حجرۀ پرآوازۀ دواتگری اصفهان

ذوق، عشق، قوای جسمانی، چشمان قوی، ذهنی خلاق و البته پشتوانۀ فرهنگی قوی می‌خواهد تا بتوان آثار دواتگرانی همچون آثار اکبر بزرگیان را آفرید، قلم زد و از چشم‌نوازی این آثار لذت برد.

به گزارش ایسنا، هنر دواتگری مدیون و مرهون زحمات اساتیدی است که آن را از خطر فراموشی مصون نگه‌داشته‌اند. اساتیدی همچون اکبر بزرگیان که به‌واقع دواتگری اصفهان از او نام و آواز یافته است. اکبر بزرگیان در سال ۱۳۳۴ در شهر اصفهان زاده شد و از سن پنج‌سالگی در کنار برادرانش، در بازار دواتگرهای اصفهان فعالیت خود را آغاز کرد و در چهارده‌سالگی استادی ماهر در این هنر صنعت بود. همکاری در تولید زیرساخت برای بزرگانی چون استاد محمود دهنوی و استاد حسین علاقه‌مندان موجب شد تا استاد بزرگیان قلم‌زنی را نیز فراگیرد و به فراخور تولید زیرساخت‌هایش آن‌ها را نیز قلم بزند. حالا در حُجره‌ای واقع در خیابان ‌هاتف میهمان اکبر بزرگیان می‌شویم که بیش از نیم‌قرن است در این حجره بر سختی فلز چکش‌ها زده و ساخته‌وپرداخته است.

این چهره ماندگار دواتگری می‌گوید: وقتی پنج‌ساله شدم همراه اخوی بزرگ‌ترم «حسن بزرگیان» که فوت شدند در بازار دواتگرها یا همان بازار سماورسازهای اصفهان کار سازندگی یا دواتگری را شروع کردم. از بچگی عشق به این کار را داشتم و حتی دور از چشم استادم (عباس تنظیفیان) کارهای کوچکی درست می‌کردم به‌طوری‌که وقتی هشت‌ساله بودم کارهایم برای استادم قابل‌توجه بود. آن زمان یک مقدار فلز ورشاب از بازار می‌خریدم و شب‌ها که از مغازه به خانه می‌رفتم و یا روزهای جمعه که خانه بودم با ابزارهای کوچک سرویس چای‌خوری و شربت‌خوری می‌ساختم که برخی از آن‌ها را هنوز هم دارم؛ هوش و استعداد و ذوق این کار را داشتم و به‌سرعت پیشرفت کردم. یادم هست که یک‌بار سه دست شربت‌خوری ساختم که درمجموع ۱۸ عدد بودند و یک روز یکی از آن‌ها را به استادم نشان دادم، استادم گفت «این‌ها کجا بوده» گفتم «خودم توی خونه ساختم» گفت «چند تا هست» گفتم «سه دست هستند یعنی ۱۸ دونه» گفت «این‌ها را به کسی نشون دادی؟» گفتم «نه» گفت «پس برشون دار بیار اینجا خودم ازت برمی‌دارم» ازآنجایی‌که کار در بازار بیشتر جنبه تجارتی و مصرفی داشت به همین دلیل از ۱۴ سالگی کار بازار را کنار گذاشتم و به کارهای ذوقی مشغول شدم.

او ادامه می‌دهد: کم‌کم چون خیلی ذوق و شوقِ کار کردن داشتم گلدان سازی را شروع کردم و گلدان‌های کوچک می‌ساختم، یادم هست یک فرد قلم‌زنی روبه روی مغازۀ ما بود که او را «آمیرزمحمود رشیدی» صدا می‌زدند، خدابیامرز فوت کرد. او می‌دانست من شوق این کار را دارم و می‌گفت: «هر وقت چیزی ساختی من برات قلم می‌زنم» و مزد هم نمی‌گرفت، من با این کارِ او خیلی تشویق می‌شدم. بعدازآن از ساختن گلدان‌های کوچک به ساختن گلدان‌های بزرگ هم رسیدم که تا ۱۰۰ و ۱۵۰ کیلو هم وزن داشتند و تا پارسال هم کار می‌کردم اما از اسفند سال قبل سه عمل جراحی داشتم و فعلاً کار نمی‌کنم ولی کارهای خیلی خوبی از قبل دارم.

blank

این هنرمند با اشاره به اینکه همراه با برادر کوچک‌تر خود (استاد اصغر بزرگیان) در این مغازه به کار دواتگری پرداخته است، می‌گوید: پدرم بنّای ساختمان بود و ما هفت برادر بودیم یعنی اول برادرانم حسن و محسن و دو خواهرم به دنیا آمده بودند و بعد هم به ترتیب من و برادران دیگرم اصغر، مرتضی، مصطفی و احمد متولد شدند و قبل از انقلاب هر هفت برادر در شغل دواتگری بودیم اما بعد از انقلاب صنایع‌دستی اُفت کرد و بقیه برادرها به شغل‌های دیگر روی آوردند و فقط من و اخوی‌ام اصغر در این کار ماندیم. ابتدا هم در همین خیابان ‌هاتف اما قسمت دیگری از آن بودم و از سال ۵۳ به این دُکان آمدیم و تا سال قبل با هم کار می‌کردیم اما هم من دیگر نمی‌توانم و هم برادرم به دلیل بیماری قند دیدِ چشم‌هایش کم شده است و هردو فعلاً کار نمی‌کنیم و فعلاً خودمان را بازنشسته کرده‌ایم.

او که علاوه بر رشتۀ زیرساخت در هنر قلم‌زنی نیز فعالیت داشته است، خاطرنشان می‌کند: من در رشتۀ زیرساخت یا دواتگری استاد مستقیمی نداشتم و بار اول به‌اتفاق برادرم حسن به بازار دواتگرها رفتم و در یک دُکان مشغول شدم که به اصلاح شیردان‌هایی می‌ساخت که آن‌ها را پر آب می‌کردند و کنار سماور می‌گذاشتند، ولی بیشترِ کارِ زیرساخت را پیش آقای عباس تنظیفیان یاد گرفتم. حدود ۲۵ سال است که قلم‌زنی هم کار می‌کنم و کارهایی که می‌ساختم خودم هم ‌قلم می‌زدم یعنی هم ‌قلم‌زنی و هم زیرساخت را کار می‌کردم و بیشتر هم‌ قلم‌زنی به سبک ساسانی انجام می‌دهم. کم هستند استادانی که هم زیرساخت را خودشان بسازد و هم ‌قلم‌زنی کنند. کارهایم به نام اکبر بزرگیان در بازار وجود دارد. چون برای استاد محمود دهنوی و استاد حسین علاقه‌مندان زیرساخت تهیه می‌کردم و آن‌ها قلم می‌زدند به دلیل همین آشنایی خیلی کارشان را دوست داشتم و رشته قلم‌زنی را شروع کردم و استادانم در این رشته استاد دهنوی و استاد علاقه‌مندان بودند. من دارای مدرک درجه‌یک هنری در رشته قلم‌زنی هستم و در سال ۹۵ به‌عنوان چهره ماندگار رشتۀ دواتگری شناخته شدم، یکی از مشوق‌های بزرگ من استاد علاقه‌مندان بود و از روزی که ایشان و کارهایشان را دیدم عشق و ذوقم به قلم‌زنی بیشتر شد.

بزرگیان می‌افزاید: من دو دختر و دو پسر دارم، البته پسر اولم (علیرضا) که علاقۀ زیادی به زیرساخت داشت در ۲۲ سالگی بر اثر بیماری فوت شد و فرزند آخرم (امیرحسین) قلم‌زنی می‌کند و استعداد و عشق زیادی به این کار دارد. یکی از دخترانم خانه‌دار و دیگری کارمند بانک است. من و اخوی‌ام اصغر ۴۵ سال است که در این دُکان با هم کار می‌کنیم و به لحاظ مکان آن‌قدر نیست که بتوانیم شاگرد هم بیاوریم. من پنج سال حدود سال‌های ۸۵ تا ۹۰ هفته‌ای یک روز در دانشگاه هنر اصفهان رشتۀ زیرساخت را تدریس می‌کردم، البته آنجا هم جوان‌ها خیلی کم علاقه‌مند بودند و تنها برای مدرک تحصیلی وارد این رشته شده بودند ولی بعضی از آن‌ها استعداد خوبی داشتند و تقریباً از ۲۵ نفر سه نفر خوب کار می‌کردند. شب‌ها وقتی از دانشگاه برمی‌گشتم بیشتر از روزهایی که در دُکانم کار می‌کردم خسته می‌شدم.

چهرۀ ماندگار دواتگری اصفهان با اشاره به ابتدای ورودش به رشتۀ دواتگری یا زیرساخت، می‌گوید: آن زمان که من و برادرهایم به بازار دواتگرها رفتیم فردی به اسم «حاج اسدالله روشنایی» بود که هم بزرگ بازار دواتگرها و هم بزرگ محله‌مان و درواقع همسایۀ ما بود و پدرم می‌گفت : «می‌خواهم بچه‌هایم را در کار دواتگری بگذارم.» آن روز می‌گفتند که دواتگری شغل باب است و به‌این‌ترتیب ما هر هفت برادر رفتیم بازار دواتگرها که البته ما دو نفر یعنی من و اصغر در این شغل ماندیم اما حالا دیگر قدرت زیرساخت را نداریم چون رشتۀ زیرساخت خیلی سخت است و قوۀ جوانی می‌خواهد چون باید ورق صاف فلز را فرمان بدهند و به شکل‌های مختلفی دربیاورند.

او که دارای نشان درجه‌یک هنری در رشتۀ قلم‌زنی است، تصریح می‌کند: امروز با دورانی که ما به صنایع‌دستی روی آوردیم خیلی فرق می‌کند؛ امروز مشوق، کم داریم. حواس همۀ آدم‌ها در کارهای دیگر است و دیگر کسی حوصله کارهای هنری ندارد. البته برخی هنر را دوست دارند ولی برخی اصلاً نگاهش هم نمی‌کنند و از بین افرادی که از اینجا عبور می‌کنند در بین ۱۰۰ نفر شاید ۵ یا ۱۰ نفر به کار ما نگاه می‌کند. خیلی کم هستند که نسبت به کار هنر عشق و ذوق داشته باشند. البته یکی از عوامل آن مشکلات اقتصادی و نداشتن حوصله است. علت اینکه من و برادرم تا الان در این حرفه دوام آوردیم این است که از بچگی به بازار دواتگرها رفتیم و کار کردیم و حوصلۀ زیادی داریم. حالا جوان‌ها حوصله این کارها را ندارند و بیشتر حواسشان به درس است و متأسفانه بعد هم کار مرتبط با درس پیدا نمی‌کنند.

blank

بزرگیان ادامه می‌دهد: ما در کارمان سفارش می‌گرفتیم ولی بیشتر برای خودمان می‌ساختیم و به کسانی که دوست داشتند می‌فروختیم به‌طوری‌که قلم‌زنان ماهر صنفمان فقط زیرساخت‌های ما را می‌خریدند. البته الان کارها ماشینی شده اما کسانی که کار بزرگ یا سنگین انجام می‌دهند حتماً باید زیرساختشان کار دست باشد. برای من باعث افتخار است که برای اساتید بزرگ قلم‌زنی همچون استاد دهنوی، استاد علاقه‌مندان، استاد امیر ساعی، استاد حسین بازیار و خیلی از استادان مطرح قلم‌زنی، زیرساخت می‌ساختم و اکثر این آثار در موزه‌ها ماندگار است.

او با مقایسه آثار تولیدشده در رشتۀ دواتگری با استفاده از ماشین و نوع دستیِ آن تصریح می‌کند: دواتگری را بر روی فلز، ورشاب، نقره، مس و طلا انجام می‌دهند چون انعطاف‌پذیری آن بالاست. در این رشته ابتدا فلزی مانند مس را با ابعادی مشخص در نظر می‌گیرند و با پرگار فلزی آن را اندازه می‌گیرند و با قیچی می‌بُرند و شروع می‌کنند به چکش زدن و آن را به شکل موردنظر درمی‌آورند. ما مخالف تکنولوژی نیستیم اما تکنولوژی ماشینی برای کارِ قلم‌زنی مناسب نیست. ورود تکنولوژی ماشینی برای کار دواتگری یعنی ارائۀ کار با سطح پایین و ماندگاری کم، چون کارِ ماشینی زود خشک‌شده و ترک‌خورده و می‌شکند درحالی‌که فلز هرچه بیشتر چکش بخورد دوامش بهتر است، درست مثل فرش دستباف و ماشینی که هم ارزش هنری و هم ماندگاری آن‌ها با هم فرق دارد.

این هنرمند با بیان اینکه مشکلات صنایع‌دستی اصفهان زیاد است، آن‌ها را برمی‌شمرد و می‌گوید: اول‌ازهمه باید دروازه‌ها باز شود تا صادرات صنایع‌دستی به‌خوبی انجام شود اما متأسفانه یکسری کارها دست آدم‌های ناشی است که قدرت تشخیص آثار جدید از آثار باستانی قدیم را ندارند و مثلاً می‌گویند صنایع‌دستی سرمایۀ کشور است و از صادرات آن جلوگیری می‌کنند! درصورتی‌که ما این صنایع‌دستی را تولید می‌کنیم درواقع تولیدش دست ماست، درحالی‌که باید این آثار به دنیا شناسانده شود. حالا هم که تحریم شدیم و مشکلات زیاد شده است. از سوی دیگر نه در کشور خودمان نمایشگاه یا موزه دائمی داریم که بهترین کارها و بهترین اساتید در آن شرکت کنند و نه در کشورهای دیگر نمایشگاهی برگزار می‌کنیم که هنرمندان شاخص در آن حضورداشته باشند درحالی‌که یکی از بهترین صنایع‌دستی که ایران و اصفهان به لحاظ صنعتی دارد قلم‌زنی است و هیچ جای دنیا کیفیت قلم‌زنی ایران و به‌خصوص اصفهان را ندارد، ریشۀ کار قلم‌زنی در اصفهان است البته شیراز، تبریز، تهران و … هم ‌قلم‌زن دارند ولی همان هم از اصفهان به آن شهرها رفته است.

او می‌افزاید: اساتید بزرگ صنایع‌دستی در اصفهان انگشت‌شمارند و می‌توانند کارهای بهتری هم انجام دهند اما مشوق و حمایت‌کننده ندارند و متأسفانه هنر از بعد از انقلاب رو به زوال رفته است. هنر قلم‌زنی در کشورهای دیگر هم وجود دارد ولی نه با این کیفیت! اساتیدی که در ایران هستند اگر به آن‌ها بهاداده شود و تحت حمایت و پوشش دولت قرار گیرند می‌توانند خلاقیت‌ها و نوآوری‌هایی در این رشته داشته باشند که برای همه دنیا شگفت‌آور شود، چراکه بدون دغدغه هزینه‌های زندگی می‌توانند آثار بی‌نظیری خلق کنند. مسئولان کشور باید توجه کنند که در کدام بخش‌ها جای پیشرفت برای ایران وجود دارد مثلاً در صنایع خودروسازی بعد از چند دهه با هزینه‌های بسیار فروان و حمایت زیاد ما هنوز پیشرفت چشمگیری نداشته‌ایم ولی بیشتر توجه مسئولین منعطف به این صنایع است. شاید استعداد کشور ما در بخش‌های دیگری باشد مثل صنعت گردشگری یا صنعت هنری کشورمان.  مس سرچشمه حتی از مس‌های لندنی هم بهتر است هرچند به دلیل تورم قیمت‌ها بالاتر رفته ولی بااین‌حال باوجود داشتن مس سرچشمه مشکلی در مورد تهیه مواد اولیه نداشته‌ایم هرچند که مشکلات اقتصادی زیاد است.

بزرگیان تأکید می‌کند: هر وقت از تلویزیون نشان داده می‌شود که روسای جمهور و وزیران حضور دارند و دربارۀ کشور حرف می‌زنند یک اثر ماشینی را کنارشان گذاشته‌اند؛ درحالی‌که باید بهترین صنایع‌دستی کنارشان باشد اما کاری را در کنار مسئولین بزرگ مملکت و در تلویزیون می‌گذارند که اصلاً ارزش هنری ندارد، یعنی فقط دنبال اسم هستند و می‌خواهند کاری با قیمت پایین و نه باکیفیت بگذارند. دلیلش هم این است که کارشناس ندارند؛ مثلاً گاهی نمایشگاه برگزار می‌کنند و کارهای سطح پایین را به نمایش می‌گذارند و کسی هم که فیلم‌برداری می‌کند فقط کارهای بی‌کیفیت را نشان می‌دهد چون متوجه نیست، کارشناسِ این رشته نیست که کار خوب را از کار باکیفیت پایین تشخیص دهد اما ما چون می‌شناسیم سریع می‌فهمیم چه‌کاری بی‌کیفیت است.

این هنرمند، صبر و حوصله را لازمۀ ورود به رشته‌های هنری می‌داند و به جوانان توصیه می‌کند: اگر کسی بخواهد به کارهای هنری روی بیاورد باید صبر و حوصله داشته باشد و با سختی‌هایش بسازد تا به موفقیت برسد؛ ما حوصله‌مان زیاد بوده که تا حالا در این رشته مانده‌ایم. ولی درکل رشته زیرساخت خیلی سخت است و حوصله نیاز دارد، صنایع‌دستی و کلاً هنر باید با صبوری همراه باشد. پیشنهاد من به علاقه‌مندان به این رشته برای پیشرفت و ارتقای هنری، خلق ظروف جدید یا بکر از قدیم با طرح‌های نوآورانه و بی تکرار باکیفیت بالاست.

به گزارش ایسنا، اگرچه یک سال است که صدای چکش‌های حجرۀ پر آوازۀ دواتگری اصفهان کمتر شنیده می‌شود اما می‌دانم که صدای آواز قلم و چکش اصفهان خاموش نشدنی است و بزرگیان‌ها بزرگ آفریدن را به فرزندان این مرز و بوم آموزش داده و می‌آموزند، و این مهم، گوشه چشمی حمایت مسئولان را می‌طلبد تا این صدا برای همیشه خاموش نماند…

منبع خبر:ایسنا

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *