تابلوهای ترسناک یک نقاش ناشنوا
زمانی در اواخر قرن هجدهم میلادی و اوایل قرن نوزده، یک نقاش ناشنوا با آثارش در خانه ای قدیمی، مخاطب را به دنیایی ناشناخته و ترسناک میبُرد.
حکایت شده که در سال ۱۸۱۹ نقاشی حوالی مادرید خانهای قدیمی در منطقهی دورافتاده و در جوار رودخانه مانزاناریس خریداری کرد. این خانه از همان ابتدا به «خانه مرد ناشنوا» معروف بود؛ چراکه صاحب اصلی آن کم شنوا بود. مرد نقاش هم پس از نقل مکان به این خانه مرموز، مدتی در بستر بیماری افتاد و سپس او نیز به طور کامل شنواییاش را از دست داد.
اما موضوع عجیب این بود که نقاش پس از ناشنوا شدن، صداهایی غریب را میشنید که گویی متعلق به این دنیا نبودند و بعد از آن شروع به کشیدن تابلوهایی خوفناک بر دیوارهای خانه کرد؛ نقاشیهایی که هنوز هم دیدنشان بازدیدکنندگان را به وحشت میاندازد.
این نقاش ناشنوا، فرانسیسکو خوزه گویا (۱۸۲۸ ـ ۱۷۴۶) مهترین نقاش اسپانیایی در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ میلادی است.
برخی افراد، نقاشیها و تصاویر ترسیم شده را مقری برای شیاطین و اجنه دانسته و برخی نیز ترسیم شکل ارواح و موجودات ناشناخته را مذموم خوانده اند. در این میان بسیاری نیز این تفکرات را توهمات ذهن انسان و بی پایه و اساس می دانند.
نقاشیهای خوزه گویا بیننده را با دنیایی دیگر روبه رو میکند که برایش غریب است و شاید اگر این نقاش، ناشنوا نمیشد قادر به ترسیم این اشکال نبود.
آنچه در خانه مرموز نقاش اسپانیایی ترسیم شده، فراتر از حدود منطق رفته و از تصورات آدمی نیز تخطی میکند؛ برای همین خیلیها برای توجیه منطقی این نقاشیها، تنهایی پیرمردی ناشنوا در خانهای بزرگ و قدیمی را بهانه میکنند؛ نقاشیهایی که بعدها به نام «نقاشیهای سیاه» معروف شد.
بسیاری فرانسیسکو خوزه گویا را تصویرگر جنگ می دانند. تابلوی «سوم ماه مه ۱۸۰۸» از همه کارهای او در این زمینه کامل تر و شاخص تر است. این تابلو تمام مفاهیم موجود در مجموعه فجایع جنگ در خود دارد. اما شاید برخی ندانند او اشباح، اجنه، جادوگرهای کریهالمنظر و حتی شیطان را هم ترسیم کرده است و نیز کودکانی که قربانی جن و شیطان میشوند. در خانه گویا تصاویری ترسیم شده که یک انسان عادی قادر به تحمل آنها نیست و این پرسش همیشه مطرح بوده که گویا چگونه چندین سال در میان تصاویر اشباح زندگی و این صحنههای هولناک را تحمل کرده است؟
پس از مرگ او آنچه در خانه مانده بود همه را وحشت زده میکرد؛ زیرا او قبل از مرگش به کسی اجازه داخل شدن به خانهاش را نمیداد.
تعداد نقاشیهای کشف شده در دیوارهای خانه گویا ۱۴ عدد است که آنها را در سالهای پایانی عمرش ترسیم کرده است. پس از مرگ این نقاش، شخصی خانه را خریداری کرده و با دیدن تصاویر روی دیوارها حیرت زده میشود؛ در ابتدا دیوارهای نقاشی شده خانه برای نمایش در موزه برداشته شدند و در سال ۱۹۰۹ خانه مرموز گویا به طور کامل تخریب شد.
نقاشیهای او هنوز هم مورد توجه روانشناسان و منتقدان بوده و مورد تحلیل و واکاوی قرار میگیرند. از منظر علمی متخصصان نقاشیهایی از این دست را با توجه به شرایط اجتماعی حاکم در آن دوران تجزیه و تحلیل میکنند. بر این اساس نقاشیهای گویا نیز برخاسته از ترس و وحشت حاکم بر جامعه در زمان جنگهای ناپلئونی، سرنوشت نامعلوم مردم و نیز آشفتگیهای داخلی اسپانیا بوده است.
خود نقاش بر روی نقاشیهایش اسمی نگذاشته و این آثار پس از انتقال به موزه دل پرادو در مادرید و مشهور شدن، به نام «تابلوهای سیاه» خوانده شدهاند.
در زیر یکی از ۱۴ نقاشی سیاه فراسیسکو گویا را البته به صورت نیمه میبینید که مردی را در حال بلعیدن فرزندش نشان میدهد؛ این صحنه نمایانگر تعابیر گویا از افسانهٔ قدیمی ساتورن، خدای رومی، خدای کشاورزی، که در اساطیر یونان به آن کرونوس میگفتند، بوده است که طبق این افسانه پدر از ترس برانداخته شدن به دست یکی از فرزندانش، هر یک را پس از تولد میخورد.
در ادامه برخی دیگر از نقاشی های سیاه گویا را مشاهده می کنید:
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.