چه کسی صدای شاهدیه را به گوش ایران رساند؟
شاهدیه ثبت ملی شد، شهری که بارها و بارها مورد تعرض قرار گرفته بود اما چه کسی اولین گامها را برای رساندن صدای شاهدیه به گوش مردم برداشت و فریادهایش را ثبت کرد؟ او شاید نسبت به بسیاری از دوستداران میراث فرهنگی شاهدیه، کم سن و سالتر باشد!
افراد زیادی در ثبت ملی شاهدیه نقش داشتند، از هنرمندانی مانند «نرگس آبیار» گرفته تا دوستداران میراث فرهنگی و فعالان گردشگری و میراث فرهنگی؛ اما در کنار همه این افراد، یک جوان از دیار شاهدیه نیز برای جلب کردن توجه مدیران و حفظ این بافت تاریخی نقشآفرینی کرده است.
در خصوص دغدغهمندی وی برای حفظ شاهدیه با او به گفتوگو نشستیم، گفتوگوی ما از روزهای نوجوانی «امیرحسین» شروع میشود، روزی که ۱۵ ساله بود و خاطرهای بد باعث شد، او میراث و هویتش را با عشق حفظ کند.
«امیرحسین سلطانی» میگوید: ۱۵ سالم بود که توسط یکی از معلمان هنرستان با چنین مضمونهایی تحقیر شدم؛ «بچه روستایی اهل شاهدیه! شهری که معلوم نیست شهر است یا روستاست، ابرندآبادی! …» و این دیالوگها باعث شد برای ثابت کردن جایگاه و هویت شهرم تلاش کنم.
وی ادامه میدهد: بعد از گذشت چند سال از هنرستان، تصمیم گرفتم دیارم را برای نسلهای بعدی حفظ کنم اما میراث فرهنگی واکنشی به من نشان نداد و به میراث شهرم توجهی نکرد، تا این که دوره مدیریت اداره کل میراث فرهنگی عوض شد و در همین دوران تلاش کردم مسائل و تخریبهای میراث شاهدیه را منعکس کنم که این موضوع نیز مورد توجه مدیر کل جدید میراث فرهنگی قرار گرفت و از این مشارکت من استقبال کردند.
وی اضافه میکند: همه چیز خوب اما کند پیش میرفت تا این که جریان تخریب محله باغستان توسط شهرداری موجب واکنش شدید دوستداران میراث فرهنگی شد و زنگ خطر تخریب و از دست رفتن شاهدیهای که از دوران ساسانیان تاکنون باقی مانده بود، به صدا درآمد.
وی اظهار میکند: همین موضوع باعث شد تا فردای آن روز، دوربینم را برداشته و با جدیت بیشتری به انعکاس تصاویر ویرانی شاهدیه و جلب توجه دوستداران میراث فرهنگی بپردازم تا این که «نرگس آبیار» کارگردان کشور که خود متولد و از تبار شاهدیه است، در جریان موضوع قرار گرفت و با ناراحتی درصدد حفظ شاهدیه برآمد.
سلطانی در خصوص روند و پروسه ثبت ملی شاهدیه، میگوید: به دنبال پیگیریها و عزم میراث فرهنگی یزد برای حفظ شاهدیه، وزیر میراث فرهنگی نیز اهتمام خود را برای حفظ این شهر به کار گرفت به طوری که در سفر خود به یزد، شاهدیه را با وجود این که جزئی از برنامه سفرش نبود، از خاطر نبرد و در حاشیه سفر از آن بازدید کرد و در عین حال طی مطالبات هنرمندان و دوستداران میراث فرهنگی، این پروسه با روند سریعتری طی شد و امروز شاهد ثبت ملی شاهدیه هستیم.
وی با بیان این که پس از جریان تخریبهای شاهدیه و خیابانکشیها در یک دفتر معماری مشغول به کار شده است، بیان میکند: در خصوص طرح ثبت ملی شاهدیه و تدقیق عرصه و حریم و محدودههای در معرض تخریب مشارکت کردم و در حال حاضر نیز منتظر دریافت لوح ارزشمند این ثبت ملی برای شاهدیه هستیم.
وی با بیان این که مردم باید برای سکونت در بافت تاریخی رفاهیات داشته باشند، اظهار میکند: بافت تاریخی از رفاهیاتی مانند گاز، برق و آب محروم است و قنوات محدوده با وجود این که هنوز آب دارند، احیا نشدهاند و مردم از آب شور چاه استفاده میکنند لذا شاهدیه برای حفظ شدن نیازمند یک اهتمام ویژه از سوی مسئولان است تا بتواند دوباره محلی برای سکونت مردم شود.
وی با اشاره به این که بعضاً دیدگاه مردم شاهدیه برخلاف ثبت ملی شکل گرفته است، میگوید: برخی از املاکیها که خرید و فروش ملکهای شاهدیه را به دست گرفتهاند با بیارزش جلوه دادن املاک پس از ثبت ملی شاهدیه، مردم را معترض کردند ولی با این وجود نیز هنوز مردم از این ظرفیت اقتصادی و رونق گردشگری غافل هستند.
سلطانی که معتقد است خرافات و چشم و هم چشمی در تخریب شاهدیه نقش دارد، میگوید: یکی از ویژگیهای بارز شاهدیه حسینیههای تاریخی آن در محلات مختلف است اما مردم شاهدیه به جای حفظ این حسینیههای خشت و گلی، سوله میسازند؛ سولههایی با سقفهای شیروانی و آهنی که گویا قرار است مایه افتخار هر محله باشد.
وی از لازمه ثبت سنتهای اصیل شاهدیه مانند محرم شاهدیه یاد میکند و میگوید: من متولد ۷۹ هستم و در این سالها، مراسمهای زیبایی را از شاهدیه دیدهام که امروز کمتر وجود دارند و احیا و مستندسازی آنها به توسعه گردشگری و اهتمام مردم بومی نیاز دارد.
وی که دانشجوی گرافیک است، میخواهد آیندهاش را با یکی از دو رشته مرمت یا باستان شناسی گره بزند و در حین این که درس خود را ادامه میدهد، به سربازی هم برود و برای وطنش خدمت کند.
سلطانی که اصالت هر فرد را وابسته به هویت بومی آن فرد میداند، خاطرنشان میکند: من اهل شاهدیه هستم و هر جوانی متعلق به گوشهای از این دیار است، من روستایی هستم و هر فرد دیگری ممکن است متعلق به یک روستا یا تبار مشابه باشد ولی زمان آن رسیده که خودمان قدر سرزمین مادری و پدریمان را بدانیم و آن را برای مردم دنیا حفظ کنیم.
وی اضافه میکند: البته شاید خیلی از افراد تا زمانی که مانند من به خاطر هویتشان تحقیر نشوند، نتوانند به اهمیت این مسئله پی ببرند؛ همانند من که روزی با دوچرخه از کنار همین قلعه افراشته میگذشتم و ساسانی بودن آن برایم اهمیتی نداشت اما حالا با یک ترک بر تن گلین این میراث ارزشمند، ترک برمیدارم.
این جوان اهل شاهدیه که البته مشکلات زیادی را تاکنون در این مسیر پشت سر گذاشته، از خانوادهاش میگوید؛ خانوادهای که او را بعضاً در بسیاری از موارد همراهی نمیکنند و نه تنها خانواده بلکه دوستان و آشنایان نیز به اقدامات او برای حفظ میراث فرهنگی شاهدیه میخندند اما نمیدانند که او با ثبت ملی شاهدیه به یکی از مهمترین آروزهایش رسیده است.
سلطانی حالا میخواهد در مسیر بعدی به دنبال حفظ تک تک ابنیه، بهبود وضعیت شاهدیه، پیگیری مشکلات بافت تاریخی، رفع مشکل سیل بند و هر آنچه تهدیدی برای هویت و میراث شاهدیه است، برود و امیدوار است که روزی این مشکلات برطرف شوند و مردم شاهدیه با گوش جان صدای این هویت ملی را بشوند و آن را حفظ کنند.
منبع: ایسنا
مرتبط:
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.