آلاشت _ زیبایی درون مه

آلاشت یکی از شهرهای زیبای مازندران است. طبیعت بکر و چشم نواز، چشمه ها، درختان سر به فلک کشیده، معماری بی نظیر مساجد و رصدخانه، این روستا را مبدل به مقصدی دلنشین برای گردشگران و طبیعت دوستان کرده است.

تمام طول مسیریی که برای رسیدن به آلاشت باید طی کنید سرسبز و لذت بخش است و سرسبزی مسیر هنگامی بیشتر می شود که به پل ورسک و سوادکوه نزدیک می شوید.

این منطقه در ۲۳۷ کیلومتری تهران و در ارتفاع ۱۹۰۰ متری از سطح دریا قرار گرفته و به عنوان بهشت تاریخی مازندران در ایران شناخته می شود.

وجه تسمیه

درباره ی نام آلاشت اهالی این منطقه چنین می گویند که نام این منطقه را به سه شکل” آلاشت” ،” اِلاشت” و ” اَلاشت” تلفظ می کنند. در مراوده و گفتگو با اهالی این روستا از زبان آن ها ” اِلاشت” را بیشتر می شنوید.

اما مامورین ثبت احوال در شناسنامه های مردم نام آلاشت را ثبت کردند به همین دلیل این نام رواج بیشتری پیدا کرد.

در زبان مازندرانی آلاشت به معنی آشیانه عقاب است. وجه تسمیه این اسم به خاطر عقاب‌ های زیاد که در کوه‌های بلندش آشیانه دارند، آلاشت نامگذاری شده است.

یکی دیگر از نکات جذابی که در این منطقه وجود دارد این است که اهالی آلاشت پسوند فامیلی خود را از نام محله ای که در آن زندگی می کنند انتخاب کرده اند.

آلاشت

ویژگی های آلاشت

آلاشت  را به خاطر ارتفاع، آسمان پاک و بدون غبار و آلودگی و وجود رصدخانه، بهشت ستاره شناسان می دانند.

طبیعت آلاشت به ارتفاعات و مه جدایی ناپذیر آن خلاصه نمی شود بلکه درختان سیب، آلو، گیلاس، فندق و گردو نیز جزو جدایی ‌ناپذیر طبیعت آلاشت هستند.

رودخانه چرات یا روآر، آب این منطقه را تامین می کند که از انتهای دره این منطقه می گذرد و از کوه های خوزنک پرخیان و خوز سرچشمه می گیرد.

آلاشت مازندران دارای یک هتل نیز می باشد که امروز نیمه مخروبه است اما در زمان پهلوی دوم برای اقامت موقتی دربار و خانواده ساخته شده بود اما امروز قسمتی از آن در اختیار کارکنان پمپ بنزین و شرکت نفت می باشد.

غذاهای محلی این منطقه متنوع هستند که هر کدام از این غذاها دارای طعمی عالی و لذیذ می باشند. سبزی پلو با مغز گردو و پنیر خیکی، شیش انداز، دیس کباب، کئی پلا، خورش آلو بخارا، ورساق (شیرینی)، کنس نون و … چند نوع از غذاهای این منطقه به شمار می روند.

برای اقامت در آلاشت گزینه‌های هتل آپارتمان، اقامتگاه بومگردی، ویلاهای اجاره‌ای، خانه‌های روستایی، کلبه‌های چوبی و کمپینگ در مکان‌های مجاز پیش روی شماست.

آب و هوای آلاشت

منطقه ی آلاشت سواد کوهی دارای آب و هوایی خنک و مرطوب است به طوری که در ورودی این شهر شما با هوایی مه آلود و زیبا مواجه می شوید که هر چه به  شهر نزدیک تر شوید مه بیش از قبل می شود و باید مه شکن خودروی خود را روشن کنید تا بتوانید به راحتی مسیر خود را پیدا کنید. ممکن است زمانی که به این منطقه رسیدید، مشاهده کنید که پاهای شما تا زانو در مه قرار گرفته است. اگر به سمت ارتفاعات آلاشت بروید مه را مانند آسمان در بالای سر خود می بینید.

آلاشت

جاذبه های دیدنی آلاشت

گوشه به  گوشه ی این شهر مملو از جاذبه های گردشگریی است که چشم همگان را به خود خیره نگه می دارد.

در ابتدای ورودی روستای آلاشت دو راهیی وجود دارد که در یکی از آن ها امامزاده حسن یا سر کوه و در دیگری به روستاهای سواد رودبار و هلی چهل، چرات و… منتهی می شود.

جاده سرکوه، جاده‌ای جنگلی‌ ست که هرچه باه ارتفاعات بالاتر نزدیک شوید زیباییش هم بیشتر می ‌شود. این منطقه به پارک جنگلی هم معروف است و به دلیل بکر بودنش گردشگران، حداقل یک روز را در آن جا توقف دارند.

بافت تاریخی شهر

آلاشت تاریخی اثرگذار دارد. همگان این شهر خاستگاه خانواده پهلوی می نامند ،محله پاهلونی خیل یا پهلوان خیل همان جایی‌ است که خانه پدر رضا شاه در آن واقع شده و رضا شاه در این خانه به دنیا آمده بود. البته خانه ‌ای که رضاشاه در آن متولد شده و کودکی‌ اش را در آن گذرانده، اکنون به موزه مردم شناسی آلاشت تبدیل شده است. در این عمارت خشتی دو طبقه، اشیا و آثار مرتبط با زندگی روزمره مردم آلاشت به نمایش گذاشته شده است.

کوچه‌های تنگ و باریک با مصالح بومی، سقف‌های تخته پوش، جداره‌های ارزشمند همه و همه نشانی از اصالت این بافت تاریخی می‌باشد.

مسجد امام حسین

تنها طبیعت بکر آلاشت نیست که مورد توجه گردشگران است، لکه آلاشت مازندران از داشتن آثار تاریخی و مذهبی نیز بی نصیب نیست.

از آثار مذهبی این روستا می توان به مسجد امام حسین اشاره کرد، این مسجد جنگلی با معماری متفاوتش به دستور محمدرضا پهلوی، در زادگاه پدرش ساخته شد. مسجد امام حسین با معماری منحصربه ‌فرد، طاق ‌نماهای جناغی، پلان درون‌گرا و کشیدگی باسیلیکایی و گنبد ۱۲ وجهی یکی از زیباترین مساجد شمال ایران بوده که با مصالح مختص به اقلیم سرد و کوهستانی (عمدتاً سنگ) چشم هر بیننده‌ ای را به خود جذب می ‌نماید.

رصدخانه آلاشت

این رصد خانه در سال ۱۳۸۵ با کمک دو شرکت اصفهانی و شیرازی بنا شده است و به عنوان اولین رصدخانه مازندران شناخته شده است که به نام رصدخانه آیت الله صالحی مازندرانی یا همان رصدخانه آلاشت شهرت یافته است. این رصدخانه که در ارتفاع ۱۸۱۵ متری از سطح دریا قرار دارد که سه طرفش پرتگاه و یک طرفش کوه است. این رصدخانه تنها رصدخانه استان‌ های شمالی کشور و مرتفع‌ ترین رصدخانه ایران به حساب می‌آید.

امکاناتی که این رصدخانه دارد شامل ۲ تلسکوپ، اتاق آسمان نما، بانک نرم افزاری و کتابخانه تخصصی، نمایشگاه دائمی عکس هایی از نجوم و فضا می باشد.

روزهای پنج ‌شنبه تلسکوپ های رصدخانه در اختیار بازدیدکنندگان قرار می‌گیرد و قطعاً تماشای آسمان و ستارگان در آن تجربه ‌ای بی ‌نظیر خواهد بود.

آلاشت

معبد دختر پاک

ساختمان خاص دیگری در جنوب شرقی شهر آلاشت و در جوار روستای گلیان به نام دختر پاک وجود دارد، این ساختمان مقبره یک دختر معصوم بوده که آلاشتی‌ها از زمان‌های قدیم معتقد بوده‌اند تنها زنان می‌توانند از این آرامگاه بازدید نمایند و مردان حق ندارند وارد این مزار شوند و  اگر مردی وارد این مکان شود، مار او را نیش می‌زند. گفته می ‌شود که دو خواهر در زمان ساسانیان مقام دینی بالایی داشته‌اند که پس از مرگ یکی از آنها در اینجا دفن می‌شود و برخی این بنا را بقایای معبد آناهیتا می‌دانند که نزد مردم قداست خاصی داشته است.

طبق مستندات و مطالعات انجام شده این مقبره از قبل معبد آناهیتا (الهه آب) بوده‌است و سه مشخصه معابد آناهیتا (بالای تپه بودن، نزدیک رودخانه بودن و پلان مربع مستطیل) را داراست.

بهترین زمان سفر

از آنجایی که آلاشت کوهستانی‌ ست و بهترین زمان سفر به آن اواسط بهار تا اواخر تابستان است. به خصوص مرداد ماه است که شاه توت ‌ها هم رسیده‌ باشد. اگرچه در اوایل پاییز هم اگر علاقمند به ترکیبی از جنگل، کوه، برف و هوای سرد باشید می شود به آن جا رفت.

دسترسی به آلاشت

استان مازندارن، بین سوادکوه و پل ورسک

اگر از تهران سفر می کنید پس از طی مسافتی ۴ ساعته به آلاشت می رسید.

در جاده فیروزکوه بعد از شهر پل سفید به دو راهی آلاشت می‌رسید که در سمت چپ جاده قرار دارد. از این دو راهی تا خود آلاشت حدود ۳۷ کیلومتر را باید در جاده فرعی و پیچ و خم‌هایش برانید تا بعد از ۴۵ دقیقه به آلاشت برسید. از تهران تا این منطقه حدود ۴ ساعت راه است.

مرتبط: آلاشت از جاذبه های طبیعی مازندران

راهنمای رفتن به دریاچه نئور

پشت کوه‌های تالش، دریاچه نسبتا بزرگی هست که با رسیدن فصل گرما، شبیه یک رویا زیبا می‌شود. این دشت با لاله‌های وحشی و دریاچه‌ای با پنج متر عمق، دقیقا وسط کوه‌هایی که هرچه نگاه کنیم از رنگ سبزشان کم نمی‌شود، بهترین نقطه برای یک سفر چندروزه در روزهای گرم تابستان، دریاچه نئور است.

نئور کجاست؟

نئور، دریاچه‌ای بین گیلان و اردبیل است. از همین یک جمله باید حدس بزنیم که با منطقه‌ای سرسبز و خوش‌آب‌وهوا روبرو هستیم که سبزی‌اش را از دامنه‌های کوه‌های تالش گرفته و هوای خوشش را از شمال غرب ایران.

بسیاری از مسافران اول خودشان را به اردبیل می‌رسانند و از این شهر ۴۸ کیلومتر راه را طی می‌کنند تا به نئور برسند. برای این مسیر باید از اردبیل به سمت خلخال حرکت کرد و بعد به دنبال روستای بودالالو گشت. وقتی حدود ۱۳ کیلومتر از این روستا به بالای کوه برویم تازه به روستای عباس‌آباد می‌رسیم. از این روستا تا دریاچه راه زیادی نیست. از شهر تهران تا دریاچه حدود هفت ساعت راه است.

دریاچه نئور

چرا باید نئور را ببینیم؟

بارندگی‌های فصل سرد، چشمه‌های اطراف نئور را سیراب می‌کند. برای همین هم آب دریاچه در بهار و تابستان پر است. از طرف دیگر پوشش گیاهی متنوع زمین‌های دور دریاچه ما را به یاد فیلم‌های فانتزی می‌اندازد. داخل این زمین‌ها بابونه، نعناع کوهی و گل‌های زیبای زردرنگی پیدا می‌کنیم که مشابهش را احتمالا جایی ندیده‌ایم.

با سفر به نئور می‌شود کمپینگ کنار دریاچه را هم تجربه کرد. در نزدیکی این دریاچه امکانات رفاهی زیادی وجود ندارد و فقط می‌توانیم چادر بزنیم و صبح با منظره بکر رو به آب‌های شیرین نئور و کوه‌های سبز تالش بیدار شویم.

اینجا، دشتی بکر است و نباید انتظار چیز زیادی از آن داشته باشیم. این منطقه یک سرویس بهداشتی، بوفه، سکو برای پهن کردن زیلو و تخت‌هایی برای اجاره دارد. همین امکانات هم برای آنهایی که عاشق سفر ماجراجویانه هستند زیاد از حد است.

در فصل سرما نئور سه تا پنج ماه یخ می‌بندد. در دمای منفی ۲۰ درجه، از پنج متر عمق دریاچه، حدود ۸۰ سانتی‌مترش تبدیل به یخ می‌شود و آن را به یک پیست اسکی طبیعی تبدیل می‌کند.

کوهنوردی

نئور در واقع ۳۰ کیلومتر تا دریای خزر فاصله دارد. برای همین هم آنهایی که دنبال فتح قله‌های شرقی هستند، منظره خیلی زیبایی از این کوهستان می‌بینند. مثلا بعضی‌ها، از مسیر دره گرگانرود به سمت نئور حرکت می‌کنند و به قله زیبای بغروداغ می‌رسند.

ماهیگیری

اگر کسی قصد ماهیگیری داشته باشد باید تا قبل از آمدن زمستان برنامه‌اش را بچیند. زمستان که بیاید آنقدر هوا سرد می‌شود که دریاچه یخ می‌زند و ماهی‌ها می‌میرند. دوباره با گرم شدن هوا ماهی‌های کوچک پرورشی را در آب رها می‌کنند. این دریاچه نوعی ماهی خوشمزه به اسم قزل‌آلای رنگین‌کمان دارد که هر سال برای کنترل جمعیت، گامارس‌های دریاچه داخل آن رها می‌شود.

دریاچه نئور

کارهایی که در نئور نباید انجام دهیم

پرده‌های زیادی در فصل گرما به این منطقه مهاجرت می‌کنند. آنقوت (پرنده‌ای از خانواده اردک‌ها) یکی از معروف‌ترین مهمانان این منطقه در فصل مهاجرت است. علاوه بر آن کبک، چکاوک،  بلدرچین، عقاب، زاغ، چنگر و انواع گنجشک‌ها با خنک شدن هوای نئور، در حاشیه دریاچه اتراق می‌کنند. شکار در این منطقه ممنوع است و نباید پرنده‌ها را اذیت کنیم.

مردم محلی و مسئولان، توصیه می‌کنند که در آب نئور شنا نکنیم. گل و لای نئور و همچنین گیاهان داخل آب انسان را به پایین می‌کشد و به همین دلیل توصیه نمی‌شود.

درست است که ما مسافریم و ممکن است احساس تعلق چندانی به جایی که سفر می‌کنیم نداشته باشیم اما برای اینکه بتوانیم دوباره هم به اینجا بیاییم، خوب است که احساس مسئولیت داشته باشیم و آشغال نریزیم.

چه چیزی با خودمان ببریم؟

در نئور هر زمان هم که برسیم با آمدن شب، هوا سرد و سردتر می‌شود. برای همین نیاز به لباس گرم و کیسه خواب داریم. همچنین بهتر است یک بادگیر و یک دست لباس اضافه با خودمان همراه داشته باشیم، اما نباید کوله پشتی‌مان را سنگین کنیم.

مرتبط:با قلعه لیسار تالش آشنا شوید

جواهر دشت _عروس دشت‌های ایران

تصور کنید که قرار است جایی برویم که در ورودی جاده ابرها به استقبال‌مان می‌آیند و نوید طبیعت‌گردی‌ای بکر را بهمان می‌دهند. به این پیشنهاد جواب رد می‌دهیم؟ جواهر دشت، روی قله‌های گیلان چنین جایی‌ست. بیشتری‌ها معمولا تابستان و بهار به اینجا می‌آیند و برای دیدن یک دریا ابری که زمین را می‌پوشاند، لحظه‌شماری می‌کنند.

جواهر دشت کجاست؟

جواهر دشت در استان گیلان و شهرستان رودسر قرار گرفته. برای اینکه به این روستا برسیم باید اول وارد چابکسر یا کلاچای بشویم. آنهایی که از مازندران راه می‌افتند از چابکسر به سمت کلاچای و از آنجا به سمت سیاهکلرود و جواهرده حرکت می‌کنند. این مسیر حدود یک ساعت و نیم زمان می‌برد. آنهایی هم که از شهرهای گیلان مثل رودسر مسیرشان را شروع می‌کنند، باید اول به کلاچای بروند و بعد از ۳۶ کیلومتر به سمت جنوب به این منطقه برسند.

از روستای سیاهکلرود تا جواهر دشت باید کمی احتیاط کرد، چون ماشین‌های معمولی کمتر از پس این جاده برمی‌آیند. اگر هوا بارانی و جاده گل و لای بود بهتر است ماشین را پارک کنیم و از راننده‌های محلی بخواهیم با جیپ ما را برسانند.

جبپ‌های بدون پلاک روستای خیاط محله، با این کار آشنایی زیادی دارند و معمولا زیاد پیش می‌آید که با خود مسافر به جواهردشت ببرند و بیاورند. هماهنگ کردن این جیپ‌ها نیاز به رزرو کردن ندارد. معمولا در روستا حاضر هستند و با کرایه معقولی این مسافت را طی می‌کنند. حدود ۸ کیلومتر اول جاده آسفالت است، اما در ادامه ۱۸ کیلومتر از یک جاده خاکی می‌گذرد. برای همین هم توصیه می‌شود با خودروی سواری به اینجا نرویم.

جواهرده و جواهر دشت روی نقشه خیلی به هم نزدیکند، ولی نباید این دو را با هم اشتباه گرفت، چون یکی در گیلان و دیگری در مازندران قرار گرفته. همین نزدیکی هم باعث شده که این دو روستا از نظر فرهنگی اشتراک زیادی را بین گیلانی‌ها و مازنی‌ها به وجود آورد.

جواهر دشت

چرا باید جواهر دشت را ببینیم؟

اینجا آنقدر بکر و دست نخورده باقی مانده که بیشتر مسیر آن از جاده خاکی می‌گذرد. وقتی از جنگل می‌گذریم ممکن است در کنارمان گله گوسفندان در حال چرا را هم ببینیم، اما وقتی جنگل تمام شود مراتع سبز منطقه شروع می‌شوند. جایی که تا چشم کار می‌کند زمین سبز و آسمان آبی‌ست. در جواهر دشت خانه‌ها با سقف‌های شیروانی دور از هم ساخته شده‌اند و اگر از بالا به ده نگاه کنیم، ابرها با فاصله نزدیکی بالای تپه‌ها یک لکه سیاه روی زمین انداخته‌اند.

این روستا تا سطح دریا ۲۰۰۰ متر فاصله دارد. به خاطر همین هم است که ابرها دائم آن را می‌پوشانند. روستا در بلندترین قله گیلان به اسم سماموس جا خوش کرده. مردم روستا آب لوله‌کشی ندارند و برای همین هم آب را از چشمه‌های اطراف تامین می‌کنند.

گردشگران جواهر دشت را به خاطر عکاسی، کوهنوردی و طبیعت‌گردی دوست دارند. هر زمان و هر طرف که لنز را بچرخانیم تصویری برای ثبت کردن وجود دارد.

یکی از کارهایی که باید در جواهر دشت انجام دهیم، این است که موقع طلوع از خواب بیدار شویم. آسمان نارنجی‌رنگ ارتفاعات این روستا را نباید از دست بدهیم. روی تپه‌های یکدست سبز اینجا می‌توانیم غلت بخوریم تا صورت‌مان خیسی و بوی چمن‌ها را حس کند.

از خانه‌های روستا تا یکی از چشمه‌های کوچک بالای کوه حدود یک ساعت پیاده‌وری‌ست. جایی که دیگر نمی‌توان خانه‌های روستایی را هم دید. گیاهان دشت پرپشت‌تر و زمین پر از بوته‌های ریز و زیبای گون می‌شود. کمی که بگردیم به یک حوضچه کوچک می‌رسیم که آب آن از دل کوه می‌آید.

کوهنوردانی که برای فتح قله راهی ارتفاعات روستا شده‌اند در نزدیکی آن، کنار امامزاده آقا سماموس استراحت می‌کنند. معمولا مردم محلی هم برای زیارت به آنجا می‌روند. از این نقطه  که به پایین نگاه کنیم، زیر پایمان یک دریا مه خوابیده است. سرمان را هم که به سمت شرق برگردانیم در مقابل‌مان روستای جواهر ده را می‌بینیم. برخی از کوهنوردان از مسیر مخالف، یعنی از جواهرده به سمت این قله می‌روند.

شب‌نشینی، یکی دیگر از کارهایی‌ست که می‌توانیم در این روستا انجام دهیم. اگر هوا ابری نباشد شب می‌توانیم از ارتفاعاتی که روی آن قرار داریم یک اقیانوس پر از ستاره ببینیم. کافی‌ست دراز بکشیم و هوا که کاملا تاریک شد دنبال ستاره‌ها بگردیم. از چراغ‌های روشن دورتر از روستا، شهر رودسر هم معلوم می‌شود که چهره زیبایی به دوردست‌ها داده است.

اگر اواسط مردادماه به جواهردشت برسیم، سازمان میراث فرهنگی با کمک مردم جشنی برپا کرده که شامل مراسم عروس‌بران و مسابقات کشتی گیله‌مردی، اسب‌سواری و طناب‌کشی می‌شود و مراسم جالبی‌ست.

جواهر دشت

چه وسایلی با خود ببریم؟

برای اینکه بتوانیم در دشت طلایی‌رنگ پیش رویمان راحت پیاده‌روی کنیم کفش‌های راحت و مناسب پیاده‌روی باید‌ همراهمان باشد.

اگر اتاق رزرو نکرده‌ایم از بردن کیسه خواب و چادر غافل نباید شویم. همچنین آنهایی که به آب‌های چشمه و آب زیرزمینی حساسیت دارند معمولا با خودشان بطری آب معدنی هم می‌برند.

بهتر است از خود روستا خرید کنیم. گوشت تازه هر روز اینجا فروخته می‌شود. علاوه بر این، همه جا قهوه‌خانه و منقل آتش به راه است. بازارچه‌ای کوچک هم خوراکی و سبزی می‌فروشد.

اخیرا یک دکل موبایل نزدیکی جواهردشت نصب شده، اما وقتی می‌خواهیم پیاده‌روی کنیم، خیلی نباید روی آنتن آن حساب باز کنیم.

جاذبه‌های نزدیک

اگر دل کسی برای دیدن ساحل تنگ شده می‌تواند نزدیک‌ترین خط ساحلی را در کلاچای ببیند. خیلی‌ها شب را همین جا می‌مانند و در سفری ۱۲ ساعته به جواهردشت می‌روند و برمی‌گردند. پنجشنبه بازار، پارک شهر و مجتمع ساحلی نگین شمال نزدیک‌ترین دیدنی‌های این شهر به جواهر دشت هستند.

مرتبط:گشت و گذاری در جواهرده _نگین مازندران

معبد میناکشی فراتر از تاج محل

شاید از هزاران نفر شنیده باشید و یا هزار جا خوانده باشید که هند در تاج محل خلاصه نمی‌شود. دیدنی‌های هند به قدری زیاد است که نمی‌شود در یک سفر معمولی ۱۰ تا ۱۵ روزه همه‌شان را دید. اینجا یکی از عجیب‌ترین جاذبه‌های گردشگری هند را به شما معرفی می‌کنیم که به نسبت جاذبه‌های دیدنی پایتخت هند، کمتر به آن توجه شده.

در کرانه‌ی جنوبی رود ویگای (Vaigai)، در شهر مادورای (Madurai) که در در قسمت‌های جنوبی هند قرار دارد، معبدی به اسم میناکشی وجود دارد که می‌تواند هوش را از سر شما ببرد. معبد میناکشی در قلب شهر ۲۵۰۰ ساله‌ی مادورای جای گرفته. می‌گویند تاریخ ساخت این معبد به قرن ششم میلادی برمی‌گردد، ولی ساختمان جدید معبد در سال ۱۵۵۹ ساخته شده، بعد از این که مورد حمله‌ی یک سردار مسلمان قرار گرفته که می‌خواسته اسلام را در آن شهر ترویج کند. روزانه ۱۵۰۰۰ نفر از این معبد دیدن می‌کند و جالب است بدانید که اکثر این بازدیدکنندگان هندوهایی هستند که برای دعا به این معبد آمده‌اند. این معبد به اقتصاد این شهر خیلی کمک کرده چون هر سال در فصل برگزاری فستیوال و جشنواره‌های مختلف، میلیون‌ها گردشگر به این منطقه می‌آیند. وقتی وارد محوطه‌ی این معبد می‌شوید ۱۴ برج را می‌بینید که ارتفاع بلندترینشان ۵۱ متر است. نمای بیرونی تمام این برج‌ها با مجسمه‌ی خدایان هندو تزئین شده و به دلیل رنگ‌آمیزی متنوع این مجسمه‌ها، ظاهر چشم‌گیری دارند. جالب است بدانید که درون این معبدها هم با مجسمه‌های متنوع تزئین شده‌اند. از آنجا که ما می‌خواهیم بلندترین برج این مجموعه را معرفی کنیم، توضیحاتی که در ادامه می‌آید، منحصرا مربوط به  برج ۵۱ متری معبد میناکشی است. این معبد یکی از ۳۰ نامزد عجایب هفت‌گانه‌ی جدید هم بوده.

blank

معبد میناکشی برای الهه‌ای به همین اسم ساخته شده. سازندگان این معبد آن را بر اساس بدن انسان طراحی کرده‌اند. معبد ۵ ورودی اصلی بر اساس حواس پنج‌گانه‌ی انسان یعنی بویایی، شنوایی، بینایی، چشایی و لامسه دارد. ۹ ورودی فرعی و کوچکتر هم هست که راه‌های ارتباط درون بدن انسان را با بیرون تداعی می‌کنند و شامل چشم‌ها، سوراخ‌های بینی، سورخ‌های گوش،دهان، شاهرگ و مقعد است. هندوها بر این باور بودند که هوایی که در این ورودی‌ها در جریان است، همان روح آدمی است و اگر هوا از جریان بیفتد، روح برای همیشه بدن انسان را ترک می‌کند. ورودی‌های این معبد بسیار بزرگ هستند و فضای داخلی معبد هم به اندازی بیرون آن باشگوه و نفس‌گیر است. لازم نیست نگران گرفتگی و گرمای هوا باشید. هوا در داخل معبد کاملا خنک است. هرچه باشد هندوها این معبد را برای پرستش الهه‌شان ساخته‌اند. مجسمه‌های بیرونی معبد شامل الهه‌ها، خدایان، نیمه خدایان، شیاطین و حیوانات هستند و به دلیلی که برای ما نامعلوم است، مجسمه‌هایی که در نوک معبد قرار گرفتند، ظاهری ترسناک و کمی شیطانی دارند. داخل معبد از طبقات مختلفی تشکیل شده و هر تالار ویژگی‌ها و زیبایی‌های زیادی دارند. اکثر مردم فکر می‌کنند سنگی که در ساخت تزئینات و مجسمه‌های داخل معبد استفاده شده، سنگ زمرد است، ولی در واقع سنگ استفاده شده سنگ یشم است. ولی سازه‌هایی که در این معبد قرار گرفته‌اند، بسیار بزرگ‌تر از آن هستند که با سنگ زمرد ساخته شوند. عکس‌برداری از مجسمه‌ی میناکشی درون معبد برای گردشگران ممنوع است. فقط می‌توانید آن را تماشا کنید و مسحور چشم‌های مجسمه شوید، چون بارزترین خصیصه‌ی این مجسمه، چشم‌های درشت، زیبا و مرموزش است که گردشگران را بیش از پیش کنجکاو می‌کند. یکی از تالارهای این معبد به تالار ۱۰۰۰ ستون معروف است ولی در واقع ۹۸۵ ستون بیشتر ندارد. افسانه‌ی بسیار جالبی درباره‌ی نحوه‌ی ساخته شدن این تالار بین هندوها وجود دارد که خواندنش خالی از لطف نیست:

می‌گویند روزی یک کوتوله در مقابل میناکشی ظاهر شد و او را دعوت به دوئل کرد. میناکشی از حرف کوتوله به خنده افتاد و یکی از سربازانش را به عنوان نماینده برای مبارزه با کوتوله به میدان فرستاد. در کمال تعجب، کوتوله سرباز را شکست داد و از مبارزه سربلند بیرون آمد. میناکشی که احساس می‌کرد غرورش خدشه‌دار شده، نقشه‌ای کشید تا کوتوله را به چالشی دعوت کند که انجامش برای او غیرممکن باشد. میناکشی از کوتوله خواست تا در عرض یک روز، ساختمانی با هزار ستون سنگی بسازد. اگر کوتوله موفق به انجام این کار شد، بعد از او نوبت میناکشی است که ساختمان مشابهی بسازد. کوتوله قبول می‌کند و شروع به خواندن وردهایی می‌کند که باعث می‌شود ستون‌های سنگی مستطیلی از دل کوه بیرون بیایند. او آن‌ها را در تالار می‌چیند و موفق به ساختن ۹۸۵ ستون سنگی میشود. بعد تصمیم می‌گیرد تا لحظه‌ی تابش اولین بارقه‌های نور خورشید چرت بزند و بعد از بیدار شدن ادامه‌ی ستون‌ها را بچیند (چون کوتوله تا ظهر فرصت داشت). میناکشی از این فرصت استفاده می‌کند و یکی از گوشواره‌هایش را به آسمان می‌اندازد و این گوشواره خورشید را می‌پوشاند و  باعث می‌شود کوتوله تا ظهر بخوابد و از میناکشی شکست بخورد. بعد از شکست، کوتوله خودش را به آتش می‌کشد و ساخت تالار ۱۰۰۰ ستونی با ۹۸۵ ستون به پایان می‌رسد.

معبد میناکشی

نکته‌ی جالب دیگر درباره‌ی معبد میناکشی این است که سنگ‌هایی که برای ساخت ورودی‌های معبد استفاده شده‌اند ساده و بدون تزئین هستند و اگر به آنها تقه‌ای بزنید، متوجه می‌شوید که پشتشان خالی نیست. ولی در ردیف دوم، سنگ‌ها همگی تزئین شده هستند و اگر به آنها ضربه بزنید می‌بینید که صدا در بین آنها می‌پیچد، یعنی پشتشان خالی است. خیلی‌ها بر این باورند که این موضوع نشان می‌دهد که پشت این سنگ‌ها راه مخفی وجود دارد که ممکن است به یک دخمه، اتاق گنج زیرزمینی یا یک راه فرار منتهی شود.

معبد میناکشی یکی از دیدنی‌ترین معابد هند است و چون در جنوب هند قرار دارد، دسترسی به آن به اندازه‌ی جاذبه‌های دیگری که در پایتخت و شهرهای مرکزی وجود دارد، آسان نیست. اما بازدید از معبدی که از حدود ۳۳هزار مجسمه‌ی رنگی ساخته شده که هر ۱۲ سال یکبار ترمیم و رنگ‌آمیزی مجدد می‌شوند، خالی از لطف نیست. بازدید از این معبد شما را دل فرهنگ و آداب رسوم مذهبی هندوها قرار می‌دهد که خودش تجربه‌ای منحصر به فرد است.

مرتبط:بنای تاج محل، سمبل عشق ابدی و وفای به همسر

راهنمای رفتن به دریاچه شورمست

بودن در کنار دریاچه وقتی هوا خوب است می‌تواند کلی روزمان را بسازد، جایی که خبری از دود و دم و سروصدا نیست. پیشنهاد ما برای رفتن به چنین جایی کجاست؟ دریاچه شورمست.

دریاچه شورمست کجاست؟

یکی از جاهای دیدنی مازندران دریاچه شورمست است که نزدیک شهر پل سفید پیدایش می‌کنیم. کل مسیر ما از تهران تا دریاچه حدود ۲۰۰ کیلومتر است، یعنی کمی بیشتر از ۳ ساعت رانندگی.

سفرمان از تهران و جاده فیروزکوه شروع می‌شود. از پردیس و دماوند باید بگذریم و به فیروزکوه برسیم. پل سفید را که پشت سر بگذاریم، سر راه‌مان چشم‌انداز پل ورسک را می‌بینیم. به راه‌مان باید ادامه بدهیم تا در جهت مخالف جاده، تابلوی شورمست جلوی‌مان سبز شود. تابلو را دنبال می‌کنیم و می‌دانیم دیگر راه زیادی نمانده.

آخرهای مسیرمان خاکی‌ می‌شود؛ راهی کوهستانی با شیب تند. باید با سرعت ۲۰ تا ۳۰ کیلومتر این فاصله را طی کنیم. البته اینجا آنقدر زیبا و دیدنی‌ست که احتمالش کم است که از راه خسته شویم. بالاخره در همان ارتفاع به ورودی دریاچه می‌رسیم. باید ورودی پرداخت کنیم و بعد می‌توانیم در کنار دریاچه باشیم.

blank

چرا باید اینجا را ببینیم؟

خیلی خوب است که بتوانیم به سفری یک روزه برویم. صبح زود از تهران حرکت می‌کنیم، روز را کنار دریاچه شورمست می‌گذرانیم و عصر برمی‌گردیم.

عمق این دریاچه از ۵ تا ۱۵ متر تغییر می‌کند، اما اصلا مناسب شنا نیست. درعوض می‌‌توانیم قایق‌سواری کنیم. این دریاچه در گودی قرار گرفته و وقتی سوار قایق پدالی هستیم، دورتادورمان جنگل و کوه و سرسبزی‌ست. سکوت فقط با صدای پرندگان، قورباغه‌ها و موج‌های ریز آب شکسته می‌شود و همه چیز رویایی‌ست.

قایق‌سواری در دریاچه شورمست تنها کاری نیست که می‌تواند ما را سرگرم کند. کنار دریاچه می‌توانیم اسب کرایه کنیم و یک دور اسب‌سواری کنیم.

قایق سواری در شورمستقایق سواری در شورمست

درست است که این‌ رودخانه ماهی زیادی ندارد، ولی شاید خوش‌شانس بودیم و بساط ناهارمان جور شود. ماهی بگیریم یا نه، وقت ناهار می‌رسد و در چنین جای زیبایی غذا خیلی می‌چسبد؛ پس بهتر است فکرش را کرده باشیم.

بعضی‌ها دوچرخه همراه می‌آورند و در مسیر جنگلی آن حوالی دوچرخه‌سواری می‌کنند. تابستان‌ها برنامه دوچرخه‌سواری گروه‌های مختلف در این نقطه خیلی داغ است.

بعضی‌ها شب چادر می‌زنند و همان‌جا می‌مانند و صبح چشمشان را رو به کوه و جنگل باز می‌کنند و چی از این بهتر.

اگر اهل کمپینگ نباشیم، بعد از چند ساعت تفریح و پیک‌نیک از همان راهی که رفته‌ایم، می‌توانیم برگردیم.

دریاچه شورمست

وسایل موردنیاز

در محوطه‌ دریاچه مغازه هست، ولی بهتر است از خانه همه چیز را برداریم. آب، زیرانداز، غذای سبک و از این قبیل وسایل.

جاذبه‌های نزدیک

دریاچه سد برنجستانک: مسیرمان را که به سمت قائمشهر ادامه دهیم، می‌توانیم به دریاچه سد برنجستانک هم برویم. فاصله دریاچه شورمست تا این سد حدود ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه ا‌ست. این سد در روستای برنجستانک و در حریم منطقه حفاظت‌شده خیبوس قرار دارد.

تپه باستانی گردکوه: یکی از دیدنی‌های قائمشهر تپه باستانی گردکوه است. فاصله دریاچه تا این تپه ۱ ساعت و ۱۵ دقیقه‌ است این تپه در شرق قائمشهر در منطقه جمنان قرار گرفته. گردکوه سه تپه باستانی دارد که یکی از آنها ۲۶ متر است. این تپه ثبت ملی شده و قدمت آن به ۲۵۰۰ سال می‌رسد.

باستان‌شناسان در این منطقه گورستان و ظرف‌های سفالی پیدا کرده‌اند. این ظرف‌ها عمر طولانی داشته‌اند و از دوره پارتی و اشکانی به‌جا مانده‌اند.

روستای آلاشت: سرسبزی مازندران تمامی ندارد. از هر طرف برویم به جای زیبای بعدی می‌رسیم. روستای آلاشت یا به گفته‌ محلی‌ها اِلاشت، یکی دیگر از این جاهای دیدنی‌ست. از دریاچه شورمست تا این روستا حدود ۱ ساعت و ۱۵ دقیقه با ماشین فاصله داریم. کافی‌ست بعد از پل سفید تابلوهای آلاشت را دنبال کنیم.

ارتفاع آلاشت از سطح دریا ۱۹۰۰ متر است و به همین دلیل چشم‌انداز و منظره‌های تماشایی دارد. این‌ روستا زادگاه پهلوی اول هم بوده و اگر به محله پاهلونی خیل یا پهلوان خیلی برویم، می‌توانیم از موزه مردم‌شناسی آلاشت هم دیدن کنیم. آلاشت پر است از درختان سیب، گیلا و آلو. در کوچه‌های روستا قدم می‌زنیم و از معماری و حال‌وهوای روستا لذت می‌بریم و کمی که بالا برویم دشت‌های مه گرفته منتظرمانند.

مرتبط:آلاشت از جاذبه های طبیعی مازندران

آبشار درازکش _آبشار در آبشار

آبشار درازکش کجاست؟ اگر در تهرانیم باید مسیر سه ساعت و نیمه را تا بابل برویم و از آنجا یک ساعت دیگر به سمت بند پی شرقی برویم تا به جایی برسیم که محلی‌ها به آن چلچلی و شرشری هم می‌گویند.

آبشار درازکش کجاست؟

برای رسیدن به این منطقه باید از بابل به سمت بند پی شرقی، حدود ۲۵ کیلومتر برویم. بعد از رسیدن به گلوگاه، مرکز بند پی شرقی باید از سمت چپ خیابان و از روی پل به سمت منطقه فیروزجاه یا جاده موسوم به شیخ موسی راه را ادامه بدهیم. بعد به یک دوراهی می‌رسیم.

سمت چپ جاده، ما را به روستای درازکش می‌رساند. وسط روستا مسجد و تکیه قرار دارد. اینجا، جایی‌ست که باید ماشین را پارک کنیم و بقیه راه را پیاده برویم. دیگر خبری از آسفالت نیست و باید بقیه مسیر را در جاده‌ای خاکی باشیم که سربالایی و سرپایینی‌ هم هست. ممکن است بی‌طاقت شویم یا از راه آمده پشیمان ولی اگر کمی دیگر برویم در کنار آبشاریم، بعد از اینکه دوباره به یک دوراهی رسیدیم و دوراهی سمت چپ را انتخاب کردیم.

در این منطقه پنج آبشار پشت سرهم قرار گرفته که ارتفاع آبشار اول هفت متر است و می‌شود در آن شنا کرد و ۱۰۰ متر که برویم به آبشار دوم می‌رسیم، ولی رسیدن به آبشارهای دیگر به خاطر گل‌ولای چندان عاقلانه نیست؛ چون به اندازه کافی می‌شود در کنار آبشار اول و دوم خوش گذراند. می‌شود در حوضچه‌اش تنی به آب زد یا چند دقیقه‌ای کنار رودخانه راه رفت؛ درحالی که درخت‌ها بالای سرمان سایه انداخته‌اند و خبری چندانی از گرما نیست.

آبشار درازکش

به چه نکته‌‌هایی باید توجه کرد؟

۱۰ دقیقه آخر مسیر رسیدن به آبشار درازکش خاکی‌ست و چند پیچ هم دارد که باید احتیاط کرد. بنا به گفته آنهایی که تجربه رفتن به این منطقه را داشته‌اند، حتما لازم نیست ماشین‌مان آفرود باشد و با ماشین معمولی هم می‌شود به این نقطه رسید.

باید کفش مناسب پیاده‌روی پایمان باشد تا موقع راه رفتن اذیت نشویم.

مسیرمان چند نقطه سرپایینی تند دارد و هرچند با سنگ راه‌پله درست کرده‌اند، ولی باید احتیاط کرد.

اگر قصد پریدن در آب را داریم بهتر است از مسیر سمت چپ برویم، مسیر سمت راست سُر است و ممکن است لیز بخوریم.

اینجا آبشاری نیست که خیلی بتوانیم در اطرافش زیرانداز پهن کنیم و بنشینیم. چند دقیقه‌ای را می‌توانیم کنار آبشار باشیم و بعد برای نشستن به جایی دورتر برویم.

ممکن است جایی که به آن سفر می‌کنیم، شهر ما نباشد و حس تعلقی نسبت به آن نداشته باشیم، ولی برای اینکه بتوانیم دوباره هم به آن برگردیم و از بودن در کنارش خوشمان بیاید باید مراقبش باشیم. همراه داشتن کیسه زباله راه دوری نمی‌رود.

آبشار درازکش

جاذبه‌های نزدیک

آبشار شی الیم: این آبشار در وسط جنگل قرار گرفته؛ در جایی که به دره شبیه است و در سمت شرقی روستای گاوزن محله به آن می‌رسیم. این روستا هم مثل آبشار درازکش در قسمت بندپی شرقی قرار گرفته و غربش به رودخانه سجادرود یا سجرود می‌رسد. برای رسیدن به آبشار باید چه مسیری را رفت؟ جاده بابل به گلوگاه را می‌رویم و بعد در جاده سیرباغ ادامه مسیر می‌دهیم و بعد به گاوزن محله می‌رسیم.

آبگرم ازرود: این آبگرم را به اسم آرزو هم می‌شناسند، ولی دلیل این اسم‌گذاری برای کسی معلوم نیست. برای رسیدن به  این آبگرم فیروزه‌ای که سبزی جنگل آن را در برگرفته باید ۳۳ کیلومتر از بابل دور شویم. مسیرمان از جاده شهید صالحی شروع می‌شود.

بعد از۳۰ کیلومتر به آبادی گلوگاه مرکز بخش بند می‌رسیم؛ درحالی که کم پیش می‌آید که با وجود سرسبزی مسیر خسته شویم. پل سجادرود به جاده دهستان فیروزجاه را رد می‌کنیم و بعد از اینکه تقریبا ۳۰ کیلومتر به مسیر ادامه دادیم، وارد روستای آری می‌شویم؛ جایی که آبگرمش درد مفاصل را بهتر می‌کند.

سد شیاده: اگر در سفر به بابل دلمان قایق‌سواری خواست تکلیف چیست؟ راهش رفتن به روستای شیاده و قایق‌سواری در سدی به همین اسم است. این روستا را در بخش بندپی غربی پیدا می‌کنیم.

آبشار کیمون: برای رسیدن به جاهای دیدنی بابل، باید روستاها را یکی پس از دیگری پشت سربگذاریم و این برای مایی که در شهریم و مدام درگیر شلوغی هستیم غنیمت است. کیمون که آبشاری به همین اسم را هم در دل خودش جای داده در ۳۰ کیلومتری بابل قرار گرفته؛ در دل جنگلی دلفریب.  ‌

 

چرا باید جاده توسکستان را دید؟

بعضی جاده‌ها فقط پل ارتباطی برای رسیدن از یک جا به جای دیگر نیستند. بعضی جاده‌ها خود، انگیزه سفرند و دیدن‌شان و رانندگی در آنها می‌تواند شور سفر را بیشتر کند. می‌تواند کاری کند که بیشتر بهمان خوش بگذرد و وقتی به یاد سرسبزی و پیچ‌وخم‌هایشان می‌افتیم دل‌مان برایشان تنگ شود. مثل جاده توسکستان.

جاده توسکستان کجاست؟

این جاده، جاده‌ایست که گرگان را به شاهرود وصل می‌کند. از کجا شروع می‌شود؟ ۱۸ کیلومتری جنوب شرقی گرگان، از روستایی به اسم توسکستان تا دشت سرعلی‌آباد. جاده‌ای که ۲۵ کیلومتر درازا دارد و دو طرفش را جنگل توسکستان در برگرفته.

برای رسیدن به این جنگل اگر در تهران هستیم باید وارد جاده هراز یا فیروزکوه شویم و از شهرهای ساری و بهشهر، به گرگان برویم. این جنگل‌ها در فاصله ۱۳ کیلومتری از گرگان قرار گرفته و حدود ۱۳ کیلومتر بعد از گرگان، در سمت راست، تابلوی جاده فرعی جنگل توسکستان را می‌بینیم.

بعد از حدود ۱۵ کیلومتر رانندگی به روستای «توسکستان» یا  اول جنگل می‌رسیم. اگر از مشهد می‌خواهیم به سمت این جاده برویم هم اول باید وارد جاده آسیایی شویم و بعد از جنگل گلستان و در ۱۳ کیلومتری گرگان به سمت چپ بپیچیم.

جاده توسکستان

چرا جاده توسکستان؟

وقتی حرف از جاده‌های پرپیچ‌وخم می‌زنیم، جاده‌هایی مثل جاده چالوس، عباس‌آباد، دوهزار و سه هزار یا جواهرده به ذهن‌مان بیشتر می‌آید. اما حالا می‌توانیم جاده خوش‌آب‌و‌هوای توسکستان را هم به همه اینها اضافه کنیم. جنگل اینجا، جزو جنگل‌های هیرکانی‌ست و در همسایگی‌اش منطقه جهان‌نما قرار دارد.

بیشتر درخت‌های اینجا، توسکاست و برای همین هم این منطقه به این اسم معروف شده. بالاتر که برویم، درخت‌ها پرپشت‌تر هم می‌شوند و اگر بخواهیم می‌توانیم چند دقیقه‌ای کنار بزنیم، داخل جنگل برویم و حال و هوایی عوض کنیم.

۴ کیلومتر بعد از روستای توسکستان به چشمه باغ سرهنگ می‌رسیم و ۵ کیلومتر که اضافه بر آن برویم، به آبشاری همنام با اسم روستا برخورد می‌کنیم.

آن بالا هم دشت سرعلی آباد قرار گرفته، وقتی پیچ‌ها را پشت سرگذاشتیم و درختان اورس و انواع بلوط و سرخدار را رد کردیم.

جاده توسکستان

جاذبه‌های نزدیک

پارک جنگلی النگدره: از آنجایی که توسکستان، تنها ۱۸ کیلومتر با گرگان فاصله دارد، قبل از آن می‌توانیم سری هم به پارک جنگلی النگدره بزنیم که پنج شش دقیقه بیشتر با شهر فاصله ندارد. این جنگل در مسیر پارک جنگلی ناهارخوران قرار گرفته و یکی از اصلی‌ترین مقاصد در سفر به گرگان است.

دریاچه توشن: یکی از جاذبه‌های منطقه، روستای توشن است که جنوبش به آب‌بندانی می‌رسد. این منطقه دارای آب‌وهوای معتدلی‌ست و وجود مراتع و دریاچه باعث شده در نزد گردشگران محبوب باشد. منطقه توشن به شهر خیلی نزدیک است و برای رسیدن به آن باید بلوار صیاد شیرازی شهرستان گرگان و بعد جاده ارتباطی گرگان به توشن را رفت.

آبشار لوه: فرق آبشار لوه برخلاف برخی آبشارهای دیدنی دیگر گلستان، مثل آبشار باران‌کوه در این است که از نظر جغرافیایی بیشتر در دسترس است و تا نزدیکی آن را می‌شود با ماشین رفت.

آب  این آبشار از صخره‌هایی طبقه‌ای شکل پایین‌ می‌ریزد. مجموعه این طبقات، آبشار را شکل می‌دهند و در هر طبقه حوضچه‌هایی شکل گرفته‌اند که پیش از ریختن به طبقه‌ بعدی آب از آنها گذر می‌کند.

طول مرتفع‌ترین طبقه ۱۵ متر است و در نهایت ارتفاع مجموعه آبشارها به ۷۰ متر می‌رسد. در واقع آنچه لوه نامیده می‌شود، مجموعه‌ای از آبشارهاست. لوه، در نزدیکی شهر گالیکش قرار گرفته. فاصله گالیکش و گرگان ۱۰۸ کیلومتر و فاصله آبشار تا گالیکش هم در حومه این شهر ۲۰ کیلومتر. بعد از اینکه از مینودشت به گالیکش رسیدیم، با ۲۰ کیلومتر رانندگی بیشتر به آبشار لوه برخورد می‌کنیم.

مرتبط:طبیعت زیبایی روستای «خرو»

بلیط اکونومی هواپیما چه فرقی با سایر بلیط‌ها دارد؟

هر ساله تعداد زیادی از مردم با هواپیما به شهرهای مختلف سفر می‌کنند و با توجه به نوع سفرشان و بودجه‌ای که دارند بلیط هواپیما می‌خرند. برطبق آمار  ۷۰درصد آنهایی که با هوایپما سفر می‌روند، بلیط اکونومی می‌خرند، چون قیمت این نوع بلیط در مقایسه با بلیط‌های درجه یک و درجه تجاری پایین‌تر است و برای کسانی که مرتب با هواپیما سفر می‌روند مناسب‌تر. در اینجا چند نکته‌ را درباره بلیط اکونومی هواپیما نوشته‌ایم.

ارزان بودن

مهم‌ترین مشخصه بلیط درجه اقتصادی یا economy class که به آن بلیط استاندار و توریستی هم می‌گویند، ارزان بودنش است.

بلیط اکونومی نسبت به دو نوع متفاوت دیگر بلیط یعنی بلیط درجه یک یا first class و بلیط تجاری یا business class  از پایین‌ترین قیمت برخوردار است. تهیه این نوع بلیط به مراتب راحت‌تر از انواع بلیط هواپیماست و معمولا با تخفیف‌های بالاتر و بهتری ارائه می‌شود. این نوع بلیط با حرف اختصاری Y نشان داده می‌شود و بلیط‌های چارتری و تخفیف‌دار در بیشتر مواقع از این نوع کلاس پروازی هستند.

امکانات محدود

وقتی بلیط اکونومی می‌خریم، انتظارمان چندان نباید بالا باشد. انتخاب این نوع بلیط هواپیما به این معناست که قرار است در راهرو و کابین اصلی هواپیما که تعداد زیادی صندلی دارد، بنشینیم و خبری از تشریفات پیش از پرواز نیست.

ما باید حداقل یک ساعت قبل از پرواز در فرودگاه باشیم و بعد از مراجعه به کانتر ایرلاین مورد نظرمان،‌ شماره صندلی‌مان را باز هم بدون هیچ انتخابی از متصدی کانتر بگیریم.

بلیط اکونومی

فاصله کم صندلی‌ها

با خرید بلیط درجه اقتصادی، ما روی صندلی‌هایی نزدیک به هم، با فضایی محدود می‌نشینیم و فاصله ردیف‌های صندلی‌ها هم از هم کم است. فاصله ما با صندلی جلویی حدودا ۷۰ سانت است و راهرویی که صندلی‌مان در آن قرار دارد شلوغ و احتمالا پرتردد خواهد بود.

شاید برای همه این تفاوت‌ها هم باشد که‌ چند ایرلاین مطرح در دنیا احساس کردند که اسم بلیط اکونومی بار معنایی چندان مثبتی برای مسافران ندارد و آن را تغییر دادند. مثلا ایرلاین کانادا اسم این بلیط را به Hospitality تغییر داده و بریتیش ایرویز هم به این بلیط عنوان World Traveler داده است.

تفاوت بلیط اکونومی با بلیط درجه یک و تجاری

وقتی ما بلیط درجه یک یا first class  انتخاب می‌کنیم، از خدمات لوکسی برخوردار می‌شویم. علاوه بر صندلی و احتمالا کابین خصوصی، از حمام، انواع و اقسام غذاهای موجود در رستوران هواپیما، سرویس بهداشتی جداگانه و اینترنت و تلویزیون هم برخورداریم و البته جدا از دیگر مسافران سوار هواپیما می‌شویم.

اما بلیط اکونومی خدماتی کاملا معمولی دارد؛ اگر پرواز ما همراه با پذیرایی باشد، حق انتخابی نداریم و تنها از غذایی که برای بخش درجه اقتصادی درنظر گرفته شده استفاده می‌کنیم، سرویس بهداشتی هم عمومی‌ست و احتمالا خبری از دراز کشیدن روی صندلی هم نخواهد بود. شاید برای همین در پروازهای طولانی نشستن روی صندلی اکونومی خیلی خسته‌کننده باشد.

اگر بلیط اکونومی را انتخاب کرده‌ باشیم،‌ درصورتی که زودتر به فرودگاه برسیم، شانس اینکه جای بهتری را در پرواز پیدا کنیم داریم، اما خیلی هم نباید به این شانس دل بست.

بلیط اکونومی برای آدم‌های خوش‌سفر و اهل معاشرت انتخاب بهتری‌ست، چون می‌توانند در طول سفر با دیگر مسافرها صحبت کنند و تجربه‌ها و خاطراتشان را باهم در میان بگذارند.

بلیط اکونومی

چطور سرگرم شویم؟

برای اینکه سفر با هواپیما در صندلی‌های درجه اکونومی ساده‌تر بگذرد، می‌توانیم به فکر سرگرمی‌هایی برای خودمان باشیم. همیشه بعد از بلند شدن هواپیما در آسمان،‌ می‌توانیم از دستگاه‌های الکترونیکی مثل لپ‌تاپ استفاده کنیم، دیدن فیلم در لپ‌تاپ یا خواندن کتاب و همینطور گوش دادن به موسیقی می‌تواند کاری کند که زمان زودتر بگذرد و در یک چشم به هم زدن در فرودگاه مقصد باشیم.

مرتبط:چگونه بلیط هواپیما را کنسل کنیم؟

۶ نکته ساده درباره عکاسی در سفر

اندی وارهول می‌گوید: «بهترین چیز در مورد یک تصویر این است که هرگز تغییر نمی‌کند، حتی وقتی که آدم‌های داخل آن تغییر می‌کنند. »ما عکس می‌گیریم تا بفهمیم زندگی چه معنایی دارد و وقتی در سفریم این حس عکاسی در سفر بیشتر می‌شود. در سفر دلمان می‌خواهد مدام لحظه‌ها را ثبت کنیم تا وقتی از سفر برمی‌گردیم بتوانیم بارها به تماشای آن لحظه‌ها بنشینیم، انگار که بازهم آنجاییم.

معمولا در عکاسی در سفر زیاد در قیدوبند ساختارها نیستیم، هرچند تلاش می‌کنیم بهترین عکس‌ها را بگیریم تا بعدا با لذت نگاه‌شان کنیم یا به کسی نشان‌شان دهیم. برای اینطور مواقع بد نیست به نکاتی توجه کنیم. 

۱-دوربین و لنز سنگین همراه نبرید

با ورود گوشی‌های هوشمند به بازار، از تعداد آدم‌های دوربین‌ به‌دست کم شد. درحقیقت آن آدم‌های دوربین‌ به‌دست جایشان را به آدم‌های گوشی به دست دادند. ممکن است سفر بروید و از آن چیز زیادی نفهمید، چون بیشتر لحظه‌ها، مشغول عکاسی در سفر بودید و این اعتیاد هزاره جدید است.

با همه اینها همیشه نمی‌توان به دوربین گوشی‌های هوشمند اعتماد کرد. سایز عکس‌هایی که با گوشی می‌گیریم، بزرگ نیستند و امکان چاپ‌شان وجود ندارد.

این عکس‌ها بیشتر به درد شبکه‌های اجتماعی می‌خورند و در همان گوشی می‌شود دیدشان. گاهی می‌خواهیم عکس‌های باکیفیتی بگیریم و ممکن است دوربین گوشی این توانایی را نداشته باشد.

نکته مهم این است که اگر خواستیم دوربین دیگری در سفر همراه‌مان باشد باید دقت کنیم که دوربین و لنز سنگین همراه نبریم، چون احتمالا نتوانیم آنها را راحت جابه‌جا کنیم.

سری دوربین‌های میرورلس (بدون آینه) و کامپکت، بهترین دوربین‌های سبک برای سفرند. برای دوربین‌های DSLR هم می‌توان از لنز پرایم مثل ۵۰ میلی‌متری ۸/۱ f استفاده کرد.

عکاسی در سفر

۲-نگاه توریستی نداشته باشید

آنقدر عکس از میدان نقش جهان گرفته شده که دیگر عکس‌های شما به چشم نمی‌آید؟ به این نقطه بارها سفر کردید و هرعکسی که بگیرید تکراری‌ست؟ سعی کنید یک زاویه جدید برای عکس‌تان پیدا کنید و نگاه نویی به سوژه‌های تکراری داشته باشید.

بهترین کار این است که از زاویه نگاه یک توریست خارج شوید و سعی نکنید حتما عکس‌های توریستی بگیرید.

 

۳-در ساعت‌های طلایی عکس بگیرید

به بعد از طلوع خورشید و قبل از غروب خورشید، گلدن تایم یا ساعت‌های طلایی می‌گویند. در این ساعت‌ها اگر عکس بگیرید، نور عکس‌ها، نرم، یکدست، همراه با سایه‌های ملایم است. نور، جادویی به عکس اضافه  و همان جادو، عکس را زیبا می‌کند.

۴-از آدم‌ها عکس بگیرید

«یک چیز است که عکاس باید در عکسش بگنجاند و آن انسانیت آن لحظه است.» عکس‌هایی که در آنها یک المان انسانی وجود دارد، عکس‌های خیلی خوبی‌اند.

اگر دلتان نمی‌خواهد همیشه دوستان یا خانواده‌تان در عکس‌ها باشند، با مردم محلی هم‌صحبت شوید و از آنها عکس بگیرید. محلی‌ها با لباس‌های معمولا رنگارنگ‌شان و چهره‌هایی آفتاب‌خورده، حال‌وهوای عکس‌ها را متفاوت می‌کنند.

عکاسی در سفر

۵-نزدیک‌تر بروید

عکس‌هایی که از دور گرفته می‌شوند معمولا خیلی خوب نیستند. باید سعی کنید موقع عکس گرفتن به اندازه کافی به سوژه نزدیک شوید.

رابرت کاپا، عکاس معروف می‌گوید:«اگر عکسی که گرفته‌اید به اندازه کافی خوب و دل‌چسب نیست، حتما به اندازه کافی به سوژه نزدیک نبوده‌اید.». لنزهای wide معمولا سنگینند. لنز  پرایم ۳۵ میلی‌متری ۸/۱ f  این کارکرد را دارد و زاویه دید بیشتری به شما می‌دهد.

۶-وقت بگذارید

بعضی ده‌ها عکس از یک سوژه می‌گیرند که هیچ‌کدام باکیفیت  و دوست‌داشتنی نیستند و ادم چندان رغبتی برای دوباره دیدن‌شان ندارد. قضیه این است که عکاسی هم مشمول اصل: کیفیت را فدای کمیت نکردن، می‌شود. ممکن است عکس گرفتن از یک سوژه چند دقیقه‌ای طول بکشد، اما عوضش آن عکس می‌ارزد به ده‌ها عکسی که گرفته‌ایم.

موقع عکس گرفتن باید به رنگ‌ها دقت کرد. وجود سوژه‌ای با رنگ گرم می‌تواند عکس را بهتر و تاثیرگذارتر کند.

مرتبط:کاربرد جوش شیرین در سفر

ساحل سرخ در چین

در این قسمت شما قرار است با نامتعارف‌ها آشنا شوید. چیزهایی که نباید باشند ولی هستند. پدیده‌هایی مانند ساحل سرخ که در کتاب طبیعت تعریفی برایشان وجود ندارد، ولی یک جایی، آن آخرهای کتاب، یک پاورقی کوچک را به خودشان اختصاص داده‌اند.

ساحل سرخ، پینجین، چین

وقتی می‌گویند ساحل، بعد از دریا اولین چیزی که به ذهن ما خطور می‌کند ماسه است. ولی از آنجایی که آسیای دور همیشه بستر شگفتی‌ها بوده، در این مورد خاص هم پر از استثنا است. در چین، در نزدیکی شهری به اسم پینجین، در اطراف رود لیائو، ساحلی هست که نه تنها ماسه ندارد، بلکه رنگش هم سرخ است. شاید بشود با تصور ساحلی که ماسه ندارد کنار آمد، ولی ساحل سرخ رنگ…

البته پر واضح است که هر چیزی دلیلی دارد و دلیل وجود ساحلی بدون ماسه و سرخ رنگ هم رشد جلبکی دریایی به اسم سیاه شور (به انگلیسی Suaeda) در این منطقه است. این جلبک فقط در زیستگاه‌های خاکی شور و قلیایی رشد می‌کند و حدود ۱۱۰ نوع مختلف از آن در جهان دیده شده. در اواسط فصل بهار، یعنی در ماه‌های آوریل و می، این جلبک‌ها در این منطقه رشد می‌کنند. شما اگر در تابستان به دنبال ساحل سرخ به چین بروید، دست خالی می‌مانید و تنها با ساحلی سراسر سبز رو به رو خواهید شد؛ چرا که این جلبک سرار تابستان سبز رنگ باقی می‌ماند و تنها از اوایل فصل پاییز است که این جلبک‌ها تغییر رنگ می‌دهند و شروع به سرخ شدن می‌کنند. اگر در آن زمان به این ساحل بروید، سرزمینی وسیع و سرخ رنگ در مقابل خودتان می‌بینید. توریست‌های حرفه‌ای می‌گویند بهتر زمان سفر و بازدید از این مکان دیدنی در ماه‌های اکتبر و دسامبر است. پس تقویم‌هایتان را علامت بزنید.

ساحل قرمز در بزرگترین نی‌زار و تالاب جهان قرار گرفته و یکی از غنی‌ترین اکوسیستم‌ها را دارد. این مکان در واقع خانه‌ی بیش از ۲۶۰ نوع پرنده و ۳۹۹ گونه از جانوران وحشی است. در بین این گونه‌ها، برخی گونه‌های جانوری در حال انقراض هم به این مکان پناه برده‌اند که از بین آنها می‌شود به درنای تاج‌دار و کاکایی نوک‌سیاه اشاره کرد.

به همین دلیل این ساحل به اسم خانه‌ی درناها هم شناخته می‌شود. حالا شاید بپرسید از بین این همه جا در جهان، چرا گونه‌های در حال انقراض به این ساحل پناه برده‌اند؟ فقط چون سرخ است؟ چون ماسه ندارد؟ مگر برای پرنده‌ها تفاوتی هم ایجاد می‌کند؟ جواب شما منفی است.

ساحل سرخ

دلیل اینکه پرنده‌ها به ساحل سرخ پناه برده‌اند این است که ساحل سرخ منطقه‌ای به شدت حفاظت شده و امن است و آنها موقعیت آشیانه‌سازی دارند. علاوه بر این در این رود ماهی‌های فراوانی وجود دارد که خوراک این پرنده‌ها را تأمین می‌کنند و آنها دیگر به نان شبشان محتاج نیستند. دیگر چه دلیلی بهتر از این؟ اگر داشتید رویای یک پیک‌نیک جانانه در ساحل سرخ را توی سر می‌پروراندید، متاسفانه باید شما را با این واقعیت تلخ رو به رو کنیم: فقط قسمت کوچکی از ساحل برای بازدید عموم باز است و شما حق دسترسی به قسمت‌های دیگر را ندارید. در این قسمت کوچک‌ هم فقط به شما اجازه‌ی تماشا می‌دهند چون در واقع قرار است روی اسکله‌ای ۶۵۰۰ فوتی بایستید که روی قسمتی از ساحل کشیده شده و توریست‌ها می‌توانند روی آن قدم بزنند و با چشم‌های خودشان ببینند که عکس‌ها و تصاویری که قبل از سفرشان از ساحل سرخ دیده‌اند، با فتوشاپ دستکاری نشده و کاملاً واقعی بوده‌اند. شما وقتی روی اسکله می‌ایستید، سرزمین وسیع و همواری در مقابل خود می‌بینید که با پوشش گیاهی متراکمی پوشیده شده‌اند. تا چشم کار می‌کند سرخی است.  به همین خاطر بین چینی‌ها این ساحل به اسم فرش قرمز هم معروف شده.

سوال دیگری که شاید ذهن شما را به خودش مشغول کند این است که حالا چرا همه چیز این قدر عالی و حساب شده و به اصطلاح «پرفکت» است؟ چرا هیچ گیاه سبز یا زردی آن وسط رشد نکرده که این قرمز یکدست را به هم بریزد؟ جواب شما این است که متاسفانه هیچ گیاهی قادر نیست در چنین زیستگاهی رشد کند، چه برسد به اینکه بخواهد نظم را بر هم بزند. میزان نمک و مواد قلیایی خاک این منطقه به قدری بالا است که برای رشد هیچ نوع گیاه دیگری مناسب نیست و کل آن منطقه تحت سلطه‌ی بی‌چون و چرای جلبک‌های قرمز رنگ هستند.
ساحل سرخ
 البته منظور این نیست که شما در این منطقه مطلقاً هیچ گیاه دیگری در هیچ رنگ دیگری نمی‌بینید. هر چه باشد این ساحل در میان بزرگ‌ترین نی‌زار و تالاب جهان قرار گرفته ولی میزان و تراکم جلبک‌های سرخ‌ رنگ به قدری زیاد است که معمولاً رنگشان به رنگ‌های دیگر غلبه می‌کند.

دیدن رنگ‌ها نامتعارف در جاهایی که انتظارشان را نداریم همیشه بشر را شگفت زده کرده. تقریباً هر پدیده‌ی طبیعی در هر کجای دنیا که رنگ نامتعارفی داشته باشد، به یک جاذبه‌ی توریستی پر طرفدار تبدیل می‌شود. ساحلی سرخ رنگ، دریاچه‌ای صورتی رنگ، درخت‌های بنفش، کوه‌هایی که مثل رنگین‌ کمان چند رنگ هستند و … همگی از عجایبی هستند که اگر پشت کوه قاف هم باشند، از دست توریست‌های کنجکاو در امان نیستند. در قسمت‌های بعدی منتظر پالت رنگ‌های عجیب در جاهای نامتعارف زمین باشید.

مرتبط:پونالو _ساحل شن های سیاه