سفرنامه دشت ارژن ۶
تاریخ: ۱۳ تا ۱۵ فروردین ۱۳۷۱
برنامه امسال من تنها نبودم و متاهل شده بودم و باید برنامه خانوادگی می رفتیم؛ به همین واسطه برنامه را سبک تر و نزدیک شهر باید گذاشته می شد. برنامه سال گذشته یعنی از خان زنیان تا دریاچه پریشان نسبتا” خوب بود ولی مسافت زیادی را شامل می شد که ما به خاطر بودن خانم من برنامه را از گردنه دشت ارژن شروع کرده و به سمت سرچشمه آبشار حرکت کردیم. البته قرار براین بود که یکی دو نفر دیگر نیز همراه خانم من باشند که متاسفانه به دلایل مختلف این مقصود عملی نشد.
به هر حال برنامه را از روز پنج شنبه ۱۳ فروردین ماه شروع شد. ساعت ۰۷:۰۰ صبح در فلکه فرودگاه بعد از کی هم آهنگی در ساعت ۰۷:۳۰ از ترمینال مینی بوس های جدید که در اول جاده سیمان زده بودند با سوار شدن به مینی بوس ممسنی حرکت به سمت دشت ارؤن را شروع کردیم. ساعت ترافیک جاده نسبتا” زیاد بود و در حدود ساعت ۰۹:۰۰ ما به گردنه رسیدیم؛ در نزدیکی جاده سمت چپ چشمه ای بود که صبحانه را برپا کرده و اولین روز شروع برنامه را با هوای خوب و صبحانه نسبتا” خوب آغاز شد و پس از صرف صبحانه ساعت ۰۹:۴۵ به سمت بالا حرکت کردیم. هدف این بود که به سمت بالا و پشت یال رفته و پس از وارد شدن به جاده بالای سر آبشار آن را ادامه داده و به سر چشمه برسیم. در ساعت ۱۱:۰۰ پس از گذشتن از سر بالایی که برای خانم من نسبتا” مشکل بود به روی یال رسیدیم. پس از اندکی دور شدن از روی خط الراس به جاده دکل رسیدیم و استراحت کمی را در آنجا داشتیم. در اینجا دکل مخابراتی دیده می شد و در اطراف و جبهه های شمالی کوه ها تماما” برف بود که تابه حال در این موقع از سال واقعا” تعجب آور بود. پس از راهپیمایی در جاده در حدود ساعت ۱۲:۳۰ به زیر دکل و چشمه زیر آن رسیدیم، به علت وجود چشمه برف های اطراف آن آب شده بودند ولی یال ها ی جلو و عقب برف نسبتا” زیادی داشتند که به نظر من تا آخر اردیبهشت نیز این برف ها باقی می ماند.
پس از گذشتن از این چشمه و ادامه دادن جاده باریکی به سمت بالای آبشار در مکانی که باد نبود نشستیم و بساط نهار را پهن کردیم ساعت ۱۳:۳۰ پس از صرف نهار در هوای بسیار عالی کمی استراحت کردیم. در ساعت ۱۵:۱۵ پس از وارد شدن در جنگل نسبتا” انبوهی که شیبی به سمت پائین داشت به سمت کوه پیل و پائین حرکت کردیم که به نظر من زیاد به سمت راست رفتیم و باید کمی به سمت چپ حرکت می کردیم. در ساعت ۱۶:۰۰ به رودخانه ای رسیدیم که آبشار اول را تشکیل می داد که ما آن را به اشتباه آبشار بزرگ پنداشتیم و پس از نیم ساعت در مسیر رودخانه حرکت کردن متوجه اشتباه خود شدیم و دوباره به سمت کوه پیل برگشتیم. در ساعت ۱۶:۲۰ کوه پیل دقیقا” در جلوی ما بود و دریاچه در سمت راست ما پدیدار شد و کوه بالای دشت ارژن که دقیقا” از آن گذشتیم و زمین های زیر آبشار بزرگ دارد در زیر پایمان دیدیم. ساعت ۱۷:۰۰ به سرچشمه رسیدیم، هنوز گل های اشک بیرون نیامده بودند ولی در اطراف چشمه گل های زیبایی منظره را جالب و وحشی کرده بودند. مکان، واقعا” وحشی بود و پس از استراحت اندکی به علت کمی وقت سریع به جمع آوری هیزم و برپایی چادر پرداختیم. هیزم فراوان در اطراف بود که متاسفانه تنها یک اره لازم داشت که ما آن را نداشتیم. به هر حال ما با جمع کردن هیزم هایی که در اطراف بود، نور و سوخت و گرمی شب را برای خودمان تهیه کردیم. پس از تاریک شدن بلافاصله هیزم ها را روی آتش گذاشتیم و بساط چایی را راه انداختیم، آشپزها نیز به طرف قابلمه و برنج و بقیه وسایل رفتند؛ به هر حال شب خوبی بود. پس از تهیه برنج و غذاهای دیگر شام را خوردیم و در کنار آتش به خوردن چایی و قهوه مشغول شدیم.
متاسفانه خانم من تنها بود و همین امر باعث شد که به من آنجنان دلچسب نباشد ولی واقعا” شب خوب و جالبی بود. پس از آمدن خواب به علت سردی هوا و نا امنی به علت وجود حیوانات وحشی مخصوصا” گرگ، همگی داخل چادر خوابیدیم که به علت وجود خانم من مسئولیت و ترس من نیز بیشتر بود.
ساعت ۲۴:۰۰ بود که ما خواب رفتیم و صبح ساعت حدود ۰۵:۰۰ بود که من به علت وحشت از حیوانات از خواب بیدار شدم، البته صدای پا و نشخوار کردن نیز می آمد. پس از مدتی بیدار ماندن در ساعت ۰۶:۳۰ دوباره به خواب رفتم و ساعت ۰۷:۴۵ بیدار شدیم که متوجه شدم بقیه نیز بیدار شده اند. پس از صرف صبحانه و جمع کردن وسایل به سمت ادامه رودخانه حرکت کردیم، مسیر آبشار را باید به سمت چپ آبشار رفت تا پس از رسیدن به یک درخت که در بالای دره ای و در روی تخته سنگ های بزرگ می باشد، به داخل دره رفت و به پائین و در کنار دریاچه رسید. ساعت ۱۱:۰۰ بود که ما روی تخته سنگ ها به استراحت و عکس گرفتن از دریاچه مشغول شدیم و پس از خوردن میوه که بسیار چسبید به سمت آبشارحرکت کردیم. دریاچه واقعا” بزرگ و بسیار زیبا شده بود البه هنوز به علت سردی هوا نه از گل اشک خبری بود نه از چمن ها ولی به هرحال زیبایی خودش را داشت. در ساعت ۱۲:۰۰ پس از رسیدن به آبشار بچه ها به استراحت پرداختند. من و همسرم به سمت آبشار رفتیم، آبشار واقعا” باعظمت شده بود بدون اغراق به سه برابر آب خود تبدیل شده بود. پس از گرفتن چند عکس که متاسفانه تمام فیلم ما سیاه و سفید بود به سمت دریاچه و دیدار از دریاچه رفتیم. کل دریاچه را کاملا” برای همسرم توضیح دادم و پس از استراحت کوچکی در کنار دریاچه اصلی به کنار آبشار برگشتیم.
پس از تهیه نهار و صرف آن در ساعت ۱۵:۰۰ من و خانمم کمی در کیسه خواب در آفتاب ملایم خوابیدیم و پس از حدود یک ساعت خوابیدن به دنبال هیزم رفتیم. صلاح در آن دیدیم که به علت ابری شدن هوا و با آنکه چادر را برپا کردیم به غار در کنار آبشار برویم و شب را در آنجا بمانیم. پس از جمع کردن کوله ها و بازدید از غار و راضی کردن حسین کلیه لوازم ها را به سمت غار حمل کردیم که نسبتا” مشکل بود. یک بار هم کلیه وسایل را پر از آب کردیم و به سمت بالا بردیم. به هر حال با اطمینان از باران و حیوان در غار ماندیم و پس از بحث های نسبتا” خوب علمی و فلسفی با آقای توجه که یکی دو ساعت به طول انجامید و تهیه برنج توسط آشپز شام را خوردیم و پس از مدتی نیز به درون کیسه خواب ها خزیدیم. هوا بسیار خوب بود و استراحت نسبتا” خوبی داشتیم. فردای آن روز صبحانه مفصلی میل کرده و پس از جمع آوری وسایل به سمت پائین حرکت کردیم و در کنار آبشار ظرف ها را شستیم و استراحت کردیم.
ساعت ۱۲:۱۵ از آبشار حرکت کرده و به سمت دشت ارژن در جاده به راه افتادیم و پس از گذشتن از آبشار میانی و آبشار دومی که واقعا” پر آب شده بودند به سمت انتهای دریاچه رسیدیم. در ساعت ۱۴:۰۰ به مسیر چشمه آخر دریاچه رسیدیم که به صورت رودخانه جاری شده بودو سپس با پهن کردن زیراندازها بساط نهار را پهن کرده و نهار را خوردیم، هواخوب بود. در مکانی که ما بودیم باد می آمد و با ابری شدن هوا دیگر نشستن بدرد نمی خورد. ساعت ۱۵:۰۰ راه افتادیم و در حدود ساعت ۱۵:۵۰ به جاده رسیدیم، پس از مدتی انتظار در کنار پمپ بنزین به وسیله یک ده چرخ که از آشنایان کاکاجان کمالی دشت ارژنی بود به سمت شیراز حرکت کردیم.
اعضای شرکت کننده در این برنامه ۵ نفر بودند.
مرتبط:
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.