کویر مصر ایستاده در غبار
کویر آخرین مرز حیات است، اما گاه استثنایی پیش میآید و این معادله را برهم میزند. بیابانهای بی سر و ته کویر همیشه با نیستی و مرگ مساوی نیست. بودن یا نبودن کویر به معنای بودن یا نبودن آسمانهایی صاف و پرستاره در شب و رنگ خاکی چشم نواز تپه ماهورها در روز و نخلستانها و جنگلهای تاق و گز است.
ایستادن در اینجا جرأت میخواهد، زمینی تفتیده و آسمانی بیپناه از ابر. مرغ خیال در کویر بیش از پیش پرواز میکند چون از اینجا سلوک آسانتر است. صاحبان اصلی این ملک، درختان گز و تاق هستند که هر یک همچون رب النوعی بلامنازع، بر محدودهای خاص حکمرانی میکنند.
کویر ارزش یک شب ماندن و یک روز گشتن را دارد، به ویژه اگر منزلگاهی انتظار شما را بکشد که در زیبایی آن، اوصاف فراوان و در خوبی مردمانش، نقلها شده باشد، به اینجا بیایید و اگر در سکوت شب هنگامش بغض دل شکست، دستی از نیاز به سوی خالق بینیاز فراز کنید. در کویر، هبوط دستیافتنیتر است.
نامش همواره با خشکی و بیآبی پیوند خورده البته در اینجا، جنوب کویر خشکتر و بیآبتر است. شهرستان خور را در نقشه بیابید و پای در راه رسیدن به آن نهید. پیش درآمد این منطقه، بادهای گرمی است که گاه مُشتی از شن و ماسه را نیز به همراه دارند.
وارد خور که شدید، به سمت شمال حرکت کنید. جادهای خاکی – آسفالت فراروی شماست که بخشی از مسیری است که باید از آن بگذرید در اطرافتان تپه ماهورهای بزرگی میبینید که گویی موجی از دریای خروشان بوده و اکنون خشکیدهاند. اینجا درخت خیال بیش از هر چیز دیگری رشد میکند، چون ستیغ خورشید جز به اندیشه سیال، به چیز دیگری مجال ماندن نمیدهد.
پس از آنکه ۳۰ کیلومتر در این مسیر پیش رفتید، به روستایی میرسید که آوازهای عالمگیر دارد. شاید آن زمان که یوسف نبی در چاه شد، هرگز گمان نمیکرد روزگاری دور و در سرزمینی دورتر، حکایتی از نام و آوازه او بر زبانها برود که نام سرزمینی را دگرگون کند.
اینجا که باشی قدر سایبانی کوچک یا منزلگاهی که خنکای آن پریشانی ذهن را به خاطری جمع و التهاب دل را به آرامشی هرچند کوتاه تبدیل کند بیشتر درک میکنی.
«مصر» نام منزلگاهی است که در انتظار شماست. از دوردست منظره درختستانهای گز روستایی که چوپانی به نام «یوسف» آن را بنیان نهاد، میبینید. او چاهی حفر کرد تا گوسفندانش را از عطش بیابان برهاند و اندکی بعد با یاری اهالی روستا، از مظهر این چاه قناتی حفر شد. از آن روزگار تا به امروز حدود یکصد سال میگذرد، اما مصر هر روز زینتی از کویر وام گرفت تا آنکه امروز سرتاپایش را هزار زیور کویر، دربر گرفته است.
مردمان مصر از کشاورزی و رمهداری و دامداری امرار معاش میکنند. بسیار مهماننواز هستند و هرچند طبیعت دست سخاوت بر آنان بسته، اما مصریان دستانی گشاده دارند و دلی به وسعت دریا.
خانههای کاهگلی و زمینهای خاکی پیرامون این روستا تشنه آبند و تَرکهایی که بر زمین و دیوارهاست، دهانهایی است که به تمنای آب، گشوده شده.
تنها در شمال این روستا و در منطقه «فرحزاد» مجمعی از درختان نخل مشاهده میشود، اما پوشش گیاهی غالب در این حوالی، همان گز و تاق است که همانند آنچه در منطقه «امیرآباد» وجود دارد، به صورت پیوسته یا تُنُک، روییدهاند.
شاید تعجب کنی اگر بدانی در این هیاهوی خشکی و بیآبی، چشمهای نیز جوشیده است. برای دیدن این چشمه باید از مصر شش کیلومتر به سمت شرق پیش بروی تا به نیزارهایی برسی که آبشخور حیوانات نیز در پیرامون آن قرار دارد.
شب مصر نیز بسیار زیباست، اینجا آسمان آنقدر به زمین نزدیک است که گاه به هوس چیدن ستارهها دست فراز میکنی، اما ناگاه نهیب عقل تصویر خیال را پاره میکند و درمییابی آنچه میخواهی بسیار دور از دسترس است.
در این اطراف کوه بلندی وجود ندارد، به همین دلیل غروب آن طولانیتر از دیگر مناطق است. در افق آسمان و زمین به هم دوخته شده، گویی آخر دنیا قابل مشاهده است. شامگاهان، آسمان به قدری صاف است که حتی رگههای خورشید از دوردست ها دیده می شود و گویی از منزلگاه زمینی تا ماه، راه زیادی نیست.
نام کویر با هبوط پیوند خورده است پس سفیر خیال را بر موج شنهای روان سوار کنید تا شما را به اینجا بیاورد که اگرچه در آن کمتر خبری از باد صبا و آب و باران است، اما منظر زیبای پیوند آسمان و زمین در افق دور دستش، شمیم دلانگیز گلستان خیال را آرایهای دیگر میدهد.
پس از آنکه شبی را در مصر گذراندید، مصر را به قصد منزلی در گوشه دیگر کوره کویر ترک کنید. ۵۰ کیلومتر که در جاده خور – طبس پیش بروید، دریاچه نمک خور را میبینید که در جاذبههای طبیعی منطقه است.
کویر موجودی زیباست که مردم شهر آن را نمیشناسند. شب و روزش در وصف نمیگنجد و زبان از شرح آن قاصر بوده چرا که اینجا بخشی از این دریای بی منتها است.
منبع:ایمنا
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.