سفرنامه قلات

تاریخ ۱۳۶۱/۰۳/۰۷

ساعت  ۰۶:۰۰ از طریق جاده شیراز – سپیدان  بوسیله مینی بوس عزم سفر کردیم.

مقصد  قریه قلات در ۳۰ کیلومتری غرب شیراز بود.

ساعت ۰۷:۰۰ راهپیمایی را  از مسیر دره  (شب شتری)  شروع نمودیم و در کنار چشمه ای صبحانه را صرف کردیم.  ساعت ۰۹:۰۰ به سوی قله روانه شدیم. در ساعت ۱۲:۰۰ در محل قله ایستاده و از فراز آن مناظر اطراف را نظاره مینمودیم.  پس از یک ساعت منظره بازگشت را در خانه چشم جایگزین کردیم و راه سرازیری برگشت را آغاز نمودیم.

در ساعت ۱۳:۳۰  به محل اطراق یعنی چشمه طهماسبی بازگشتیم؛ پس از استراحت و تمدید قوا در ساعت ۱۵:۰۰ به طرف قریه قلات راه برگشت را پیش گرفتیم. در مسیر بازگشت کلیه چشمه ها و آبشارهای آن حوالی را از دیده گذرانیدیم  و در ساعت ۱۸:۰۰ توسط مینی بوس عازم شهر شیراز شدیم.

تعداد افراد حاضر در این سفر جمعا” ۱۱ نفر بود که ۴ نفر از اعضای رسمی گروه کوهنوردی شیراز بودند و به قله صعود نمودند.

 

 

سفرنامه ی صعود به دماوند – سبلان – علی صدر – گهر

تاریخ ۱۳۶۱/۰۵/۱۸

ساعت  ۱۴:۳۰ بوسیله  اتوبوس از طریق جاده شیراز – تهران  عزم سفر نمودیم.

مقصد  قلل دماوند و سبلان بود.

قله  دماوند در ۴۰ کیلومتری شمال شرقی تهران واقع شده است. این قله ۵۶۷۱ متر از سطح دریای آزاد ارتفاع دارد. قله آتشفشانی خاموش و بلندترین نقطه ایران است. به خاطر عظمت فوق العاده این قله از جبهه های مختلف می توان بدان صعود کرد؛ که از جمله جبهه جنوبی و ساده ترین جبهه آن است.

ساعت ۰۵:۳۰ مورخه سه شنبه ۱۹ مرداد به ترمینال جنوب تهران وارد شدیم.  بلافاصله توسط اتوبوس واحد به میدان امام خمینی ( سپه و توپخانه قدیم ) عزیمت نمودیم. برای  صرف صبحانه در میان میدان مذکور اطراق نمودیم.  نگارنده به اتفاق دو تن دیگر از اعضای گروه  به نام های احمد دیهیم و مجید شکرانه به محل مشترک فدراسیون های ورزش ایران رفتیم و کارت کوهنوردی سال ۱۳۶۱ را دریافت نمودیم.

در مدت غیبت ما بقیه افراد کمبودهای وسایل مورد لزوم را تهیه نمودند. در ساعت ۱۴:۳۰ پس از صرف نهار از طریق ترمینال شرق و جاده هراز بوسیله یک دستگاه مینی بوس عازم مقصد شدیم. در ساعت ۱۶:۴۵ در محل قریه ( پل مور ) پیاده شدیم. در ساعت ۱۷:۴۵ بوسیله مینی بوس عازم قریه ( ریثه ) در دامنه جنوبی قله دماوند شدیم.

ساعت ۱۸:۱۵ در محل فدراسیون کوهنوردی  ( ریثه )  بیتوته کردیم. و شب را به صبح رساندیم.  در این محل با ۵ تن از کوهنوردان تبریزی که قصد صعود به قله را داشتند آشنا شدیم و همگی در یک اطاق فدراسیون مذکور در کنار یکدیگر در کیسه خواب هایمان استراحت نمودیم.

ساعت ۰۵:۴۵ روز چهارشنبه مورخه ۲۰ مرداد صعود را شروع نمودیم چون قرار بود شب را در محل پناهگاه پیش ساخته ای که توسط فدراسیون کوهنوردی ایران در ارتفاع چهار هزار متری نصب گردیده بگذرانیم لاجرم مسیری را که به طرف پناهگاه می رفت را انتخاب نمودیم اما بعلت وجود مه غلیظ در اواسط راه به بیراهه کشانیده شدیم.

در ساعت ۱۰:۰۰ در محل گوسفند سرا با راهنمایی یک گاوچران محلی به محل اطراق گروه کوهنوردی تبریزی رسیدیم؛ تمام راه را  مه غلیظ فراگرفته و قطرات ریز آب سر و صورتمان را پوشانیده بود. بقیه راه را در معیت گروه کوهنوردی تبریزی صعود نمودیم، در میان راه بعلت بیماری یکی از اعضای گروه به نام حمید خردمند مجبور به اطراق شدیم و سپس آهسته به صعود ادامه دادیم. بقیه مسیر تا پناهگاه مه بر طرف شده بود و سایه وآفتاب و باد سرد همراهیمان کرد.

در نزدیکی پناهگاه به یک گروه کوهنورد از اهالی  درود لرستان برخورد نمودیم؛ که در راه بازگشت به  ( ریثه ) بودند. چون یکی از افراد گروه آن ها موفق به صعود به قله نشده بود با همراهی گروه ما به پناهگاه برگشت تا به اتفاق هم به قله صعود نمائیم. در ساعت ۱۶:۳۰ پس از  ده ساعت صعود به محل پناهگاه رسیدیم ؛ خوشبختانه هیچ گروه دیگری در پناهگاه اطراق ننموده بودند و ما هر ۱۶ نفر شب را در محوطه داخلی پناهگاه به صبح رساندیم. پناهگاه جبهه جنوبی شکل تونل مانند ( نیم استوانه ) دارد و دقیقا در ارتفاع ۴۱۵۰ متری از سطح مبنا نصب شده است که در مقایسه با کثرت تعداد کوهنوردان این جبهه حجم داخلی کمی دارد و بعلت سهل انگاری در مراقبت از آن به وضع اسفناکی در آمده است. در نزدیکی این جان پناه چشمه کوچکی که حاصل ذوب برف های یخچال ملاخوران است وجود دارد که از آب آن می توان به مصرف شرب رسانید.

ساعت ۰۵:۴۵ پنج شنبه ۲۱ مردادماه در معیت آقای فرجاد عضو گروه کوهنوردی  درود با کوله های سبک مخصوص قله صعود به بلندترین نقطه ایران را آغاز نمودیم. در ساعت ۱۲:۰۰ پس از گذشتن از کنار آبشار یخی  و یخچال ملا خوران به قله رسیدیم.در بین راه و محل قله بعلت کمبود فشار هوا و اکسیژن و وجود گوگرد که از چشمه های گوگردی و خلل و مزج اطراف سوراخ آتشفشان متصاعد می شود دچار کوه گرفتگی شدیم. در کنار گودی دهانه قله که آتشفشانی خاموش است ؛ پس از برداشتن چند عکس یادگاری در کنار تابلوی گروه بلافاصله فرود را آغاز کردیم. هرچه ارتفاع را کمتر می نودیم  اثرات سوء کوه گرفتگی بیشتر و سریعتر رفع می گردید؛ بطوریکه در ساعت ۱۳:۰۰ در محل پناهگاه اکثر افراد در وضع عادی قرار گرفتند.

در دهانه اصلی قله دریاچه منجمد کوچکی حاصل ذوب برف خای اطراف دهانه تشکیل شده است. در چند مکان بخار هیدروژن سولفوره از میان توده های بزرگ گوگرد خارج می شود و آتشفشانی بودن کوه را یادآوری می کند.

پس از رفع خستگی و تناول نمودن نهار در ساعت ۱۵:۳۰ به سوی قصبه ریثه حرکت نمودیم؛ در نزدیکی  ریثه و توالی معدن خاک رس توسط یک وانت بار به ریثه عزیمت کردیم و در ساعت ۱۹:۰۰ در محل فدراسیون رحل اقامت افکنده بیتوته نمودیم. برخلاف روز  ورودمان محل فدراسیون فوق العاده شلوغ و اکثر اطاق ها و محل های استراحت در اشغال کوهنوردانی بود که قصد داشتند تعطیلات آخر هفته را به صعود بپردازند. ناچار شب را در فضای خارج به صبح رسانیده و ساعت ۰۸:۰۰ مورخه ۲۲ مرداد که مصادف با جمعه بود پس از صرف صبحانه و پرداخت مبلغ ۲۰۰ ریال بابت اقامت دوشب برای هر نفر در محل فدراسیون،  ریثه را ترک نمودیم.

پیاده به سوی قریه آب اسک براه افتادیم و پس از برداشتن چند عکس جهت یادگاری و ثبت آن لحظات سرورآور در بین راه چنددقیقه ای را در کنار رودخانه خروشان آب اسک خستگی گرفتیم. برای عزیمت به تهران سوار یک وانت بار مسقف شدیم و ساعت ۱۳:۳۰ به تهران وارد گشتیم؛ پس از صرف نهار از طریق ترمینال غرب در ساعت ۱۷:۳۰ عازم اردبیل شدیم. مقصد قله ۴۸۵۰ متری سبلان بود این قله دومین آتش نشان خاموش ایران است که کاملا از فعالیت بازمانده است.

آب گرم و وجود چشمه های معدنی در اطراف، قاعده عظیم کوه خبر از تفتیدگی آن در قرون گذشته را می دهد. چشمه های آب گرم اسامی گوناگونی دارند و چند عدد از آن ها با نام های قتورسوئی، شاویل، سرعین و … شهرت دارند.

روز شنبه ۲۳ مرداد  ساعت ۰۵:۳۰ در یک هوای سرد و ابری وارد اردبیل شدیم و بلافاصله در هتل سبلان که در حوالی پایانه شهر قراردارد رحل اقامت گزیدیم. پس از صرف صبحانه و استراحت به بازدید شهر رفتیم. در محل تربیت بدنی اردبیل با مسئول فدراسیون کوهنوزدی در مورد وضع راه و مسیر صعود مشورت نموده  و پس از تهیه آذوقه و مقدمان سفر به محل اقامت برگشته و شب را به صبح رساندیم.

ساعت ۰۶:۰۰  یک شنبه ۲۴ مردادماه توسط مینی بوس به قریه کوچک توتورسوئی عزیمت نمودیم. توتورسوئی در لفظ گویش ترکی به معنای آب گرم است و خود قریه از مجموعه چند مغازه و مسافرخانه و یک حوضچه سیمانی بوجودآمده است. دور حوضچه را توسط پارچه عریض محدود و بسته شده و هر ۹۰ دقیقه به نوبت برای استحمام و آب تنی زنان و مردان عوض می گردد. مکان قریه در ابتدای تنگه ای  است که به پناهگاه و قله ختم می شود. در اطراف قریه سیاه چادرهای ایل شاهسوند پراکنده است که به دامداری مشغولند.

درساعت ۰۹:۰۰ به محل موصوف رسیدیم و بلافاصله در معیت یک گروه کوهنوردی که قاطر و راهنما کرایه و اجیر  کرده بودند به طرف پناهگاه حرکت نمودیم. در اواسط راه برای صرف صبحانه در نزدیکی یک سیاه چادر توقف نمودیم. در این هنگام مه غلیظی اطراف را فرا گرفت.

چون گروهی که به همراهی آنان صعود را آغاز کرده بودیم به راه خویش ادامه داده بودندلاجرم به تنهایی و بدون بلدچی مسیر صعود را ادامه دادیم که بعلت عدم دورنمایی کافی راه را به بیراهه رفتیم. مدتی بدین طریق به سرگردانی طی و تلف شد. در این زمان چوپانی از اهالی ایل مورد ذکر با زبان ترکی شروع به نشان دادن مسیر کرد و بعلت مفهوم نبودن زبان ترکی توسط هیچ کدام از اهالی فارس که در گروه عضویت داشتند و در سفر حاضر بودند دوباره مسیر را غلط انتخاب و حرکت نمودیم. پس از مدت زمان اندک با کمک گرفتن از یکی دیگر از عشایر ساکن محل از هاله مه خارج شدیم و توانستیم به راحتی پناهگاه و مسیر صعود را بیابیم پس از ۵ ساعت راهپیمایی در ساعت ۱۴:۳۰ به محل پناهگاه وارد شدیم. تمام مسیر حرکت و اطراف قریه فوق العاده سر سبز و پوشیده از لایه ای سبزه است که بهار نقاط جنوبی ایران را در خاطر زنده می کند.

پناهگاه قله سبلان درست زیر قله در کمرکش کوه قراردارد و به روایتی ساخته دست افراد آمریکایی است و گویا قصد داشته اند از آن به منظور نصب دستگاه های استراق سمع بر علیه روسیه بکار گیرند.

جاده ای که از قریه شاویل که محلی در نزدیکی قصبه فتورسوئی است و به پناهگاه امتداد یافته است می توانید مبین صحت این نظریه باشد. پناهگاه به صورت مکعب مستطیل با ۴ اطاق تماما” از سنگ ساخته شده است. در نزدیکی پناهگاه چشمه آبی وجود دارد که آب آن به مصرف شرب می رسد. شب را در کنار پنج کوهنورد اردبیلی در یکی از اطاق ها به صبح آوردیم.  ساعت ۰۶:۰۰ دوشنبه مورخه ۲۵ مرداد ماه به همراه یکی از افراد گروه کوهنوردان اردبیل به طرف قله براه افتادیم. یکی از افراد گروه  ما به نام حمید خردمند بعلت بیماری پنوموتی ( احتقاق سینه و گلو ) در محل پناهگاه استراحت نمود و در صعود به قله ما راهمراهی ننمود.

در نزدیکی قله به دو کوهنوزد تبریزی برخورد نمودیم که با وجود سن بالایی که داشتند سرسختانه در راه صعود می کوشیدند. باهمراهی آنان مسیر را ادامه دادیم. در اواخر  راه و در نزدیکی قله مواجهه با توده ای هوای سرد و مه دار شدیم و این مسئله باعث شد که دید بسیار کم شود و سرمای شدیدی بر بدن ها حاکم شود. حداکثر دید ده متر بود و بدین خاطر متاسفانه موفق به دیدن دریاچه قله که از تجمع آب حاصل از ذوب برف های یخچال های دائمی اطراف بوجود آمده نشدیم . در ساعت ۱۰:۳۰ در مرتفع ترین نقطه چند عکس یادگاری در کنار تابلو گروه برداشتیم و پس از ثبت آن لحظات خاطره آور شروع به فرود نمودیم.

در هنگان بازگشت وضع هوا دم به دم بدتر شد و بدین لحاظ درچند نقطه از مسیر اصلی دور افتادیم که  مجبور به تصحیح مسیر حرکت شدیم. در ساعت ۱۲:۳۰ در محل پناهگاه در یک هوای صاف و بدون مه ایستاده و به قله پر از مه می نگریستیم، پس از صرف نهار در ساعت ۱۴:۰۰ به سوی قصبه قوتورسوئی راه افتادیم. در راه بازگشت دوباره مه غلیظی اطرافمان را پوشانید که دوباره باعث انحراف از مسیر شد. در هر حال ساعت ۱۶:۰۰ پس از ۲ ساعت راهپیمایی در میان مه غلیظی وارد  قوتورسوئی شدیم و در مسافرخانه ای اقامت کردیم . در ساعت ۲۳:۰۰ پس از صرف شام نگارنده به اتفاق ۵ تن از اعضای گروه به درون آب گرم رفتیم ؛ محیط قریه در مجموع بسیار کثیف است و سطح آسایش در حد خیلی پائین بود.

کثرت جمعیت استفاده کننده از آب گرم زیاد بود. حتی کسانی از بندر عباس که جنوبی ترین نقطه ایران است جهت استفاده از آب گرم و معالجه به آن نقطه مسافرت کرده بودند. از روی گفته های اکثر کسانی که برای استفاده از آب گرم بدان نقطه آمده بودند اینگونه استنباط می شد که آب این ناحیه مفیدتر از نقاط دیگر است و درمان کننده ی اکثر حساسیت های پوستی می باشد. گویا طبق بررسی های علمی که روی ترکیبات این آب شده متصاعد کننده تششعات رادیو اکتیو  است و این امر بر خاصیت درمانیش افزوده است.

در ساعت ۱۱:۰۰ سه شنبه ۲۶ مرداد توسط مینی بوس به اردبیل عزیمت نمودیم و در ساعت ۱۴:۰۰ در محل دروازه مشکین شهر به اردبیل وارد شدیم. پس از صرف نهار در ساعت ۱۶:۴۵ بعلت در دسترس نبودن وسیله نقلیه که مستقیما به شهر تبریز وارد شود مجبور شدیم از طریق جاده اردبیل – سراب توسط مینی بوس به سراب عزیمت نمائیم . در ساعت ۱۹:۴۵ به شهر سراب وارد شدیم و بلافاصله توسط یک وانت بار به تبریز حرکت کردیم. در ساعت ۲۲:۴۵ در میان خاموشی که به سبب رعایت مقررات ایمنی زمان جنگ و به منظور خنثی نمودن حملات هوایی عراق بر قرار شده بود به تبریز وارد و بلافاصله جهت تهیه مسکن برای اقامت شبانه در خیابان های تبریز به تفحص و جستجو پرداختیم و بالاخره در هتل خیام مستقر شده و شب را به راحتی سر کردیم.

تمام صبح چهارشنبه ۲۷ مردادماه را به بازدید شهر و بازار آن پرداختیم. در ساعت ۱۶:۰۰ توسط اتوبوس مسیر تبریز – اصفهان  به همدان عازم شدیم. در ساعت ۱۳:۰۰ پنج شنبه ۲۸ مردادماه پس از گذر از شهرهای مسیر راه چون میانه، تاکستان ۸ نفر از افراد گروه منجمله نگارنده در سه راهی همدان پیاده شدیم و دونفر دیگر به نام های حمید دیهیم و فرهاد خزائی بعلت گرفتاری های شخصی سفر خود را به سوی اصفهان و سپس شیراز ادامه دادند.

افراد گروه شب را در کنار سالن غذاخوری در سه راهی همدان به صبح رسانیدیم و در ساعت ۰۶:۳۰ توسط مینی بوس مسیر قروه- همدان به سوی همدان حرکت کردیم و در ساعت ۰۷:۱۵ پس از صرف صبحانه در هتل تجدد مستقر شده و بلافاصله به بازدید شهر رفتیم. دو نفر از اعضای گروه به نام های احمد دیهیم و مجید شکرانه به تربیت بدنی شهرستان همدان مراجعه نمودند و یاد داشتی را مبنی بر استفاده از بلیط نیم بها و اکتشاف غار دریافت داشتند. در ساعت ۱۳:۴۵ پس از صرف نهار توسط مینی بوس به محل غار عزیمت نمودیم. در ساعت ۱۶:۳۰ پس از گذشتن از چند ده خارج از مسیر اصلی و پیاده شدن دیگر مسافران به محل قریه صدر رسیدیم و بلافاصله در معیت یک راهنما به بازدید غار رفتیم و بازدید تا ساعت ۱۷:۳۰ به درازا انجامید که به همراهی چند قایق فایبرگلاس که بوسیله قایق پایی کشیده می شد بازدید انجام شد.

غار علی صدر گذشته مبهمی دارد و گویا در حدود چند دهه پیش گشف گردیده ولی بعدا” در اصلی آن با خاک پوشانده شده است و طی چند ساله اخیر در و محل ورود به غار دوباره کشف شده است و غار را به تاسیسات مدرن مجهز نموده اند. غار حدود دو کیلومترش برق کشی شده و در گوشه و کنار دیوارها لامپ های قوی جهت روشن نمودن راهروها نصب شده و کف غار را با آب زلال و خنکی پر کرده است که در بعضی از نقاط بیش از ۲ متر عمق دارد. تا ۴ کیلومتر درون غار قایق ها می توانند  به راحتی روی آب حرکت کنند. سقف و بدنه غار پوشیده از استلاگتیت و استلاگمیت های زیبا و رنگ های الوان است. در دو نقطه استلاگمیت هایی بصورت جزایر سر از آب بیرون آورده اند و اشکال مختلف و صور حیوانی را دارند.

گویا تاکنون انتهای اصلی غار کشف نشده است.این غار نیز مانند سایر نقاطی که مورد استفاده جمعی قرار می گیرد مورد بی مهری مردم و مسئولان قرار گرفته است و در سطح قبلی خود نیست. در ساعت ۱۸:۰۰ توسط همان مینی بوس که سفر را شروع نموده بودیم به همدان باز گشتیم، به علت خراب شدن وسیله نقلیه در مسیر بازگشت در ساعت ۲۱:۰۰ با تاخیر به همدان وار شدیم و شب را در محل هتل به صبح رسانیدیم.

روز جمعه ۲۹ مردادماه را به بازدید از مقبره ابوعلی سینا واقع در میدان بوعلی همدان و گنج نامه واقع در دره عباس آباد در ۵ کیلومتری همدان گذراندیم. در ساعت ۱۳:۰۰ هفت نفر از افراد گروه به اتفاق نگارنده توسط اتوبوس به اراک عزیمت نمودیم. یک نفر دیگر به نام مجید بورانجانی به علت گرفتاری شخصی قرارشد در ساعت ۲۱:۰۰ همان روز به تهران عزیمت نماید. اتوبوس حامل افراد گروه در ساعت ۱۶:۰۰ به شهر اراک وارد شد که بلافاصله تمامی افراد به میدان راه آهن عزیمت کردیم. در ساعت ۱۹:۰۰ توسط قطار تهران- اهواز به سوی شهر درود به راه افتادیم؛ مقصد دریاجه گهر در دامنه اشتران کوه بود. منطقه شناسی این مکان در ابتدا در برنامه سفر جای نداشت ولی بعلت اصرار اعضای گروه کوهنوردی درود که در ریثه ملاقاتشان نموده بودیم و همچنین نزدیکی محل همدان تصمیم به ادامه سفر گرفته شد. در ساعت ۲۴:۰۰ پس از ۴ ساعت مسافرت خسته کننده و ایستادن بر سرپا در راهروهای قطار مسافرت ۸۰ کیلومتری میان اراک- درود به پایان رسید و نیمه شب در ایستگاه درود میان گرد و غبار حاصل از کارخانه سیمان درود پیاده شدیم. در نزدیکی ایستگاه در هتل آرش جایی را برای بیتوته شب اختیار نموده و شب راحتی را به صبح رساندیم.

روز شنبه ۳۰ مرداد ماه بدیدار افراد گروه کوهنوردی درود رفتیم و موفق بدیدار مراد فرجاد شدیم. در ساعت ۱۵:۰۰ همان روز پس از تهیه مقدمات سفر در معیت دو تن از دیگر بچه های درود توسط وانت بار به قریه  ( درب آستانه شاه پیرولی ) عزیمت نمودیم.

مراد فرجاد بعلت گرفتاری های شخصی با گروه همراه نشد و قرار گذاشت که در روز یکشنبه ۳۱ مرداد در محل دریاچه به ما بپیوندد. در ساعت ۱۶:۰۰ پس از قریب یکساعت حرکت با اتومبیل ۶ کیلومتر بالاتر از قریه در کنار چشمه کوچک و برکه حقیری از وانت بار پیاده شدیم؛ مسیر جاده کوهستانی از درود به قریه مذکور فوق العاده خراب و خسته کننده بود. بلافاصله راهپیمائی را به سوی دریاچه شروع نمودیم. دریاچه گهر، دریاچه ای نسبتا” بزرگی است که از فوران چشمه های بزرگ  زیاد ایجاد شده است و آب فوق العاده زلال، سبک و شفاف را دارا است.

حدود چند سال پیش تخم ماهی هایی از نوع قزل آلای معمولی و قزل آلای رنگین کمان توسط دولت ( رژیم شاهنشاهی درون دریاچه ی خالی از هرگونه جانور بزرگ جثه ریخته شده است که اکنون تبدیل به ماهی های بزرگ و لذیذ شده اند.

در ساعت ۱۸:۰۰ بعلت تاریک شدن هوا در کنار رودخانه یا در حقیقت فاضل آب گهر شب را به صبح رساندیم. ساعت ۰۷:۰۰ روز یکشنبه ۳۱ مرداد به طرف محل دریاچه براه افتادیم. پس از یک ساعت راهپیمایی در ساعت ۰۸:۳۰ به ساحل دریاچه رسیدیم. در میانه راه توسط گروه کوهنوردان سپاه پاسداران درود تذکر داده شد که اطراق در میان درختان انتهای دریاچه یعنی بهترین نقطه برای اطراق بدلایلی امکان پذیر نیست؛ به ناچار در نزدیکی محل استقرار ماموران محافظ دریاچه و محیط بانی درود اطراق نمودیم و بقیه روز یکشنبه را به کلک سواری بر روی دریاچه و شنا در آن گذرانیدیم.

جهت ماهیگیری در دریاچه احتیاج به مجوز بود که در همان محل و بلافاصله توسط مامورین صادر می شد و بنابه دلایلی حاضر به گرفتن جواز نشدیم و از ماهیگیری صرف نظر کردیم. در کناره ی انتهایی دریاچه و در حوالی جنگل بلوط یک گروه از کوهنوردان تهران چادر زده و بیتوته نموده بودند که در بعدازظهر همان روز بدیدار آنان رفتیم و لیوانی چای در نزدشان میهمان شدیم.

یکی از محافظان محل، ماهی قزل آلای نسبتا بزرگی را که تازه صید کرده بود به رسم هدیه به ما تعارف نمود. این ماهی توسط یکی از افراد گروه که از اهالی درود بود و بعنوان راهنما میهمان ما بر روی آتش حاصل از چوب بلوط که به فراوانی در جنگی اطراف موجود می باشد کباب گردید و بعنوان شام تمام افراد را سیر نمود. گوشت ماهی های دریاچه واقعا لذیذ و دندان گیر است. پس از صرف شام شب را در کنار ساحل به صبح رسانیدیم.

صبح روز دوشنبه اول شهریورماه ساعت ۰۸:۴۰ از محل دریاچه بازگشت را آغاز کرده و به سوی قریه ( درب آستانه ) براه افتادیم. در ابتدای بازگشت مواجهه با گروه کوهنوردان تهران شدیم که آن ها نیز به مقصد بازگشت طی مسیر می کردند. افراد این گروه ادعا می نمودند که در اوایل شب گذشته تعداد چهار عدد از کیسه خواب های مورد استفاده شان به سرقت رفته است و پس از اطلاع دادن به مامورین مربوطه به اتفاق یکدیگر حرکت نمودیم.

در ساعت ۱۴:۴۰ پس از ۶ ساعت راهپیمایی مستمر در مسیری با شیب مداوم به محل قریه موصوف رسیدیم. شایان ذکر است که در اواسط راه بازگشت به آقای فرجاد که در سطور قبل به او اشاره شد برخورد نمودیم؛ وی در حال عزیمت به محل دریاچه بود تا  به ما بپیوندد.در هر صورت  در ساعت ۱۵:۰۰ با همراهی مشارالیه با دو دستگاه وانت بار به شهر درود بازگشتیم.

در ساعت ۱۶:۰۰ به درود رسیده و نهار را در این شهر صرف نمودیم.پس از صرف نهار در ساعت ۱۷:۳۰ توسط مینی بوس به شهر ازنا رهسپار شدیم. در ساعت ۱۸:۲۰ در ازنا  از مرکب پیاده شده و پس از بازدید شهر و صرف شام در ساعت ۲۳:۰۰ توسط یک دستگاه مینی بوس به شهر اصفهان عزیمت کردیم. مسیر ۲۴۰ کیلومتری  ازنا- اصفهان را که از شهرهای فریدن و نجف آباد می گذرد طی ۷ ساعت پیمودیم و در ساعت ۰۶:۰۰ سه شنبه دوم شهریور به شهر اصفهان وارد شدیم. پس از قراردادن وسایل سفر در انبار شرکت مسافربری تحت نام تعاونی هفده به بازدید شهر رفتیم. در ساعت ۱۵:۰۰ پس از صرف نهار توسط مینی بوس به شیراز عزیمت نمودیم و در ساعت ۲۲:۳۰ به شیراز وارد شدیم.

تعداد افراد  در این سفر جمعا” ۱۰ نفر  بودند.

سفرنامه دریاچه کوهستانی گهر

موقعیت جغرافیایی:

این دریاچه در میان رشته کوه های اشتران کوه واقع شده است.

اشتران کوه، رشته کوهی است به طول تقریبی ۵۰ کیلومتر واقع  در مرکز بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، استان لرستان است . این رشته کوه از شرق به غرب به شکل مارپیچ امتداد دارد و در هر پیچ تشکیل یک نیم دایره می دهد که در اصطلاح محلی به این نیم دایره  چال  گفته می شود. در انتهای هر چال که به زیر قلل و خط الراس های مرتفع منتهی می شود یخچال های دائمی است. اشتران کوه شامل چال های متعددی می باشد که هر چال خود دارای چندین قله رفیع است. دریاچه گهر در دامنه قله گل گهر ۴۰۵۰ متر یکی از سه قله چال کبود قراردارد. سایر قله های چال کبود عبارتند از:

قله گل گل مشرف برچشمه گل   (۴۰۵۰ متر)

قله مشرف بر چشمه سن بران     ( ۴۱۰۰ متر)

طول این دریاچه ۵/۱ کیلومتر، عرض آن ۶۰۰ متر و عمق آن ۴۵ متر است که وسعت آن گاهی زیادتر هم می شود. قسمت جنوبی دریاچه را کوهی به نام آسیثه احاطه کرده که ییلاق عشایر ایل بختیاری بویژه تات خیری می باشد. در ساحل شرقی دریاچه جنگل کهنی وجود دارد. شرق جنگل را دریاچه کوچکتری تشکیل داده که به نام دریاچه گهر بالا معروف می باشد.در شمال حدفاصل جنگل و دریاچه بالا دره ای وجود دارد که به زبان محلی اشگفت تمدار بغو خوانده می شود و مفهوم آن دره  دختر قالباف است. در این دریاچه دو نوع ماهی  زندگی می کنند به نام های قزل آلا و رنگین کمان.

راه صعود:

برای رسیدن به محل این دریاچه از شهر درود بوسیله اتومبیل می توان تا نیمی مسافت را تا زیارتگاه طی کرد. این زیارتگاه درب آستانه نام دارد و در ۱۲ کیلومتری شرق شهر در دامنه کوه دوش دراز واقع شده است. پس از استراحت و رفع خستگی ادامه را ه را پیاده پیش می رویم. هدف گردنه پنبه کار است.

در دامنه این گردنه دره نگاه که آب اضافی دریاچه به صورت نهری در آن جاریست قراردارد. غرب این دره محل خرس های فراوان و درخت های گردو  و سیب خودرو است و به همین علت دره خرس هم نامیده می شود. پس از گذشتن از نهر در محل چشمه سفید می توان استراحت کرد.

پس از ۵ ساعت راه پیمایی از محل چشمه دریاچه نمودار می گردد.

سفرنامه ی اکتشافی غار

تاریخ ۱۳۶۹/۰۱/۳۱

ساعت ۱۵:۰۰ بعد ازظهر طی قراری که از قبل گذاشته بودیم در محل چهار راه مشیرنو جمع شدیم و یکی از اعضا به نام بهمن صادقی نیز ماشین لندرور خود را آورده بود. بعد از بستن کوله ها و جادادن خودمان در ماشین به سمت جاده بوشهر حرکت کردیم.

هدفمان غاری بود که نشانی آن را از یک روستایی گرفته بودیم که در روستای کلانی در اطراف دشت برم بود. پس از رسیدن به تنگ بل حیاط به سمت چپ جاده منحرف  و جاده خاکی دشت برم را که با تابلو مشخص شده بود دیده و وارد آن شدیم. پس از حدود یک کیلومتر به علت پوشش گیاهی انبوهی که در اطراف وجود داشت هوای بسیار دلپذیری بوجود آورده بود.

بعد از گذشتن از یکی، دو روستا به منطقه کاملا پوشیده از درخت رسیدیم و پس از گذشتن از یک رودخانه بدون آب  در حدود ساعت ۱۷:۳۰ بود که به نزدیکی روستای کلانی رسیدیم؛ در همین جا بود که ماشین ما پنچر شد و مجبور شدیم یک ساعت وقت خود را با پنچر گیری تلف کنیم. پس از رسیدم به روستای کلانی چند سرو بزرگ و قدیمی  نشان از قدیمی بودن روستا را می داد. هدف ما منطقه در پناه در پنج کیلومتری این روستا در سمت راست بود که چند عشایر معمولا در این مکان زندگی می کنند.

پس از رسیدن به منطقه درپنا و پرسیدن از عشایرها و گرفتن نشانه غار وسایل و کوله ها را از ماشین پیاده کرده و به علت تاریک شدن هوا رفتن به غار را  به فردا صبح موکول کردیم و شب را در نزدیکی آب انباری که به وسیله لوله از چشمه به پایین دره انتقال می یافت بسر بردیم. بعد از شام خوردن نیز یک هشت پا را هم که توسط شاهین آورده و سرخ شده بود نوش جان کردیم.

صبح ساعت ۰۷:۳۰ از محل آب انبار که ارتفاع آن ۱۴۲۰ متر بود حرکت کردیم و ساعت ۰۸:۱۰ به چشمه اصلی رسیدیم؛ ارتفاع آن ۱۵۷۰ متر بود و ساعت ۰۸:۴۵ به غار رسیدیم. دهنه غار سمت چپ در داخل سوراخ کوچکی که به وسیله سنک توسط دهاتی ها بسته شده بود و ارتفاع آن نیز ۱۷۵۰ متر می باشد.

پس از وارد شدن به درون غار به یک تالار نسبتا بزرگی رسیدیم که یک راه از سمت راست داشت و یک راه هم از مقابل که دوراه در نهایت به یک چاه که حدود ۲۵ متر عمق و ۱۵ متر عرض که در بعضی نقاط بیشتر هم می شد می رسید. پس از بستن یک فرود به داخل چاه،  قسمت های مختلف را بازدید و فقط مقداری آب از سمت بالا به پایین می ریخت که جالب بود و دیگر چیز جالبی نداشت و بلافاصله نیز به طریقه صعود یخچالی به سمت بالا آمدیم. ساعت ۱۲:۴۵  از غار خارج شدیم و در ساعت ۱۴:۰۰ به محل خواب رسیدیم و ساعت ۱۵:۰۰ به سمت شیراز حرکت کردیم.

مشخصات منطقه:

  • منطقه در فصل بهار و در فروردین ماه بسیار جالب و دیدنی است
  • منطقه بسیار گرم و کم آب است

افراد شرکت کننده در این اکتشاف  ۱۰ نفر بودند.

سفرنامه دشت ارژن

تاریخ ۱۳۶۹/۰۲/۲۱

هدف :  اجرای برنامه فنی

به علت آمدن رئیس فدراسیون آقای آقاجانی و گذاشتن برنامه فنی از طرف هیئت با حضور رئیس فدراسیون در دشت ارژن ما نیز صبح پس از جمع شدن در قرار همیشگی در چهارراه پارامونت به سمت دشت ارژن حرکت کردیم و پس از رسیدن به دشت ارژن و صرف  صبحانه، به ما وسایل محدودی دادند و قرار بر این شد که هر گروه در دیواره هایی کار کنند تا رئیس فدراسیون بچه های شیراز را بسنجد، به همین دلیل ما به سمت دیواره ها رفتیم و پس از دست و پنجه نرم کردن با دیواره ها یک دیواره ی نسبتا آسان را گیر آوردیم و نادر را مسئول کردیم که با سر طناب شدن و باز کردن چند حمایت میانی دیواره را صعود کند و خودم نیز به سمت دیگر رفته و دیواری را که تقریبا رکاب خور بود را شروع به صعود آن کردم.

پس از دست و پنجه نرم کردن با دیواره دیدم که دیواره واقعا مشکل است و با زدن میخ و استفاده از رکاب فقط یکبار دیوار را صعود کردم و بعد نیز بچه ها را به نوبت به سمت دیواره حرکت داده و یکی یکی از این مسیر به صورت حمایت از پائین کار کردند.

در همین حین رئیس فدراسیون نیز آمد و از هر دو دیواره ما صعود کرده و راهنمایی هایی نیز به ما فرمود. بعد از تمرین با دیواره ها در ساعت ۳۰/۱۳ تمامی گروه ها را گفتند که بیایند برای صرف نهار.

تمامی گروه ها لوازم ها را جمع کرده و به سمت چشمه سلمان راه افتادیم و بلافاصله نهار را حاضر کردیم. بعداز صرف نهار جناب آقای آقاجانی سخنرانی برای ما کرد و بعد از سخنرانی از تمامی کوهنوردان خداحافظی کرده  و به سمت شیراز رفت. ما هم بعد از گشتن در اطراف باغ های دشت ارژن به سمت شیراز حرکت کردیم.

سفرنامه صعود زمستانه به قله حوض دال دنا

تاریخ ۱۳۶۸/۰۸/۲۰

ساعت  ۶:۳۰  از ترمینال شیراز  به سمت یاسوج حرکت کردیم .

مقصد  قله حوض دال دنا بود.

افراد شرکت کننده :  علیرضا قاجار – مرتضی سفید – نادر کرمی و شاهین عارف نیا بود.

ساعت ۰۸:۴۵  به اردکان رسیدیم و ساعت۰۹:۴۵  وارد یاسوج شدیم ؛ پس از گرفتن یک ماشین برای سی سخت ساعت۱۰:۰۰ حرکت کردیم و ساعت۱۰:۴۵ به سی سخت رسیدیم و پس از رفتن به درب منزل مسئول پناهگاه، آقای آصف و اطلاع دادن در مورد رفتن و مسیر خود به قله  حوض دال دنا، ساعت۱۰:۵۰ به طرف دره بزکش حرکت کردیم.

در ابتدای راه پس از گذشتن از روستا و چند باغ  باید از سمت راست به طرف مدخل دره رفت، پس از حدود دو کیلومتر به مدخل دره رسیدیم . رشته کوه کاملا زیر برف فرو رفته بود اما ما هنوز به برف نرسیده بودیم. در ساعت۱۲:۲۰  به چشمه کلنجه رسیدیم که در پایین آن نیز تعدادی درخت وجود دارد. پس از استراحت و پوشیدن گیت راه خود را به سمت راست دره ادامه دادیم. در این قسمت  برف قابل توجه ای  روی زمین داشتیم. پس از وارد شدن به دره به علت ابری شدن آسمان صلاح دانستیم که با قطب نما  گرا بگیریم.  گرای مسیرمان از چشمه و مدخل دره سمت راست  ۷۰ درجه بود به طوری  که در وسط  دره داخل شدیم.

به علت برف زیاد و احتمال بهمن در زمستان می بایست حتما از روی یال دره حرکت کرد؛ البته در روی یال هم برف خیلی زیادی است که صعود را خیلی مشکل می کند؛ پس از ادامه دادن مسیر و گرا  گرفتن من و یاد داشت کردن توسط  نادر،  من بهتر دانستم که  با وجود امکان بهمن از وسط دره مایل به یال سمت راست حرکت کنیم. در ساعت ۱۵:۰۰ به مکانی رسیدیم که دره تقریبا باریک شده  و راه باریکی پیدا کرده بود. ارتفاع نیز به حدس من حدود ۳۰۰۰ متر می باشد. سمت راست ۵۰ متربه طرف  بالا کلاهک با زاویه ای نظر من را جلب کرد و مناسب دیدیم که با وجود این هوا شب را  با چادر زدن در این مکان بمانیم. پس از فرستادن نادر برای بازدید از محل و مناسب بودن محیط برای چادر زدن به آنجا رفتیم و بلافاصله مکان را برای چادر زدن آماده کردیم و پس از چادر زدن به داخل چادر رفتیم. هوای بیرون تقریبا در حدود ۱۵-۲۰ درجه زیر صفر بود اما ما با چادر دوپوش احساس سردی نکردیم. شب هوا خیلی بد شد.

صبح حدود ۳۰ الی ۴۰ cm   برف باریده بود که باد مقداری از آن را روی چادر ما ریخته بود. پس از خوردن صبحانه و جمع کردن وسایل در ساعت۰۹:۴۰ از محل نصب چادر حرکت کردیم، همه جا را مه گرفته بود و بوران شدیدی قدرت دید را از ما گرفته بود. از روی رد پا و گرفتن گرا به سمت پائین حرکت کردیم و   به چشمه کلنجه رسیدیم .

برف تمامی سی سخت را پوشانده  و حدود cm 20   در سی سخت برف باریده بود. در ساعت ۵/۱۲ به سی سخت رسیدیم ، همه لباس هایمان خیس شده بود. پس از رفتن به تربیت بدنی شب را در آنجا  ماندیم و صبح به سمت یاسوج حرکت کردیم.

  • مسیر زمستانی از دره بزکش و از روی یال سمت راست است.
  • تنها پناهگاه به دردبخور در زمستان همان مکانی که ما ماندیم ( گرای ۱۴۰ درجه)
  • مساحت پناهگاه ذکر شده ۵*۲ است البته در صورت صاف کردن تا ۲۰ متر مربع نیز می رسد.

سفرنامه صعود به قله کل بک

تاریخ ۱۳۶۹/۰۲/۲۹

شروع برنامه از فلکه پارامونت بود. بین ساعت ۰۵:۰۰  تا  ۰۵:۳۰   پنج نفر از افراد گروه دور هم جمع شدند تا برنامه ای را از سری برنامه های گروه آرش را آغاز کنند. یکی از افراد گروه ماشین خود را آورده بود، بنابراین مشکلی ازلحتظ حمل و نقل وجود نداشتیم.

ساعت  ۰۵:۳۰    حرکت شروع شد. در فلکه قصردشت مقداری خرید کردیم و سپس وارد جاده خروجی شهر به سمت شهر اردکان شدیم. حدود ساعت  ۰۷:۳۰  صبح در کنار جاده و در نزدیکی یک چاه توقف کردیم و صبحانه صرف شد. حدود ساعت  ۰۸:۱۵  به روستای برشنه  که در حدود ۱۰ کیلومتری شهر اردکان است رسیدیم. از جاده اصلی خارج شدیم و بعد از گذشتن از وسط  ده  و عبور از یک رودخانه، هنگامی که امکان ادامه راه به کمک ماشین را نداشتیم، ماشین را در محل مناسبی متوقف کردیم.

بدون برداشتن کوله ها به سمت قله حرکت کردیم. شروع حرکت از این نقطه ۰۸:۴۵  بود. تنها دو کوله پشتی برداشته شده بود که شامل مقداری میوه، آب و وسایل اولیه بود. بعد از گذشت حدود ۱۵ دقیقه به چشمه رسیدیم  و قمقمه ها را از آب خنک پر کردیم و شروع به حرکت نمودیم.

قله در فاصله نه چندان دوری دیده شد. شیب نسبتا تندی را در مدت حدود ۲۰ دقیقه طی کردیم و به روی یک یال رسیدیم. یال را ادامه دادیم تا اینکه در ساعت ۱۰:۳۰  در قله بودیم.  حدود ۱۵ دقیقه در قله توقف داشتیم و سپس باز گشتیم. در مسیر بازگشت مسیر قبلی را دقیقا پیش نگرفته و شیب تندی را مستقیم پائین آمدیم. حدود ساعت  ۱۱:۳۰  در محل ماشین بودیم. وسایل را برداشته و در محل مناسبی در نزدیکی رودخانه مستقر شدیم. ساعت  ۱۳:۰۰   نهار خوردیم و در ساعت ۱۵:۳۰ بازگشتیم.

متاسفانه در مسیر بازگشت و هنگام عبور از رودخانه، ماشین خاموش شد و به کمک یک ماشین دیگر از رودخانه بیرون آورده گردید و بعد از مدتی با تلاش  از رودخانه گذشتیم. در بازگشت از شهر اردکان گذر کرده و در کنار چشمه  چکم آس  توقف کردیم تا عصرانه را صرف کنیم. سپس در مسیر بازگشت به شیراز قرار گرفتیم. حدود ساعت ۱۹:۳۰ به شیراز رسیدیم. هریک در نقطه مناسبی از ماشین پیاده شدیم و به این ترتیب برنامه  بدون بوجود آمدن مشکل خاصی به خوبی پایان یافت.

سفرنامه صعود به قله پازن پیر دنا

هدف  صعود به قله پازن پیر

تاریخ ۱۳۶۹/۰۳/۱۳

ساعت  ۶ صبح  با جمع شدن اعضا در چهارراه پارامونت و رفتن به سمت اردکان برنامه شروع شد. مقصد جاده کاکان به یاسوج است؛ تعداد اعضای شرکت کننده در برنامه ۷ نفر بود که تعداد۵  نفر از دوستان  و یکی از اعضا که شکارچی بودند نیز ما راهمراهی کردند. تا اردکان با مینی بوس رفتیم و از آنجا تا کمهر با یک نیسان و بعد از رسیدن به کمهر و راضی کردن راننده که ما را تا دو راهی کاکان و مارگون برساند.

در نزدیکی دوراهی مارگون به کاکان نزدیک یک چشمه ایستادیم و پس از خوردن صبحانه  ۵ نفر شکارچی نیز با لندرورشان رسیدند که پس از جا دادن خودمان در لندرور به سمت کاکان حرکت کرده و ساعت ۱۰:۴۰ به منطقه کاکان رسیده و به سمت یاسوج حرکت کردیم؛ قله دنا از گردشگری اردکان پدیدار بود تا آنکه به نزدیکی آب نهر که منطقه ای پر از درخت و آب و همراه با یک آبشار که از سمت چپ به پایین سرازیر می شد رسیدیم. ارتفاع ۲۳۶۰ متر بود، پس از آماده شدن افراد ساعت  ۱۲:۳۰ از روی یال سمت راست تنگ و رودخانه ادامه ی مسیر دادیم.  ۲ و ۳ بار به علت پایین رفتن و داخل تنگ باریکی که رودخانه از آن بیرون می آمد به آب زدیم تا نهایت به یک دیواره ای که تنگ را بن بست کرده بود رسیدیم؛ چشمه بسیار جالبی از آن بیرون می ریخت و ارتفاع آن ۲۵۵۰ متر بود. در آنجا ۲ راه که یکی به سمت راست و یکی به سمت چپ بود که بر اثر اشتباه من به سمت راست حرکت کردیم و بعد از گذشتن یک سربالایی با شیب زیاد وریزال به سمت چپ مسیر را عوض کرده و به نهایت دره رسیدیم که یال چال کلاغ پدیدار شد. ساعت ۱۴:۴۰ به روی یال قله چال کلاغ رسیدیم . به علت اشتباهی که کرده بودیم ما در مسیر قله چال کلاغ افتاده بودیم و اگر در ارتفاع ۲۵۵۰  متر به جای اینکه از سمت راست حرکت کردیم از سمت چپ حرکت کرده بودیم سر بالایی کمتری رفته و به پایین تنگ خطیر سوخته و زیر شیب قله می رسیدیم؛ به همین خاطر ما مجبور شدیم که یک سرازیری زیادی را پایین و به سمت عشایرهایی که زیر شیب قله بودند رفتیم. ارتفاع یال ۳۱۹۰ متر بود و قله دقیقا معلوم و عظمت و شکوه خود را کاملا نشان می داد. در این نقطه هم بود که بچه های شکارچی  همراه ما به علت دیدن مسافت زیادی تا قله که در پیش داشتیم مجبور به بازگشت شدند و گروه ۷ نفره راه خود را به سمت پایین ادامه داد. به علت موقعیت خوب و نبودن باد و آب فراوان عشایرهای زیادی در این منطقه بودند. ساعت ۱۹:۴۰ به نزدیکی عشایر ها و مکان صعود برای فردا رسیدیم، البته به علت بد بودن حال من و ضعف کردن مدتی به این خاطر تاخیری در پایین آمدن موجب شد.

ارتفاع ۲۶۰۰ متر بود که شب را در کنار عشارها ماندیم و صبح ساعت  ۰۶:۲۰ حرکت  خود را به سمت قله آغاز کردیم. از دره ای که سمت روبروی ما بود و باید یک شیب بسیار زیادی را  طی می کردیم تا به آن برسیم؛ مسیر شروع شد. مسیر تا ابتدای دره به صورت ریزال بود و ما آن را به صورت مارپیچ طی کردیم. ساعت ۰۹:۵۰ بود که به ماکزیموم یال رسیدیم که ارتفاع  آن ۳۵۰۰ متر بود. بعد از گذشت یک سر بالایی قله در سمت چپ پدیدار شد و مسیر قله از ادامه تنگی که از دو طرف به وسیله شیب زیادی احاطه شده بود؛ در کف آن و اطرافش یخچال های بزرگی بود، شروع شد که به علت عدم اطلاع ما و کروکی های قبلی ما از شیب این دره پایین رفته و بعد، از روی شیب مقابل به سمت بالا ادامه دادیم که پس از گذراندن  دو  و سه یال کوچک به سمت راست ادامه مسیر دادیم. دره  دیگر در جلوی ما بود که ما آن را ادامه داده و به سمت بالا و قله حرکت کردیم.

قبل از گذشتن از یک یخچال ساعت ۱۱:۰۰ استراحت کردیم و سپس از این یخچال که بسیار بزرگ بود و بین ما و شیب نهایی قله وجود داشت گذشتیم. شیب زیر قله پر از برف بود و می بایست از سمت چپ آن را صعود کرد. پس از گذشتن از این سربالایی که شیب زیادی داشت ساعت ۱۴:۰۰   همگی روی قله ایستاده بودیم. به غیر از فرزاد که به علت بد شدن حالش و استفراغ در ارتفاع ۴۰۰۰ متری ایستاد.

ساعت ۱۴:۴۵ به سمت پایین حرکت کردیم. مسیر برگشت از دره سمت چپ می باشد که به صورت ملایم به سمت پایین می رفت؛ ما از مسیر قبلی و سمت راست حرکت کردیم و بعد از گذشتن از یخچال بزرگ وشیبی که از آن پایین آمده بودیم دره را ادامه دادیم و به جای  اینکه سر بالایی برویم آن را دور زدیم. انتهای دره عشایرها در روبرو ما قرار داشتند که مشخص بود که از مسیر دره راه ندارد اما به سمت چپ دور زده و بعد از وارد شدن به داخل دره تنگ  و پر از برف راه خود را به سمت بالا ادامه دادیم. در این مکان می بایست بلافاصله به سمت چپ حرکت کنیم و شیب را بالا برویم که به علت اشتباه و ندیدن رد پایمان خیلی جلو رفتیم و نتیجه آن شد که سر بالایی بیشتری رفته و قله ۳۵۵۰ متری نیز صعود کردیم. بعد که روی قله رسیدیم مسیر را دقیقا دیده  و به سمت انتهای شیب پایین آمدیم و بعد از وارد شدن در شیب ریزالی به سمت پایین حرکت کردیم.

ساعت ۱۹:۴۰ به مکان شروع رسیدیم و شب را خوابیدیم. به علت خستگی زیاد من که خوابم نبرد، تعداد دیگری از بچه ها هم خوابشان نبرد. صبح پس از صرف صبحانه به علت اینکه مسیر برگشت یک شیب زیادی  را داشت و بچه ها میل به مسیر رودخانه داشتند، ما از مسیر رودخانه و گرای ۲۷۰ درجه به سمت یاسوج حرکت کردیم. ساعت  ۰۷:۳۰ از عشایرها خداحافظی کردیم و در ساعت ۱۰:۲۰ به پایین تنگ رسیدیم. عشایرها می گفتند که داخل تنگ راه است ولی باید به آب بزنیم که ما مسیر سر بالایی تنگ را انتخاب کردیم و از سمت راست تنگ به سمت بالا حرکت نمودیم. پس از گذشتن از یک سر بالایی و سرازیرشدن از یک یال و سر بالا رفتن از یال دیگر به نهایت یال رسیدیم که جنگل های یاسوج و جاده یاسوج دقیقا مشخص شد که ارتفاع آن ۲۶۰۰ متر بود.

ساعت ۱۲:۵۰ از جاده مال رویی که دقیقا مشخص شده بود  به سمت پایین حرکت کردیم و پس از وارد شدن به جنگل ها به چشمه ای رسیدیم که ( چشمه یک شب ) نام داشت. پس از استراحت به سمت پایین حرکت کردیم. مسیرمان  سرازیری داشت و در جاده هرچه پایین تر می رفتیم بهتر می شد؛ تا اینکه جای ماشین را دیدیم سپس از یک دوراهی جاده  و وارد شدن به تنگ ماشین تویوتایی ما را سوار کرد که ساعت ۱۲:۱۵ بود. پس از ۲۵ دقیقه ماشین سواری به روستای کوشه رسیدیم که در ۱۲ کیلومتری یاسوق واقع شده است و پس از مرتب کردن وسایلمان سر جاده ی اسفالت ایستادیم و با مینی بوس به سمت یاسوج حرکت کردیم.

مشخصات منطقه:

منطقه بسیار زیبا و پر از آب است و موقع و زمان صعود برای این قله فصل تابستان می باشد.

سفرنامه استهبان (فنی)

تاریخ ۱۳۶۹/۰۳/۲۵

هدف  برنامه فنی

این برنامه به صورت دو برنامه یک روزه و نیم و یک روزه برگزار شد، بدین ترتیب که تعدادی از بچه هاروز پنج شنبه ظهر ساعت ۱۴:۰۰  و تعدادی دیگر جمعه ساعت ۰۵:۰۰ حرکت کردند.  ما صبح زود با یک ماشین سواری به سمت استهبان حرکت کردیم و ساعت ۰۸:۰۰ صبح بود که به منطقه آبشار استهبان رسیدیم. بعد از رسیدن به پای دیواره های آبشار متوجه شدیم که بچه ها شب قبل تعداد ۵ یا ۶ عدد رول را کوبیده اند و تعداد ۱۰ عدد دیگر لازم داشت که دیواره را تمام کنند. پس از صبحانه خوردن متوجه شدیم که رول شکسته است ؛ بنابر این یکی از بچه های گروه به شهر رفت تا رول را تیز کند تا کارمان لنگ نماند، در این حال خودم هم پس از آماده شدن برای صعود به سمت دیواره رفتم  و در حدود آخرین میخ بودم که بچه ها صدازدن که رول حاضر شده و به وسیله طناب آن را گرفتم ولی متاسفانه دیدم که رول را خیلی بدجور تیز کرده و اصلا نمی شود با آن کار کرد. پس از برگشتن از دیواره یکی دوتا از بچه ها  روی دیواره و دیواره های اطراف کار کردند و ساعت حدود ۱۳:۰۰ اسباب نهار را حاضر کردیم و نهار مفصلی خوردیم.

پس از کمی استراحت یکی از بچه ها را فرستادم تا کارابین های دیواره را در بیاورد و بقیه را به سمت درختی  که از آن به صورت میخکاری و صعود کلاهک می شد جمع کردم و همگی را وادار به صعود از این درخت که خیلی مشکل بود کردم.

حدودا ساعت ۱۷:۰۰ بود که به سمت استهبان رفتیم و پس از سوار شدن ماشین به سمت شیراز حرکت کردیم.

اعضای شرکت کننده در این  برنامه ۹ نفر بودند.

سفرنامه صعود به قله برم فیروز

جمعه  ۱۳۶۹/۰۴/۰۱

صبح ساعت ۰۵:۰۰ بچه ها طبق روال قبل در چهارراه پارامونت جمع شدند؛ البته قرار بود به خاطر مشترک بودن برنامه با کلیه کسانی که در برنامه دماوند می خواستند شرکت داشته باشند در  فلکه قصردشت جمع شویم، ولی ما سنت شکنی نکردیم و بعد از جمع شدن بچه های گروه آرش به فلکه رفتیم و به بقیه اعضای گروه های دیگر ملحق شدیم.

پس از قرار گرفتن بچه ها در ماشین به سمت اردکان حرکت کردیم و پس از گذشتن از اردکان به سمت جاده کمهر ادامه مسیر دادیم.  مسیر که ما همیشه صعود می کردیم ( کلبه زنبوری ) حدود ۲ کیلومتر پایین تر از جایی بود که بچه ها پیاده شدند و مسیر صعود را از درون دره ای انتخاب کرده بودند که تنگ سیاه نام داشت. این دره مانند دره کلبه زنبوری از سمت راست جاده و با شیب ملایم به سمت قله ادامه داشت.  البته حسن این تنگ، بودن یک چشمه که در ارتفاع حدود ۲۶۰۰ متری تنگ است و برای صعود به قله برم فیروز این مسیر بهتر است؛ چون قله درست روبروی این تنگ  واقع شده.

ساعت ۰۸:۳۰ بود که وارد تنگ شدیم و ساعت ۱۰:۳۰ به چشمه رسیدیم و ساعت ۱۱:۳۰ به دشت زیر قله رسیدیم و مسیر دریاچه و قله از اینجا جدا می شود. بعد از گذراندن شیب قله و رفتن به سمت چپ در ساعت  ۱۳:۰۰ روز قله برم فیروز با ارتفاع ۳۶۵۰ متر بودیم. پس از اندکی استراحت به سمت دریاچه سرازیر شدیم. ساعت ۱۴:۰۰ به دریاچه رسیدیم و پس از صرف نهار  سرپرست کمیته فنی هیئت پیرامون صعود به قله دماوند مسائلی را بیان کرد.

ساعت ۱۵:۰۰ بود که به سمت پایین حرکت کردیم که البته اینبار از طرف تنگ دره زنبوری به سمت جاده حرکت کردیم. ساعت ۱۷:۳۰ به جاده رسیده و پس از آماده شده به سمت شیراز حرکت کردیم .

این برنامه به خاطر آمادگی صعود به قله دماوند برگزار شد و  گروه های استقلال، دخانیات، هیئت کوهنوردی و آرش در آن حضور داشتند.

اعضای شرکت کننده گروه آرش در این  برنامه ۸  نفر بودند.