز کرد و دود آتش و خط و خش یادگارهایی که غفلت، مثل یک نگهبان وفادار از آن محافظت می‌کرد، به من نشان داد و گفت: «آتش باعث می‌شود سنگ‌های پل که جنس آن از آهک است، از بین برود. چرا برخی این‌قدر احساس امنیت دارند که تُله به تله زیر پل آتش روشن می‌کنند؟ نهادهای مرتبط باید این امنیت را از این بزهکاران بگیرند، چون کارشان غیرقانونی است و باعث تخریب تدریجی یک سرمایه ملی می‌شود.

سال ۱۳۷۹ ما تمام دیوار نوشته‌ها را پاک کردیم اما حالا چند سال است که دوباره تمام آجرها و سنگ‌ها پر شده از نوشته. وقتی یک نفر می‌آید می‌بیند بقیه نوشته‌اند و هنوز اثرشان پابرجاست، او هم ترغیب می‌شود که بنویسد. نگهبان و ناظر و مجازاتی هم که نیست، پس با خیال راحت کارش را انجام می‌دهد.

 

صداوسیما و رسانه‌های مختلف باید به اشکال گوناگون و به‌کرّات به مردم گوشزد کنند که این کار جرم است، اشتباه است، گناه است. آموزش‌وپرورش باید از کودکی به بچه‌ها یاد بدهد که این بناهای تاریخی با ارزش‌اند و باید مواظبشان بود.

میراث فرهنگی هم نباید بیاید و فقط یک رنگ روی فحش‌های درشتی که اینجا نوشته‌اند بکشد و برود. مرمت، روش‌های مختلفی دارد و استفاده از این روش‌های میانبر برای چنین مکان مهمی درست نیست.»

یاد خاطره‌ای افتاد که مرحوم حسین آقاجانی از سفر به شهر ممنوعه چین برایش تعریف کرده بود: «آقای آقاجانی یکی از کارشناسان خوب میراث فرهنگی بود که متأسفانه در اثر تصادف از دنیا رفت. برای من می‌گفت آدم از دیدن کاخ‌های امپراطوران چین در شهر ممنوعه حظ می‌کند. این‌طور که می‌گفت خودش آن‌قدر از دیدن سقف یکی از این کاخ‌ها حیرت‌زده بوده که دستش را به دیوار تکیه داده و همان‌دم دو مأمور سراغش آمده‌اند و تذکر داده‌اند که دستت را بردار. گفته من کاری ندارم، قصد آسیب رساندن ندارم. گفته‌اند عرق دستت حتی اگر مقدارش کم هم باشد برای دیوار ضرر دارد! خب آن چین است، این هم سی‌وسه‌پل ماست که پاتوق معتادها و خلاف‌کارها شده و دورتادورش را دوده گرفته. کاش این چیزها را از چین یاد بگیریم.»

 

این پیشکسوت باسابقه مرمت، ضرورت تثبیت بندها، رفع علت شوره زدن مصالح، پر کردن مداوم لایه‌بندی سنگ‌ها و آجرها و همچنین بررسی ناودان‌های سی‌وسه‌پل را نیز یادآور شد و گفت: «همه نهادهای اصفهان باید دست‌به‌دست هم بدهند و از گنجینه‌های شهر حفاظت کنند. نباید فکر کنند که نگهداری فقط وظیفه اداره میراث است و بروند روی بحث گردشگری تمرکز کنند. باید بدانند که گردشگر می‌آید این میراث را ببیند و نفت و گاز تمام می‌شود اما این سرمایه‌ها هستند و می‌توانیم از آن‌ها دلار دربیاوریم؛ چنان که ایتالیا و سایر کشورهای خارجی این کار را می‌کنند.

 

کارهایی مثل آتش‌بازی کنار پل‌های تاریخی، پرواز هلی کوپتر بر فراز آن‌ها و انجام حرکات ورزشی آسیب‌زا باید ممنوع شود چون تن و بدن این بناها را می‌لرزاند و اثراتش در طولانی‌مدت مشخص می‌شود.»

زمانی که فرشته نژاد این توصیه‌ها را بیان می‌کرد، فقط سه چهار آجر از آن دهانۀ خبرساز سی‌وسه‌پل کم شده بود و اگر چه ۲۱ فروردین‌ماه امسال، به همت گروه امانی اداره کل میراث فرهنگی استان اصفهان این دهانه برای دومین بار در سه ماه گذشته تیغه شد، اما پروندۀ سی‌وسه‌پل و نیازهایش هنوز هم باز است.

 

علی‌محمد فصیحی نائینی، مسئول پایش پل‌های تاریخی اصفهان در پاسخ به این سؤال که «برای نجات سی‌وسه‌پل چه باید کرد؟» می‌گوید: سیستم ما به‌عنوان دولت، بخش خصوصی یا هر نهاد دیگری باید به این نتیجه برسد که در کل دنیا و ایران، اصفهان است و پنج پل شگرفش تا با علم به این مهم، بتواند اولویت‌بندی درست‌تری برای فعالیت‌های خود داشته باشد.

او با تأکید بر اینکه اگر قرار است اتفاقی در سی‌وسه‌پل بیفتد، امکان‌پذیر نیست مگر با اجماعی همگانی، ادامه می‌دهد: سی‌وسه‌پل هم بخشی از شریان پیاده راه اصفهان است و بخشی از توجهی که به مقوله پیاده راه می‌شود باید معطوف به این پل باشد.

فصیحی، تصریح می‌کند که میراث فرهنگی، در حد توان به آثار ارزشمند رسیدگی می‌کند، اما معضلات سی‌وسه‌پل بیش از آنکه کالبدی باشد، فرهنگی است و تمام نهادهای مرتبط از جمله شهرداری، بهزیستی و… نیز باید برای رفع آن بسیج شوند.

مسئول پایش پل‌های تاریخی اصفهان خبر می‌دهد: ما نسبت به برگزاری یک کارگروه مشارکتی بین این نهادها اقدام می‌کنیم و نیازمند همت جمعی آن‌ها و صد البته نیازمند مشارکت مردمی هم هستیم تا بتوانیم این میراث ملی را صحیح و سالم به دست آیندگان برسیم.

حالا سی‌وسه چشم و هزاران دل، منتظر تشکیل این کارگروه، برای رسیدن به اجماعی بین نهادها و رفع مشکلات ریز و درشت چشم‌وچراغ اصفهان‌اند؛ منتظر روزی که اپراتورها هم به این باور رسیده باشند که سی و سه پل، از آنِ همۀ کسانی است که دوستش دارند، نه فقط ادارۀ میراث.

منبع: ایسنا

مرتبط:

تاریخچه سی و سه پل اصفهان

کویر مصر استان اصفهان، جلوه گاه ستارگان و رمل‌ها

مرمت‌های ‌اصفهان؛ از گنبد تا کاخ

آرامگاه سعدی؛ ظرفیتی مغفول مانده

گردشگری، صنعتی پول ساز محسوب می‌شود و بسیاری از کشورهای جهان، تنها با اتکا به درآمدهای حاصل از این بخش، امکان توسعه همه جانبه کشور و تامین آسایش و رفاه برای شهروندانشان را فراهم کرده‌اند؛ یکی از بخش‌های این صنعت پرسود، گردشگری ادبی است؛ موضوعی که به اعتقاد همه صاحب نظران، مانند سایر بخش‌ها، نسبت به آن غفلت داشته‌ایم.

یک مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه گردشگری با اشاره به ظرفیت‌های ایران در حوزه ادبیات، گفت: گردشگری ادبی از شاخه‌های گردشگری فرهنگی و ایران در این شاخه دارای ظرفیتی بسیار غنی است و در کشور هم شیراز به لحاظ وجود حداقل دو شخصیت بارز ادبی، جایگاه ویژه‌ای دارد.

محسن عامری  با یادآوری اینکه چهره‌های فاخر ادبی در کشور وجود دارد اما مشاهر ادبی مدفون در شیراز، در قله ادبیات فارسی قرار می‌گیرند، گفت: شیراز، جزو شهرهایی است که علاوه بر ظرفیت‌های طبیعی، میراثی و تاریخی، ظرفیت گردشگری فرهنگی را در بخش‌های مختلف به ویژه ادبیات دارد.

عامری گفت: یکی از مسائل مد نظر مسئولان توسعه و بهسازی آرامگاه‌ها دو شاعر نامی، حافظ و سعدی بوده است و از گذشته پیش از انقلاب تاکنون در این زمینه تلاش‌هایی انجام شده و تداوم دارد. آنچه که ما به عنوان آرامگاه سعدی با آن مواجه هستیم حاصل همین تلاش‌های قبل تا بعد از انقلاب است. حال آنکه در کشورهای توسعه یافته تلاش می‌شود که مدل های این چنینی، به یک نقطه کانونی در توسعه گردشگری بدل شود.

او با بیان اینکه آرامگاه شخصیت نام‌آور و جهانی همچون سعدی به عنوان یک کانون جذب گردشگر، می‌تواند و باید تاثیر مثبتی را بر محیط پیرامونی خود یا همان محله سعدی داشته باشد، ادامه داد: متاسفانه در خصوص این شخصیت ممتاز، فعالیت‌های گردشگرپذیری محدود به محوطه آرامگاهی است و تنها در همان محدوده خدماتی به گردشگران ارائه می‌شود.

عامری با اشاره به اینکه، تا قبل از مواجهه به همه‌گیری کرونا، غرفه‌های مختلفی در محدوده آرامگاه و درون آن وجود داشت و خدماتی را عرضه می‌کرد که اکنون همین خدمات هم محدود و متوقف شده است، گفت: آن ایده‌آل که بتوانیم حداکثر بهره را از وجود این ظرفیت یا ظرفیت‌های مشابه، ببریم، تاکنون محقق نشده است و ظاهرا برنامه جامعی نیز وجود ندارد.

این مدرس و پژوهشگر حوزه گردشگری گفت: در دنیا همیشه برای گردشگران یک‌نقطه کانونی تعریف شده و متناسب با جنس نقطه کانونی، در پیرامون فضاهایی به عنوان بارانداز یا نقاط رسوب گردشگر تعریف می‌شود؛ به این معنا که گردشگر را به شکلی نامحسوس هدایت می‌کنند تا زمان بیشتری در یک مجموعه گردشگری وقت سپری کند و در نتیجه تجربیات عمیق‌تری کسب کرده و امکان بهره بیشتر اقتصادی برای کشور میزبان فراهم شود.

وی با بیان اینکه متاسفانه در هیچ کدام از مناطق گردشگری در ایران چنین اتفاقی را شاهد نیستیم، محدودیه سعدیه را یکی از نقاط دارای پتانسیل مناسب برای رسوب گردشگر دانست و گفت: می‌توان زمینه‌ای فراهم کرد که گردشگر با آثار سعدی ارتباط بیشتری برقرار کرده و تجاربی را از آنهال کسب کند؛ این کار با پیش بینی غرفه‌های فرهنگی و هنری مرتبط در نقاط مختلف سعدیه و نه متمرکز کردن همه در محدوده آرامگاه، امکان‌پذیر است.

عامری با بیان اینکه تاکنون حتی در غرفه صنایع دستی، آنچه که به صورت خاص آثار و نثر سعدی در آنها استفاده شده باشد به صورت متمرکز در یک نقطه عرضه نشده است، افزود: به تعداد انواع رشته های صنایع دستی که وجود دارد، می‌توان در محله سعدی خانه های مختلفی تعریف و آن مکان را به عنوان محل تولید و عرضه با محوریت آثار و شخصیت جناب سعدی، مشخص و تثبیت کرد.

او ادامه داد: برای مثال دست بافت هایی که در آنها از آثار سعدی اتفاق افتاده باشد، یا خاتم و قلم زنی و …چه در قالب محتوا و به صورت فرم استفاده شود و اثر هنری خاص خود را خلق کند.

این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه مشاعره، آموزش شعر خوانی، قرائت نثر سعدی، موسیقی و نمایش فیلم و انیمشین، بازی های کامپیوتری و فضای مجازی که بر اساس نثر سعدی تولید شده باشد، یا بازی‌ها و نقل‌هایی برداشت شده از حکایات و …. می‌تواند در محله سعدی نمود و بروز داشته باشد، گفت: می‌توان برای اجرای این ایده های فضاهایی را در این محله ایجاد و از افراد بومی ساکن در محله سعدی استفاده کرد.

عامری خاطر نشان کرد: با چنین اقدامی علاوه بر ایجاد فضای کافی برای اشتغال و مدیریت فرهنگی که در محله سعدی اتفاق می افتد، ناهنجاری های اجتماعی نیز در این محله کاهش یافته و به صورت مستقیم و غیر مستقیم فرصت‌های اشتغال بسیار جدی در این وادی تعریف خواهد شد و آمار ماندگاری گردشگر در این مجموعه افزایش پیدا می‌کند.

این صاحبنظر حوزه گردشگری با اشاره به آنکه ماندگاری گردشگر، ضرورت ایجاد و توسعه اماکن اقامتی و پذیرایی را هم در همین محله ایجاب و سرمایه‌گذاران را به سمت آن متمایل می‌کند، گفت: چنین اقداماتی بیش از آنکه نیازمند سرمایه کلان باشد، به یک نظام مدیریتی، آموزشی مناسب و صحیح و اصولی نیاز دارد.

منبع: ایسنا

مرتبط:

سعدی شیرازی _آموزگار زندگی

آرامگاه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی

رتبه‌بندی جهانی پاسپورت ‌ها و رتبه ایران

در تازه‌ترین رتبه‌بندی جهانی پاسپورت، ژاپن همچنان قوی‌ترین و افغانستان ضعیف‌ترین گذرنامه را دارند. گذرنامه ایران نیز امسال با امکان دریافت ویزای فرودگاهی به عمان، دو رتبه صعود کرده است.

۲۲۷ مقصد سفر در جهان وجود دارد که برای ورود به خاک آن‌ها باید گذرنامه داشت. ورود به هیچ کشوری تضمین‌شده نیست، اما افزایش جابه‌جایی‌های جهانی باعث می‌شود کشورهایی که معتبرترین گذرنامه را دارند تضمین و شانس بیشتری برای سفر داشته باشند. از همین‌رو، در سال‌های اخیر درخواست برای گذرنامه دوملیتی بیشتر شده است.

اطلاعات تازه‌ای که شرکت «هنلی پاسپورت ایندکس» منتشر کرده نشان می‌دهد کدام کشورها با پایان یافتن پاندمی کرونا شانس بیشتری برای سفر دارند. این اطلاعات از طریق انجمن بین‌المللی حمل و نقل جهانی (یاتا) جمع‌آوری شده است که مشخص می‌کند چه تعداد از مقاصد سفر برای ۱۹۹ پاسپورت در دسترس قرار گرفته‌اند. جایگاه گذرنامه‌ها نیز براساس شاخص‌هایی چون نیاز نداشتن به ویزا هنگام سفر، امکان دریافت ویزا در فرودگاه و مرز و فرایند و مدت زمان انتظار برای دریافت ویزا تعیین شده است.

با توزیع سریع‌تر واکسن این احتمال وجود دارد که بعضی از کشورها از پاسپورت‌شان امسال استفاده کنند، اما سوال این است کدام کشور کلید ورود به بیشترین کشورها را به خود اختصاص داده است‌.

دانمارک و استرالیا رتبه پنجم این فهرست را به دست آورده‌اند؛ شهروندان این دو کشور امکان سفر آسان و بدون ویزا به ۱۸۹ کشور را دارند.

ایتالیا، فنلاند و اسپانیا با امکان سفر به ۱۹۰ کشور، در رتبه چهارم این فهرست ایستاده‌اند.

کره‌ جنوبی و آلمان که در رتبه سوم قرار گرفته‌اند، می‌توانند آسان و یا بدون ویزا به ۱۹۱ کشور سفر کنند.

گذرنامه سنگاپور با رتبه دوم این جدول، به ۱۹۲ کشور امکان سفر آسان را دارد.

ژاپن با امکان سفر به ۱۹۳ کشور، همانند سال گذشته دارای قوی‌ترین پاسپورت جهان است.

نکته مهم این رتبه‌بندی، خروج انگلیس و آمریکا از فهرست معتبرترین پاسپورت‌های جهان است؛ قدرت گذرنامه این دو کشور برخلاف آن‌چه تصور می‌شود کاهش یافته است، به‌طوری که اکنون در رتبه هفتم این جدول قرار گرفته‌اند. شهروندان این دو کشور امکان دسترسی به ۱۸۷ را دارند. انگلیس و آمریکا آخرین‌بار در سال ۲۰۱۴ بالاترین رتبه را داشتند. البته دلیل افت جایگاه گذرنامه این دو کشور دقیق مشخص نیست، اما این گمان می‌رود افزایش احساسات ضدمهاجرتی دولت‌های این دو کشور و البته مدیریت ضعیف و مورد انتقاد آن‌ها در ویروس کرونا، از اصلی‌ترین دلایل باشد.

این اطلاعات همچنین نشان می‌دهد مقاصد مختلف سفر در اروپا رتبه خود را تثبیت کرده‌ و بالاتر از آمریکا و انگلیس قرار گرفته‌اند.

بسیاری از کشورهای آسیایی از سال ۲۰۰۶ به خاطر ضعیف بودن پاسپورت‌شان رنج می‌برند، اما ژاپن برای چند سال متوالی موفق شده قوی‌ترین گذرنامه را در جهان داشته باشد.

در ۱۰ سال گذشته، امارات متحده عربی نیز سعی کرده به کشورهای بیشتری امکان دسترسی بدهد و متعاقبا شهروندانش امکان سفر آسان به ۱۷۴ کشور را به دست آورده‌اند، درحالی که قبلا به ۶۷ کشور دسترسی داشتند.

تلاش‌های چین در سال‌های اخیر باعث جهش رتبه‌ای از ۹۰ به ۶۸ شده است که به سیاست درهای باز این کشور به روی شهروندان بیشتری از جهان برمی‌گردد. چینی‌ها اینک می‌توانند بدون ویزا و یا با ویزای فرودگاهی به ۷۷ کشور سفر کنند.

اما وضعیت در انتهای جدول تغییر چندانی نداشته است؛ سوریه، عراق و افغانستان همچنان ضعیف‌ترین گذرنامه را دارند، شهروندان این کشورها امکان سفر به کمتر از ۳۰ کشور را دارند. هرچند، عراق که رتبه ۱۰۹ این جدول را دارد، تلاش می‌کند با آسان‌تر کردن شرایط مهاجرت و پذیرش اتباع خارجی، با این مساله مقابله کند.

گذرنامه ایران نیز با دو رتبه جهش در جایگاه ۹۹ ایستاده است. در سال ۲۰۲۰ ایران رتبه ۱۰۱ را داشت. درحال حاضر با گذرنامه ایرانی می‌توان به ۴۲ کشور بدون ویزا یا با ویزای فرودگاهی (On arrival) سفر کرد. این مقاصد شامل آذربایجان، قطر، لبنان، ترکیه، ارمنستان، گرجستان، عمان، سوریه (خاورمیانه)، سریلانکا، مالدیو و ماکائو (چین)، کامبوج، مالزی، نپال، تیمور شرقی یا لسته از مستعمره‌های اندونزی (آسیا)، اکوادور، بولیوی، ونزوئلا (آمریکا)، جزایر کوک، میکرونزی، نیووی، جزایر پالائو، ساموآ و تووالو (اقیانوسیه)، دومینیکا و هاییتی (کارائیب)، جزایر کیپ‌ورد، جزایر کومورس، گینه بیسائو، کنیا، ماداگاسکار، موریتانی، موزامبیک، روآندا، سنگال، سیشل، سیرا لئون، سومالی، تانزانیا، توگو، اوگاندا و زیمبابوه (افریقا) است. در بیشتر این مقاصد ویزای فرودگاهی صادر می‌شود. البته تعداد زیادی از آن‌ها نیز جزو مقاصد سفر ایرانی‌ها محسوب نمی‌شوند و پرواز مستقیمی برای آن‌ها وجود ندارد.

بررسی رتبه‌بندی گذرنامه‌ها نشان می‌دهد امسال اختلاف اعتبار گذرنامه‌ها بیشتر شده است؛ مثلا ژاپنی‌ها در مقایسه با شهروندان افغانستانی (که ضعیف‌ترین پاسپورت را دارند) به ۱۱۵ کشور بیشتر می‌توانند سفر کنند.

از جمله عواملی که باعث اختلاف فاصله در اعتبار گذرنامه‌ها شده، ویروس کرونا و مدیریت آن بوده است. پیش‌بینی می‌شود با تزریق گسترده واکسن در کشورهای پیشرفته که اقتصاد ثروتمندتری دارند، مثل اتحادیه اروپا، امارات، انگلیس و آمریکا جابه‌جایی جهانی برای برخی کشورها آسان‌تر شود و شهروندان کشورهای درحال توسعه، چون توزیع واکسن در آن‌ها کندتر است امکان کمتری برای گرفتن ویزا در آینده داشته باشند.

منبع: ایسنا

مرتبط:

چرا رنگ پاسپورت ها با هم متفاوت است؟

همه موارد درباره فرق ویزا و پاسپورت

۴۷ پاسپورت قدرتمند جهان

نقش زن در عصر هخامنشیان

تا پیش از کشف الواح بارو و خزانه‌ تخت جمشید در خلال کاوش‌های مؤسسه‌ شرق‌شناسی شیکاگو تحت سرپرستی ارنست هرتسفلد و بعدتر اریک اشمیت، اطلاعات پژوهشگران از جامعه‌ ایرانی در عصر هخامنشی به‌ویژه نقش زنان در این جامعه محدود به منابعی چون متون کلاسیک یونانی در رابطه با هخامنشیان و کتیبه‌های شاهی هخامنشی بود، با استفاده از این منابع در حقیقت کمترین اطلاعات ممکن از جامعه و زنان در دست پژوهشگران بود.

بايگانی باروی تخت جمشید علاوه‌ بر  اینکه اطلاعاتی مفصل در زمینه‌ تاريخ اجتماعی و اقتصادی در اختیار پژوهشگران و عموم علاقه‌مندان به تاریخ دوره‌ هخامنشی قرار می‌دهد، در ارتباط با زندگی شخصیت‌های تاريخی منعکس شده در ساير منابع مانند تاریخ هرودت اطلاعات ذی‌قیمتی را ارائه می‌کند.

 اهمیت این اسناد بر این اساس است که اطلاعات منعکس شده در الواح اداری، از قلب سرزمین پارس نشئت می‌گیرد و هدف از ثبت این اطلاعات نه رویکردی جانب‌دارانه به اشخاص و اتفاقات بوده آن‌چنان‌که در کتیبه‌های سلطنتی یا منابع دیگر می‌بینیم، بلکه هدف اصلی ثبت اطلاعات اقتصادی و اداری برای بایگانی در اداره‌ تخت جمشید بوده است، بنابراین الواح بایگانی تخت جمشید بهترین و دست اول‌ترین اطلاعات را از وضعیت جامعه‌ هخامنشی در سرزمین پارس و بخش‌های مهمی از قلمرو هخامنشیان را برای ما فراهم کرده‌اند.

در کنار گزارش‌هايی که این الواح از کالاهای اساسی زندگی (يعنی غذا و نوشيدنی)، نحوه انتقال، ذخيره و توزيع کردن جو و گندم، ميوه، پرندگان و حيوانات اهلی برای کارگران، مسافران، پادشاه و دربار و غیره ثبت کرده‌اند، نام تعدادی از بانوان برجسته در دوران داریوش اول مانند ایرتَشدونَه، اودوسَه، ایردَبَمَه و دربارهای جداگانه‌ متعلق به آن‌ها نیز در این الواح منعکس‌شده است.

بر اساس اطلاعات استخراج شده از این متون مقادير فراوانی از غلات و حيوانات اهلی و سایر مایحتاج به دربار و تمام املاک و خدم‌وحشم زیرمجموعه‌ این بانوان قدرتمند اختصاص داده می‌شد.

تمایز بین کارگران مرد و زن

یکی دیگر از اطلاعات ارزشمند ثبت‌شده در بايگانی باروی تخت جمشید، اطلاعات مرتبط با بانوان فعال در برنامه‌های ساخت‌وساز در مناطق زیرمجموعه‌ اداره‌ تخت جمشید است. بر اساس اطلاعات استخراج‌شده از متون بایگانی تخت جمشید، می‌دانیم که بین کارگران مرد، زن، پسر و دختر تمايز وجود داشته است، جايگاه زنان در این میان دارای اهمیت بسیاری است.

طبق این اسناد، زنان از این ظرفیت و توانایی برخوردار بودند که  رهبر يک گروه کاری باشند يا در گروه‌های کاری مرکب از زنان و مردان، زنان می‌توانستند سهميه‌ای بيش از مردان دريافت کنند.

اين نکته‌ جالب‌توجه در الواح احتمالاً از این مسئله حکایت می‌کند که برخی از وظایف افراد فعال در برنامه‌های عمرانی در مناطق زیرمجموعه‌ اداره‌ تخت جمشید، حيطه‌ تخصصی زنان بوده است. در واقع زنان در برخی از امور تخصصی می‌توانستند استقلال عمل داشته باشند و حتی به جايگاه مشخصی دست یابند. بر اساس اطلاعات استخراج شده از متون اداری تخت جمشید، به مادران در دوره‌ هخامنشی به ازای هر فرزندی که به دنيا می‌آوردند، جيره‌ مازاد  اختصاص می‌یافت.

blank

تصویری از مهرهای متعلق به ایردَبَمَه (احتمالا مادر داریوش) از زنان قدرتمند دوره داریوش هخامنشی و طرحی از مهر متعلق به ایرتشتونه (آرتیستونه) همسر داریوش

منبع تصویر
Garrison, M.B (۲۰۱۷). The Ritual Landscape at Persepolis: Glyptic Imagery from the Persepolis Fortification and Treasury Archives. Oriental Inst. Of the Univ. of Chicago p,۵۵

مهرهای متعلق به دو زن قدرتمند در دوران داریوش اول به ترتیب ایردَبَمَه (مهر PFS ۵۱) و ایرتَشدونَه (مهر PFS ۳۸)

* گزارش از مهرناز بردبار، مسئول کتابخانه تخصصی مجموعه جهانی تخت جمشید

منبع: میراث آریا

مرتبط:

جایگاه زنان در دوره‌ هخامنشیان

سازه‌های آبی دوران هخامنشیان، میراث گران‌بهای نیاکان

رزیف، میراث دریانوردان خلیج‌فارس

رزیف مراسمی است که به‌منظور ابراز شادی و نشاط در عروسی‌ها و اعیاد بندرکنگ برگزار می‌شود. این مراسم در میدانی نزدیک منزلی که در آن عروسی است، اجرا می‌شود.

در میدان دو گروه که تعداد هر یک بین ۸ تا ۲۰ نفر متغیر است، در مقابل هم قرار می‌گیرند. هر یک از این نفرات خیزرانی در دست دارد که از آن برای اجرا استفاده می‌کنند. در اجرای مراسم هر یک از افراد گروه در هر ردیف دست چپ خود را دور کمر نفر بعد حلقه می‌کند و با دست راست که خیزرانی در آن قرار دارد به اجرای حرکات و فرم‌های خاصی می‌پردازد.

نوازندگان این گروه که کار اصلی را بر عهده‌ دارند در وسط میدان قرار می‌گیرند و دو گروه در دو طرف این نوازندگان قرار دارند، افراد نوازنده شامل سه نوازنده دهل، دو نوازنده دایره (دف) و یک یا دو شلنج‌زن (سنج کوچک) هستند.

با قرار گرفتن هر یک از اعضا در جای خود و کوک سازها، نوازندگان شروع به نواختن می‌کنند و خواننده یا نهیم که معمولاً فردی باتجربه است و در گذشته این نقش را بر عهده ناخداهای مسن و باتجربه می‌گذاشتند، آغاز به خواندن می‌کند.

اشعار اغلب عربی است و گاهی زبان سواحلی نیز شنیده می‌شود. خواندن به این صورت است که از دو نفر نهیم یک نفر می‌خواند و دیگری ادامه آن بیت را با لحنی سنگین‌تر بیان می‌کند، تفاوت لحن صدای دو نهیم نظم و ریتم خاصی را به موسیقی می‌دهد.

تاریخچه رزیف

رزیف‌خوانی از آیین‌ها و آواهای کار است، ازاین‌رو با تغییر شرایط و ضرورت‌های کار به دنبال تبدیل جهازهای بادی به لنچ‌های موتوری که سبب شد تا کارهایی مانند برافراشتن بادبان یا کشیدن لنگر با آن آداب و روسم خاص، یا صیادی و جمع‌آوری تور ماهیگیری به‌صورت دسته‌جمعی از میان برود، برای حفظ و بقای این آیین آن را با ترکیبی از رقص خیزران در جشن‌های عروسی به نمایش گذاشتند تا در کنار آن به یادآوری و حفظ میراث موسیقیایی پدران و آنچه بر آن‌ها گذشته و رنج و مشقت‌هایی که برای به دست آوردن لقمه‌ای نان تحمل کرده‌اند، یاری رسانند و این آیین را به نسل‌های آینده منتقل کنند.

رزیف درگذشته رقص شمشیر بوده است، به‌ضرورت تحولات تمدنی اکنون رقص خیزران است و جوهره و کارکرد انسانی آن ایجاد اتحاد و همبستگی است، بنابراین بیشتر موسیقی حماسی محسوب می‌شود و خواندن آن اشعار برای ترغیب مردم به دفاع و جنگیدن از خاک سرزمین بوده است.

رزیف برگرفته از واژه رزیف است که از قرار گرفتن افراد در دو ردیف به هنگام اجرا اشاره دارد، این مراسم در جزیره قشم به نام عضوا یا عصوا معروف است. گویا این نام از خیزران به‌عنوان عصا گرفته ‌شده که به‌مرور زمان به عصوا تبدیل‌ شده است.

در آیین رزیف حرکت و موسیقی از اهمیت و نمود بیشتری برخوردار است.

رزیف

حرکت

حلقه کردن دست دور کمر یکدیگر به‌عنوان یک دال در یک ردیف به‌طور منظم مدل و نشانی از اتحاد و همدلی میان کسانی است که در جهازهای بادی کار می‌کردند. این حلقه‌ها هر یک به‌مثابه حلقه‌های زنجیری هستند که پاره شدن آن‌ها باعث از هم گسستن زنجیره کار در جهاز می‌شود زیرا درستی انجام کار هر یک از جاشوان بر روی دریا از پیوستگی زنجیرواری برخوردار است و اختلال در کار هر یک موجب ایجاد مشکل در روند کاری سایر جاشوان و در نهایت جهاز می‌شود.

موسیقی

موسیقی از دیرباز در اغلب ارکان زندگی مردم نقش داشته و انسان‌ها در وضعیت مختلف از آن استفاده می‌کرده‌اند، از همین رو است که ما شاهد انواع موسیقی از قبیل موسیقی مذهبی، حماسی، رزمی، عرفانی، بزمی، جشن و عزاداری و … هستیم.

اما موسیقی حماسی در موسیقی نواحی ایران  پیشینه‌ای سترگ در این سرزمین دارد.

یکی از دلالت‌های نشانه‌شناسی فرهنگی در رزیف موسیقی خاص این آیین است، به دلیل مبادلات تجار بین ساحل‌نشینان کنگ و بنادر سایر سرزمین‌ها به‌خصوص کشورهای عربی و آفریقایی نوع موسیقی و اجراها بسیار به هم شبیه هستند، به‌طوری‌که آوازهای کاری که در رزیف خوانده می‌شود به زبان عربی و سواحلی هستند. آوازها و نغماتی که در هنگام کار بر روی لنچ و دریا خوانده می‌شود از مهم‌ترین و متنوع‌ترین بخش‌های موسیقی کار در بندرکنگ محسوب می‌شود. به این نغمه‌ها در کنگ نهمه (nahme) و در مناطق دیگر مثل جزیره خارک انهم یا نهم می‌گویند. در روستاهای ساحلی به آن نهمه می‌گویند، آوازهای دریایی، برای سرگرمی و نیز رفع خستگی و ایجاد هماهنگی در کارهای گروهی خوانده می‌شوند.

از ویژگی‌های ترانه‌های کار، هماهنگی کامل شعر و طنین موسیقیایی آن‌ها با حرکات بدنی کارورزان و ابزار مورد استفاده کار است. این آواها و نهمه‌ها به لحاظ ریتم و آهنگ کلام به نیازهای حسی و عاطفی کارورزان پاسخ می‌دهد.

هماهنگی موسیقی باعث تجهیز روانی نیروی کار و تحقق انجام کار دل‌انگیز و انتقال فرهنگی، به‌عنوان بخشی از ثروت معنوی جامعه می‌شود که از دیگر کارکردها و ویژگی‌های ترانه‌های کار محسوب می‌شوند.

رزیف

سازها و ابزار موسیقی که در آیین رزیف مورد استفاده قرار می‌گیرد شامل ساز کوبه‌ای مانند دهل، کسر، پیپه و دف یا دایره و ساز برنجی مانند شلنج یا سنج کوچک است.

موسیقی در آیین رزیف شامل آواها و موسیقی کار و همچنین موسیقی حماسی است.

ریتم نهمه، گاه تند، گاه کند، متناسب با کاربرد آن است، نهمه‌ها اصولاً به معنای آوازهای دریایی است و به ‌منظور تهییج، تشویق و ترغیب ملوانان و برای حفظ روحیه و ایجاد تنوع اجرا می‌شوند، برخی از این آوازها دارای مضمون حماسی‌ هستند.

نهمه از سوی یک تک‌خوان و پاسخ دسته‌جمعی سایر جاشوها اجرا می‌شود. تک‌خوان همان سرهنگ است که رهبری گروه را بر عهده دارد و گاه این مسئولیت را ناخدا بر عهده می‌گیرد.

آواها و نواهای نهمه، در تهییج روحیه کارکنان کشتی (جاشوها) و تحمل کارهای طاقت‌فرسای دریانوردی، بسیار اهمیت دارد. این نهمه‌ها در گذشته از تنوع بیشتری برخوردار بوده‌اند، به‌گونه‌ای که برای هرکدام از فعالیت‌های گروهی مانند افراشتن شراع (بادبان)، لنگر، تور و دیگر ادوات صید، میداف زدن (پارو کشیدن)، بارگیری و تخلیه بار، نهمه ویژه‌ای خوانده می‌شده است.

رزیف یک نقش یا کارکرد پنهان نیز دارد و اینکه به‌عنوان فعالیت‌های جمعی حس اشتراک هنجارها و ارزش‌های جمعی و درنتیجه تعلق، هویت، انسجام و وحدت جمعی را تقویت می‌کند. با این وصف، مناسک گروهی در خدمت حفظ منافع جمعی هستند، چراکه همبستگی اجتماعی را تضمین می‌کنند و سلامت روحی و روانی اجتماع را به ارمغان می‌آورند.

به‌هر حال ایجاد و حفظ همبستگی اجتماعی برای ادامه حیات مفید و ثمربخش جوامع، بسیار مهم و تعیین‌کننده است و جشن‌های گروهی ابزار مناسبی برای ایجاد چنین همبستگی اجتماعی به شمار می‌روند چراکه معمولاً برگزاری جشن‌ها با هر عنوان و علتی که باشند، مورد استقبال عموم مردم قرار می‌گیرند.

هر امری که شادابی، نشاط، همبستگی و انسجام اجتماعی را هم‌زمان به وجود می‌آورد، شایسته آن است که بیشتر از آنچه امروز هست، مورد توجه قرار گیرد.

* گزارش از فرامرز خجسته و بنیامین انصاری نسب

باغ ارم شیراز با رُزها و سرونازهای جهانی

«باغ ارم» نمونه‌ای از باغ‌های بی‌نظیر تاریخی ایران، نگین باغ‌های شیراز است و سرونازهای آن با شهرتی جهانی گونه‌ای سر به آسمان کشیده‌اند که گویی پنجه‌های پیکره‌تراشی ماهر آنها را بدین استواری و توازن از دل زمین تا عمق آسمان تراشیده است.

 شیراز را نه‌تنها به ادبیان و شاعرانی جهانی همچون سعدی و حافظ می شناسند، بلکه آوزاه و شهرت شیراز از گذشته های دور به شهر باغ های سرسبز، شهر و گل و بلبل در جهان پیچیده و گردشگران زیادی را از اقصی نقاط جهان به این شهر می کشاند. باغ ارم نگین باغ های شیراز است، باغی که سرونازهای آن شهرتی جهانی دارد و به گونه ای سر به آسمان کشیده اند که گویی پنجه های پیکره تراشی ماهر آنها را بدین استواری و توازن از دل زمین تا عمق آسمان تراشیده است.

علی اصغر مونسان وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی با انتشار تصاویری از باغ ارم شیراز در حساب کاربری خود در اینستاگرام نوشت: باغ های ایرانی به عنوان یکی از مقاصد گردشگری کشورمان، از دیرباز بر پایه معماری و عناصر تشکیل دهنده آن از جمله مصالح بومی، کوشک ها، ساختار هندسی، آب و گیاهان و درختان در فلات ایران و مناطق پیرامونی متأثر از فرهنگ آن احداث شده اند.

وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی افزود: باغ ارم به عنوان یکی از زیباترین باغ های ایران در شمال غربی شیراز در خیابان ارم واقع شده است، مورخان ساخت این باغ را به دوران حکومت اتابک سلجوقی نسبت می دهند.

باغ ارم در سال ۱۳۵۳ در فهرست آثار ملی و در سال۱۳۹۰ (۲۰۱۱) در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. این باغ مشهور اکنون با عنوان باغ گیاه شناسی، با برخورداری از انواع مختلف درختان و درختچه ها، گل ها و گیاهان متنوع، به یکی از مقاصد گردشگری استان فارس و کشورمان تبدیل شده است.

باغ ارم- یونسکو

آوازه جهانی گلستان رز و سرونازهای باغ ارم

باغ ارم یکی از مشهورترین باغ های شیراز است که پیشینه آن به دوران سلجوقی و آل اینجو بازمی گردد و در دوران زندیه، کریم خان زند در سازندگی و بهسازی این باغ اقداماتی انجام داد. بنای ساختمان موجود در باغ ارم شیراز حدود ۲۰۰ سال قبل در دوران قاجار ساخته شده و شاخص ترین ویژگی این بنا، ایوان مرکزی دو طبقه آن است که درقسمت بالایی این بنا هلالی وجود دارد که روی آن نقوش کاشی کاری شده شامل شخصیت های تاریخی، ادبی و اسطوره ای است.

در زمان قاجار باغ ارم ۷۵ سال در دست سران ایل قشقایی بود که در آن عمارتی ساختند و در زمان ناصر الدین شاه قاجار عمارت دیگری که هنوز پابرجاست در آن ساخته شد.عمارت اصلی باغ به سبک معماری قاجاریه و به تقلید از سبک معماری زندیه ساخته شده ، این عمارت از نظر معماری، نقاشی، کاشی کاری و گچ بری از شاهکارهای معماری ایرانی به حساب می آید.

این عمارت سه طبقه با کاشی کاری های رنگین و گچ بری های شکیل تزیین شده، اتاق‌های طبقه زیرین که زیرزمین به حساب می آیند ، برای استراحت در روزهای گرم تابستان کاربرد داشته اند، در دو طبقه بالایی ستون‌هایی است که برگرفته از بنای تخت جمشید است.

باغ ارم یکی از زیباترین باغ های فارس و حتی کشور است که هر ساله گردشگران داخلی و خارجی بسیاری را از جای جای ایران و دنیا روانه شیراز می کند. این باغ از گذشته تا به امروز محل پرورش گونه های گیاهی مختلفی بوده و تنوع گیاهان در آن به اندازه ای است که در حال حاضر به عنوان یک باغ گیاه شناسی در اختیار دانشگاه شیراز قرار گرفته است.

تاریخ ساخت این باغ به دوران سلجوقیان بر می گردد و به دست اتابک قراجه که در دوران سلطنت سنجرشاه سلجوقی (تولد به سال ۴۷۹ هجری قمری، مرگ ۵۵۲ هجری قمری) به حکمرانی فارس گمارده شده بود ساخته شده است.

باغ ارم

 

ثبت جهانی ۹ باغ ایرانی در یونسکو در سال ۱۳۹۰

باغ های ایرانی با طراحی و معماری و آبنماها و پوشش گیاهان خاص در جهان زبانزد است و در طول تاریخ همواره الگوی معماری کاخ های پادشاهان و بزرگان در سراسر جهان بوده است؛ تا کنون بیش از یکهزار باغ ایرانی شناسایی شده که بیش از ۵۰ مورد آن ظرفیت ثبت جهانی دارد.

مجموعه باغ‌های ایرانی شامل ۹ باغِ پاسارگاد در مرودشت فارس، باغ ارم شیراز، چهل‌ستون اصفهان، باغ فین کاشان، عباس‌آباد بهشهر، شاهزاده کرمان، اکبریه بیرجند، باغ دولت آباد یزد، پهلوان‌پور مهریز یزد در سال ۱۳۹۰ در یونسکو ثبت شد.

 

باغ ارم شیراز در سال ۱۳۵۳ در فهرست آثار ملی به ثبت رسید و همزمان با مجموعه هشت باغ دیگر ایرانی در سال ۱۳۹۰ نیز ثبت جهانی شد. گلستان گل رز گوناگون باغ ارم شیراز که در دنیا کم نظیر است جلوه ای بیکران از رنگ و نقش را درهم تنیده و این ویژگی‌های طبیعی در کنار معماری منحصر به فرد و نقاشی هایی با استفاده از رنگ های پخته و فیروزه ای در پیشانی سه هلال این بنا ،همه و همه تصویری خارق العاده را ترسیم و چشم هر بیننده ای را مبهوت خود می کند.

تلفیق هنر و معماری در کنار بهره بردن از هزاران درخت ،گل و گیاه باغ ارم را به زیبای چهار فصل شیراز تبدیل کرده به طوری که بیننده در هر فصلی از سال می تواند جلوه ای متمایز، زیبا و خارق العاده از این باغ را ببیند.

با توجه به شیوع و تدوام بیماری کرونا و توصیه ستاد ملی مقابله به کرونا به در خانه ماندن و تاکید بر تعویق سفر به دوران پس از مهار بیماری کووید ۱۹، اکنون بهترین فرصت برای مطالعه و شناخت بیشتر جاذبه های فرهنگی، گردشگری و طبیعی ایران ایجاد شده است می توان با بررسی دقیق، مقصدهای جذاب و جدید گردشگری را برای مسافرت های فردی و گروهی در دوران پسا کرونا برنامه‌ریزی کرد.

منبع: ایرنا

عروسکی چوبی سنتی که رو به فراموشی است

ایران با جغرافیای متنوع خود، قومیت‌های متنوع را شامل می‌شود که این خود منجر به تولید اشکال متنوعی از عروسک‌های سنتی شده است. «عاروس‌ کله» عروسکی سنتی است که ساخت آن در بین مردم روستای سیاه رودبار شهرستان علی‌آبادکتول استان گلستان مرسوم است.

روستای سیاه رودبار از توابع شهرستان علی‌آبادکتول و در ۲۲ کیلومتری جنوب شرقی این شهرستان در بخش مرکزی دهستان زرین گل در ارتفاعات شرقی البرز قرار دارد. مردم روستای سیاه رودبار از قوم تات و قزلباش بوده و به لحاظ فرهنگی، زبان، پوشش و آداب‌ورسوم تا حد زیادی از فرهنگ علی‌آبادکتول و رامیان تأثیر گرفته‌اند.

در این روستا رشته‌های صنایع‌دستی شامل قالی‌بافی، پارچه‌بافی، خراطی، توف بافی (نوار بافی کتول)، سوزن‌ دوزی، نمدمالی، چادرشب بافی و عروسک محلی رواج دارد.

«عاروس ‌کله» یک عروسک سنتی پارچه‌ای چوبی است که ساخت آن در بین مردم روستای سیاه رودبار مرسوم است. این عروسک بنا به شرایط با چند حالت مختلف ساخته می‌شود که در شب عروسی دارای روبند بوده و بعد از عروسی و قبل از بچه‌دار شدن، دارای تک‌بند (دستمالی برای بستن جلوی دهان) و بعد از بچه‌دار شدن هم شکل آن تغییر کرده و به پشت مادر، کودکی بسته ‌می‌شود که به آن ماروچه می‌گویند. این عروسک با توجه به داشتن اصالت بومی‌-محلی، داستان و قدمت آن در منطقه و استفاده از مواد اولیه بومی برای ساخت آن، با ارزش غنی فرهنگی ثبت ملی شده است.

عاروس ‌کله به معنی عروس کوچک، عروسکی پارچه‌ای با بدنی چوبی و بدون دست بوده که صورت آن را با پنبه سفید درست می‌کردند و برای نمایش چشم و دهان، یک مثلث با نخ مشکی بر روی صورت می‌دوختند.

این عروسک با توجه به شرایط عروس، با حالت‌های مختلف ساخته می‌شود که دارای تک‌بند و چارشو (چادرشب) بوده و در شب عروسی دارای روبند توری است.

 

در میان مردم روستا رسم است که عروس بعد از شب عروسی و قبل از بچه‌دار شدن، جلوی دهانش را با پارچه‌ای عموماً دست‌بافت می‌بسته که به این پارچه تِک‌بند می‌گفتند و عروس تا قبل از بچه‌دار شدن به حرمت پدرشوهر، برادرشوهر، مادر شوهر و … سکوت می‌کرده و سلام و احترام را با تکان دادن سر، به بزرگ‌ترها انتقال می‌داده است.

عروس روستای سیاه رودبار در صورت به دنیا آوردن اولاد پسر اجازه داشت تا تک‌بند را از جلوی دهانش باز کند و با برادرشوهر و پدرشوهر صحبت کند ولی اگر فرزندش دختر بود همچنان تک‌بند بر روی دهانش باقی می‌ماند. ولی عروسکی که بعد از بچه‌دار شدن عروس ساخته می‌شد با همان شرایط ساخت عاروس ‌کله بدون تک‌بند بوده که یک عروسک نوزاد هم با چادرشب به پشتش بسته می‌شد و این عروسک به نام ماروچه نامیده می‌شد.

در زمان‌های گذشته ساخت این نوع عروسک سنتی رواج بیشتری داشته اما امروزه تنها تعداد انگشت‌شماری از خانواده‌ها این نوع عروسک را برای دختران خود می‌سازند. با توجه به گسترش روزافزون تکنولوژی و محدود شدن ارتباطات جوامع شهری و روستایی در قاب تکنولوژی فراگیر امروزی، متأسفانه خطر انحراف از اصالت، ‌فرهنگ‌ و آئین‌های کهن گذشتگان بیشتر شده است و بیم آن است که با درگذشت آخرین نسل باقی‌مانده از فرهنگ گذشته، شاید برای همیشه برخی رسوم کهن، رو به انزوا و فراموشی رود.

زهرا مهدی ‌زاده، کارشناس صنایع‌دستی و هنرهای سنتی گلستان

منبع: ایسنا