در این‌جا آماده پریدن باشید؛ یک..دو..سه!

دوپلان؛ نامش را شنیده‌اید؟ روستایی در ۱۳۰ کلیومتری شهرکرد، مرکز چهارمحال و بختیاری، اگر تصاویرش را جستجو کنی، شوق دیدنش دلت را می‌برد و وسوسه می‌شوی برای چند لحظه هم که شده، آنجا را تجربه کنی.

کوله‌ام را برداشته و راهی سفر شدم، هیجان‌زده بودم و خوشحال که می‌توانم قطعه‌ای از بهشت را در زمین از نزدیک ببینم.

از شهرکرد به سمت جاده خوزستان حرکت کردم، حدود ۲۵ کیلومتری را طی کرده بودم که به چشمه وقت و ساعت رسیدم، دو کیلومتری با روستای شمس‌آباد فاصله داشت، چشمه‌ای که  در جوار کوه‌های جهان‎‌بین از ارتفاعات زاگرس خودنمایی می‌کرد.

عکس دریافتی از چشمه وقت و ساعت

چشمه وقت و ساعت علاوه بر وجود چشمه‌ای از عجایب حیرت انگیز طبیعی، دارای درختان سر به فلک کشیده‌ای بود که سایه سار آن‌ها، مکانی مفرح برای گذران اوقات فراغت مردم فراهم کرده بود.

علت نامگذاری «چشمه وقت و ساعت» را که از مردم محلی پرسیدم، گفتند: آب این چشمه چند مرتبه (معمولاً سه مرتبه) در طول روز، به صورت تناوبی خشک و پر آب می‌شود. آب چشمه، هر مرتبه برای مدت حدود ۲ ساعت قطع می‎شود و دوباره شروع به جوشش می‎کند.

به مسیرم ادامه دادم، خراجی، شلمزار، گهرو و زوردگان را طی کرده و به نگینی بی‌مانند در طبیعت چهارمحال و بختیاری – شهرستان بروجن رسیدم، تالاب چغاخور.

 

ایستادم و خیره به پرندگان بومی و مهاجر نگاه می‌کردم، رشته کوه زیبای کلار در سمت جنوب غربی مشرف بر تالاب بود و مرغزاری وسیع آن را دربر گرفته بود.

آب و هوای دل‌انگیز و متبوعی داشت، می‌خواستم به یکی از اقامتگاه‌های تالاب بروم تا فرصت بیشتری برای لذت بردن از این طبیعت داشته باشم، اما وقت زیادی نداشتم، باید برای رسیدن به هدف گردشگری یک‌روزه‌ام برنامه‌ریزی می‌کردم. و باز هم ادامه دادم، این بار به سمت ناغان.

در مسیر، تالاب علی‌آباد و سولگان خودنمایی می‌کردند، ولی فرصتی برای دیدن آن‌ها از نزدیک نداشتم به نظر می‌آمد بسیا زیبا باشند.

فکر می‌کنم حدود ۸۰ کلومتری را از شروع سفرم طی کرده بودم که به ناغان رسیدم و از آن‌جا به سمت منطقه باجگیران ادامه دادم، هر چه جلوتر می‌رفتم باورم نمی‌شد استان کوهستانی چهارمحال و بختیاری این چنین مناظری داشته باشد، جنگ‌های بلوط در منطقه حفاظت شده سبزکوه، رودخانه سبز کوه از یک سمت و شیلات‌های پر ماهی از سمتی دیگر چشم‌هایم را خیره کرده بود، کمی ایستادم تا با دقت بیشتری نگاه کنم.

blank
عکس دریافتی از منطقه حفاظت شده سبزکوه

رودخانه‌ای عمیق میان پوشش‌های جنگلی… می‌گفتند در این منطقه می‌توان بز کوهی هم دید، دوربینم را در آوردم تا با دقت بیشتری این شاهکار خلقت را نظاره‌گر باشم، آبشارهای کوچک و بزرگ در منطقه خودنمایی می‌کردند، دلم می‌خواست برای یک روز هم که شده در این منطقه بمانم، از طبیعتش لذت ببرم و از هوای پاکش استشمام کنم ولی شوق دیدن مناطق زیبای دیگر من را به ادامه مسیر امیدوارتر می‌کرد.

آبشارهای متعدد، جنگل‌های بلوط، چشمه‌سارهای گوناگون، غارهای پر از آب و رودخانه‌های خروشان از جمله صدها شگفتی و زیبایی‌ بودند که در مسیر این منطقه گردشگری دیده می‌شد اما هرچه به روستای دوپلان نزدیک‌تر می‌شدم، این جاذبه‌ها بیشتر خودنمایی می‌کرد.

تابلویی در ابتدای روستا در زمین کاشته شده بود؛ به روستای دوپلان خوش‌آمدید، با خودم فکر می‌کردم مسیری که این چنین زیبا باشد، خودش چه خواهد بود.
وارد روستا شدم، پیرزنی کنار درختی نشسته بود، از ماشین پیاده شدم و به سراغش رفتم، سلام دادم، با گویش دلنشین لری بختیاری به من خوش‌آمد گفت، آدرس دقیق را از او گرفتم و حدود ۵ دقیقه بعد به آن جا رسیدم.

تا کنون این همه زیبایی را یک‌جا ندیده بودم، مناظر طبیعی زیبایی همچون صخره‌های عمودی رو به سوی رودخانه و شکاف‌ها و دره‌های عمیق و بسیار زیبای حاشیه رودخانه کارون که با درختان بلوط و سرو وحشی مزین شده‌ بود.

از بالای پل که به رودخانه نگاه می‌کردم تعدادی سوار بر قایق شده و خود را به موج‌های خروشان رودخانه سپرده بودند. رفتینگ در رودخانه کارون آن همه در دوپلان با آن مناظر زیبا و بکر چه لذتی دارد.

به عشق پریدن آمد بودم (بانجی جامپینگ)، آن هم از ارتفاع ۷۵ متری و در مجاورت با پل سیمی. کمی ترسیده بودم اما دل به دریا زدم و آماده پریدن، کمربند را محکم بستم، چشمانم را به هم فشرده بودم، یک… دو…سه- پرتاب؛ لحظه به لحضه به رودخانه نزدیک‌تر می‌شدم، رودخانه‌ای که در حال گذر بود، باور نمی‌شد داشتم پرش را از بلندترین نقطه در ایران تجربه می‌کردم.

blank
عکس دریافتی از دوپلان

دره‌های نزدیک به هم و من که در بین آن‌ها در رفت و آمد بودم، از طرفی بازتاب صدایم، ترس را به هیجان تبدیل کرده بود. آن‌قدر به بالا و پایین پرتاب شدم تا اینکه در نقطه‌ای ایستادم و چند نفر با قایق به سراغم آمدند، تجربه‌ای بی‌نظیر بود. از قایق پیاده شدم و در کنار رودخانه نشستم، باز هم به این فکر می‌کردم که مگر می‌شود این همه زیبایی را در یک قاب ببینم.

راستی فراموش کردم از پل سیمی دوپلان برایتان بگویم، این پل در نزدیکی پلی فلزی، حدود ۲۰ متر طول و کمتر از یک متر عرض داشت، درست در جایی که صخره‌های ساحل رودخانه بسیار به هم نزدیک شده و عرض آن در کمترین حد ممکن قرار داشت. عده‌ای نیز با احتیاط در حال گذر از آن بودند و من تنها به گرفتن چند عکس از آن بسنده کردم.

blank
عکس دریافتی از پل سیمی دوپلان

دل کندن از این روستا برایم سخت بود، ولی باید برمی‌گشتم، آخر سفرم یک‌روزه بود…

این تنها یکی از جاذبه‌های گردشگری این خطه از استانم بود، توصیه می‌کنم اگر به دنبال جاذبه‌های طبیعی و گردشگری هستید نیازی نیست هزینه زیادی کنید و به سفرهای خارجی بروید. در کشور و استان خودمان نیز می‌توانید برای طبیعت‌گردی مناظر بسیاری را پیدا کنید که در هیچ کجای دیگر دنیا پیدا نمی‌شوند.

منبع خبر:ایسنا

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *