چند متر مکعب عشق به نام «سقاخانه»
کاسهی نقرهای زنجیر شده به میلهی فلزی را پرآب میکند، چند جرعه مینوشد و «یاحسین» میگوید، به لبهی سقاخانه تکیه میدهد و زیر لب خدا بیامرزی برای بانی این مکعب سبز میفرستد و قدمزنان دور میشود …
به گزارش ایسنا، این داستانِ هر روز و هر شب محلههای قدیمی و مردم آنهاست؛ طلب مغفرت برای بانیهای پرعیارترین نقاط شهر، یعنی سقاخانههایی که بیهیچ چشمداشتی لبهای تشنه را سیرآب میکنند. شاید به همین منظور بوده که دستکم از دورهی آلبویه، با پا گرفتن مراسمهای عزدارای حسینی، سقاخانهها هم در کوی و برزنها و بعضا در کنار مساجد پا گرفتند تا این چند متر مکعب عشق گوش شنوای حاجات و نذر همان مردم باشد.
و حالا بعد از گذشت بیش از هزار سال، امروز عملکرد این مکانها یعنی روش سیراب کردن مردم تغییر کرده. به جز آنهایی که امروز یا کاملا از بین رفتهاند یا فقط یک کتیبه و پنجرهی فولادی بر پیکرشان جا خوش کرده است، هنوز هستند سقاخانههایی که با وجود قدمت زیادشان وظیفهی اصلی خود را فراموش نکردهاند، آنهایی که مأمن شمع و اشکِ عزاداران حسین (ع) در شام غریبانند.
جنبهی مذهبی سقاخانهها در شمایل و نوع معماری سنتی این مکعب سبز به وضوح دیدنی است. سقف محراب گونه، کاشیهای فیروزهای و شمایلهایی که معمولا با نام «عباس (ع)» روی دیوارهی داخلی بنا نصب شدهاند، مأمن رازِ نیازمندانی هستند که حتی هر شب جمعه در درگاهِ سقاخانه شمع روشن میکنند.
هر چند امروز تعداد آنها کمتر از گذشته است، آنقدر که باید نشانیشان را از محلیها گرفت، اما باز هم هستند در کوی و برزنِِ محلههای قدیمیترِ همین تهران هم، از سقاخانه «نوروزخان» و «آئینه طهران» گرفته تا «شیخهادی» و «خدابندهلو»، آنها مأمناند برای کسانیکه که دنبال یک متر جا میگردند تا نذر دل برآورده کنند.
در میانههای خیابان ظهیرالاسلام سقاخانه «آئینه طهران» بر خلاف کاشی سر درش که آن را به ۱۲۸۵ شمسی نسبت میدهد، سرپاست و انگار همین یکی دو سال پیش آن را ساختهاند، هر چند برخی منابع مکتوب این سقاخانه را در گذشته یکی از پر زرقوبرقترین سقاخانههای تهران قدیم مینامیدند، چون آئینهکاری زیادی در بدنه آن به کار رفته بود.
عباس نهمار که از سال ۶۰ در چند قدمی سقاخانه کاسبی میکند به ایسنا میگوید: «از سال ۶۰ که به این منطقه آمدهام این این سقاخانه با دستگاه آب سردکن کار میکرد. اما مردم منطقه در مورد گذشتهی این سقاخانه حرفهایی دارند. گویا این خیابان _ظهیرالاسلام_ قبلا کوچه بوده تا اواخر پهلوی دوم که دستور تعریض کوچه را میدهند و مجبور میشوند جای سقاخانه را که قدری جلوترا زم وقعیت فعلی خود بوده، عقبتر ببرند.
با وجود همه این حرفها زیاد شنیدهام مردمی که به آن اعتقاد دارند حاجت گرفتهاند. حتی “یک روز که سقاخانه کثیف بود با خودم فکر کردم آن را تمیز کنم، زمانیکه خواستم اینکار را انجام دهم، به خودم نهیب زدم که اول کار دیگری را انجام دهم، کارم تمام شد، ناگهان دیدم آقایی صاجب یک بنز گرانقیمت، با لباس کاملا سفید، صابون و آب برداشته و در حال شستن سقاخانه است، به خودم گفتم ای نسقاخانه صاحب دارد تو نشستی این کار را افراد دیگری انجام میدهند”».
احمد شریفان، دبیر شورا یاری محله بهارستان و متولی این سقاخانه ۱۱۲ ساله نیز در گفتوگو با ایسنا میگوید: «محلیها معتقدند قدمت این سقاخانه بیش از ۲۵۰ سال است، آن تا ۱۳۴۴ شمسی در ورودی کوچه و قدری جلوتر از موقعیت امروزیاش به شکل یک سقاخانه چوبی در «گذر سقاخونه» بود، اما با صدور دستور برای تعریض خیابان در آن زمان، یکی از خیرین منطقه آن را قدری عقبتر برد، تا سال ۱۳۸۶ که بعد از یک دوره بازسازی تقریبا به قالب فعلی خود درآمد، در طول چند سال گذشته نیز چندین بار بازسازی شده است.
در گذشته در کنار سقاخانه و در ابتدای کوچهای با نام “کوچه زورخانه” یک شیر فشاری آب بود که مردم لباسهای خود را آنجا میشستند، اما به مرور همه این اتفاقات کمرنگ شدند.»
سقاخانه «خدابندهلو» – باغچه علیخان – در خیابان ناصرخسرو، کوچه خدابندهلو روبهروی امامزاده اسحاق که در زمان ساخت خود در محوطه حیاط شاهی بنا شده بود، امروز به عنوان تنها سقاخانه مصور تهران – از نظر داشتن تصاویر مذهبی – و باقی مانده از دوره قاجار را یکی از بینظیرترین آثار تاریخی تهران برمیشمارند، آن بنا به لحاظ معماری و گستردگی مردمی که برای حاجات خود به آن سقاخانه میرفتند، اهمیت زیادی داشته است.
سقاخانه «نوروزخان» در خیابان پانزده خرداد شرقی، کنار بازار آهنگران از معروفترین سقاخانههای تهران قدیم به حساب میآمد، در سراسر گذر این سقاخانه طاقبندی شده بود و شمایل بزرگان دینی و مذهبی، علم، بیرق و علامت سیاه را به آنها آویزان کرده بودند، حتی زورخانهای به همین نام در کنار این سقاخانه وجود داشت که از زورخانههای معروف و نامی شهر به شمار میرفت و دالان ورودی آن از زیر سقاخانه نوروزخان میگذشت.
سقاخانه «کربلایی عباس» را یکی از بزرگترین سقاخانههای قدیمی تهران در خیابان وحدت اسلامی، خیابان البرز مینامند، با وجود کتیبهای که سال ساخت آن را ۱۲۵۵ تا ۱۲۶۰ معرفی میکند، آن هنوز پابرجاست و آن علاوه بر داشتن دستگاه آب سردکن برقی مانند دیگر سقاخانههای فعال در کشور، صفحهای فلزی نیز برای شمع روشن کردن در کنار آن تعبیه کردهاند، این اثر به شماره ۱۲۲۱۵ در ۳۰ تیر ۱۳۸۴ در فهرست آثار ملی ثبت شد.
سقاخانه «گذر قلی»، در محله سنگلج، سه راه بازارچه معیر، کوچه شهید غلامرضا فصیح، کوچه شهید کارکن اساسی، در دوره قاجار و در مرکز محلهای در امتداد گذر معیرالممالک ساخته شد که آن منطقه به مرور به گذر قلی معروف شد. این سقاخانه در ۱۷ خرداد ۱۳۷۹ به شماره ۲۶۹۱ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
سقاخانه گذر امامزاده یحیی در چهارراه سیروس کوچه صاحب دیوان، کوچه امامزاده یحیی،نبش کوچه متیننژاد – که امروز آن را سقاخانه صاحبالامر مینامند – را از قدیمیترین سقاخانههای تهران میدانند، سقاخانهای که آب آن را از قنات «حاج میرزا علیرضا» تامین میکردهاند و میراث فرهنگی بعد از نصب جدارهی شیشهای مقابل سقاخانهی چوبی اصلی برای جلوگیری از هر گونه آسیب وارد شدن به آن یا سرقت، آن را به شماره ۱۴۶۶۹ در ۱۶ اسفند ۱۳۸۴ در فهرست آثار ملی ثبت کرد.
محسن محمدی سمیعی کاسب قدیمی بازارچه امامزاده یحیی است که قدمت حضورش در این بازارچه را مساوی با زمان سفید شدن تک تک موهایش میداند و میگوید: «وقتی فیلم قیصر را در بازارچه بازی کردند من جوانکی بودم، همه خاطرات بازارچه را به خاطر دارم، مانند شجرهنامهای که برای مسجد و سقاخانه قدیمی بازارچه امامزاده یحیی وجود دارد. این منطقه را تکیه زرگرها مینامیدند و کوچهی متیننژاد که ورودی مسجد داخل آن است، به کوچه چاپخانه معروف بود.
درِ سقاخانه «صاحبالامر» ارسی بود، آن را بالا میدادند و داخلاش برای استفاده مردم آب میریختند. تا قبل از انقلاب این سقاخانه به همان شکل بود تا آن را بازسازی کردند، چند سال قبل نیز میراث فرهنگی جلوی بخش چوبی آن را که قدیمیتر بود شیشه کشید. مردم زیادی در سالهای گذشته از این سقاخانه حاجت گرفتند.»
از مغازهی جوان قدیمی اودلاجان بیرون میآیم، پیرمرد، کاسهی نقرهای زنجیر شده به میلهی فلزی را پرآب میکند، چند جرعه آب میخورد و با سیراب شدن اش «یاحسین» میگوید، به دیوارهی سقاخانه در کنار کوچه تکیه میدهد و زیر لب خدا بیامرزی به بانی سقاخانه گذر امامزاده یحیی نثار میکند و قدمزنان راهش را میگیرد و میرود. انگار همین یک کلمه برای همهی آنهایی که سقاخانهها را در دل تهران قدیم و حتی ایران قدیم ساختند، کافی است …
«سقاخونه» بینام؛ مردم کوچه آلآقا به سمت خیابان ری هم با این فرهنگ آشنایند. میتوان سقاخانهی این منطقه را یکی از سقاخانههای گمنامی دانست که محلیها فقط از وجودش مطلعاند، سقاخانهای که هنوز بخشی از گذشتهاش را با خود همراه دارد، اما به دلیل بیتوجهیها هر روز آسیبهای بیشتری به بدنهی سنگیاش وارد میشود.
حسین باقری، کاسب ۵۰ سالهی این کوچه، به ایسنا میگوید: محلیها این منطقه را به واسطهی وجود این سقاخانه «سقاخونه» میشناسند، تا همین چند سال پیش نیز به روش قدیمی یعنی ریختن آب در سنگ «سیر» و استفاده مردم از شیری که روی بدنهی سنگ تاریخی سیر قرار داشت، از آب ان استفاده میکردند، اما چند سالی است که با نصب یک آب سردکن در طبقه دوم سقاخانه، از آن استفاده میکنند.»
هنوز هستند مکعبهای سبزی که این روزها دلهای زیادی در کنارشان آرام میگیرند، سقاخانه «حمام خانم»، سقاخانه «قمر بنیهاشم»، سقاخانه ابتدای کوچه «شهید رضایی مجد»، سقاخانه «تکیه رضاقلیخان»، سقاخانه ت«کیه تجریش»، سقاخانه «شیخ هادی نجمآبادی» یا حتی کیلومترها دورتر سقاخانه «بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی» در اردبیل از قرن ۱۶ میلادی، سقاخانه «کوچه دباغ خانه» در یزد از سال ۱۵۱۷ میلادی، سقاخانه «عزیزالله» در کنار مسجد جمعه اصفهان که در دوران شاه سلیمان صفوی و در سالهای ۱۶۶۶ تا ۱۶۹۴ ساخته شده یا سقاخانه «اسماعیل طلا» که توسط نادر شاه افشار در حرم امام رضا در مشهد و در بین سالهای ۱۷۳۶ تا ۱۷۴۷ میلادی ساختهشدند.
هر چند در طول چند سال گذشته طرح مرمت و احیای سقاخانههای تاریخی تهران به داد بخش زیادی از این بناها رسید، اما امروز به نظر میرسد به واسطهی بیتوجهی به این بناها و ساماندهیشان، حتی فرهنگ استفاده از آنها در حال از بین رفتن است، چون در مناسبتهایی مانند شام غریبان و حتی در کنار امامزادهها، در هر گوشه که بتوانند شمعی روشن میکنند و … .
منبع خبر:ایسنا
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.