ياقوت سياه هنر ايران
سیاه بازی از نمايشهاي ايراني است. شخصيت سياه بازيگري است که صورت خود را سياه ميکند و با صراحت و در عين حال طنز منحصربهفردش به انتقاد از مسائل روز خود ميپردازد. پرسوناژ سياه بدني انعطافپذير دارد، شوخيهايش گزنده است؛ همچنين خط اصلي نمايش برپايه کلام، موسيقي و رقص و همچنين بداههپردازي است، همه اين عوامل دست بهدست هم ميدهند تا اين نمايش در ذهن مخاطب بماند و در دلش نقش ببندد. بقيه پرسوناژهاي اين نمايش، حاکم، يک زن (که همسر يا دختر حاکم است)، وزير،مفتش، جلاد و سياهيلشکر هستند. تمام اين پرسوناژها براي مخاطب آشنا هستند و ميتواند به راحتي با آنها رابطه برقرار کند چون از دل زندگي روزمرهاش برخاستهاند. تاريخ دقيق پيدايش اين نمايش مشخص نيست. عدهاي سياه را همان همراه عمونوروز که حاجيفيروز نام داشت ميشناسند که آمدن بهار و رسيدن نوروز را نويد ميداد. عده ديگري از پژوهشگران معتقدند، ورود بردگانسياه به سواحل خليجفارس و بهخصوص بوشهر سرآغاز قصه سياه است. در آن زمان اربابان اين سياهان، آنها را براي بذلهگويي در مهمانيهاي خود ميبردند و آنها هم با موسيقي محلي(آفريقايي) خود و با لهجه مخصوص بهخودشان به آوازخواني و پايکوبي ميپرداختند که باعث خنده حاضرين ميشد. سياهکردن صورت پرسوناژ قابل بررسي است، اول آنکه به دليل شوخيهاي صريح و انتقادهاي گزندهاي که با اوضاع سياسي زمان خود دارد، مورد شناسايي افراد قرار نگيرد، دوم آنکه سياه را ميتوان سمبل غيرخودي و غير دانست، کسي که از جنس اطرافيانش نيست و به انتقاد از آنها ميپردازد. ظاهرش شوخ است، کسي است که وقتي حاکم ميخواهد او را مجازات کند گاهي به سلامت عقلش نيز شک ميکند اما از طرفي نقدهايش بسيار گزنده نيز هست. اين موضوع باعث ميشود که مخاطب با اينکه لبخندي به لب دارد به تلخبودن عمق مطلب نيز برسد و اين خود تعريف کمدي است. تمام اين مسائل به قدرت ذهني و بيان بسيار بالايي احتياج دارد و بازيگر سياه بايد از سرعتعمل بسيار بالايي برخوردار باشد. بازيگران سياه به دوصورت هستند، سياههاي چکيده و سياههاي چسبيده. سياههاي چکيده به صورت ارثي، نقش، از پدر به پسر ميرسيد و افراد بسيار حرفهاي در اين عرصه محسوب ميشدند. سياههاي چسبيده از بيرون به نمايش ميچسبيدند و فنون نمايش را ميآموختند و در شبهايي که سياه قادر به اجراي نمايش نبود جاي او را ميگرفتند. سعدي افشار از پيشکسوتهاي اين هنر نمايشي در خاطرات خود از پيتر بروک؛ کارگردان بزرگ انگليسي ياد کرده است. او بعد از ديدن نمايش باور نميکرده است که بيشتر نمايش مبتني بر بداهه است. مرحوم مهدي مصري، ذبيحالله ماهري، رضا عربزاده، سيدحسين موسوي و سعدي افشار از پيشكسوتهاي اين هنر بهشمار ميآيند. در کنار اين نمايش، عروسکهايي شبيه به پرسوناژ سياه که با نامهاي مبارک يا ياقوت شناختهشده هستند، وجود دارند و اين نمايش عروسکي به صورت خيمهشببازي اجرا ميشود. مرشد در کنار خيمه مينشيند و ساز مينوازد، گاهي هم آوازهاي محلي ميخواند و يا اين مسئوليت را به عهده بچهمرشد ميگذارد. مبارک صدايي شبيه به سوت دارد که به آن صفير مبارک ميگويند. صفير يا سوتک دو قطعه فلزي است که بين آنها پارچهاي گذاشتهشده و با نخ محکم به هم بستهشدهاست. صفير را استاد خيمهشببازي در دهان ميگذارد و در آن ميدمد و صداي عروسکها را بهوجود ميآورد. مرشد قبل از اينکه پاسخي به مبارک بدهد با لحني استفهامي صحبتهاي او را براي مخاطب ترجمه ميکند. ترجمه صحبتهاي مبارک توسط مرشد به نوعي همان بيگانهبودن و خودينبودن مبارک را نمايش ميدهد.
منبع:توریسم پرس
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.