سفرنامه استهبان – برنامه فنی

تجلیل از حمیدرضا دیهیم

تاریخ: ۱۳۷۱/۰۱/۲۸

برنامه به صورت تقریبا” عمومی و با همکاری هیئت برگزار شد. این برنامه به صورت پی در پی و در سه جلسه به اتمام رسید البته پایه و اساس آن در حدود دو سال قبل بود که بچه ها به رل کوهی آشنا شدند و دیواره استهبان را به یاد دوست و بنیان گذار فنی در گروه به نام حمیدرضا دیهیم نامگذاری کردند که طی این دو سال بچه ها با تلاش و همکاری همه جانبه و تمرین ها و تهیه وسایل مختلف به پایان رساندند.

برنامه بدین ترتیب بود که حدود ۲۰ متر از این مسیر باقی مانده بود و هفته قبل بچه ها حدود ۱۰ متر از قسمت باقیمانده را به اتمام رساندند و حدود ۱۰ متر دیگر باقیمانده بود که برای اختتام آن گذاشته بودند. بچه های فنی کار از روز قبل مسیر را شروع کرده بودند و ما که روز جمعه این مسیر را از نزدیک دیدیم تقریبا” مسیر تمام شده و فقط  چند رل دیگر باقیمانده بود. به هر حال برنامه در ساعت ۰۶:۰۰ صبح از فلکه ولی عصر شروع شد و پس از جمع شدن بچه ها با مینی بوس تربیت بدنی به سمت استهبان حرکت کردیم. ساعت ۰۶:۳۰ بود که از فلکه برنامه آغاز شد. پس از اشکالی که در ماشین بوجود آمد و مدتی در نزدیکی پلیس راه ایستادیم حرکت خود را به سمت استهبان ادامه دادیم. درساعت ۰۹:۴۰ به آبشار استهبان سر آسیاب ( سر آسیو ) رسیدیم. پس از هماهنگی به سمت دیواره رفتیم؛ بچه ها از صبح زود به دیواره  رفته بودند و در محدود  زر کلاهک اصلی رسیده بودند. جمعیت زیادی برای تفریح به این مکان آمده بودند و برنامه ما هم خانوادگی بود و تعدادی از افراد نیز در این برنامه از گروه های دیگر مثل پیام،  پتروشیمی شرکت داشتند. پس از گرفتتن تعدادی عکس از نقاط مختلف به وسیله من  و با لنز تله و نرمال و از دو نفر صعود کننده،  در حدود ساعت ۱۳:۰۰ شاهین که در جلو حرکت داشت به بالای دیواره رسید و پس از حدود یک ساعت دیگر، نادر در انتهای دیواره قرار گرفت. مسئول هیئت استان جناب آقای  وظیفه ازگروه کوهنوردی پیام از اعضای گروه  و دو نفر صعود کننده قدردانی کردند و  یاد حمیدرضا دیهیم را گرامی داشتند.

پس از مراسم  و جمع کردن وسایل  توسط دو نفرصعود کننده آماده رفتن شدیم. ساعت ۱۶:۳۰ از استهبان حرکت کرده  و پس از استراحت کمی و خوردن بستنی در سروستان به سمت شیراز حرکت کردیم.

اعضای شرکت کننده در این برنامه ۱۱ نفر بودند. با حضور گروه پیام و گروه پتروشیمی و خانواده های الیاسی و خردمند

مرتبط:

سفرنامه قصر قباد

سفرنامه قله قلات

سفرنامه دشت ارژن ۶

تاریخ:  ۱۳ تا ۱۵ فروردین ۱۳۷۱

برنامه امسال من تنها نبودم و متاهل شده بودم و باید برنامه خانوادگی می رفتیم؛ به همین واسطه برنامه را سبک تر  و نزدیک شهر باید گذاشته می شد. برنامه سال گذشته یعنی از خان زنیان تا دریاچه پریشان نسبتا” خوب بود ولی مسافت زیادی را شامل می شد که ما به خاطر بودن خانم من برنامه را از گردنه دشت ارژن شروع کرده و به سمت سرچشمه آبشار حرکت کردیم. البته قرار براین بود که یکی دو نفر دیگر نیز همراه خانم من باشند که متاسفانه به دلایل مختلف این مقصود عملی نشد.

به هر حال برنامه را از روز پنج شنبه ۱۳ فروردین ماه شروع شد. ساعت ۰۷:۰۰ صبح در فلکه فرودگاه بعد از کی هم آهنگی در ساعت ۰۷:۳۰  از ترمینال مینی بوس های جدید که در اول جاده سیمان زده بودند با سوار شدن به مینی بوس ممسنی حرکت به سمت دشت ارؤن را شروع کردیم. ساعت ترافیک جاده نسبتا” زیاد بود و در حدود ساعت ۰۹:۰۰ ما به گردنه رسیدیم؛ در نزدیکی جاده سمت چپ چشمه ای بود که صبحانه را برپا کرده و اولین روز شروع برنامه را با هوای خوب و صبحانه نسبتا” خوب آغاز شد و پس از صرف صبحانه ساعت ۰۹:۴۵ به سمت بالا حرکت کردیم. هدف این بود که به سمت بالا و پشت یال رفته و پس از وارد شدن به جاده بالای سر آبشار آن را ادامه داده و به سر چشمه برسیم. در ساعت ۱۱:۰۰ پس از گذشتن از سر بالایی که برای خانم من نسبتا” مشکل بود به روی یال رسیدیم. پس از اندکی دور شدن از روی خط الراس به جاده دکل رسیدیم و استراحت کمی را در آنجا داشتیم. در اینجا دکل مخابراتی دیده می شد و در اطراف و جبهه های شمالی کوه ها تماما” برف بود که تابه حال در این موقع از سال واقعا” تعجب آور بود. پس از راهپیمایی در جاده در حدود ساعت ۱۲:۳۰ به زیر دکل و چشمه زیر آن رسیدیم، به علت وجود چشمه برف های اطراف آن آب شده بودند ولی یال ها ی جلو و عقب برف نسبتا” زیادی داشتند که به نظر من تا آخر اردیبهشت نیز این برف ها باقی می ماند.

پس از گذشتن از این چشمه و ادامه دادن جاده باریکی به سمت بالای آبشار در مکانی که باد نبود نشستیم و بساط نهار را پهن کردیم ساعت ۱۳:۳۰ پس از صرف نهار در هوای بسیار عالی کمی استراحت کردیم. در ساعت ۱۵:۱۵ پس از وارد شدن در جنگل نسبتا” انبوهی که شیبی به سمت پائین داشت به سمت کوه پیل و پائین حرکت  کردیم که به نظر من زیاد به سمت راست رفتیم و باید کمی به سمت چپ حرکت می کردیم. در ساعت ۱۶:۰۰ به رودخانه ای رسیدیم که آبشار اول را تشکیل می داد که ما آن را به اشتباه آبشار بزرگ پنداشتیم و پس از نیم ساعت در مسیر رودخانه حرکت  کردن متوجه اشتباه خود شدیم و دوباره به سمت کوه پیل برگشتیم. در ساعت ۱۶:۲۰ کوه پیل دقیقا” در جلوی ما بود و دریاچه در سمت راست ما پدیدار شد و کوه بالای دشت ارژن که دقیقا” از آن گذشتیم و زمین های زیر آبشار بزرگ دارد در زیر پایمان دیدیم.  ساعت ۱۷:۰۰ به سرچشمه رسیدیم، هنوز گل های اشک بیرون نیامده بودند ولی در اطراف چشمه گل های زیبایی منظره را جالب و وحشی  کرده بودند. مکان، واقعا” وحشی بود و پس از استراحت اندکی به علت کمی وقت سریع به جمع آوری هیزم و برپایی چادر پرداختیم. هیزم فراوان در اطراف بود که متاسفانه تنها یک اره لازم داشت که ما آن را نداشتیم. به هر حال ما با جمع کردن هیزم هایی که در اطراف بود، نور و سوخت و گرمی شب را برای خودمان تهیه کردیم. پس از تاریک شدن بلافاصله هیزم ها را روی آتش گذاشتیم و بساط چایی را  راه انداختیم، آشپزها نیز به طرف قابلمه و برنج و بقیه وسایل رفتند؛ به هر حال شب خوبی بود. پس از تهیه برنج و غذاهای دیگر شام را خوردیم و در کنار آتش به خوردن چایی و قهوه مشغول شدیم.

متاسفانه خانم من تنها بود و همین امر باعث شد که به من آنجنان دلچسب نباشد ولی واقعا” شب خوب و جالبی بود. پس از آمدن خواب به علت سردی هوا و نا امنی به علت وجود حیوانات وحشی مخصوصا” گرگ، همگی داخل چادر خوابیدیم که به علت وجود خانم من مسئولیت و ترس من نیز بیشتر بود.

ساعت ۲۴:۰۰ بود که ما خواب رفتیم و صبح ساعت حدود ۰۵:۰۰ بود که من به علت وحشت از حیوانات از خواب بیدار شدم، البته صدای پا و نشخوار کردن نیز می آمد. پس از مدتی بیدار ماندن در ساعت ۰۶:۳۰ دوباره به خواب رفتم و ساعت ۰۷:۴۵ بیدار شدیم که متوجه شدم بقیه نیز بیدار شده اند. پس از صرف صبحانه و جمع کردن وسایل به سمت ادامه رودخانه حرکت کردیم، مسیر آبشار را باید به سمت چپ آبشار رفت تا پس از رسیدن به یک درخت که در بالای دره ای و در روی تخته سنگ های بزرگ می باشد، به داخل دره رفت و به پائین و در کنار دریاچه رسید. ساعت ۱۱:۰۰ بود که ما روی تخته سنگ ها به استراحت و عکس گرفتن از دریاچه مشغول شدیم و پس از خوردن میوه که بسیار چسبید به سمت آبشارحرکت کردیم. دریاچه واقعا” بزرگ و بسیار زیبا شده بود البه هنوز به علت سردی هوا نه از گل اشک خبری بود نه از چمن ها ولی به هرحال زیبایی خودش را داشت. در ساعت ۱۲:۰۰ پس از رسیدن به آبشار بچه ها به استراحت پرداختند. من و همسرم به سمت آبشار رفتیم، آبشار واقعا” باعظمت شده بود بدون اغراق به سه برابر آب خود تبدیل شده بود. پس از گرفتن چند عکس که متاسفانه تمام فیلم ما سیاه و سفید بود به سمت دریاچه و دیدار از دریاچه رفتیم. کل دریاچه را کاملا” برای همسرم توضیح دادم و پس از استراحت کوچکی در کنار دریاچه اصلی به کنار آبشار برگشتیم.

پس از تهیه نهار و صرف آن در ساعت ۱۵:۰۰ من و خانمم کمی در کیسه خواب در آفتاب ملایم خوابیدیم و پس از حدود یک ساعت خوابیدن به دنبال هیزم رفتیم. صلاح در آن دیدیم که به علت ابری شدن هوا و با آنکه چادر را برپا کردیم به غار در کنار آبشار برویم و شب را در آنجا بمانیم. پس از جمع کردن کوله ها و بازدید از غار و راضی کردن حسین کلیه لوازم ها را به سمت غار حمل کردیم که نسبتا” مشکل بود. یک بار هم کلیه وسایل را پر از آب کردیم و به سمت بالا بردیم. به هر حال با اطمینان از باران و حیوان در غار ماندیم و پس از بحث های نسبتا” خوب علمی و فلسفی با آقای توجه که یکی دو ساعت به طول انجامید و تهیه برنج توسط آشپز شام را خوردیم و پس از مدتی نیز به درون کیسه خواب ها خزیدیم. هوا بسیار خوب بود و استراحت نسبتا” خوبی داشتیم. فردای آن روز صبحانه مفصلی میل کرده  و پس از جمع آوری وسایل به سمت پائین حرکت کردیم و در کنار آبشار ظرف ها را شستیم و استراحت کردیم.

ساعت ۱۲:۱۵ از آبشار حرکت کرده و به سمت دشت ارژن در جاده به راه افتادیم و پس از گذشتن از آبشار میانی و آبشار دومی که واقعا” پر آب شده بودند به سمت انتهای دریاچه رسیدیم. در ساعت ۱۴:۰۰ به مسیر چشمه آخر دریاچه رسیدیم که به صورت رودخانه جاری شده بودو سپس با پهن کردن  زیراندازها بساط نهار را پهن کرده و نهار را خوردیم، هواخوب بود. در مکانی که ما بودیم باد می آمد و با ابری شدن هوا دیگر نشستن بدرد نمی خورد. ساعت ۱۵:۰۰  راه افتادیم و در حدود ساعت ۱۵:۵۰ به جاده رسیدیم، پس از مدتی انتظار در کنار پمپ بنزین به وسیله یک ده چرخ که از آشنایان کاکاجان کمالی دشت ارژنی بود به سمت شیراز حرکت کردیم.

اعضای شرکت کننده در این برنامه ۵ نفر بودند.

مرتبط:

سفرنامه قله قلات

سفرنامه صعود به قله سپیدار

سفرنامه قصر قباد

تاریخ:   ۱۳۷۰/۱۰/۱۳

بچه های گروه مثل همیشه در چها راه پارامونت جمع شدند و برنامه،  بازدید از  قصر قباد ( قعله قلات ) بود. بچه های پتروشیمی نیز قرار بود که با ما در این برنامه شرکت کنند. ساعت ۰۶:۳۵ دقیقه بود که بچه های  که البته یک نفر بودند با مینی بوس رسید. پس از سوار شدن به سمت فلکه ولی عصر و جاده  جهرم حرکت کردیم. پس از رسیدن به کوه های اکبرآباد کوار و گذشتن از دره های آبریزک  و ( اونی )  در ساعت ۰۷:۴۵ به جلو دره قصرقباد رسیدیم. پس از مقداری راه رفتن در جاده ای که به داخل دره می رفت به مکانی رسیدیم که دیگر مینی بوس جلوتر نمی آمد، البته به داخل دره  رسیده بودیم. بعد از پیاده شدن به سمت چشمه حرکت کردیم و پس از نیم ساعت راهپیمایی به چشمه رسیدیم. چشمه درون غاری بود که بالای آن آب بصورت قطره قطره به سمت پائین و درون کوزه های قدیمی می ریخت، چراغ قوه لازم بود ولی بدون آن هم می شود با کمی سختی آب را برداشت. هوا ابری بود و کمی سرد، روی قله  اصلی این منطقه برف نشسته بود.

پس از پهن کردن بساط خوردن و برپایی آتش، صبحانه نسبتا” خوبی را صرف کردیم. به علت سردی هوا همگی موافقت کردندکه به سمت قعله برویم. در ساعت  ۰۹:۳۰ بساط را جمع کرده و کوله پشتی ها را به کول انداخته و به سمت بالا حرکت کردیم. به علت بودن خانم من بچه ها رعایت کرده و آرامتر از گذشته راه می رفتند البته شاهین بدون پا هم همراه ما بود. پس از انحراف به سمت بالا و دره سمت راست به سمت بالا حرکت کرده و به نزدیکی دیواره های قعله رسیدیم که در پائین  و ابتدای دیواره چاهی سنگی که به وسیله دست کنده شده بود رسیدیم. این چاه در حدود ۲۵ متر عمق داشت و به نظر می رسید که جهت آب تعبیه  شده باشد.از کنار چاه  به سمت راه اصلی جهت صعود به قله جاده مال رو بود که ما را هدایت می کرد. پس از گذشتن از چند اطاقک مربوز به عهد باستان به انتهای دیواره ها و راه بوجود آمده  توسط انسان های ۲۰۰۰ سال قبل رسیدیم؛ ابتدای راه به صورت مار پیچ و درون دیواره  بود و بعد تونلی بوجود آورده بود که حدودا” ۱۰ پله سنگی در آن تعبیه شده و پس از گذشتن از این ده پله به مکانی وی رسیدیم که تونل تغییر مسیر داده و در جهت سمت چپ، تونل جدیدی با تعداد پبه های بیشتر به سمت انتهای چاهی به طول ۴ متر می رسید که پس از رسیدن به این مکان از این دیواره ۴ متری می بایست صعود کرد تا به روی قعله رسید.

در روی قلعه آب انبارهایی که مقداری از آنها هنوز سالم بودند وجود داشت و تنها یکی از آنها بود که کاملا” روی آن بسته بود. در ساعت ۱۲:۰۰ پس از بازدید مسیر برگشت را به سمت پائین در پیش گرفتیم. مسیر برگشت راحت بود ولی سر پائینی شدیدی داشت. پس از رسیدن به چشمه نهار را حاضر کردیم و در ساعت  ۱۵:۳۰  پس از صرف نهار و استراحت کمی و خوردن قهوه به سمت پائین حرکت کردیم. ساعت ۱۶:۱۰ پس از رسیدن به مینی بوس به سمت شیراز برگشتیم.

افراد شرکت کننده در این برنامه ۵ نفر به اضافه  ۱ نفر از پتروشیمی.

مرتبط:

سفرنامه صعود به قله سپیدار

سفرنامه قله قلات

سفرنامه دشت ارژن ۵

تاریخ ۱۳۶۹/۰۱/۳۱

ساعت  ۱۵:۰۰ بعد از ظهر طی قراری که از  قبل گذاشته بودیم در محل چهارراه مشیر تو جمع شدیم و یکی  از اعضا به نام بهمن صادقی نیز ماشین لندرور خود را آورده بود. بعد از بستن کوله ها و جا دادن خودمان در ماشین به سمت جاده بوشهر حرکت کردیم.

هدفمان غاری بود که نشانی آن را از یک روستایی گرفته بودیم که در روستای کلانی در اطراف دشت برم بود. پس از رسیدن به تنگ بل حیاط  به سمت  چپ جاده منحرف و جاده خاکی دشت برم را که با تابلو مشخص شده بود دیده و وارد آن شدیم. پس از حدود یک کیلومتر به علت پوشش گیاهی انبوهی که در اطراف وجود داشت هوای بسیار دلپذیری بوجود آورده بود پس از گذشتن از یکی  دو  روستا به منطقه کاملا پوشیده از درخت رسیدیم و پس از گذشتن از یک رودخانه ی بدون آب در خدود ساعت ۳۰/۱۷ بود که به نزدیکی روستای کلانی رسیدیم. در همین جا بود که ماشین ما پنچر شد و مجبور شدیم یک ساعت وقت خود را با پنچر گیری ماشین تلف کنیم.

بعد از رسیدن به روستای کلانی چند سرو بزرگ و قدیمی نشان از قدمت روستا را می رساند. هدف ما منطقه در پناه در پنج کیلومتری این روستا در سمت راست بود که چند عشایر معمولا در این مکان زندگی می کنند. پس از به منطقه در پناه و پرسیدن از عشایرها و گرفتن نشانه غار، وسایل و کوله ها را از ملشین پیاده کرده و به علت تاریک شدن هوا رفتن به غار را به فردا موکول کردیم و شب را در نزدیکی آب انباری که به وسیله بوبه از چشمه به پایین دره انتقال می یافت بسر بردیم. بعداز شام خوردن نیز یک هشت پا را هم که توسط شاهین آورده و سرخ شده بود نوش جان کردیم.

اعضای شرکت کننده در این برنامه ۵ نفر عضو ثابت و یک مهمان بود.

مرتبط:

سفرنامه دشت ارژن ۴

دشت ارژن _طبیعتی بکر در فارس

سفرنامه صعود به قله سپیدار

تاریخ:  ۲۹/۰۹ /۱۳۷۰

ساعت  ۰۶:۳۰  طبق روال  همیشگی در چهار راه پارامونت جمع شدیم. قرار براین بود که بچه های پتروشیمی نیز با مینی بوس با ما همراه شوند. ساعت  حدود  ۰۶:۴۵   دقیقه بچه های پتروشیمی رسیدند و بلافاصله به سمت فلکه  ولی عصر حرکت کردیم. قرار بود که به سمت جاده جهرم رفته و قله سپیدار را صعود کنیم. هواخیلی خراب بود ولی به سمت جاده جهرم که رفتیم هوا نسیتا” خوب شد و تقریبا” آفتابی بود. پس از گذشتن از دره های اکبرآباد کوار ( ۰۷:۴۵)  در ساعت ۰۸:۰۰ بود که  به پاسگاه ژاندارمری رسیدیم و کمی بعد از آن به سمت اولین جاده خاکی به سمت روستا و درست به سمت کوه سپیدار می رفت حرکت کردیم. علامت مشخص آن نیز کلبه ای در جاده بود.

پس از گذشتن از جاده خاکی که حدود بیست دقیقه به طول انجامید به روستایی رسیدیم که در حدود ۸ سال قبل ما به این منطقه آمده بودیم و به همین علت دفیفا” روستا را بخاطر نداشتیم. ساعت ۰۸:۳۰  بعد از وارد شدن به روستا به سمت چپ حرکت کردیم . روستا روی تپه ای واقع شده بود که در حدود یکی دو کیلومتر حرکت  در روستا و کوچه های تنگ آن به اول تنگی رسیدیم که دیگر ماشین نمی توانست جلوتر برود و به همین خاطر  ماشین را در همان جا گذاشتیم. هوا خوب بود ولی خیلی سرد؛ بعد از کمی پیاده روی در محلی که کمی آفتاب در آنجا بود را برای صبحانه در نظر گرفته و بساط صبحانه را پهن کردیم. در همین میان سرپرست گروه به من گفت که روستا را اشتباه کردیم و به جای اینکه از این جاده می آمدیم باید جلوتر رفته و روستای بالاتر که جاده ای آسفالت تیز داشت می رفتیم.   به هر حال پس از صرف صبحانه که بسیار چسبید به سمت دره ای که به نام دره قناتی معروف بود حرکت کردیم؛ در ابتدای این دره قنات وجود داشت پس از گذشتن از قنات و داخل شدن در دره از روی یال سمت راست به طرف بالا حرکت کردیم. تقریبا” کوه سپیدار سپید پوش بود و پس از یک ساعت راهپیمایی و گذشتن از شیب نسبتا” زیاد، قدم هایمان برف را لمس کردند، در همین جا بود که یکی از افراد گروه پتروشیمی به علت کهولت سن به سمت پائین حرکت کردند. پس از زیاد کردن ارتفاع و رسیدن به ارتفاع  ۲۱۰۰  هوا خراب شد و ابرها قله را گرفتند و به سمت پائین حرکت کردند. مناسب دیدیم که کمی استراحت کرده و منتظر هوای خوب شویم؛ یکی از افراد گروه نیز به علت درد  زانو نمی توانست جلوتر بیاید به همین خاطر در ساعت ۱۱:۴۵ دقیقه پناهگاهی پیدا کرده و بساط چایی را ردیف کردیم؛ ارتفاع منطقه ۲۱۱۰  بود.

در ساعت ۱۲:۱۵ به سمت قله حرکت کردیم ، هوا همانطور خراب بود و شیب هم زیاد؛ پس از وارد شدن به برف های به عمق نیم متر و رسیدن به جایی بسیار زیبا و طبیعت وحشی و درختان ارژنی که به وسیله برف سپید پوش شده بودند وارد یک تنوره ای شدیم که دیواره ای را باید کار می کردیم، در همین حال بود که ناگهان سنگ نسبتا” بزرگی از زیر پای یکی از افراد در رفت و به سمت پائین و افراد زیر آن حرکت کرد، صدای خیلی وحشتناکی در محیط ساکت کوهستانی پیچید و سنگ در فاصله پنج متری من به زمین خورد و من به علت دیدن به موقع سنگ خود را از مسیر سنگ دور کردم؛ ولی دونفر دیگر که جواد و بهرام، در زیر پای من بودند. من دائما” فریاد می زدم که البته به نظر خودم وحشتناک به نظر می آمد ( سنگ، سنگ )  که به علت هشیاری آن دونفر  و داشتن فرصت مناسب پس از برخورد سنگ به زمین به طرف بهرام حرکت و او هم باسرعت زیاد خود را از مسیر سنگ دور کرد. به هرحال به خیر گذشت ولی من بار دیگر فاجعه هایی که در کوه ممکن است اتفاق بیفتد را از بایگانی مغزم بیرون آوردم.

در ساعت ۱۴:۰۰ بود که به ارتفاع ۲۶۵۰ متری رسیدیم ؛ یعنی روی انتهای یال که  بالا  آمده بودیم، هوا نسبتا” به سمت خوبی پیش می رفت. پس از استراحت در ساعت ۱۴:۲۰ به سمت پائین حرکت کردیم.

پائین آمدن به علت بودن برف راحت بود. ساعت ۱۴:۴۵ به پناهگاه رسیدیم و پس از صرف نهار در ساعت ۱۵:۴۵ به سمت پائین حرکت کردیم؛ سرازیری خیلی شدید بود و پی از یکی دوبار زمین خوردن که یکی از آنها باعث شد کتف من آسیب ببیند به پائین و محل شروع صعود رسیدیم. ساعت ۱۶:۲۰ پس از سوار شدن در مینی بوس  به سمت شیراز حرکت کردیم.

افراد شرکت کننده در این برنامه ۷ نفر از گروه و ۵ نفر از پتروشیمی بود.

مرتبط:

سفرنامه قله قلات

سفرنامه دره اناری – منطقه اکبرآباد کوار

سفرنامه دیواره حسین آباد ( دراک ) فنی

تاریخ : ۱۳۶۹/۱۰/۲۸

پس از جمع شدن  در سر قرار همیشگی چهار راه پارامونت در ساعت ۶:۳۰ به سمت فلکه قصر الدشت و معالی آباد حرکت کردیم.  حدود ساعت  ۷:۰۰ بود که به انتهای معالی آباد رسیدیم. در این برنامه یکی از دوستان مینی بوس آورده بود و با آن به انتهای جاده خاکی که به سمت دیواره می رفت حرکت کردیم. دیواره دقیقا از جاده معالی آباد پیداست به صورت کتیبه ای گرد مانند که در سمت چپ دره قرار گرفته است. پس از صرف صبحانه به دو نفر از اعضا گفته شد که مسیری برای صعود پیدا کنند و در آنجا طناب و کارگاه را آماده کرده  تا بقیه ی افرادرا بیاوریم پای آن.

پس از جمع شدن بچه ها در اطراف من ، طریقه صعود و گره های کوهنوردی را به صورت کلاس به بچه ها آموزش دادیم  و پس از تمرین و گفتن مسائلی در رابطه با صعود دیواره به سمت دیواره حرکت کردیم. دیواره را با یک صعود آغاز کرده  و سپس به وسیله فرود خودکار و هشت به پای پله های نردبانی حرکت می کردند و سپس از پله ها بالا می آمدند و دوباره فرود می رفتند. در پایان که همگی کار کردند از دیواره به سمت پائین با فرود هشت به پائین آمدند و پس از جمع کردن کارگاه در ساعت ۱۴:۰۰ به سمت پائین و محل خوردن صبحانه حرکت کردیم و پس از صرف نهار و چایی در ساعت ۱۶:۰۰ به سمت ماشین رفته و به سمت شیراز رفتیم و اتمام برنامه.

اعضای شرکت کننده در این برنامه ۸ نفر بودند.

مرتبط:

سفرنامه قله قلات

سفرنامه دره اناری – منطقه اکبرآباد کوار

سفرنامه قله قلات

تاریخ جمعه   ۲۵/۵/۱۳۷۰ 

در این  برنامه سفری به  قله  قلات  داشتیم؛ در زیر گزارش کوتاه از این سفر را به روی کاغذ آورده ام.

صبح جمعه ما از فلکه قصرالدشت حرکت کردیم و در ساعت ۷:۱۵ به گویم رسیدیم و حدودا” نیم ساعت راه رفتیم تا به چشمه گویم رسیدیم،  پس از استراحت کوتاهی و شستن دست و صورت  و تعویض لباس ها از چشمه گویم به سوی چشمه آملی حرکت کردیم و پس از گذشت ۲ ساعت  ( ساعت ۹:۴۵ ) به چشمه آملی رسیدیم و صبحانه را در آنجا صرف کردیم.

ساعت  ۱۱:۱۵ از چشمه آملی برای صعود به قله قلات حرکت کردیم  و ساعت  ۱۳:۴۵  به قله رسیدیم. بعد از قله قلات به طرف طهماسبی حرکت کردیم و ساعت ۱۵:۳۰ در طهماسبی بودیم و ساعت ۱۶:۱۵ به آب ریزک رسیدیم. ساعت ۱۸:۰۰ عصر از آب ریزک به طرف قلات حرکت کرده  و حدودا”  ساعت ۱۹:۳۰ به قلات رسیدیم  و ۲ ساعت بعد ( ساعت ۲۱:۳۰ ) به شیراز رسیدیم.

در اینجا سفر ۱۲ ساعته ما به پایان رسید.

مرتبط:

سفرنامه دره اناری – منطقه اکبرآباد کوار

سفرنامه تنگ تیزآب ۲

سفرنامه صعود به قله دنا

سفرنامه دره اناری – منطقه اکبرآباد کوار

تاریخ : ۱۳۷۰/۰۹/۱۵

طبق روال گذشته در چهار راه پارامونت جمع شدیم و در ساعت ۶:۳۰۰ دقیقه به سمت فلکه ولی عصر حرکت کردیم. بعد از سوار شدن اتوبوس واحد به سمت کوار حرکت کردیم، در میان راه به دو راهی کوار و جهرم  رسیدیم وپیاده شدیم و به سمت اکبرآباد کوار با نیسان حرکت کردیم.  بعد از رسیدن به دره های اکبرآباد  که اکثر آنها دارای چشمه هستند و گذشتن از دره آب ریزک به روستای (هنگو ) رفتیم و به دره آب اناری یا دره اناری که کمی بالاتر از این روستا قرار گرفته رسیدیم. این دره قبل از دره قصر قباد می باشد و در سر تنگ نیز یک کلبه کوچک در سمت راست وجود دارد که نشانه خوبی از نزدیک می باشد.

ساعت ۰۷:۴۵ به این دره رسیدیم و بعد از گذشتن از مرغداری که در اول آن بود به ابتدای دره رسیدیم، هوا بسیار خوب و ابر سیاهی منطقه را فرا گرفته بود، هوا خیلی خنک بود اما با راه رفتن هوا خوب شد و تقریبا گرم شدیم. در سمت راست دره حدود ۳ کیلومتر به سمت جلو یک چشمه وجود دارد، درون یک غار که درون آن  ظرف های گلی یا سیمانی قرارداشت و قطره قطره آب از سقف غار به سمت پائین می ریخت.

پس از صرف نهار و مدتی نشستن  در ساعت ۱۳:۰۰  به سمت داخل دره حرکت کردیم. پس از گذشت زمانی چند داخل تنگ باریکی شدیم که بهترین جا برای اطراق کردن بود و بعد از پهن کردن بساط و جمع کردن هیزم و برپایی آتش تعدادی از بچه ها به سمت دیواره حرکت کردند و تعدادی هم روی سنگ کار کردندو من با تعدادی از بچه ها بساط آتش و چایی را برپا کردیم. من که حوصله دیواره را نداشتم؛ البته بچه ها من را وادار کردند که مقداری روی دیواره کار کنم ولی اکثر وقت را در کنار آتش گذراندم. پس از آمدن بچه ها در ساعت ۱۲:۳۰ نهار را خوردیم و بعد از استراحت کمی به سمت پائین حرکت کردیم.  ساعت  ۱۵:۰۰ بعد از رسیدن به چشمه اول به سمت جاده حرکت کردیم و ساعت ۱۶:۰۰ به جاده رسیدیم و به علت  نبودن ماشین به سمت اکبرآباد راه افتادیم و بعد به کوار تا از آنجا به وسیله اتوبوس واحد به شیراز برویم ولی متاسفانه در کوار خیلی شلوغ بود و همه ی شیرازی های اهل کوار روز پنج شنبه و جمعه خود را در زادگاه خود گذرانده بودند و می خواستند به شهر شیراز بروند و همین باعث شد که ما از ساعت  ۱۷:۰۰ تا ۱۸:۳۰ در صف اقراد با تمدن کوار منتظر بمانیم.

شرکت کننده در این برنامه ۵ نفر بودند.

مرتبط:

سفرنامه آب ریزک

چهارمحال بختیاری _سوئیس ایران

سفرنامه آب ریزک

تاریخ ۱۳۶۰/۰۲/۱۸

ساعت ۰۶:۳۰ از طریق جاده شیراز – جهرم با اتومبیل ژیان مسقف متعلق به جواد راضی به طرف مقصد حرکت نمودیم. مقصد یکی از دره های کوه اکبرآباد بود. قریه  له کوه در ۴۸ کیلومتری شیراز و ۵ کیلومتری قریه  اکبرآباد واقع  است. جاده اصلی از ۲ کیلومتری قریه عبور می کند. تعداد افراد گروه در این سفر جمعا ۸ نفر بود.

تنگ آب ریزک یکی از دره های رشته کوه اکبرآباد که دره بلند و باریکی است. در ابتدای دره در ضلع شرقی محل استخراج سنگ ( آهنک پی ) از دیواره مشخص است. در اواسط دره چشمه کوچکی وجود دارد که آب آن در سال ۱۳۵۲ از طریق لوله سربی به قریه  له کوه  که ۲۰۰ نفر جمعیت دارد منتقل شده است ( از طریق خودیاری مردم قریه ) راه عبور و رسیدن به چشمه از کمرگاه ضلع شرقی دره است.  در نزدیکی چشمه  دره  ۲ شاخه می شود؛ در انتهای شاخه شرقی که بن بست است چشمه کوچکی زیر دیواره واقع شده و مسیر ورود به شاخه دیگر که شمالی است از کنار چشمه به سمت غرب است که پس از حدود ۳۰۰ متر با یک زاویه قائمه  به شمال تغییر جهت می دهد.

تا قله حدود ۵/۲ کیلومتر مسافت است که راه عبور از طریق کف دره و محل عبور آب ( که فعلا خشک است ) امکان دارد. انتهای دره مانند تمام دره ها این رشته کوه به دیواره عمودی با ارتفاع بسیار زیاد می رسد که مشرف بر دریاچه مهارلو و جاده شیراز – فسا و ده مهارلو است.

چشمه کهنه مهارلو دقیقا در راس القدم دره واقع شده است.

در ساعت ۱۷:۰۰ از قله به سوی ابتدای دره بازگشت نمودیم که بعلت بعد مسافت و خستگی جسمی افراد حدود ۴ ساعت بعد زمانی را در بر گرفت . در ساعت ۲۱:۰۰ به شیراز وارد شدیم.

مرتبط:

سفرنامه غار شاهپور

سفرنامه قصر ابونصر

سفرنامه دشت ارژن ۴

تاریخ ۱۳۶۰/۰۲/۰۴

ساعت۰۶:۰۰ صبح از طریق جاده شیراز – کازرون با یک وانت طریق سفر کردیم.

مقصد ساحل شرقی دریاچه ارژن در ۵۸ کیلومتری شیراز و ۲ کیلومتری بخش دشت ارژن بود. محل از جاده اصلی ۴ کیلومتر پرت است که در این موقع از سال مسیر عبور ایلات و عشایر است که از طریق این مسیر از قشلاق به ییلاق می روند.

تعداد افراد گروه در این سفر جمعا یازده نفر بود. در این محل رودخانه یا بهتر است گفته شود جوی آب در حین عبور از درهر مسیرخود در ساحل شرقی دریاچه به دیواره سنگی برخورد کرده و از ارتفاع حدود ۴۵ متر بصورت آبشار دو مرحله ای فرود می ریزد و با عبور از حدود ۳۰۰ متر به دریاچه ارژن وارد می شود.

آب این دریاچه شیرین است که در اواخر زمستان و اوایل بهار مامن و استراحتگاه بین راه پرندگان مهاجر جنوبی است که به مناطق سردتر مهاجرت می کتتد شامل اردک و انقط است.

بازگشت عصر  ساعت  ۱۷:۰۰ از قریه دشت ارژن و از طریق یک وانت صورت گرفت.

مرتبط:

سفرنامه غار گبر

سفرنامه قصر ابونصر