سلبریتی نیستند و کمتر کسی میشناسدشان. همهشان رفتهاند و فقط آثارشان به جا مانده است؛ آثاری که دهان هر بیننده را باز نگه میدارد و حالا جزئی از تاریخ هنری و بصری ایرانزمین محسوب میشوند.
استاد اصغر کاشیتراش اصفهانی، استاد حسین لرزاده، حسین کاشیتراش، اسماعیل خاکنگار مقدم، ابراهیم کاظمپور، محمد صنیعخاتم، حسین عبدالباقی کاشانی، حاج محمود اَرش، استاد حسین بهزاد، علی جواهری، استاد سیّدعلی و استاد نوروز فقط بخشی از اسامیای هستند که کمتر کسی آنان را میشناسد. همهشان رفتهاند و درباره بسیاری از آنان هیچ اطلاعاتی در دست نیست؛ حتی یک عکس از چهرهشان اما بسیاری از آثارشان بدون اسمی از آنان بهجا مانده است از کاشیکاریهای کاخ گلستان و سعدآباد گرفته تا سردر باغ ملی و بقاع متبرکه در کربلا.
یکی از بناهایی که آثار همه هنرمندان در آن یکجا جمع شده است، موزه هنر ایران در عمارت قدیمی مرمر است؛ ساختمانی که به دست معماران و استادکاران برجسته ایرانی با سنگهای سبز منقوش به گل، بته و نقوش گیاهی و جانواری ساخته شده است. گفته میشود ساخت این بنا از سال ۱۳۰۴ شروع و بیش از یک دهه ادامه پیدا کرده است. در حال حاضر اسم این بنا در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. تزئینات متفاوتی از کاشیکاری و سنگ تراشی گرفته تا آینهکاری و خاتمکاری در کاخ مرمر کار شده است.
بالای سرسرای کاخ مرمر تاق گنبدیشکلی دارد که طرح آن الهامگرفته از گنبد مسجد شیخ لطفالله و اثر هنرمندانی چون استاد حسین لرزاده، حسین کاشیتراش، اسماعیل خاکنگار مقدم و ابراهیم کاظمپور است و همراه با تزئینات مقرنس گچی، کاشیکاری هفترنگ حاج محمود اَرشنگار و طرحهای استاد حسین بهزاد، تذهیب و منقوش شده است.
اطلاعات محدودی درباره این هنرمندان به جا مانده است که در ادامه با برخی از آنان آشنا میشوید.
استاد اصغر کاشیتراش اصفهانی، کار را از پدرش استاد عبدالرحیم کاشیتراش به ارث میبرد و در تمام کارهای مهمی که پدر و برادرانش انجام دادهاند مثل کاشیکاریهای باغ نو ظلالسلطان، مدرسه چهارباغ اصفهان و ساختمانهای سردار اسعد و سردار محتشم بختیاری دست داشته است. استاد حسین در زمان پهلوی اول کاشیکاریهای سردر مسجدشاه اصفهان را به سفارش پروفسور پوپ به عهده میگیرد. او حتی کاشیکاریهای یک سردر و سالن بزرگ در فرانسه را انجام داده که همچنان باقی است.
طرح گره سالن کاخ مرمر، کاشیکاریهای سردر سفارت ایران در آمریکا، بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی، مسجد جامع و سردر عالیقاپوی قزوین، سردر شعب بانک ملی ایران، کاخ سعدآباد، بازسازی کاشیهای هفترنگ کاخ گلستان، سردر وزارت امور خارجه و همچنین تعمیرات کاشیهای گنبدها، بقعهها، رواق امامزادهها و اماکن متبرکه در اطراف تهران و اصفهان از جمله کارهای بهجا مانده این هنرمند است. استاد اصغر کاشیتراش اصفهانی در سن ۸۸ سالگی از دنیا رفت.
کاشیکاری سردر سفارت ایران در واشنگتن
محمد صنیعخاتم هم یکی دیگر از نامهای بهجامانده در هنرهای سنتی ایران است. او متولد سال ۱۲۷۰ و برادر کوچکتر محمدحسین صنیعخاتم بود که صنیع دیوان لقب داشت و یکی از استادان بینظیر خاتمسازی بود. اتاق زیبا و معروف خاتم در کاخ مرمر کار مشترک این استاد و برادرش است. همچنین بسیاری از صندوقهای مزار ائمه به وسیلهٔ او ساخته یا تعمیر شده است.
استاد حاج محمد صنیعخاتم در خاطراتش نوشته: «من قاب خاتمی میساختم و به دربار احمد شاه قاجار میبردم و از این رهگذر تشویق میشدم یا انعام میگرفتم و از طرفی با ارائه یک خاتم به فلان سفیر خارجی کوشش میکردم تا این هنر ملی و مردمی را به خارجیان معرفی کنم.»
او با بهترین شاگردانش کار ساخت صندوقهای حرم حضرت عبدالعظیم (ع) را به عهده داشت. خاتمکاری کاخموزه سبز هم کار استاد محمد صنیعخاتم و برخی از شاگردانش است.
محمد حسین صنیعخاتم برادر کوچک حاج محمد هم در سال ۱۲۶۲ به دنیا آمد. خانوادهاش خاتمساز بودند و بعدها لقب امینالصنایع را به او دادند. محمدحسین در سال ۱۳۱۱ از شیراز به تهران دعوت شد و به همت او کارگاه خاتمسازی در مجتمع بزرگ هنرهای دستی شروع به کار کرد و بعدها ریاست کارگاه خاتمسازی را پذیرفت و تا پایان عمرش استاد خاتمسازی اداره هنرهای کشور را به عهده داشت.
بهترین کار هنری او تالار خاتم در کاخ مرمر است. این تالار هشت متر طول و شش متر عرض دارد و تمام دیوارها و اثاثیه و سقف آن از خاتم بسیار عالی ساخته شده است.
مهمترین مراکز خاتمسازی در ایران شیراز، اصفهان، یزد و تهران هستند و بیشتر خاتمسازان در تهران، اصفهان یا شیراز فعالیت میکنند. محمدحسین صنیعخاتم که نشان درجه اول هنر را از دربار پهلوی گرفت در سال ۱۳۳۱ تصادف کرد و بدلیل خونریزی مغزی درگذشت.
اتاق ساختهشده از خاتم در کاخ مرمر
یکی دیگر از فضاهایی که کارهای هنری نفیسی از هنرمندان ایرانی در آن جا گرفته اداره هنرهای زیباست که ساختمان آن در محل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار دارد. طبق خاطرات نوشتهشده استاد حسین بهزاد، مسئولیت این بنا که آن زمان به مدرسه صنایع قدیمه معروف بود به او سپرده شد و همچنین کارگاه زریبافی راهاندازی و آموزش این هنر به عهده استاد حبیبالله طریقی سپرده شد. استاد بهزاد برای راضیکردن استاد طریقی رنج بسیاری کشید چرا که او نمیپذیرفته هنرش را به دیگران آموزش دهد و معتقد بوده هنگامی که فنون این کار را به هر کسی آموزش دهم فردا رقیب و دشمنم خواهد شد! استاد بهزاد بعدها به حرف استاد طریقی میرسد چرا که همان شاگردانی که خودش تربیت کرده بود بعدها با او دشمن شدند.
استاد بهزاد در بخشی از خاطراتش آورده است: «قسمت خاتمسازی و کاشیپزی نیز به این مجموعه علاوه شد. یک مدرسه رنگرزی هم برای تربیتکردن رنگرزان تاسیس شد. قسمت نقاشی و مجسمهسازی هم به عهده آقای ابوالحسن صدیقی محول شد که مدرسه به نام مدرسه عالی صنایع قدیمه و مدرسه عالی صنایع جدیده دایر گردید. زمانی که فرهنگستان میخواست کلمات عربی را برداشته به جای آن کلمات فارسی بگذارد صنایع قدیمه، هنرستان عالی هنرهای زیبای ایران نامیده شد. نجاتعلی نعمتاللهی معلم روغنکاری، محمدحسین صنیعخاتم معلم خاتمسازی، استاد احمد امانی آبادهای معلم منبت و مشبککاری و حسین مودت معلم کاشیپزی بودند.»
تصویری از استاد حسین طاهرزاده بهزاد
مسئول این مجموعه یعنی حسین طاهرزاده بهزاد متولد ۱۲۶۶ در شهر تبریز به دنیا آمد و خانوادهای روحانی داشت. بنابراین با توجه به مساعدنبودن شرایط زمانه و نظر والدینش، نقاشی را به صورت پنهانی پیش استاد آقا میرغفار که از نقاشان مشهور آن زمان بود، یاد گرفت. علاقه به کاریکاتور و کشیدن آن، او را گهگاه وادار به همکاری با روزنامه ملانصرالدین میکرد و برای تکمیل معلومات خود سه سال در مدرسه هنرهای زیبای تفلیس تحصیل کرد. او بعد از مدتی عازم استانبول شد و نقاشی را در مدرسه صنایع ظریفه یا همان آکادمی هنرهای زیبای فعلی پیش استادان عثمانی و ایتالیایی یاد گرفت و شاگرد اول در رشته نقاشی شد. همچنین در مدرسه خطالین استانبول معلم مینیاتور و تذهیب شد و در وزارت اوقاف عثمانی و موزههای شهر استانبول مأمور مرمت کتابهای مینیاتور قدیم شد. او بعد از مدتی در مدرسه قالیبافی ترکیه کار کرد. حتی امپراطور اتریش و مجارستان به خاطر دریافت یکی از آثار او، یک سنجاق طلا با آرم سلطنتی اتریش را برای قدردانی به استاد هدیه کرد. همچنین محمدحسین میرزای قاجار، ولیعهد احمدشاه که شیفته آثار هنری بهزاد در استانبول شده بود، لقب مزینالسلطان را به استاد داد و از او دعوت کرد به ایران برگردد.
در سال ۱۳۰۸ استاد به اتفاق خانوادهاش به تهران برگشت و نخست به ریاست نقشهکشی موسسه قالی و سپس به ریاست صنایع قدیم و هنرستان هنرهای زیبا منصوب شد. وی موزه هنرهای زیبا یا همان هنرهای ملی را تأسیس و مدّت چندین سال در تهیه تابلوهای بزرگ و تزئینات کاخ مرمر و کاخهای دیگر تلاش کرد.
استاد بهزاد یک سال هم به آلمان سفر کرد و در تهیه نقاشیهای چند کتاب برای ناشران ایرانی، از جمله کتاب هزار و یکشب فعالیت کرد. او در سال ۱۳۲۴ به علت بیماری قلبی از پست خود کنارهگیری کرد و بعنوان نماینده دولت ایران در نمایشگاه بینالمللی ازمیر ترکیه شرکت کرد. بعدها به دعوت وزارت فرهنگ ترکیه به عنوان استاد در آکادمی هنرهای زیبای استانبول استخدام و چند سال مشغول تعلیم هنرهای سنتی بود تا اینکه در سال ۱۳۴۱ به علت بیماری قلبی در استانبول درگذشت و به وصیت آن مرحوم پیکرش به تهران منتقل و در بقعه امامزاده قاسم (ع) به خاک سپرده شد.
بیش از ۴۰۰ فقره مقالات هنری، تابلوهای مینیاتور، آبرنگ، رنگ روغن، تذهیب نقشههای قالی و کاشیکاری از استاد بهزاد به جا مانده است. همچنین اثر «شاه شجاع و خواجه حافظ» با امضای «حسین طاهرزاده بهزاد ۱۳۳۳ استانبول» در حراج تهران بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون تومان برآورد قیمت شد و به مبلغ ۱۳۰ میلیون تومان فروخته شد.
یکی دیگر از هنرمندانی که آثار بسیاری از خودش به جا گذاشته حسین لرزاده معمار ۸۴۲ مسجد است. محمد لرزاده پدر استاد حسین هم از معماران نامی دوره اتابک و همکار حاج حسن صنیعالدیوان، معمار اتابکی بود. از یادگارهای استاد محمد لرزاده، میتوان به مسجد حاج حسن صنیعالدیوان، سید نصیرالدین، یکی دو ایوان در مدرسه سپهسالار، از گردن به پایین گنبد سر قبر آقا و خط بنایی دور آن و حوضخانه آینهکاری حسینیه امیربهادر اشاره کرد.
استاد حسین لرزاده در سال ۱۲۸۵ در تهران متولد شد و بعد از پایان دوره ابتدایی به دبیرستان سلطانی واقع در پل امیربهادر و از آنجا به مدرسه کمالالملک برای یادگیری مجسمهسازی رفت. این دوران یک سال و نیم طول کشید که در این مدت علاوه بر مکتب، معماری را از پدرش یاد میگرفت.
بعد از فوت پدر، استاد حسین لرزاده با دعوت استاد جعفرخان کاشانی که دستاندرکار ساختن عمارت سنگی تپه علیخان در سعدآباد بود، به کار نقاشی در یکی از اتاقهای این عمارت مشغول شد. پس از آن، طراحی و ساخت سردر ایرانی برای بانک شاهی واقع در توپخانه (بانک تجارت کنونی) را انجام داد.
رسمیسازی سردر مدرسه دارالفنون و بالکن پیرایش در ابتدای خیابان لالهزار و مطبعه یمنی در خیابان فردوسی نیز از کارهایش در این دوران است. پس از آن عمارت محروقه مجلس شورای ملی را تعمیر کرد. استاد لرزاده در سال ۱۳۱۱ برای ساختن آرامگاه فردوسی به توس رفت و مدتی با مرحوم عمادالکتاب که دوران کهنسالیاش را میگذراند و برای خطاطی اشعار و نوشتههای مقبره حکیم توس به آنجا رفته بود همکار شد و در کنارش مشق خط کرد.
آرامگاه فردوسی همزمان با ۳۰ سالگی استاد لرزاده تمام شد. پس از آن استاد به تهران برگشت و در کاخ مرمر مشغول به کار شد. حتی تعمیر و ساخت قسمتهایی از حرم سیدالشهداء (ع) هم از دیگری کارهای استاد لرزاده است. این هنرمند بعد از ۹۸ سال زندگی اواخر شهریور ۱۳۸۳ از دنیا رفت.
خاندان خاکنگار مقدم هم یکی از خانوادههایی هستند که آبا و اجدادی هنرمند بودهاند و همچنان این حرفه را ادامه میدهند. آنان تنها خاندانی در تهران هستند که از اواخر دوره قاجار کاشیکاری را خانوادگی ادامه دادهاند. سه نفر از اعضای خانواده این خاندان، سعید، فریبرز و محمد خاکنگار مقدم این کار را انجام میدهند. کاشیکاری و نقاشی روی کاشیهای سردر باغ ملی تهران از آثار استاد حسین کاشیپز، پدربزرگ استاد سعید است. گفته میشود استاد حسین برای طراحی نقش سربازان و قزاقان از مدلهای زنده استفاده میکرد.
خاندان خاکنگار مقدم هم از جمله افرادی بودند که در کنار استاد حسین لرزاده، حسین کاشیتراش و ابراهیم کاظمپور کاشیکاری کاخ مرمر را انجام دادند. از دیگر کارهای بهجامانده از این خاندان میتوان به کاشیکاری ایوان مجلس شورای ملی در دهه ۱۳۱۰، رواق حضرت عبدالعظیم (ع)، امامزاده عبدالله شهرری، آرامگاه سعدی شیراز، خوابگاه کاخ گلستان و کاشیکاری قسمتهای مختلف دبیرستان البرز اشاره کرد.
حاج ابراهیم کاظمپور هم یکی دیگر از هنرمندانی است که کاشیکاری کاخ اختصاصی نیاوران، بازار تهران و ساختمان دانشکده حقوق دانشگاه تهران را در کارنامه خودش ثبت کرده است. این هنرمند هم در سال ۱۳۷۵ از دنیا رفت اما فرزندانش همچنان حرفه او را ادامه میدهند.