سفرنامه دریاچه کوهستانی گهر

موقعیت جغرافیایی:

این دریاچه در میان رشته کوه های اشتران کوه واقع شده است.

اشتران کوه، رشته کوهی است به طول تقریبی ۵۰ کیلومتر واقع  در مرکز بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، استان لرستان است . این رشته کوه از شرق به غرب به شکل مارپیچ امتداد دارد و در هر پیچ تشکیل یک نیم دایره می دهد که در اصطلاح محلی به این نیم دایره  چال  گفته می شود. در انتهای هر چال که به زیر قلل و خط الراس های مرتفع منتهی می شود یخچال های دائمی است. اشتران کوه شامل چال های متعددی می باشد که هر چال خود دارای چندین قله رفیع است. دریاچه گهر در دامنه قله گل گهر ۴۰۵۰ متر یکی از سه قله چال کبود قراردارد. سایر قله های چال کبود عبارتند از:

قله گل گل مشرف برچشمه گل   (۴۰۵۰ متر)

قله مشرف بر چشمه سن بران     ( ۴۱۰۰ متر)

طول این دریاچه ۵/۱ کیلومتر، عرض آن ۶۰۰ متر و عمق آن ۴۵ متر است که وسعت آن گاهی زیادتر هم می شود. قسمت جنوبی دریاچه را کوهی به نام آسیثه احاطه کرده که ییلاق عشایر ایل بختیاری بویژه تات خیری می باشد. در ساحل شرقی دریاچه جنگل کهنی وجود دارد. شرق جنگل را دریاچه کوچکتری تشکیل داده که به نام دریاچه گهر بالا معروف می باشد.در شمال حدفاصل جنگل و دریاچه بالا دره ای وجود دارد که به زبان محلی اشگفت تمدار بغو خوانده می شود و مفهوم آن دره  دختر قالباف است. در این دریاچه دو نوع ماهی  زندگی می کنند به نام های قزل آلا و رنگین کمان.

راه صعود:

برای رسیدن به محل این دریاچه از شهر درود بوسیله اتومبیل می توان تا نیمی مسافت را تا زیارتگاه طی کرد. این زیارتگاه درب آستانه نام دارد و در ۱۲ کیلومتری شرق شهر در دامنه کوه دوش دراز واقع شده است. پس از استراحت و رفع خستگی ادامه را ه را پیاده پیش می رویم. هدف گردنه پنبه کار است.

در دامنه این گردنه دره نگاه که آب اضافی دریاچه به صورت نهری در آن جاریست قراردارد. غرب این دره محل خرس های فراوان و درخت های گردو  و سیب خودرو است و به همین علت دره خرس هم نامیده می شود. پس از گذشتن از نهر در محل چشمه سفید می توان استراحت کرد.

پس از ۵ ساعت راه پیمایی از محل چشمه دریاچه نمودار می گردد.

سفرنامه ی اکتشافی غار

تاریخ ۱۳۶۹/۰۱/۳۱

ساعت ۱۵:۰۰ بعد ازظهر طی قراری که از قبل گذاشته بودیم در محل چهار راه مشیرنو جمع شدیم و یکی از اعضا به نام بهمن صادقی نیز ماشین لندرور خود را آورده بود. بعد از بستن کوله ها و جادادن خودمان در ماشین به سمت جاده بوشهر حرکت کردیم.

هدفمان غاری بود که نشانی آن را از یک روستایی گرفته بودیم که در روستای کلانی در اطراف دشت برم بود. پس از رسیدن به تنگ بل حیاط به سمت چپ جاده منحرف  و جاده خاکی دشت برم را که با تابلو مشخص شده بود دیده و وارد آن شدیم. پس از حدود یک کیلومتر به علت پوشش گیاهی انبوهی که در اطراف وجود داشت هوای بسیار دلپذیری بوجود آورده بود.

بعد از گذشتن از یکی، دو روستا به منطقه کاملا پوشیده از درخت رسیدیم و پس از گذشتن از یک رودخانه بدون آب  در حدود ساعت ۱۷:۳۰ بود که به نزدیکی روستای کلانی رسیدیم؛ در همین جا بود که ماشین ما پنچر شد و مجبور شدیم یک ساعت وقت خود را با پنچر گیری تلف کنیم. پس از رسیدم به روستای کلانی چند سرو بزرگ و قدیمی  نشان از قدیمی بودن روستا را می داد. هدف ما منطقه در پناه در پنج کیلومتری این روستا در سمت راست بود که چند عشایر معمولا در این مکان زندگی می کنند.

پس از رسیدن به منطقه درپنا و پرسیدن از عشایرها و گرفتن نشانه غار وسایل و کوله ها را از ماشین پیاده کرده و به علت تاریک شدن هوا رفتن به غار را  به فردا صبح موکول کردیم و شب را در نزدیکی آب انباری که به وسیله لوله از چشمه به پایین دره انتقال می یافت بسر بردیم. بعد از شام خوردن نیز یک هشت پا را هم که توسط شاهین آورده و سرخ شده بود نوش جان کردیم.

صبح ساعت ۰۷:۳۰ از محل آب انبار که ارتفاع آن ۱۴۲۰ متر بود حرکت کردیم و ساعت ۰۸:۱۰ به چشمه اصلی رسیدیم؛ ارتفاع آن ۱۵۷۰ متر بود و ساعت ۰۸:۴۵ به غار رسیدیم. دهنه غار سمت چپ در داخل سوراخ کوچکی که به وسیله سنک توسط دهاتی ها بسته شده بود و ارتفاع آن نیز ۱۷۵۰ متر می باشد.

پس از وارد شدن به درون غار به یک تالار نسبتا بزرگی رسیدیم که یک راه از سمت راست داشت و یک راه هم از مقابل که دوراه در نهایت به یک چاه که حدود ۲۵ متر عمق و ۱۵ متر عرض که در بعضی نقاط بیشتر هم می شد می رسید. پس از بستن یک فرود به داخل چاه،  قسمت های مختلف را بازدید و فقط مقداری آب از سمت بالا به پایین می ریخت که جالب بود و دیگر چیز جالبی نداشت و بلافاصله نیز به طریقه صعود یخچالی به سمت بالا آمدیم. ساعت ۱۲:۴۵  از غار خارج شدیم و در ساعت ۱۴:۰۰ به محل خواب رسیدیم و ساعت ۱۵:۰۰ به سمت شیراز حرکت کردیم.

مشخصات منطقه:

  • منطقه در فصل بهار و در فروردین ماه بسیار جالب و دیدنی است
  • منطقه بسیار گرم و کم آب است

افراد شرکت کننده در این اکتشاف  ۱۰ نفر بودند.

سفرنامه دشت ارژن

تاریخ ۱۳۶۹/۰۲/۲۱

هدف :  اجرای برنامه فنی

به علت آمدن رئیس فدراسیون آقای آقاجانی و گذاشتن برنامه فنی از طرف هیئت با حضور رئیس فدراسیون در دشت ارژن ما نیز صبح پس از جمع شدن در قرار همیشگی در چهارراه پارامونت به سمت دشت ارژن حرکت کردیم و پس از رسیدن به دشت ارژن و صرف  صبحانه، به ما وسایل محدودی دادند و قرار بر این شد که هر گروه در دیواره هایی کار کنند تا رئیس فدراسیون بچه های شیراز را بسنجد، به همین دلیل ما به سمت دیواره ها رفتیم و پس از دست و پنجه نرم کردن با دیواره ها یک دیواره ی نسبتا آسان را گیر آوردیم و نادر را مسئول کردیم که با سر طناب شدن و باز کردن چند حمایت میانی دیواره را صعود کند و خودم نیز به سمت دیگر رفته و دیواری را که تقریبا رکاب خور بود را شروع به صعود آن کردم.

پس از دست و پنجه نرم کردن با دیواره دیدم که دیواره واقعا مشکل است و با زدن میخ و استفاده از رکاب فقط یکبار دیوار را صعود کردم و بعد نیز بچه ها را به نوبت به سمت دیواره حرکت داده و یکی یکی از این مسیر به صورت حمایت از پائین کار کردند.

در همین حین رئیس فدراسیون نیز آمد و از هر دو دیواره ما صعود کرده و راهنمایی هایی نیز به ما فرمود. بعد از تمرین با دیواره ها در ساعت ۳۰/۱۳ تمامی گروه ها را گفتند که بیایند برای صرف نهار.

تمامی گروه ها لوازم ها را جمع کرده و به سمت چشمه سلمان راه افتادیم و بلافاصله نهار را حاضر کردیم. بعداز صرف نهار جناب آقای آقاجانی سخنرانی برای ما کرد و بعد از سخنرانی از تمامی کوهنوردان خداحافظی کرده  و به سمت شیراز رفت. ما هم بعد از گشتن در اطراف باغ های دشت ارژن به سمت شیراز حرکت کردیم.

سفرنامه صعود زمستانه به قله حوض دال دنا

تاریخ ۱۳۶۸/۰۸/۲۰

ساعت  ۶:۳۰  از ترمینال شیراز  به سمت یاسوج حرکت کردیم .

مقصد  قله حوض دال دنا بود.

افراد شرکت کننده :  علیرضا قاجار – مرتضی سفید – نادر کرمی و شاهین عارف نیا بود.

ساعت ۰۸:۴۵  به اردکان رسیدیم و ساعت۰۹:۴۵  وارد یاسوج شدیم ؛ پس از گرفتن یک ماشین برای سی سخت ساعت۱۰:۰۰ حرکت کردیم و ساعت۱۰:۴۵ به سی سخت رسیدیم و پس از رفتن به درب منزل مسئول پناهگاه، آقای آصف و اطلاع دادن در مورد رفتن و مسیر خود به قله  حوض دال دنا، ساعت۱۰:۵۰ به طرف دره بزکش حرکت کردیم.

در ابتدای راه پس از گذشتن از روستا و چند باغ  باید از سمت راست به طرف مدخل دره رفت، پس از حدود دو کیلومتر به مدخل دره رسیدیم . رشته کوه کاملا زیر برف فرو رفته بود اما ما هنوز به برف نرسیده بودیم. در ساعت۱۲:۲۰  به چشمه کلنجه رسیدیم که در پایین آن نیز تعدادی درخت وجود دارد. پس از استراحت و پوشیدن گیت راه خود را به سمت راست دره ادامه دادیم. در این قسمت  برف قابل توجه ای  روی زمین داشتیم. پس از وارد شدن به دره به علت ابری شدن آسمان صلاح دانستیم که با قطب نما  گرا بگیریم.  گرای مسیرمان از چشمه و مدخل دره سمت راست  ۷۰ درجه بود به طوری  که در وسط  دره داخل شدیم.

به علت برف زیاد و احتمال بهمن در زمستان می بایست حتما از روی یال دره حرکت کرد؛ البته در روی یال هم برف خیلی زیادی است که صعود را خیلی مشکل می کند؛ پس از ادامه دادن مسیر و گرا  گرفتن من و یاد داشت کردن توسط  نادر،  من بهتر دانستم که  با وجود امکان بهمن از وسط دره مایل به یال سمت راست حرکت کنیم. در ساعت ۱۵:۰۰ به مکانی رسیدیم که دره تقریبا باریک شده  و راه باریکی پیدا کرده بود. ارتفاع نیز به حدس من حدود ۳۰۰۰ متر می باشد. سمت راست ۵۰ متربه طرف  بالا کلاهک با زاویه ای نظر من را جلب کرد و مناسب دیدیم که با وجود این هوا شب را  با چادر زدن در این مکان بمانیم. پس از فرستادن نادر برای بازدید از محل و مناسب بودن محیط برای چادر زدن به آنجا رفتیم و بلافاصله مکان را برای چادر زدن آماده کردیم و پس از چادر زدن به داخل چادر رفتیم. هوای بیرون تقریبا در حدود ۱۵-۲۰ درجه زیر صفر بود اما ما با چادر دوپوش احساس سردی نکردیم. شب هوا خیلی بد شد.

صبح حدود ۳۰ الی ۴۰ cm   برف باریده بود که باد مقداری از آن را روی چادر ما ریخته بود. پس از خوردن صبحانه و جمع کردن وسایل در ساعت۰۹:۴۰ از محل نصب چادر حرکت کردیم، همه جا را مه گرفته بود و بوران شدیدی قدرت دید را از ما گرفته بود. از روی رد پا و گرفتن گرا به سمت پائین حرکت کردیم و   به چشمه کلنجه رسیدیم .

برف تمامی سی سخت را پوشانده  و حدود cm 20   در سی سخت برف باریده بود. در ساعت ۵/۱۲ به سی سخت رسیدیم ، همه لباس هایمان خیس شده بود. پس از رفتن به تربیت بدنی شب را در آنجا  ماندیم و صبح به سمت یاسوج حرکت کردیم.

  • مسیر زمستانی از دره بزکش و از روی یال سمت راست است.
  • تنها پناهگاه به دردبخور در زمستان همان مکانی که ما ماندیم ( گرای ۱۴۰ درجه)
  • مساحت پناهگاه ذکر شده ۵*۲ است البته در صورت صاف کردن تا ۲۰ متر مربع نیز می رسد.

سفرنامه صعود به قله کل بک

تاریخ ۱۳۶۹/۰۲/۲۹

شروع برنامه از فلکه پارامونت بود. بین ساعت ۰۵:۰۰  تا  ۰۵:۳۰   پنج نفر از افراد گروه دور هم جمع شدند تا برنامه ای را از سری برنامه های گروه آرش را آغاز کنند. یکی از افراد گروه ماشین خود را آورده بود، بنابراین مشکلی ازلحتظ حمل و نقل وجود نداشتیم.

ساعت  ۰۵:۳۰    حرکت شروع شد. در فلکه قصردشت مقداری خرید کردیم و سپس وارد جاده خروجی شهر به سمت شهر اردکان شدیم. حدود ساعت  ۰۷:۳۰  صبح در کنار جاده و در نزدیکی یک چاه توقف کردیم و صبحانه صرف شد. حدود ساعت  ۰۸:۱۵  به روستای برشنه  که در حدود ۱۰ کیلومتری شهر اردکان است رسیدیم. از جاده اصلی خارج شدیم و بعد از گذشتن از وسط  ده  و عبور از یک رودخانه، هنگامی که امکان ادامه راه به کمک ماشین را نداشتیم، ماشین را در محل مناسبی متوقف کردیم.

بدون برداشتن کوله ها به سمت قله حرکت کردیم. شروع حرکت از این نقطه ۰۸:۴۵  بود. تنها دو کوله پشتی برداشته شده بود که شامل مقداری میوه، آب و وسایل اولیه بود. بعد از گذشت حدود ۱۵ دقیقه به چشمه رسیدیم  و قمقمه ها را از آب خنک پر کردیم و شروع به حرکت نمودیم.

قله در فاصله نه چندان دوری دیده شد. شیب نسبتا تندی را در مدت حدود ۲۰ دقیقه طی کردیم و به روی یک یال رسیدیم. یال را ادامه دادیم تا اینکه در ساعت ۱۰:۳۰  در قله بودیم.  حدود ۱۵ دقیقه در قله توقف داشتیم و سپس باز گشتیم. در مسیر بازگشت مسیر قبلی را دقیقا پیش نگرفته و شیب تندی را مستقیم پائین آمدیم. حدود ساعت  ۱۱:۳۰  در محل ماشین بودیم. وسایل را برداشته و در محل مناسبی در نزدیکی رودخانه مستقر شدیم. ساعت  ۱۳:۰۰   نهار خوردیم و در ساعت ۱۵:۳۰ بازگشتیم.

متاسفانه در مسیر بازگشت و هنگام عبور از رودخانه، ماشین خاموش شد و به کمک یک ماشین دیگر از رودخانه بیرون آورده گردید و بعد از مدتی با تلاش  از رودخانه گذشتیم. در بازگشت از شهر اردکان گذر کرده و در کنار چشمه  چکم آس  توقف کردیم تا عصرانه را صرف کنیم. سپس در مسیر بازگشت به شیراز قرار گرفتیم. حدود ساعت ۱۹:۳۰ به شیراز رسیدیم. هریک در نقطه مناسبی از ماشین پیاده شدیم و به این ترتیب برنامه  بدون بوجود آمدن مشکل خاصی به خوبی پایان یافت.

سفرنامه صعود به قله پازن پیر دنا

هدف  صعود به قله پازن پیر

تاریخ ۱۳۶۹/۰۳/۱۳

ساعت  ۶ صبح  با جمع شدن اعضا در چهارراه پارامونت و رفتن به سمت اردکان برنامه شروع شد. مقصد جاده کاکان به یاسوج است؛ تعداد اعضای شرکت کننده در برنامه ۷ نفر بود که تعداد۵  نفر از دوستان  و یکی از اعضا که شکارچی بودند نیز ما راهمراهی کردند. تا اردکان با مینی بوس رفتیم و از آنجا تا کمهر با یک نیسان و بعد از رسیدن به کمهر و راضی کردن راننده که ما را تا دو راهی کاکان و مارگون برساند.

در نزدیکی دوراهی مارگون به کاکان نزدیک یک چشمه ایستادیم و پس از خوردن صبحانه  ۵ نفر شکارچی نیز با لندرورشان رسیدند که پس از جا دادن خودمان در لندرور به سمت کاکان حرکت کرده و ساعت ۱۰:۴۰ به منطقه کاکان رسیده و به سمت یاسوج حرکت کردیم؛ قله دنا از گردشگری اردکان پدیدار بود تا آنکه به نزدیکی آب نهر که منطقه ای پر از درخت و آب و همراه با یک آبشار که از سمت چپ به پایین سرازیر می شد رسیدیم. ارتفاع ۲۳۶۰ متر بود، پس از آماده شدن افراد ساعت  ۱۲:۳۰ از روی یال سمت راست تنگ و رودخانه ادامه ی مسیر دادیم.  ۲ و ۳ بار به علت پایین رفتن و داخل تنگ باریکی که رودخانه از آن بیرون می آمد به آب زدیم تا نهایت به یک دیواره ای که تنگ را بن بست کرده بود رسیدیم؛ چشمه بسیار جالبی از آن بیرون می ریخت و ارتفاع آن ۲۵۵۰ متر بود. در آنجا ۲ راه که یکی به سمت راست و یکی به سمت چپ بود که بر اثر اشتباه من به سمت راست حرکت کردیم و بعد از گذشتن یک سربالایی با شیب زیاد وریزال به سمت چپ مسیر را عوض کرده و به نهایت دره رسیدیم که یال چال کلاغ پدیدار شد. ساعت ۱۴:۴۰ به روی یال قله چال کلاغ رسیدیم . به علت اشتباهی که کرده بودیم ما در مسیر قله چال کلاغ افتاده بودیم و اگر در ارتفاع ۲۵۵۰  متر به جای اینکه از سمت راست حرکت کردیم از سمت چپ حرکت کرده بودیم سر بالایی کمتری رفته و به پایین تنگ خطیر سوخته و زیر شیب قله می رسیدیم؛ به همین خاطر ما مجبور شدیم که یک سرازیری زیادی را پایین و به سمت عشایرهایی که زیر شیب قله بودند رفتیم. ارتفاع یال ۳۱۹۰ متر بود و قله دقیقا معلوم و عظمت و شکوه خود را کاملا نشان می داد. در این نقطه هم بود که بچه های شکارچی  همراه ما به علت دیدن مسافت زیادی تا قله که در پیش داشتیم مجبور به بازگشت شدند و گروه ۷ نفره راه خود را به سمت پایین ادامه داد. به علت موقعیت خوب و نبودن باد و آب فراوان عشایرهای زیادی در این منطقه بودند. ساعت ۱۹:۴۰ به نزدیکی عشایر ها و مکان صعود برای فردا رسیدیم، البته به علت بد بودن حال من و ضعف کردن مدتی به این خاطر تاخیری در پایین آمدن موجب شد.

ارتفاع ۲۶۰۰ متر بود که شب را در کنار عشارها ماندیم و صبح ساعت  ۰۶:۲۰ حرکت  خود را به سمت قله آغاز کردیم. از دره ای که سمت روبروی ما بود و باید یک شیب بسیار زیادی را  طی می کردیم تا به آن برسیم؛ مسیر شروع شد. مسیر تا ابتدای دره به صورت ریزال بود و ما آن را به صورت مارپیچ طی کردیم. ساعت ۰۹:۵۰ بود که به ماکزیموم یال رسیدیم که ارتفاع  آن ۳۵۰۰ متر بود. بعد از گذشت یک سر بالایی قله در سمت چپ پدیدار شد و مسیر قله از ادامه تنگی که از دو طرف به وسیله شیب زیادی احاطه شده بود؛ در کف آن و اطرافش یخچال های بزرگی بود، شروع شد که به علت عدم اطلاع ما و کروکی های قبلی ما از شیب این دره پایین رفته و بعد، از روی شیب مقابل به سمت بالا ادامه دادیم که پس از گذراندن  دو  و سه یال کوچک به سمت راست ادامه مسیر دادیم. دره  دیگر در جلوی ما بود که ما آن را ادامه داده و به سمت بالا و قله حرکت کردیم.

قبل از گذشتن از یک یخچال ساعت ۱۱:۰۰ استراحت کردیم و سپس از این یخچال که بسیار بزرگ بود و بین ما و شیب نهایی قله وجود داشت گذشتیم. شیب زیر قله پر از برف بود و می بایست از سمت چپ آن را صعود کرد. پس از گذشتن از این سربالایی که شیب زیادی داشت ساعت ۱۴:۰۰   همگی روی قله ایستاده بودیم. به غیر از فرزاد که به علت بد شدن حالش و استفراغ در ارتفاع ۴۰۰۰ متری ایستاد.

ساعت ۱۴:۴۵ به سمت پایین حرکت کردیم. مسیر برگشت از دره سمت چپ می باشد که به صورت ملایم به سمت پایین می رفت؛ ما از مسیر قبلی و سمت راست حرکت کردیم و بعد از گذشتن از یخچال بزرگ وشیبی که از آن پایین آمده بودیم دره را ادامه دادیم و به جای  اینکه سر بالایی برویم آن را دور زدیم. انتهای دره عشایرها در روبرو ما قرار داشتند که مشخص بود که از مسیر دره راه ندارد اما به سمت چپ دور زده و بعد از وارد شدن به داخل دره تنگ  و پر از برف راه خود را به سمت بالا ادامه دادیم. در این مکان می بایست بلافاصله به سمت چپ حرکت کنیم و شیب را بالا برویم که به علت اشتباه و ندیدن رد پایمان خیلی جلو رفتیم و نتیجه آن شد که سر بالایی بیشتری رفته و قله ۳۵۵۰ متری نیز صعود کردیم. بعد که روی قله رسیدیم مسیر را دقیقا دیده  و به سمت انتهای شیب پایین آمدیم و بعد از وارد شدن در شیب ریزالی به سمت پایین حرکت کردیم.

ساعت ۱۹:۴۰ به مکان شروع رسیدیم و شب را خوابیدیم. به علت خستگی زیاد من که خوابم نبرد، تعداد دیگری از بچه ها هم خوابشان نبرد. صبح پس از صرف صبحانه به علت اینکه مسیر برگشت یک شیب زیادی  را داشت و بچه ها میل به مسیر رودخانه داشتند، ما از مسیر رودخانه و گرای ۲۷۰ درجه به سمت یاسوج حرکت کردیم. ساعت  ۰۷:۳۰ از عشایرها خداحافظی کردیم و در ساعت ۱۰:۲۰ به پایین تنگ رسیدیم. عشایرها می گفتند که داخل تنگ راه است ولی باید به آب بزنیم که ما مسیر سر بالایی تنگ را انتخاب کردیم و از سمت راست تنگ به سمت بالا حرکت نمودیم. پس از گذشتن از یک سر بالایی و سرازیرشدن از یک یال و سر بالا رفتن از یال دیگر به نهایت یال رسیدیم که جنگل های یاسوج و جاده یاسوج دقیقا مشخص شد که ارتفاع آن ۲۶۰۰ متر بود.

ساعت ۱۲:۵۰ از جاده مال رویی که دقیقا مشخص شده بود  به سمت پایین حرکت کردیم و پس از وارد شدن به جنگل ها به چشمه ای رسیدیم که ( چشمه یک شب ) نام داشت. پس از استراحت به سمت پایین حرکت کردیم. مسیرمان  سرازیری داشت و در جاده هرچه پایین تر می رفتیم بهتر می شد؛ تا اینکه جای ماشین را دیدیم سپس از یک دوراهی جاده  و وارد شدن به تنگ ماشین تویوتایی ما را سوار کرد که ساعت ۱۲:۱۵ بود. پس از ۲۵ دقیقه ماشین سواری به روستای کوشه رسیدیم که در ۱۲ کیلومتری یاسوق واقع شده است و پس از مرتب کردن وسایلمان سر جاده ی اسفالت ایستادیم و با مینی بوس به سمت یاسوج حرکت کردیم.

مشخصات منطقه:

منطقه بسیار زیبا و پر از آب است و موقع و زمان صعود برای این قله فصل تابستان می باشد.

سفرنامه استهبان (فنی)

تاریخ ۱۳۶۹/۰۳/۲۵

هدف  برنامه فنی

این برنامه به صورت دو برنامه یک روزه و نیم و یک روزه برگزار شد، بدین ترتیب که تعدادی از بچه هاروز پنج شنبه ظهر ساعت ۱۴:۰۰  و تعدادی دیگر جمعه ساعت ۰۵:۰۰ حرکت کردند.  ما صبح زود با یک ماشین سواری به سمت استهبان حرکت کردیم و ساعت ۰۸:۰۰ صبح بود که به منطقه آبشار استهبان رسیدیم. بعد از رسیدن به پای دیواره های آبشار متوجه شدیم که بچه ها شب قبل تعداد ۵ یا ۶ عدد رول را کوبیده اند و تعداد ۱۰ عدد دیگر لازم داشت که دیواره را تمام کنند. پس از صبحانه خوردن متوجه شدیم که رول شکسته است ؛ بنابر این یکی از بچه های گروه به شهر رفت تا رول را تیز کند تا کارمان لنگ نماند، در این حال خودم هم پس از آماده شدن برای صعود به سمت دیواره رفتم  و در حدود آخرین میخ بودم که بچه ها صدازدن که رول حاضر شده و به وسیله طناب آن را گرفتم ولی متاسفانه دیدم که رول را خیلی بدجور تیز کرده و اصلا نمی شود با آن کار کرد. پس از برگشتن از دیواره یکی دوتا از بچه ها  روی دیواره و دیواره های اطراف کار کردند و ساعت حدود ۱۳:۰۰ اسباب نهار را حاضر کردیم و نهار مفصلی خوردیم.

پس از کمی استراحت یکی از بچه ها را فرستادم تا کارابین های دیواره را در بیاورد و بقیه را به سمت درختی  که از آن به صورت میخکاری و صعود کلاهک می شد جمع کردم و همگی را وادار به صعود از این درخت که خیلی مشکل بود کردم.

حدودا ساعت ۱۷:۰۰ بود که به سمت استهبان رفتیم و پس از سوار شدن ماشین به سمت شیراز حرکت کردیم.

اعضای شرکت کننده در این  برنامه ۹ نفر بودند.

سفرنامه صعود به قله برم فیروز

جمعه  ۱۳۶۹/۰۴/۰۱

صبح ساعت ۰۵:۰۰ بچه ها طبق روال قبل در چهارراه پارامونت جمع شدند؛ البته قرار بود به خاطر مشترک بودن برنامه با کلیه کسانی که در برنامه دماوند می خواستند شرکت داشته باشند در  فلکه قصردشت جمع شویم، ولی ما سنت شکنی نکردیم و بعد از جمع شدن بچه های گروه آرش به فلکه رفتیم و به بقیه اعضای گروه های دیگر ملحق شدیم.

پس از قرار گرفتن بچه ها در ماشین به سمت اردکان حرکت کردیم و پس از گذشتن از اردکان به سمت جاده کمهر ادامه مسیر دادیم.  مسیر که ما همیشه صعود می کردیم ( کلبه زنبوری ) حدود ۲ کیلومتر پایین تر از جایی بود که بچه ها پیاده شدند و مسیر صعود را از درون دره ای انتخاب کرده بودند که تنگ سیاه نام داشت. این دره مانند دره کلبه زنبوری از سمت راست جاده و با شیب ملایم به سمت قله ادامه داشت.  البته حسن این تنگ، بودن یک چشمه که در ارتفاع حدود ۲۶۰۰ متری تنگ است و برای صعود به قله برم فیروز این مسیر بهتر است؛ چون قله درست روبروی این تنگ  واقع شده.

ساعت ۰۸:۳۰ بود که وارد تنگ شدیم و ساعت ۱۰:۳۰ به چشمه رسیدیم و ساعت ۱۱:۳۰ به دشت زیر قله رسیدیم و مسیر دریاچه و قله از اینجا جدا می شود. بعد از گذراندن شیب قله و رفتن به سمت چپ در ساعت  ۱۳:۰۰ روز قله برم فیروز با ارتفاع ۳۶۵۰ متر بودیم. پس از اندکی استراحت به سمت دریاچه سرازیر شدیم. ساعت ۱۴:۰۰ به دریاچه رسیدیم و پس از صرف نهار  سرپرست کمیته فنی هیئت پیرامون صعود به قله دماوند مسائلی را بیان کرد.

ساعت ۱۵:۰۰ بود که به سمت پایین حرکت کردیم که البته اینبار از طرف تنگ دره زنبوری به سمت جاده حرکت کردیم. ساعت ۱۷:۳۰ به جاده رسیده و پس از آماده شده به سمت شیراز حرکت کردیم .

این برنامه به خاطر آمادگی صعود به قله دماوند برگزار شد و  گروه های استقلال، دخانیات، هیئت کوهنوردی و آرش در آن حضور داشتند.

اعضای شرکت کننده گروه آرش در این  برنامه ۸  نفر بودند.

سفرنامه تنگ تیزآب فارس

پنج شنبه  ۱۳۶۹/۰۴/۱۴

هدف  برنامه خانوادگی

صبح روز پنج شنبه ۱۴/۴/۶۹ پس از جمع شدن در چهارراه پارامونت و گرفتن یک مینی بوس به سمت اردکان حرکت کردیم.

ساعت  ۰۷:۳۰ بود که یک مینی بوس توانستیم بگیریم و پس از رسیدن به پلیس راه به علت ایراد داشتن کارت ماشین مجددا به فلکه قصردشت برگشتیم و ساعت ۰۹:۰۰ بود که یک مینی بوس دیگر را گرفته و به سمت اردکان حرکت کردیم. پس از گذشتن از اردکان به سمت تنگ تیزاب رفته و ساعت ۱۰:۴۵ بود که به تنگ رسیدیم.

بعد از هماهنگی های لازم به سمت داخل تنگ راه افتادیم و در ساعت ۱۱:۳۰ به محل گذشتن از آب رسیدیم؛  ابتدا خانم ها و لوازم ها  را به آن طرف آب رد کردیم وبه علت خستگی و بودن تعدادی افراد مسن همانجا ماندیم و صلاح در آن دانستیم که از این جلوتر نرویم و شب را روی قلوه های این مکان بمانیم.

پس از مرتب کردن مکان و صرف نهار، چادر را زدیم و همگی به کارهای خود مشغول شدند. عده ای نیز برای شب هیزم را فراهم کردند. ساعت نزدیک  ۶ عصر بود که هوا خنک شد و ما مجبور به برپاکردن آتش شدیم.  به سبب هوای خوب و برپاشدن آتش بچه هابه دور آن جمع شدند و محیط صمیمی و با صفایی را بوجود آوردند. در حدود ساعت ۸ شب بچه ها بساط شام را حاضر کردند و شام را با شمع و چراغ تزیین کرده و صرف کردیم. بعد از شام خانواده های مومن به سمت خواب رفتند و بقیه پای آتش تا حدود ساعت ۱۱ نشستند و بعد از ساعت ۱۱ نیز به غیر از من و انوش و ساسان کس دیگری در کنار آتش نمانده بود؛ مانیز نزدیک به چرت زدنمان که شد و حسابی خواب به سراقمان که آمد به سمت کیسه خواب و پتوهایمان رفتیم و تا صبح که من لرزیدم.

ساعت ۶ صبح تقریبا همگی بیدار شدند و پس از آماده کردن صبحانه همگی دورهم جمع شدیم و صرف صبحانه را در محیطی پاک و باصفا شروع کردیم. پس از صبحانه تعدادی آماده ی رفتن به آخر تنگ شدیم و بقیه نیز همانجا ماندند. ساعت  ۱۲:۰۰ بود که ما به آخر تنگ و پشت ریزال آخر تنگ رسیدیم و پس از کمی ماهیگیری و شنا برگشتیم و در ساعت ۱۴:۰۰  بود که به مکان کمپ رسیدیم. نهار حاضر بود و بلافاصله به علت گرسنگی زیاد شروع به خوردن نمودیم و پس از نهار، آرام آرام وسایل خود را جمع کرده و ساعت ۱۶:۳۰ به سمت جاده حرکت کردیم.

ساعت ۱۷:۲۰ به سر جاده رسیدیم و پس از سوار شدن در مینی بوس به سمت شیراز حرکت کردیم.

سفرنامه صعود به قله کلبک

جمعه  ۱۳۶۹/۰۴/۲۹

صبح روز فوق ساعت  ۵ صبح همگی چهار راه پارامونت جمع شدیم و پس از کمی انتظار جهت رسیدن بچه ها ساعت  ۵:۲۰ به سمت فلکه قصردشت  حرکت کردیم و به مکانی که اتوبوس های اردکان در آنجا بودند رفتیم. پس از چند دقیقه اتوبوس آمد و تمام مسافرین را سوار کرد و به سمت اردکان حرکت کردیم؛ ساعت ۷ صبح به برشنه رسیدیم و پس از پایین آمدن بچه ها از ماشین به سمت روستای برشنه حرکت کردیم، مقصد قله کلبک و در صورت امکان دیدار تنگ دلخون بود.

ساعت ۷:۲۰ بود که به چشمه آخر برشنه رسیدیم،  هوای خوب و آب جاری محیط را برای صبحانه خوردن دلچسب ترکرده بود. کوله ها باز شد و صبحانه ها یکی پس از دیگری درون سفره جای گرفت. پس از صرف صبحانه ( ۸:۳۰ ) جاده برشنه به سمت شش پیر را ادامه دادیم تا به رودخانه شش پیر  ( ۹:۰۰) رسیدیم و پس از گذشتن از روی پل رودخانه به سمت قله کلبک که از این مکان کاملا مشخص بود حرکت کردیم.

پس از ۳۰ دقیقه راهپیمایی به چشمه ای واقع در زیر قله که به وسیله درختانی احاطه شده بود در ارتفاع  ۲۳۰۰ متر رسیدیم. پس از کمی استراحت و تجدید  قوا  ( ۹:۴۵ ) حرکت خود را به سمت قله شروع کردیم. مسیر قله از درون ریزالی بود که در انتهای دره کوچکی واقع شده  و سپس بن بست می شود،  در اینچا است که باید  کمی به سمت راست رفته و با کمی سنگ نوردی وارد مسیر شد و به سمت قله حرکت کرد.  ساعت  ۱۱:۰۰  در قله کلبک بودیم ( ارتفاع  ۲۸۵۰ متر ) پس از استراحت و خوردن هندوانه ای به سمت تنگ دلخون حرکت کردیم و ساعت  ۱۲:۳۰ به تنگ دلخون  رسیدیم؛  پس  از پیدا کردن جای مناسب لوازم نهار را حاضر کرده  و بعد از صرف نهار کمی استراحت کردیم.

ساعت ۱۶:۰۰ از تنگ به سمت جاده ی شش پیر راه افتادیم و بعد از گذشتن از پل ( ۱۷:۴۰ ) به طرف برشنه ادامه مسیر دادیم و در ساعت  ۱۹:۰۰ بود که به جاده ی اسفالت اردکان رسیدیم.

اعضای شرکت کننده در این برنامه ۶ نفر بودند که ۴ مهمان را هم همراه داشتند.