دمشقیه

دمشقیه _یادگار فراموش‌شده تبریز دوره ایلخانی و آل‌جلایر

وجه‌تسمیه نام محله دمشقیه به احداث عمارتی به همین نام مربوط می‌شود که به دست بغداد خاتون زوجه سلطان ابوسعید بهادر، آخرین ایلخان قدرتمند مغولان در ایران و دختر امیرچوپان، امیرالامرای لشکر او ساخته شده، او این عمارت را به یادبود برادر مقتولش «دمشق خواجه» احداث کرده بود و بعدها به مدفن سلاطین آل جلایر تبدیل شد و اکنون جز نام دمشقیه هیچ اثری از این عمارت در تبریز برجای نمانده است.

«حافظ حسین کربلایی» صاحب تذکره روضات الجنان و جنات الجنان در روضه پنجم این کتاب در جایی که به توصیف مرقد و مزار عارف نامدار شاه حسین سرپلی در محله پل سنگی تبریز پرداخته است، می‌نویسد: «همچنین قریب به تکیه شاه حسین عمارتی است مشهور به “دمشقیه” بنای بغدادخاتون دختر امیرچوپان، این بغدادخاتون اول زوجه امیر شیخ حسن جلایر بود که از جانب مادر خواهرزاده سلطان محمد خدابنده بود، بعد از مدتی مشارالیه زوجه محبوبه خود را که در حسن و جمال یگانه آفاق بود، طلاق داد. سلطان ابوسعید او را در حباله نکاح درآورد و این عمارت در زمان سلطان مذکور ساخته و پرداخته شد. عمارتی است در کمال علو و ارتفاع مدفن بعضی امرا و سلاطین است از آن جمله دمشق خواجه ولد امیر چوپان و مشارالیه را در سنه ۷۲۷ ﻫ.ق مصر خواجه به امر سلطان ابوسعید به قتل رساند. دیگر شیخ حسن پسر سلطان اویس جلایر، و دیگر برادران وی سلطان حسین بن شیخ اویس و دیگر سلطان احمد که قاتل و برادر سلطان حسین مذکور بود همان‌جا مدفون است.»

۵۸ سال پیش، دانشمند زنده‌یاد «میرزاجعفرسلطان القرائی»، مصحح تذکره روضات الجنان و جنات الجنان، در تکمله این بیان چنین می‌نویسد: «دمشقیه نام محلی کوچک است از محلات شرقی تبریز که معروف است و نام باغ بزرگ و آبادی بود در آنجا و در این محله و شاید در حوالی آن باغ، مقبره مخروبه و آثاری از یک گورستان قدیمی تا چهل سال پیش مشهود بود. حاجی میرزا کاظم اعتضاد الممالک مسجدی در خاک آن مقبره بنا نهاده و قبر میرزا محمد قاضی پسر میرزا تقی قاضی طباطبائی نیز در آن مقبره است. اکنون که سال ۱۳۴۱ هجری شمسی است از عمارت دمشقیه و مقابر آل جلایر که مؤلف کتاب، حافظ حسین کربلایی، از آن‌ها خبر می‌دهد نشانی در این شهر باقی نیست.»

به‌طوری‌که اشاره شد مدفن تنی چند از سلاطین آل جلایر نیز در دمشقیه قرار داشته است، آل جلایر به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین و معروف‌ترین سلسله‌هایی که در دوره فترت بین سلطنت ایلخانان مغول و تیموریان در ایران حکومت کرده‌اند، به‌شمار می‌آیند. نام جلایری به این دلیل به ایشان داده‌شده است که از ایل جلایر یکی از ایلات بزرگ مغول بوده‌اند. هشت تن از این سلسله به حکومت رسیده‌اند که از میان آن‌ها چهار تن معروف‌تر از دیگر حاکمان جلایری هستند.

چهار امیر دیگر این سلسله در فاصله سال‌های ۸۱۳ تا ۸۳۶ حکومت کرده‌اند و از قدرت و قلمرو محدودتری نسبت به امرای قبلی برخوردار بوده‌اند. شیخ حسن بزرگ اولین امیر جلایری مردی شجاع، رشید و جاه‌طلب بود و عشق وافری به هنر و ادب داشت. شعرا و نویسندگان همواره در دربار او مجتمع بودند. سلمان ساوجی که پیوسته در دربار او می‌زیست، در تمام قصایدی که در مدح شیخ حسن بزرگ گفته است، از عدل او حکایت‌ها دارد.

پس از شیخ حسن بزرگ، سلطان اویس به سلطنت رسید، اویس بزرگ‌ترین و مشهورترین سلاطین این سلسله است. زیرا در زمان اوست که مملک جلایریان به منتهای عظمت، و حکومت آن به اوج قدرت خود رسید. گذشته از آن خود او نیز دارای شهرت خاصی است.

در برخی منابع از اویس به‌عنوان شاعر، نقاش و موسیقی‌دان یاد شده است. او با شعرا و یا بعضی از پادشاهان مظفری که آنان نیز طبع شعر داشتند به مشاعره می‌پرداخت، قبر اویس در گورستان شادآباد مشایخ، در نزدیکی تبریز قرار دارد، این گورستان در جنوب شرقی تبریز و در روستایی به همین نام واقع است، (لوح مزار سلطان اویس جلایری در سال‌های اخیر به‌منظور حفاظت بیشتر به موزه قرآن و کتابت تبریز انتقال‌یافته و در این موزه محفوظ است.)

در سال ۷۷۶ هجری و پس از مرگ سلطان اویس فرزند هشت‌ساله او به نام حسین به سلطنت رسید، سلطان حسین مانند پدر در ابتدای سلطنت با شورش‌ها و انقلاب در گوشه و کنار مملکت مواجه شد. او از حامیان و مریدان کمال‌الدین مسعود خجندی عارف و شاعر بزرگ قرن هشتم هجری است و باغ موسوم به «باغ کمال» در بیلانکوه تبریز که این باغ مدفن کمال خجندی، کمال‌الدین بهزاد، نظام‌الدین سلطان محمد تبریزی، سلطان محمود مجلد و… را در خود جای داده است، هدیه سلطان اویس جلایری به کمال خجندی بود. کمال در اشعارش به این موضوع اشاره کرده است:

«گر گوشه‌ای بسازد سلطان حسین ما را         در قلب شهر نبود، کس را به ما نزاعی»

سلطان حسین در ۱۱صفر ۷۸۴ به دست برادرش احمد به قتل رسید و در عمارت دمشقیه تبریز به خاک سپرده شد. سلطان احمد پس از قتل برادر خویش به سلطنت رسید، از او به‌عنوان فردی هنرمند یاد شده است. دیوان شعری منصوب به او در فریر گالری واشنگتن نگهداری می‌شود که به خط میرعلی تبریزی (واضع خط نستعلیق) کتابت و با نگارگری جنید نقاش کتاب‌آرایی شده است، سلطان احمد، ادبا، صنعتگران و هنرمندان را تشویق و ترغیب می‌کرد و به آبادی شهرها اهمیت می‌داد. با مرگ سلطان احمد جلایری، حکومت واقعی جلایریان پایان پذیرفت. هرچند که پس از او چند تن از افراد این خاندان بر قسمت کوچکی از ایران حکومت کرده‌اند.

*گزارش از مهدی بزازدستفروش، رئیس امور موزه‌های آذربایجان شرقی

مرتبط:

میشو داغی _کوه بی نظیر آذربایجان شرقی!

شوش قوم _کویری گمشده در دل آذربایجان شرقی

سفری به ماهار زنوز در دل آذربایجان شرقی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *